جاناتان مارکوس خبرنگار دیپلماتیک بی‌بی‌سی


روسیه و غرب؛ کجای کار اشتباه بود؟

مقام‌های آمریکا عملیات مشترک سوریه و روسیه در حلب را "بربریت" خوانده‌اند و درباره وقوع جنایت جنگی در سوریه هشدار داده‌اند.

رییس‌جمهور روسیه با صراحت از بدتر شدن رابطه دو کشور سخن گفته و تاکید کرده که دولت اوباما به جای گفت‌وگو به دنبال "دیکته‌" کردن اوامر است.

با همه اینها روسیه و آمریکا هنوز بر سر بحران سوریه با هم تعامل دارند. در کنار تمام اتهام‌ها و سخنان تند علیه یکدیگر٬ دو طرف خوب می‌دانند که در هر نوع حل و فصل احتمالی باید نقش اساسی بازی کنند.

نیت کوتاه‌مدت از ادامه جنگ هرچه که باشد روسیه از جنگ دایمی در سوریه زیان می‌بیند٬ همان‌طور که آمریکا زیان خواهد دید.

اما تا زمانی که اعتماد و فهم متقابل وجود نداشته باشد٬ پایه‌های هر نوع گفت‌وگو لرزان خواهد بود. قرار نبود این‌طور باشد. تصور می‌رفت که با پایان جنگ سرد دوره تازه‌ای آغاز شود.

اعتقاد داشتند که پایان جنگ سرد دروازه تازه‌ای را به سوی دوران جدید روابط بین‌الملل خواهد گشود

روسیه برای مدتی از عرصه جهانی عقب‌نشینی کرده بود. اما اکنون برای انتقام بازگشته است؛ مشتاق برای تحکیم موقعیت خود و بازیابی بخشی از نقشی که پیش‌تر در اداره جهان داشت. و همچنین جبران تصویر تحقیرآمیزی که غرب از او دارد.

پس کجای کار غلط بود؟ چرا روسیه و غرب نتوانستند نوع دیگری از رابطه را پیش ببرند؟ چه کسی مقصر است؟ آیا زیاده‌خواهی و بی‌توجهی آمریکا باعث این اتفاق شد یا نوستالژی روسیه برای بازگشت به دوران باشکوه شوروی؟ چرا مسائل این‌قدر بد پیش رفت و آیا درست است که وضعیت امروز را "جنگ سرد جدید" بنامیم؟

من نمی‌خواهم به همه این سوال‌ها جواب جامع بدهم چرا که پرداختن به همه این مسائل کتابی به حجم جنگ و صلح تولستوی خواهد شد. اما سعی می‌کنم چند نکته را مطرح کنم.

پل پیلار٬ پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات امنیتی دانشگاه جرج تاون و کارمند سابق سازمان سیا٬ اعتقاد دارد که مقصر اول غرب است.

به گفته پل پیلار٬ "روابط زمانی در مسیر نامناسب پیش رفت که غرب با روسیه به چشم ملتی برخورد نکرد که از کمونیسم شوروی خلاص شده است."

"باید به آن به چشم جامعه‌ تازه‌ای نگاه می‌شد اما در عوض غرب روسیه را جانشین اتحاد جماهیر شوروی دید. جامعه‌ای که میراث‌دار اتحاد جماهیر شوروی است و محور بی‌اعتمادی غرب."

غرب اشتباه کرد که به اندازه کافی نظام جایگزین اتحاد جماهیر شوروی را تحویل نگرفت؟

گناه نخستین٬ اشتیاق غرب برای توسعه حوزه نفوذ ناتو بود؛ با پذیرفتن عضویت لهستان٬ جمهوری چک و مجارستان که از دیرباز سنت‌های ملی‌گرایانه مقابله با فرمان‌های روسیه در آن‌ها وجود داشت.

اما توسعه ناتو به این کشورها محدود نشد. سه کشور حوزه بالکان هم که قبلا بخشی از شوروی بودند به ناتو پیوستند. منتقدان می‌پرسند آیا جای تعجب دارد که روسیه در مقابل پیوستن گرجستان و اوکراین به غرب مقاومت می‌کند؟

به طور خلاصه روسیه اعتقاد دارد که بعد از پایان جنگ سرد در حق او اجحاف شده است.

این نگاه البته دیدگاه متدوال در غرب نیست. دیدگاهی که ترجیح می‌دهد بر کین‌توزی روسی تمرکز کند؛ کین‌توزی‌ای که در ولادیمیر پوتین نمود پیدا می‌کند. مردی که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را "بزرگ‌ترین فاجعه ژئوپولیتکی" در قرن بیستم توصیف می‌کند.

اخیرا جایگاه خود را در کشورهایی مانند سوریه تحکیم کرده است

بحث جالبی در میان متفکران سیاسی آمریکا در جریان است که کدام طرف حق دارد. آیا باید بر اشتباه‌های استراتژیک غرب در قبال روسیه جدید تمرکز کرد یا رفتار پرادعای روسیه در گرجستان٬ اوکراین و سوریه را مد نظر داشت؟

سر جان سورز٬ رییس سابق سازمان اطلاعات خارجی بریتانیا (ام‌آی‌سیکس) که پیشتر سفیر این کشور در سازمان ملل هم بوده٬ و روابط دیپلماتیک روسیه را زیر نظر داشته٬ ترجیح می‌دهد بر دوره‌های اخیر تمرکز کند.

او در مصاحبه‌ای به بی‌بی‌سی گفت که غرب در طول هشت سال گذشته آن‌طور که باید به ساخت رابطه استراتژیک مناسب با روسیه توجه نکرده است.

آقای سورز می‌گوید: "اگر میان مسکو و واشنگتن فهم دقیقی از این قاعده وجود داشت که دو طرف قرار نیست ساختار یکدیگر را ساقط کنند٬ آن‌وقت حل مسائل منطقه‌ای مانند بحران سوریه٬ اوکراین یا کره شمالی راحت‌تر بود. بحران‌هایی که به سرعت بر سر خودمان خراب می‌شود.‌"

چند کارشناس دیگر هم که با آنها صحبت می‌کردم به ضعف دستگاه دیپلماسی باراک اوباما اشاره می‌کردند و این‌که وزارت خارجه آمریکا سیگنال‌های ناهماهنگ ارسال است.

قدرت مطلق آمریکا ممکن است که رو به کاهش باشد٬ اما درباره همین قدرت باقی‌مانده هم پیام‌های چندپهلو و مبهمی فرستاده است. آیا آمریکا دارد به سمت آسیا چرخش می‌کند و تا چه حد می‌خواهد از نفوذ خود در اروپا و خاورمیانه بکاهد؟

آیا حاضر است از نیروی نظامی خود برای پیش‌بردن حرفهایش استفاده کند؟ در مورد سوریه پاسخ منفی است. و آیا واقعا به تبعات موضع‌گیری که در قبال مسکو داشته٬ فکر کرده است؟

در سال ۲۰۱۴ در زمانی که روسیه کریمه را ضمیمه خود کرد٬ ولادیمیر پوتین به مجلس دوما گفت که "به یاد داشته باشید٬ اگر فنر را با تمام قدرت فشار دهید به حالت اول خود برمی‌گردد."

نیکلاس گوسدوف٬ کارشناس روابط بین‌الملل٬ اخیرا در مقاله‌ای در نشریه نشنال اینترست نوشت: "واکنش معقول یکی از این‌هاست؛ یا راهی برای کاهش فشار بر فنر پیدا شود یا این‌که آمادگی برگشت خوردن فنر وجود داشته باشد و شوک آن گرفته شود."

سورز٬ رییس سابق ام‌آی۶ اعتقاد دارد که دوران یکه‌تازی آمریکا سرآمده است

اشتباه‌های گذشته هرچه که بوده و مقصر آن هر که بوده٬ ما اکنون در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که نمی‌شود تغییرش داد. آیا روسیه و آمریکا در مقابله با بحران سوریه واقعا در آستانه جنگ هستند؟ من این طور فکر نمی‌کنم. اما شروع "جنگ سرد جدید" چطور؟

پل پیلار٬ فکر می‌کند که این عبارت درستی برای شرایط فعلی نیست: "دیگر رقابت ایدئولوژیک جهانی که شاخصه اصلی جنگ سرد بود٬ وجود ندارد. و خوشبختانه دچار یک رقابت تسلیحات هسته‌ای دیگر نیستیم."

"چیزی که باقی مانده رقابت اصلی بر سر نفوذ است و روسیه در مقایسه با اتحاد جماهیر شوروی جایگاه پایین‌تری دارد و از آمریکا هم که هنوز ابرقدرت اصلی‌است٬ پایین‌تر است."

پس آینده چه خواهد شد؟ تا زمانی که رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا ادامه دارد٬ مسکو به وضوح دست خود را باز می‌بیند. شواهد نشان می‌دهد که در صدد است تا طیف گسترده‌ای از نقاط بحرانی بر جا بگذارد. تا ساکن بعدی کاخ سفید را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد.

شرایط یادآور سال ۲۰۰۸ است. وقتی به خاطر جنگ روسیه ـ گرجستان یخ سردی روابط روسیه و آمریکا را فرا گرفت. این موضوع سیاست دولت جرج بوش در قبال مسکو را دچار آشفتگی کرد؛ و همان شرایط آشفته برای باراک اوباما به ارث ماند.

یادتان می‌آید وقتی هیلاری کلینتون٬ وزیر خارجه وقت آمریکا٬ عبارت معروف "باز‌سازی" روابط با روسیه را به کار برد؟ آن عبارت چندان محقق نشد.

سر جان سورز به بی‌بی‌سی می‌گوید: "رییس‌جمهور بعدی آمریکا وظیفه بزرگی دارد (و البته من بسیار امیدوارم که این شخص هیلاری کلینتون باشد). رییس‌جمهور بعدی باید روابط دوسویه متفاوتی بنا کند. ما به دنبال روابط گرم‌تر با روسیه نیستیم و همین‌طور دنبال روابط سردتر هم نیستیم."

"چیزی که به دنبال آن هستیم یک تفاهم استراتژیک با مسکو است بر سر آن‌که چطور به ثبات جهانی کمک کنیم٬ به ثبات در سراسر اروپا و میان روسیه و آمریکا٬ به صورتی که ثبات بنیادین در جهان بر پایه‌های محکم‌تری از آنچه اکنون هست٬ نهاده شود."

پکس آمریکانا یا صلح آمریکایی - نظم تک‌قطبی آمریکایی- به گفته او "عمر بسیار کوتاهی داشت و تمام شد."