تا به رهایی نرسیم؛ به آزادی نخواهیم رسید!

زرغونه ولی

همديگر پذيرى زنان افغانستان  در داخل و خارج از كشور

بخاطر حل مُعضلات  اجتماعی، نخستین پله هاى  رسیدن به یک انسجام درونی ، داشتن روح " همدیگر پذیری "  میان مردم  است که  نخبه گان فکری ما از سالیان متمادی کمتر به آن توجه داشته  و دارند. ازهمه بدتر که این نخبگان، فرصت های با ارزش شان را درموارد زیادی در تقابل باهم، هدرمیدهند. بجای تولید اندیشه ، میروند در بحث های شرکت می کنند که نه تنها برای خودشان سودمند نیست بلکه برخلاف به گونه ای به تفرق و چند گانگی صحه میگذارند و در برابر هزاران چشم منتظر، تخم یاس وناامیدی می پاشند كه در نتيجه  بنا به خواستهاى سليقوى،نه تنها  از رشد همديگر پذيری در بين نخبگان  كاسته شده، که  وريشه خصومت را نیز تقويت مى بخشد.   

- گر چه انسان ها چه  زن چه مرد صورت کل در آفرینشگری خود كدام تفاوتى از هم ندارند اما درجه آگاهى و خرد، برخورد و رفتار اجتماعى. سلوك رفتار و کردار فردی و داشته های شخصيتی و  درونى فرد، او را از دیگران متفاوت می سازد. اين موضوع در بين مردان بشكل پيشرفته تر وجود دارد اما طرف بحث ما بانوان  است و صرف در اينمورد تحليل كوتاهی دارم كه توجه عزيزان را جلب مى نمايم .

بطور خلاصه همديگر پذيرى را در بين زنان ناشى از  دشواریها و فراپرس های مهم مى دانيم . 

- حسادت هاى درونى انسان ويا به زبان المانى      ( Eifersüchtigkeit  )

- بلند بودن سطح اگاهى ، دانش . سطح  اقتصادى و اجتماعى در كشور  

بر خورد نا سالم به اساس بر ترى دادن درون خويش از ديگران و يا هم حس لجاجت، كمبودى و حقارت  در نزد فرد  بنا به شرايط زندگى و كمبودی هاى ان ويا هم  عدم سطح اگاهى و دانش كافى ببار امده كه بعضى أوقات شكل بيشرفته ان   که  بنام مرض روانى  Eifersüchtig  )  ياد ميشود  كه در خارج از كشور اين مريضان در بيمارستان ها مورد مواظبت و تداواى قرار مى گيرند .

زنان كشور ما كه سالهاست در قفس مرد سالاری به مشکل نفس میکشند.  خشونت، چاشنی زندگی شان شده و از حقوق برابر چه که از حقوق اولیه و انسانی خود هم محروم می باشند.  مرد است که برای او تعین سرنوشت میکند و تصمیم می گیرد و اوست که باید دندان برجگر بگیرد و آه نکشد.

اگر ما دوره جوانى دختران  را در كشور مورد مطالعه قرار دهيم، از يكطرف محدويت هایيكه توسط مردان فاميل براى دختران جوان ما خط کشی می شود و از طرف ديگر مادرِ فاميل که خود همين زندگى را پشت سر گذشتانده از ناگزیری منحيث فرد دوم خانواده بخاطر تامين نظم در فاميل  اين شكل خشونت را  بنابر،عادت و سنت خانواده گی و هدايت مردان فاميل با قيد كردن محدويت هاى اجتماعى،فرهنگى و كلتورى در خانواده  بالاى دختران جوان تطبيق مى كنند  كه خود روغن بر آتش خشونت مى پاشد. روشن است  كه اين امر در خود شناسى دختران جوان أثرى نا مطلوب بجا گذاشته  و اهسته اهسته حقارت درونى در نزد دختران پدیدار میگردد. نه تنها این، که  در خارج از منزل  به خاطر حفظ ابروى خانواده دست و پای روابط اجتماعى خود را با ریسمان سنت سخت و سفت می بندد ، در  اجتماع، محيط كار ، خريدارى و يا در مكتب و دانشگاه تا حدودى زیادی از  تماس با   همكاران مردانه  دورى كرده و مردان را يك خطر براى حفظ غرور و حيثت خود و خانواده مى دانند  و خود را ناتوان پنداشته كه اين حالت، نا توانى و كمبودى درونى  را در دختر جوان قوت می بخشد. تعدادى از دختران جوان ما كه در فاميل های سختگیر بزرگ ميشوند بعدها در جامعه منحيث شخصيت هاى  مستقل رشد نكرده و هميشه منتظر مواظبت مردان خود مى باشند . اين چنين زنان از رشد و استعداد زنانيكه توانسته اند مستقل در جامعه خود را مطرح نمايند، يا در حالت رشد دادن استعداد هاى خود هستند خواه نا خواه  وگاهی مشترکاً با مردان خود،  زنان وخواهران هم جنس خود را  بنا بر حسادت درونى خویش با تهمت هاى أخلاقى، توهين كردن وغيره مورد حمله  قرار مى دهند.  مسله ديگرِ قابل ياد اوری اینکه؛ در جوانى رقابت هاى طبعيى بين جوانان بشكل نورمال وجود مى داشته باشد كه در اثر كم توجه یی  و يا نبود امكانات دولتى، اقتصادى ، محيطى  خانواده ها، براى جوانان،  جوانان  به يكه تازى و يا بهتر دانستن أيده هاى خود و قبولاندن ان بالاى ديگر جوانان كوشش مى كنند كه اهسته اهسته آنرا اشاعه اشاعه دهند. اينجاست كه  در چنين بر خورد ها احترام متقابل ازبين رفته جاى صميمت و همديگر پذيرى را خشونت و يكه تازى مى گيرد .كه باعث بوجود امدن  نا رضايت ها در بين اجتماع و دوستان مى گردد.

 -از جانبی؛ سطح دانش ، تحصيل ، اقتصاد و روشن بودن زنان براى تبارز همديگر پذيرى نقش مهم دارد .

در جوامع پيشرفته كه دانش ، علميت و شرايط زندگى اقتصادى و اجتماعى بشكل بهتر وجود دارد اين مسله را مى توان به ندرت ديد وزنان روشن واگاه با منطق واستدلال مشكلات را با هم حل نموده وبراى پيشبرد امور با هم همكارى مى نمايند و همديگر را مى پذيرند كه در بين شان مشكلات كمتر دیده میشود، ولى در بين زنان تحصيل كرده ای روشنفكر و زنان روستائی كم سواد و بيسواد. متأسفانه دركشور ما، چه در داخل و چه در خارج چنین دشواری بگونهٔ  وسيع تر و جدی تر به نظر میرسد  . 

- حسادت در بين زنان روشن و تحصيل كرده يعنى ( خطرناكتر از قسم دوم  زنان روستاى بيسواد و كم سواد است ) اينگونه بانوان  كه متشكل از زنان روشنفكر  و اگاه استند که حتا در طول تاريخ  مبارزات ازادى خواهانه زنان كشور از فدا كارى هاى انان به خاطر دفاع از حقوق زنان و مبارزه عليه نابرابرى هاى زنان نقش فعال داشته اند و يا هم الهام اور ازادى زنان افغان در گذشته ها بوده اند  كه درج تاريخ  مبارزات ازاديخواهانه زنان كشورهم خواهد بود ولى متاسفانه بشكل جدى تر به مشكل همديگر پذيرى بر مى خوريم كه این خود ضربه بزرگ را در مبارزه عليه خشونت زنان در داخل و خارج از  كشور وارد مى نمايد، زيرا در اثر همين خشونت هاى افراطى، عده اى از زنان كه هم جنس خود را بنا به حسادت هاى درونى و سليقه یی از نوع يكه تازى، شخصيت پرستى و اقتدار گرائی  تخريب مینمایند  حتى بعضاً  عده یی از زنان تحصیل کردهٔ اقتدار گرا، یکجا  با مردان،  به تخريب تحقیر کسانی می پردازند که آنها را رقیب خود می انگارند . چنین انگیزهٔ نا سالم باعث میگردد تا عده ای از زنان با وجود داشتن تحصیل مناسب، استعداد و مهارت به حاشیه رانده شده، از اشتراک در فعاليت های اجتماعى و اقتصادی، سياسى و فرهنگی  گوشه نشينى اختيار نمایند..

ما به اينگونه زنان(  يكه تاز )  تاكيد مى نمايم كه در هر سطح كه قرار دارند  منحيث زن روشن واگاه كشور در اين شرايط كه زنان سخت به مواظبت شان نياز دارند  جهت إصلاح و تداوى خود برايند در مقابل زنان وخواهران هموطن خود از دسيسه بازى، يكه تازى، حسادت ، و خودخواهى دست بكشند و  همديگر پذيرى را در وجود خود وديگران رشد دهند. كه ما مى توانم با پذيرش و رشد استعداد های خلاق متحد همديگر شده و مقابل تمام پدیده های منفی جامعهٔ مرد سالار، كه متأسفانه عليه زنان وجود دارد با گام هاى استوار به بيش رفته جامعه و نسل جوان كشور را از بدبختى هاى همگون  نجات دهيم در غير ان  زن افغان هميشه تحت ستم وخشونت باقى خواهد ماند .

- همديگر پذيرى  دربين زنان روستاى و يا بيسواد وكم سواد 

اين گروه زنان چون بیکار اند و استقلالیت اقتصادی ندارند پس وابسته به مردان خود به مثابه نان آور خانه می باشند و شرایط فرهنگی و اجتماعی و تسلط سنت هم نگذاشته که آنان به آموزش دوره های بالار تر بپردازند تا بتوانند در بیرون خان کار کنند. اینان مشکلات، حسادت ها و رقابت های خود را با همقطاران خود دارند،  به گونه مثال : زن ایور لباس بهتر و يا بوت زيبا و قيمتى در محفل پوشيده بود اقتصادش خوب نيست از كجا كرده ؟و يا شوهرش بسيار او را دوست دارد دیدی قدر چاپلوسی میکرد .

و يا ٨ پسر دارد ومن ٨دختر دارم كه پسر دار بودن هم يكى از مشكلات جامعهٔ سُنتی ما محسوب مى گردد. .

با اين تفاوت ها زنان در كنجكوى مىپردازند كه با عث  أذيت درون خود  و اطرافيان شده  جنجال هاى فاميلى را ببار مى أورد. و حتى اكثريت اين زنان به امراض  روانى مبتلا مى شوند . تداوى اين نوع  بانوان مريض به مراتب  زحمات بلندتر و مصارفات گزافتری را ایجاب مى نمايد. لازم است تا جهت  روشنگرى زنان روستا و بيسواد؛ وزارت زنان ، نهاد هاى اجتماعى، رياست سواد اموزى وسایر ارگانهای مربوطهٔ  دولتى در چنين امر مبرم اجتماعی، همكارى نمايند. طبعیست  که در صورت عدم توجه این نهاد ها  و عدم همكارى زنان روشن كشور  اين مشكل در بين زنان روستاى ما سالیان درازی ادامه خواهد داشت .

در اينجا وظايف و مسوليت هاى زنان اگاه و تحصيل كرده است كه از همين لحظه دست بكار شوند جهت تداوى خود ويا خواهران كه به اين مرض مبتلا هستند به درمان گرى بپردازند خود وديگران را از اين مرض مضحك نجات داده متحدانه و  صميمانه با همبستگى قشر بزرگ زنان به اين مشكل غالب شوند  كه تا با همديگر پذيرى و همسوى و نظر مشترك تمام زنان كشور، اين قشر محروم جامعه را  هم بسوى يك زندگى ارام و دور از مرد سالارى وخشونت كشانده  تا بتوانند پيروزى و موفقيت عليه خشونت خانواده گی، مرد سالارى  و زيستن مسالمت أميز با تامين عدالت اجتماعى و احترام به مقام انسان را از ان خود سازند و  در اينده براى خود وديگران مؤثر و مصدر خدمت شوند،  زيرا نبود جنبش داد خواهی برای رهایی زن از قید خشونت و ستم، و عدم همفكرى وهمديگر پذيرى  در جامعه، باعث تضعيف كار روشنگرى در بين زنان كشور مى گردد. باید کار مشترک را برای رهایی زن افغان و مرد افغان  از قید سنت های عقب دارنده و حق کُش، براه انداخت. تا به رهایی نرسیم؛ به آزادی نخواهیم رسید.