خدايان يونان
دكتر همايون .م
يكی از زمينههای فكری كه تاثير تعيين كننده در ساختمان اجتماعی و روابط ميان
انسانهای هر جامعه داراست، مدلهای - دقيق يا نا دقيق - ولی ايده آليزه شده از
جوامع، طرز رفتار، افراد و شخصيتهائيست كه اعضا آن جامعه بيش از همه با آن آشنا
هستند (مثال رفتار علی ابن ابوطالب در زمان خلافت خود).
بخشی از اين مدلها آنهائی هستند كه انسانها از طريق مذهب با آنها آشنا ميشوند.
اين مدلها كه در دوران كودكی در ذهن غالب مردم هر جامعه جا ميگيرند، در زير بنای
فكری و اجتماعی بعدی انسانهای مزبور نقش بازی میكنند.
برای مثال در کشور ما "خدا"، صفات، خصوصيات و قدر قدرتی او در اذهان مردم جای خود
را باز كرده است. شايد بتوان از اين طريق توضيح داد كه چرا پادشاهان ايران خود را
با عنوان "سايه خدا" و "ظل الله" معرفی میكردند. آنان میخواستند از اين طريق خط
موازی ميان قدرقدرتی و برتریهای خود و قدرت و بر تریهای "خدا" ترسيم كنند.
هدف نوشته زير آشنا ساختن خوانندگان با شخصيتهای خدايان در يونان قديم و معرفی
محتوای عميق اين افسانههاست. در اين رابطه بسياری از نتيجه گيریهائی كه به شرائط
امروز ايران مربوط ميشوند به عهده خود خواننده گذاشته ميشود.
اهميت شخصيت و موقعيت خدايان يونان در اينست كه جامعه يونان كه اين خدايان مورد
پرستش آن بوده اند جامعهای است كه به عنوان مهد اولين دموكراسی در تاريخ شناخته
شده بشر بشمار ميرود. و چون تصوير بخشی از روابط اجتماعی آنروز يونان در وجود
افسانه وار خدايان يونان منعكس است، شناختن اين افسانهها به شناخت از درجه تكامل
دموكراسی در جامعه يونان قديم كمك ميكند.
افسانههای يونان در رابطه متقابل با طرز زندگی و فكر مردم آن زمان يونان شكل گرفته
اند. از يك طرف از طرز فكر، زندگی و نيازهای اجتماعی مردم نشئت گرفته اند و از جانب
ديگر اين افسانهها (مانند هر ائين ديگری) خود بر زندگی اجتماعی، فردی و تنظيم
روابط مردم تاثير داشته اند.
اگر قبول كنيم كه افسانههای يونان منعكس كننده جامعه و افكار مردم يونان در آن
زمان است و همچنين اگر قبول كنيم كه موجوديت "ولايت فقيه" يا اصولا جمهوری اسلامی
مطابق و يا حتی متاثر از روح و موازين اسلام و قرآن است به اين نتيجه میرسيم كه
مقايسه افسانههای يونان با اسلام بنوعی مقايسه جامعه يونان قديم با جامعه امروزی
ايران است.
مقايسه هرم قدرت (هيرارشی) در اين افسانهها با هيرارشی موجود در اسلام كه منعكس
كننده طرز فكر عربستان در ١٤٠٠ سال پيش است، ما را بار ديگر به اهميت تحقيقاتی كه
در زمينه "شيوه توليد آسيائی" انجام میگيرند توجه ميدهد.
افسانههای يونان بعدها در رم باستان و در ميان اقوام ژرمن با كم و بيش همان
خصوصيات ولی با نامهای ديگر وجود داشته اند كه نقش موثری در ساختمان فكری و
اجتماعی اين اقوام و پس از آن تاثير عميق و انكار ناپذيری اصولا در طرز تفكر
دموكراتيك در جامعه بشری بجای گذاشته است.
چندخدائی
مردم در يونان قديم به توحيد (يك خدائی) اعتقاد نداشتند و خدايان متفاوتی را
ميپرستيدند. منشا اصلی اين تصورات در يونان قديم و چگونگی دقيق پيدايش آن ناروشن
است. شناخت امروزی از اين تصورات بيشتر متعلق به دورانهای بعد هستند: اشعار هومر (Homer)
كه حدود ٩٠٠ سال قبل از ميلاد مسيح ميزيست و هزويد (Hesoid)
كه حدود ٧٠٠ سال قبل از ميلاد مسيح ميزيسته است از قديمی ترين نوشتههائی هستند كه
البته تصورات دوران جديدتر را منعكس میسازند. ظاهرا در سرائيدن افسانههای مزبور
نه فقط اين دو شاعر و نويسنده بلكه نويسندگان، متفكرين و شاعران متعددی شركت داشته
اند كه هر كدام به فراخور حال و زمان اين حق را برای خود قائل ميشدند كه (بجای كاری
كه امروز آنرا تاريخ نويسی میگوئيم) در بسياری از موارد با حركت از شخصيتهای
تاريخی واقعی افسانههای مزبور را بال و پر داده و خود دانستههائی به آنها اضافه
كنند. به اين خاطر مرز بين واقعيتهای تاريخی و افسانهها در اين نوشتهها روشن
نيست. اين مساله در شاهنامه فردوسی نيز به نوع خود وجود دارد.
خدايان يونان در المپ (Olymp)
زندگی میكردند و بهمين خاطر خدايان المپ نيز ناميده ميشوند. آنان كه عمر جاويدان
دارند در قصرهائی كه هفائيستو (Hephaistos
– شخصيت وی در زير توضيح داده خواهد شد) زندگی میكنند. خوراك آنان خوراك خدايان و
مشربه آنان مشربه خدايان است كه به آنها زندگی جاويد میبخشد. برخلاف آنچه كه در
اديان ديگر به خدايان نسبت داده ميشود، خدايان المپ قدرت بی پايان و لايزال ندارند
و قدرت آنان توسط سرنوشت محدود است.
تقسيم قدرت
ميان خدايان
در ميان خدايان يونان مرزهای قدرت و مسئوليتها تقسيم شده و مشخص است. هر خدائی در
مورد مسائل مربوط به بخش خود اختيار تام دارد. حتی دخالت رئيس خدايان زئوس نسز در
امور مربوط به ديگران حد معينی دارد. خود زئوس نيز همه كاره و هيچ كاره نيست. او
نيز در بخش معينی مسئوليت خود را داراست. او حاكم جهان و خدای آسمان است. در ميان
ابرها، رعد، برق، طوفان وباران ظاهر ميشود. بهمين جهت ستايش از او نيز بر فراز
قلهها كه نزديك تر به آسمانها هستند انجام میگيرد. اما او خدا است و قدرت
پيشگوئی دارد. او سرنوشت انسانها را در ترازوی سرنوشت سبك و سنگين ميكند. او بر
نظم اجتماعی انسانها نظارت دارد و زوجات، خانوادهها، دولت، سوگند و حفظ حقوق
ميهمانان را مراغب است. برخلاف آنچه كه در غالب اديان ديگر به خدا نسبت داده ميشود
اصل عاری بودن از خطا و بهمين جهت مبری بودن از هرگونه مسئوليت در ميان خدايان
يونان وجود ندارد. خدايان يونان نيز مانند انسانها گرفتار احساسات، عواطف و
خواستههای خويشند.
زئوس نيز گاه و بيگاه دچار خطا ميشود. او خود قانون مقدس خانواده را زير پا
میگذارد و برای همسر خود انگيزه حسادت ايجاد میكند. تعداد فرزندانی كه الههها
(خدايان زن) و انسانها به او هديه كرده اند از شمار خارج است.
چون برای خدايان نيز احتمال ارتكاب خطا وجود دارد زمينه پيروی كور كورانه از اين
انسانها به مراتب كمتر از موقعی است كه خدايان مظهر كمال و عاری از كوچكترين خطا و
مسئوليتها تلقی شوند. انسانها بخود اجازه ميدهند اعمال خدايان را نيز مورد بازرسی
و بررسی قرار دهند و در مورد درست يا نادرست بودن اين اعمال نظر خود را داشته
باشند.
تساوی خدايان
زن و مرد
در ميان خدايان يونان الهههای زن همانقدر خدا و دارای قدرت هستند كه خدايان مرد.
از همان حقوقی و وظائفی برخوردارند كه مردان هستند.
برای مثال هرا (Hera)
خواهر و همسر زئوس است و بالاترين الهه زن در آسمان بشمار ميرود. هرا به عنوان خدای
قوانين مقدس خانواده بر كار انسانها و خدايان نظاره میكند. او بخصوص در فكر حفاظت
از شخصيت و حقوق زن است. سختی در طينت اوست. هفائيستوس پسر او میلنگد زيرا كه مادر
كه از زشتی او برافروخته بود او را از المپ به زمين پرتاب كرده است.
خدايان همه نوع صفتهای زمينی و انسانی را دارا هستند. حسادت، كينه و نفرت در ميان
خدايان يونان امری روزمره و عادی است. هرا سمت مشاوری زئوس را هم داراست اما به
دليل حسادتش دائما عليه زئوس توطئه میكند.
جايگاه هنر و
علوم
زن ديگری كه در المپ از مهمترين خدايان بشمار ميرود پالاس آتنه (Pallasathene)
است. او خدای عقل و مبارزه است. خدعه در جنگ و هوشياری را به دوستان خود میآموزد.
بهمين خاطر اوليس (Odysseus)
كه مرد بسيار مخترع و متفكری است معشوقه اوست. آتنه با زين و برگ كامل جنگ از
پيشانی زئوس زائيده شده است و مورد علاقه خاص اوست.
عشق طبيعی و همه جانبه نسبت به پديدههای طبيعت و زيبائیهای آن در ميان خدايان
يونان مهار نشده است. اين خدايان هم از همه چيزهائی كه انسانها لذت ميبرند لذت
ميبرند و بهره میگيرند. به خلوت نشينی، رياضت كشی و تارك دنيا شدن كه ميتواند
خدايانی عقدهای و در نهايت زورگو و طلبكار از آنها بار آورد در ميان آنان نيست.
پشتيبانی از دانش بشری و ارج گذاشتن بر آن بطور واضحی در ميان خدايان يونان ديده
ميشود. آتنه خود مخترع نی (فلوت)، خيش شخم زنی، دستگاه بافندگی و كشتی است. او حافظ
فنون، هنرها و علوم است. به اين خاطر بيش از همه شهراهای ديگر مردم آتن او را خدای
خود میدانند.
آپولون (آپولو
Apollo)
يكی از پسران زئوس است كه نتيجه رابطه او با لاتونا يكی يگر از الهههاست. آپولون
خدای نور (خورشيد)، خدای جوانان و خدای علم طبابت، خدای پيش گوئی برخلاف زئوس كه
فقط قدرت پيشگوئی دارد)، خدای آهنگها، آوازها، رقصها و هنر شاعری است. امواج
تيركمان نقرهای آپولو برای زاهدان و تقوا كاران مرگ را آسان میكند و بدكاران را
به طرز ترس آوری مجازات مینمايد. كما اينكه نيوب (Niobe)
و يونانیها را كه در صدد فتح ترويا بودند به طاعون مبتلا ميكند. آپولو همچنين مظهر
آرامش و تعادل است. آرتميس (اسم لاتين اوديانا) خواهر دوقلوی آپولو خدايی جنگها و
شكار است. تيردان او تيرهائی دارد كه خطا ناپذيرند. او باكره است و حافظ پاكيزگی و
عفت. دختران قبل از ازدواج بر او نماز میخوانند.
جايگاه عشق
آفروديت (Aphrodite
- اسم لاتين او ونوس) خدای عشق است و از كف امواج درياها به دنيا آمده است. او
زيباترين خدا ست. همسر هفائيسيتوس زشت رو و معشوقه آرس (Ares)
خدای جنگ.
اهميت عشق در زندگی و افكار يونانيان قديم از تكيهای كه در افسانهها بر آن ميشود،
روشن میگردد. به توصيف زيبای زير از عشق توجه كنيم: آفروديت در كمربند خود نيروی
معجزه آسای عشق را پنهان دارد. اروس (عشق – هوس
Eros)
كه با تيرهای خود عشق را به آتش میكشد پسر اوست.
آفروديت خدای بهار است. خدای باغها و گلها. او همچنين بعنوان خدای كشتيرانی مورد
ستايش قرار میگيرد.
جنگ و مرگ
آرس (اسم لاتين او مارس) خدای جنگ است. بار ديگر میبينيم كه چگونه پديدههای زندگی
روزمره انسان آئين او را ساخته اند. غالب پديدههای زندگی روز در يونان قديم در
وجود خدايان منعكس اند. آرس از فرياد ستيز و داغی نبرد در صحنههای جنگ مسرور
ميشود. او بذر مرگ و نابودی میپراكند و عاشق ستيزه و خواست ستيزه جويانه است. همه
خدايان و حتی زئوس پدر از او نفرت دارند. تنها اريس (Eris)
خدای تفرقه افكنی، آفروديت معشوقه او وهادس (Hades)
كه در انتظار شبح مقتولين جنگ است دوست او هستند.
خدايان ديگر
آهنگر المپ هفائيسيتوس (
Hephaistos
- اسم لاتين او ولكانوسVolkan
به معنی آتش فشان) است. خدای آتش يك آهنگر نيرومند است. او فلج و زشت اما بهمان
نسبت قوی پنجه و خوش قلب است. اوست كه نيزه طلائی زئوس را ساخته و او را مسلح كرده
است. او سازنده اولين دستگاههای اتوماتيك است. خدمتگذارانی از طلا و سه پايههائی
كه خود راه ميروند. او سازنده المپ است كه در آغاز كار گاه او بود. بعدها كارگاه او
به غارهای كوه اتنا منتقل ميشود.
پيغامبر: هرمس (Hermes
اسم لاتين مركور) هم يكی از پسران زئوس است. او طبيعتی باهوش و چابك دارد. خبر آور
خدايان است و با كفشهای بالدار خود به سرعت در جهان در حركت است. هرمس خواب و
خوابهای قابل تعبير را به همراه ميآورد و ارواح را تا قعر زمين همراهی میكند. به
قوه فهم و درك عملی كه دارد به انسانها ثروت میبخشد، خدای راهها، رفت و آمد،
خدای تاجران و حتی دزدان و كلاهبرداران است.
خدای درياها: پوزيدون (
Poseidon
- لاتين نپتون) خدای قدرتمند درياهاست. نيزه سه سر او مد (عكس جزر) را باعث ميشود
و طوفانها را تحريك میكند. او زمين را میلرزاند و در ضمن خدای حافظ دريانوردی
است. در تنگههای راه كورينت جشنهائی بر گزار ميشوند كه اوج آنها مسابقه كالسكه
رانی است. به اين دليل پوزيدون به عنوان خدای رام كننده اسبان نيز شناخته ميشود.
خدای شراب: ديونيوس (
Dyonyos
باكوس). قبلا اشاره شد كه افسانههای يونان قديم مخلوق ذهن يك شاعر يا نويسنده نيست
و احتمالا بخشی از اين داستانها خود مردم بنا به احتياجات فكری، روانی و اجتماعی
خود با شاخ و برگ دادن به اتفاقات و شخصيتهای زمان خود ساخته اند و نويسندگان و
شاعران زمان اين تصورات را باز شاخ و برگ بيشتری داده به رشته تحرير در آورده اند.
برای مثال ديونيوس يا باكوس تازه پس از دوران هومر (٩٠٠ سال قبل از ميلاد مسيح) به
ميان خدايان يونان میآيد. او خدای فراوانی و بخصوص خدای شراب بود. قدرت او همانقدر
كه به نشاط میانجامد به تهور بيجا، سرعت در اسب دوانی و حتی ديوانگی میانجامد.
او با همراهان خود نيمفهها (Nymphen
– الهههای طبيعت كه در آبها و جنگلها زندگی میكردند) شياطين و ديگر منسوبين
خدايان به سراسر جهان تا ليبی، مصر و هند مسافرت ميكرد تا نماز گزاری و پرورش درخت
مو و ساختن شراب را ترويج دهد. پس از اينكه تمام جهان را به نماز گزاری خود جلب
میكند به المپ ميرود و در ميان دوازده خدای المپ به خدائی پذيرفته ميشود. الهه
هستيا خواهر زئوس، حافظ آتش در اجاق خانه و دولت به نفع او در يك مجلس مهمانی از
سمت خود در المپ صرفنظر میكند.
روابط ميان
خدايان
قوانين هم در مورد خدايان و هم در مورد انسانها صادقند. برای مثال هرا كه حافظ
قوانين مقدس خانواده است هم بر كار انسانها و هم بر كار خدايان نظاره دارد. اگر
خدائی دچار خطا شود مجازات ميشود و اگر اين خطا بزرگ باشد خدای مزبور از خدائی خلع
و به نيم خدا تبديل ميشود.
زئوس علی رغم برتری اش بر ديگر خدايان قادر مطلق نيست. تعظيم و بله قربان گوئی در
ميان خدايان وجود ندارد و در افسانههای يونان به چشم نمیخورد.
در ميان خدايان يونان دموكراسی حاكم بود. دوازده خدای المپ جلسات بحث و مشاوره و
تصميم گيری دارند. در اين جلسات هر خدا دارای يك رای است. اموری كه مربوط به همه
خدايان است در مجلس خدايان طرح و
پس از بحث و مشاوره در مورد آن قضاوت و تصميم گيری ميشود. تصميمات مربوط به
مجازاتهای شديد خدايان به اين جلسات مربوط میشد. در آئين يونانيان بر خلاف
آئينهای ديگر خوبی كامل در يكطرف و بدی كامل در طرف ديگر (خدا و شيطان – اهورامزدا
و اهريمن) – دوآليسم تفكر وجود نداشت. خوبی وبدی هر دو باهم بروز میكردند و يك شخص
معمولا درستكار ميتوانست در موارد متعددی نيز دچار اشتباه گردد. اين مساله كه در
زندگی انسان كشيدن مرز روشن ميان خوبیها و بدیها غالبا بسيار مشكل است در فلسفه
اين افسانهها كاملا منعكس است.
انسانها خود را با خدايان سر بسر میدانستند و "فاصله" خدايان المپ با انسانها به
"فاصله" خدايان با مردم در اديان ديگر نبود. حتی يك خدا در جنگ مستقيما به نفع
گروهی از انسانها عليه ديگران شركت میكرد. همچنين يك انسان ميتوانست با خدائی
رابطه زناشوئی بر قرار سازد. از ازدواج يك خدا و يك انسان يك نيم خدا بدنيا میآمد
كه عمر جاودانه داشت.
اساس افسانههای يونان يك تئوری خشك و بی روح نبود بلكه يك زندگی شيرين، جوشان و
سرشار از عشق و تحرك را در بر داشت. گوستاو شواب (١) پيدايش افسانههای يونان را
چنين توضيح میدهد: "يونان قديم جامعه برده داری بود. فرهنگ آن فرهنگی بود كه برده
داران برآن حاكم كرده بودند. هنگامی كه از ميان توده مردم كه اكثرا دهقان وابسته به
زمين و بردگان بودند توده جديدی به نام "انسانهای آزاد" يا "انسانهای ممتاز" تشكل
يافت، در ميان اين انسانهای آزاد اعتقاد به خدايان مرسوم شد و از ميان اين خدايان
خدايان المپ موجوديت خاصی يافتند". بدين ترتيب قابل توضيح ميشود كه اين انسانها
(آنطور كه انگلس در كتاب منشا خانواده مینويسد) حاضر نبودند بعنوان پليس و ژاندارم
(نه برای حفظ امنيت بلكه - نگارنده) به عنوان وسيله زور و اعمال قدرت طبقات حاكم
عليه طبقات ديگر بكار گرفته شوند و از قبول اين قبيل شغلها سر باز ميزدند.
مدل فكری خدايان المپ متعلق به حدود سه هزار سال پيش است اما اين مدل هنوز نكات
آموزنده بسياری دارد.
نسبت به دوران خود يونان جامعه شكوفائی بود. فلاسفهای چون سقراط، افلاطون و ارسطو
كه از اولين پايه گذاران علوم بشری هستند از اين جامعه بودند. اشعار و نوشتههائی
كه از شاعران و نويسندگان اين جامعه به جای مانده است شاهد شكوفائی و رونق علم،
دانش و فلسفه در جامعه يونان هستند. در اين دوران اولين قانون اساسی به رشته تحرير
در آمد و به آزمايش و اجرا گذاشته شد. اولين كوششها برای تدوين قوانين مدنی، تعريف
حق و عدالت انجام گرفت. قوانين مدنی نسبتا پيچيدهای تدوين گرديد و به صورت اجرا در
آمد.
بناها، نقاشیهای روی ظروف و مجسمههائی كه از اين دوران باقی هستند گواه رشد
معماری و رونق علم و هنر در اين دورانند. جامعه يونان خود را جامعهای بر مبنای
دموكراسی میدانست. اين دموكراسی چنان فرهنگی از خود برای بشر به جای گذاشته است كه
جوامع امروزی هنوز خود را متاثر از آن میدانند. اين دموكراسی نبود كه بعدها آتن
را به نابودی كشانيد، بلكه برده داری كه كار شهروندان آزاد را تحقير میكرد باعث
نابودی آتن شد.