نوروز جلوه ی ماندگار

ع. شکور کشتکار

  

    نوروزاین سنت دیرینه ی نیاکان مانرابه همه ی هموطنان عزیزخوددرهرکجایی ازدنیاکه هستندوبه تمام کسانیکه درسراسرجهان این میراث بزرگ فرهنگی رابرگزار

وتجلیل مینمایند ، شادباش میگویم . آرزومندم سال ۱۳۹۵خورشیدی سال پیروزی ، خوشبختی وآرامش درکشورما وهمه ی دنیا باشد  .

        ازنوروز، این فرهنگ پسندیده ی نیاکان ماازسده هاوهزاره های پیشن تابه امروز

به مثابه میراث اجتماعی وفرهنگی باشنده گان حوزه ی تمدنی فارسی زبانان به شیوه های

گوناگون تجلیل به عمل آمده است . این سنت دیرینه بربنمایه ی مهرورزی ، بهروزی و

 شادمانی استوارمیباشد ، که کهن ترین وجه مشترک فرهنگی میان مردمان افغانستان ، ایران، تاجیکستان ، پاکستان ، ترکیه ، برخی از مناطق هندوستان تاگستره ی شمالغرب چین (یوغر) ، مناطق ازکرد نشین عراق ، سوریه ولبنان را به وجودآورده است .

       فارسی زبانان در تمامی ازنقاط جهان بابرگزاری نخستین روزفصل اول سال خورشیدی نوروز(جشن ملی ) به پیشوازبهارفصل رستن ، شگفتن وسبزشدن رفته ،پیوند

خویشرا با طبیعت نوجوان تجدید مینمایند ؛ ازهمین جااست که ازاین تجدید پیوند به نام

«فلسفه ی وجودی طبیعت » یاد کرده اند .

       پرستوهااین پیام آوران بهار، پایان فصل سردی ، زردی وخمودی راازکران تا به

کران به ارمغان برده ، نوید زنده گانی نورامیرسانند .

      ازمولوی خداوندگاربلخ :

       بهارآمد بهارآمدبهار خوش عذارآمد

      خوش و سرسبز عالم شدآوان لاله زارآمد

      بنفشه پیش نیلوفردرآمد که مبارکباد

      که زردی رفت خشکی رفت عمرپایه دارآمد

      زسوسن بشنوای ریحان که سوسن صدزبان دارد

      به دشت آب وگل بنگرکه پرنقش و نگارآمد

       نوروزرابرخی ازپژوهشگران یادگار کیومرث نخستین شهریارحوزه ی تمدنی

فارسی زبانان میدانند ومیگویند  این همان روزی است که سردی ویخبندی پایان یافته ،

رویش گل وگیاه های تازه بردامان طبیعت آغازمیگردد ؛ اوآن روزرا«نوروز» نامید .

ازهمان آوان تااکنون ، نوروزهمه ساله برگزارگردیده ، مردم به پیشوازبهارمیروند .

      برخی دانشمندان دیگرراپندار براین است : جشید شهریاربلخ درسپیده دم تاریخ ،

آنگاهی که دربلخ بامی برسریرفرمانروایی نشست ، آنروزراکه خورشیدفروردین برتخت

زرینش تابید « نوروز » نام کرد . ازهمین جااست که گوشه ی ازفرهنگ زرین وپرشکوه

مردم ماآغازگردیده وتابه حال درپوست وگوشت ،خون وروان مردم ماجاری وساری است .

       اکادیمیسن دکتوراحمدجاوید پژوهشگرزنده نام دربخشی ازاثرنفیس شان « نوروز

خوش آیین » درباره ی پیشینه ی نوروز چنین پرداخته است : « نوروزجشنی است مردمی که باهیچ کیش وآینی ارتباط ندارد ، ازلحاظ معنی زمینه ی مشترک باواژه ی

 «سور» مفهوم جشن وبزم ومهمانی دارد . لفظ سوردرترکیب های گل سوری مفهوم  

سرخ رنگ رامیرساند .

      درروزگارقدیم دوشیزه گان آریایی درجشن نوروزی به شادی وخوشی ، رقص و

دلبری میپرداختند وبانوشیدن افشره ی گیاه هوما یا (سوما)شادکام وسرمست میشدند و

شبها راباسازوآوازوکف زنی وپایکوبی سحرمیکردند » .

       ایشان درجای دیگری همان کتاب نوشته اند : « درتقویم اوستایی سال دوازده ماه و

هرماه سی روزشدوهمچنان درآنزمان هریک ازروزهای سی گانه اسم خاص داشت که

اولین آن « اورمزدروز» بود (یعنی روزاهورامزدایاسروردانا) که خدای زردشتیان بود،

چون اورمزد سرسال بود وهم سرسال، عظمت وجلال بیشتریافت . »

       ابوریحان البیرونی درکتاب « التفهیم لاوایل صنا عته التنجیم » درباره ی اینکه نو-روزچیست ؟ مینویسد : « نخستین روز است ازماه حمل ، ازاین جهت نوروزنام کردند

زیراکه پیشانی سال نواست واعتقادآریایی هااندرنوروزنخستین آنست که اول روزاست

اززمانه وبدوفلک آغازید به گشتن » .

       نویسنده ی « نوروز نامه » اخرقرن پنجم که نام وی نامعلوم است ؛ درباره ی پیدایش

نوروزاشارات زیاددارد ، ازجمله یکی اینست : « چون کیومرث اول ازملوک عجم به

پادشاهی نشست وخواست که ایام سال وماه رانام نهدوتاریخ سازد تامردان آنرابدانند ، بنگریست که آنروزبامداد به اول دقیقه ی حمل آمد موبدان راگرد کردوبفرمودکه تاریخ

ازاینجا آغاز کنندوموبدان جمع آمدن وتاریخ نهادند » .

        گرامیداشت آیین نوروزی که استقبال ازسرگیری جوانی طبیعت میباشد ، جلوه های

روییدن ، شگفتن وبرپایی شادمانی وستایش ازپنداروگفتاروکردارنیکو ، دوری اززشتی

وپلیدی هاراباخوددارد .

      سوگمندانه این آیین بالنده دربرهه های مختلف تاریخ ودرفرازونشیب های روزگار

آماج نیات سوء وهرازاگاهی موردتهاجم فرهنگ ستیزان ازخودوبیگانه به مقصدنابودی

آن قرارگرفته است . 

      عربهابالشکرکشی ها وتهاجم فرنگی خودبه سرزمین های ایران وخراسان باتعصب

سعی بعمل آوردند که فرهنگ ،زبان وسنن عربی راجاگزین زبان وفرهنگ کهن باشنده-

گان این حوزه ی تمدنسازودیگرسرزمین های اشغالی خود نمایند . تاجای که معلوم است

دربرخی زمینه ها وجاهابه اهداف خودنایل آمدند . لیکن نتوانستند زبان وبرخی دیگراز

داشته های فرهنگی سرزمین های راکه دارای بنیه ی بسیارمستحکم ، گسترده وعجین

شده دررگ وپوست ، خون وروان مردم میباشد ، ازبیخ وبن بردارند . 

      برخی ازحکام وزورگویان فرهنگ ستیزخودمان ازچند دهه ی قبل بد ینسوبه گونه های مختلف کوشیدند ، فشارآوردندوزمینه هاساختند تاجای فرهنگ سچه پسندیده وبالنده

مردم را به عناصر منسوخ ورونده تفویض نمایند . چنانچه از جمله آیین برگزاری جشن

های نوروزی رازیرنام «میله دهقان»و«میله نهال شانی»کمرنگ ساختند . 

      طالبان که خصیصه ی آنان عقبگرایی وتعصب است؛دربرابرجشن نوروزی این

فرهنگ کهنسال مردم افغانستان ومنطقه ایستادند ودرزیرپوشش مغایرت باشعایردینی

ومذهبی وگویاکه «فرهنگ بیگانه» است ، آنرا حرام قلمداد کردند . 

      نمونه ی دیگراز بیمعرفتی طالبان تخریب کامل مجسمه های بودادربامیان بود ؛

تندیسهای بودا نه تنها آثارعالی هنری گذشتگان هنرآفرین ماودارای جاذبه ی بزرگ

گردشگری درکشورمابود،بلکه از جمله ی میراث های فرهنگی جهان ومتعلق به همه

بشریت به شمارمیرفت . علاوه برآن طالبان با خیره سری مجسمه های منحصربفرد

موزیم ملی راکه گویای هویت ملی وفرهنگی مابود ، شکسته وقسمتی را به تارج گذاشتند،

به ساختمان تلویزیون ملی یورش بردند ، بخشی ازآرشیف آنراکه دردسترس قرارداشت

سوختاندند ودستگاه های تلویزیون راشکسته به درختها آویختند . زنان رادرچهاردیوار

خانه زندانی نمودند وآنانرا مغایرکرامت انسانی درمحضرعام سنگسار،تیرباران وکتک

زدند . زنان ودختران راازحق کاردرادارات وموسسات منع کردند ، دروازه های دانشگاه

هاومدرسه هارابرروی دختران دانشجوودانش آموزبستند . خلاصه هرآنچیزی راکه صبغه

ازتمدن ، ترقی وفرهنگ داشت ازمیان بداشتند. 

     به همین گونه دراثرجنگها میان گروهاوتنظیم هابرسرکسب قدرت دولتی ، یگانه

عمارت شکوهمند تاریخی (قصردارالامان)یادگار شاه امان الله چنان صدمه دیده که جز

اسکلیت وویرانه چیزی دیگری ازآن باقی نمانده است. امروزویرانه های آن قصربا

عظمت به مثابه نماد از ویرانی ووهشیگری قدرت طلبان بی فرهنگ در پایتخت کشورما

 دردیدگاه مردم وجهانیان قراردارد . متأسفانه دولتهای رفته وآمده ی کنونی تاحال عمدأ

نخواستند که با ستفاده ازسرازیرشدن میلیاردها دالرکشورهای غربی درافغانستان به

بازسازی آن منحیث وظیفه ی ملی اقدام نمایند .  بهمین سان مجسمه های بودادربامیان

به عین سرنوشت  درحال حاضرمواجه میباشد .  

      درکتاب معروف شجاع الدین شفا« پس ازهزاروچهارصد سال» در جلد دوم آن در

باره ی پایداری فرهنگ ایرانیان درمقابل تهاجم عرب ازقول جواهرلعل نهروصدراعظم

فقیدهندوستان نوشته است : « نهروبنیادگزارسیمای هندنوین درکتاب مشهورخود «کشف -

هندوستان » درسالهای زندان ، خطاب به دخترش ایندراگاندی نوشت :« به دنبال فتوحات

عرب در خاورمیانه وشمال افریقا،مردم سرزمین های متصرفی عمده تأ مشخصات ملی

خودیعنی زبان وملیت شانراازدست دادند وچون سوریه ، بین النهرین ومصریکسره در

فرهنگ عربی به تحلیل رفتندوامروزآنهاباآنکه ازنظرسیاسی ازهم جداهستند ، اما جزء

کشورهای عربی به شمارمیروند . ایران نیزمانندآنهامسخرشد . اما مهاجمان اینبارنتوا-

نستند مردم آنرا چون مردم سوریه ، عراق ومصردرخود به تحلیل برند؛زیرا نژادایرانی  

شاخه ی کهن وتنومند آریایی بود با نژاد تازی تفاوت بنیادی داشت . زبان ایرانیان نیز

زبان آریایی بود؛ بدینجهت هم نژادهاازهم جداماندند و هم زبانها باهم درنیامیختند.ایران

به رنگ عربی درنیامد ودرمجتمع عربی نیزبه تحلیل نرفت ، زیرا اساسأ دیدگاه های

فکری وفلسفی این دوبایکدیگر درتناقض بودند ، این جدایی برجای خودبرقرارماند . اگر

همه ی اینهارابرتو.دخترم حکایت میکنم برای این نیست که باربیشتر برحافظه ات بگذارم

بلکه برای این است که دریابی چگونه هویت فرهنگی این همسایه ی هزاران ساله ی ما

علی رغم همه دگرگونی های شگرف تاریخ همچنان تداوم خدود را حفظ کرده است » . 

      درهمین مقطع بیمورد نخواهد بود درباره ی کلمه های سرزمین های ایرانیان ،

فرهنگ ایرانی وزبان ایرانیان که به آن به وفرت ازجانب شرق شناسان وپژوهشگران

بکاررفته است ودرادبیات کشورمان فراوان وجودداردوهرازگاهی بابرخی حساسییت ها

وتنگ نظریهاازجانب عده ی تنگ نظران مواجه میشود ؛ ازقول مورخ نامدارکشورما

میرغلام محمد غبارنقل گردد : « مسأله ایکه گاه کاررابه مناقشه وگاه به تعصب میکشاند،

آن که اصولأ وقاعد تأ حدودتاریخی کشورماراهرکزنمیتوان درمحدوده ی کنونی تصورو

مشخص نمود . جغرافیا ، زبان وآیین مشترک مردمان فغانستان ، ایران ، ماورانهر و

هندوستان رادروجودیک سرزمین واحد گره زده است  . ما تاریخ چند هزارساله ی مشترک ولی دوصد ساله ی جداازهمدیگرداریم . درهمه کتابها ورساله های دانشمندان

غربی وخراسانی کلاسیک (تاریخها . سفرنامه هاومسلک وممالک) ، این سرزمینها وابسته ودرپیوند بایکدیگرمطرح اند . 

      سرنوشت تاریخی وجغرافیایی ، جداازسلیقه های سیاسی ومحلی ، به تشکیل جغرافیاو

تمدن وفرهنگ پرداخت که درنتیجه آن ، یک سرزمین واحدباسیمای مشخص عرض اندام

نمود . مستشرقان ودانشمندان جهان همه دراین نکته همفکراند . استاد هانری فرانسوی

نگاشته است: « برای مورخان وجغرافیه دانهای مغرب زمین ازمدتهاقبل مفهوم کلمه

ایران عبارت ازمجموع نواحی فلات ایران یعنی پارس (ایران کنونی)وافغانستان وبلوچ-

ستان وترکستان غربی بوده است.» به همین طریق وقتی خاورشناسان میگویند: « زبان و

ادبیات ایرانی ، به معنی اخص زبان وادبیات فارسی رانامید » . (بایدتوجه داشت که کاربردکلمه ی ایران درحدود فعلی یعنی جانشین شدن کلمه ی فارسی ازمحدوده ی پنجاه

سال تجاوز نمیکند وبه این مفهوم نام کاملأ جدید است ) . بافروپاشیدن امپراطوری نادر-

افشاروایجاد حکومت ابدالی بدست احمد شاه سدوزایی درقندهارمقدمات جدایی این سر-زمینهافراهم آمد که بزودی به عنوان کشورهای مستقل وجداازهمدیگردرتاریخ عرض

اندام نمود وازهمین زمان میتوان تاریخ وجغرافیای این سرزمینهاراجداازهمدیگر ومانند

همسایه هابررسی نمود » . 

      دکتوررازق رویین پژوهشگروسابق استاددر دانشگاه کابل درفصل نامه ی کانون

فرهنگی افغانستان که درکشوربلغاریابه نشرمیرسید ؛ درشماره ی اول سال هزارو-

سه صدوهشتاد خورشیدی مقاله ی تحقیقی ایراتحت عنوان  «ماوشاهنامه ی فردوسی»

درباره ی حاتم بخشی نام ایران به همسایه ی مامطالب خیلی ها بااهمیت تاریخی را از

قول پروفیسورعبدالحی حبیبی مورخ معروف افغانستان به نشررسانیده است . چون مقاله

متذکره خیلی ها به تفصیل نگاشته شده است ، تنهابه ذکرنام نشریه وموضوع آن بسنده

میگردد .پروفیسورعبدالحی حبیبی ومیرغلام محمد غبارهردودرباره ی متأ خربودن نام

ایران کنونی ، توافق نظرمشترک دارند . علاقه مندان مسأله ، به فصل نامه متذکره

مراجعه بفرمایند . 

      ویل دورانت صاحب تاریخ تمدن جهان که دریازده جلدبه چاپ رسیده است ، شرق

را گهواره ی تمدن جهان نامیده است ، به حق که باشنده گان فرهنگ سازوتمدن آفرین

حوزه ی فرهنگی فارسی زبانان ازهمان آغازیکه تاریخ نهاده اند،  بهارهدیه ی طبیعت را

که بالبخند نوروزی آغازمیگردد، به حکم تاریخ پاسداری نموده واین میراث پسندیده ی فرهنگی وملی رابه بازمانده گان به یادگار گذاشته اند . 

      تاجایکه مشاهده گردیده است تعدادی کسانی هستند که به ارزش تاریخی وپیشینه ی طولانی وگرامیداشت آیین نوروزی بی باورمیباشند بنأ ضرورت ونیازمبرم در جهت

شناخت وپاسداری ازآن بیش ازپیش فزونی یافته است. زیرادرحال حاضردر کشورعزیز

جنگزده ی ما جای آبادانی وساخت وسازراویرانگری ونابودسازی فراگرفته است .زور-

گویان وفرهنگ ستیزان میخواهند هویت ملی مارازیر سوال ببرند. پس برهرفرد بافرهنگ

وطن لازم میباشد تابه مثابه وظیفه ی ملی خوددرامرشناساندن آن به دیگران بااستفاده از

شیوه هاووسایل وامکاناتیکه میسراست ، بپردازند؛ تاباشدکه این جلوه ی ماندگارفرهنگ

نیاکان مادرجایگاه رفیع تاریخی خودکماکان مورداحترام وستایش  مردمان ما محفوظ

بماند . 

      پیشینه ی نوروز چنان بزرگ وبااهمیت وماندگاراست که یونسکو مهمترین سازمان

بین المللی آموزشی ، علمی وفرهنگی سازمان ملل متحد،آن رابه عنوان یکی ازمیراث

های فرهنگی جهان اعلام کرده ودرفهرست میراث فرهنگی معنوی جاداده است . مجمع

عمومی سازمان ملل متحد به تاریخ چهارم حوت هزاروسه صدوهشتادوهشت خورشیدی

برابربا بیست وسه فبروری سال دوهزاروده میلادی باصدور قطعنامه ی جشن نوروزرا

به عنوان یک مناسبت جهانی برسمیت شناخت . ودر قطعنامه ازنوروزبه عنوان روزی

برای دعوت مردم به درک متقابل و گفت وگوی فرهنگهانام برده است . در خبرمنتشر

شده ازسوی سازمان ملل متحددرباره ی اهمیت نوروزآمده است : « نوروزبرای بیش از

سه صد ملیون نفردرسراسرجهان،آغازسال نواست وبیش ازسه هزارسال است که در مناطقی از بالکان ، منطقه ی دریای سیاه ، قفقاز ، آسیای مرکزی وخاورمیانه ونقاط دیگر

جهان جشن گرفته میشود » . 

      مجلس نماینده گان ایالات متحده ی امریکابنابراهمیت تاریخی وفرهنگی نوروز

باستانی برگزاری آنراتوسط قطعنامه ی رسمیت بخشید . پارلمان کانادانیز فیصله نمود

تا نوروز درسالنمای ملی آن کشورشامل گردد . 

      حقیقت تاریخی نوروزاین فرهنگ دیرپای حوزه ی تمدنی آریایی ها جهانی شد . مسلم

گردید که درسیمای آن مهرورزی ، بهروزی ، شادمانی، همدگرپذیری واحترام به انسان و

 انسانیت استوار میباشد . 

      نوروز وسنت های پسندیده ی آنرا گرامی میداریم ، زیرانوروزبرای کودکان ما

جشن سروروشادمانی ، برای نوجوانان وجوانان ماجشن عشق وشورومستی وبرای

کهنسالان ماجشن افتخاروپاسداری ازفرهنگ نیاکان ما میباشد . 

          عید نوروز :

 

      « خدایا به نام توامروزرا

        سپاس آورم بخت پیروزرا

        به آرایم آیین نوروزرا

 

        خدایامرابخش پندارنیک

        روان خردمندوگفتارنیک

        توان برومندوکردارنیک

 

        چنان کن که هرروزنوروزباد

        که فردانیکوترازامروزباد

        که همواره نوروز پیروزباد»