مصاحبه با پرفسور
دانیل گانسر
آقای گانسر شما
در کتاب جدید خود
که امروز انتشار
یافت، به
«جنگهای
غیرقانونی»
پرداخته اید.
چرا؟
این موضوع در حال
حاضر بسیار مهم
است. اینطور به
نظر میرسد که ما
در حال حاضر
گرفتار یک چرخه
خشونتیم. چرخه
خشونت دارای علل
متعددی است ولی
مهمترین آنها
جنگهای
غیرقانونی است که
این چرخه را به
پیش میراند.
به عنوان مثال:
حمله کشورهای عضو
ناتو ایالات
متحده و بریتانیا
به عراق در سال
۲۰۰۳
یک جنگ غیرقانونی
بدون مجوز سازمان
ملل متحد بود که
چرخه خشونت را
شدیداً به پیش
راند. از آن زمان
تاکنون بیش از یک
میلیون نفر به
قتل رسیده اند.
افسران و
کارمندان سابق
سازمانهای
جاسوسی
ريیسجمهور
سرنگون شده صدام
حسین امروز هسته
اصلی میلیشيای
تروریستی سنی
داعش را تشکیل
میدهند که سوریه
را بیثبات
میکند و در
اروپا عملیات
تروریستی انجام
میدهد.
پدیدههای خشونت
با یکدیگر مرتبط
است. ما در درون
یک دایره شیطانی
خشونت و ضدخشونت
قرار گرفته ایم.
آیا جنگ در سوریه
نیز یک جنگ
غیرقانونی است؟
بله، حمله به
سوریه در سال
۲۰۱۱
نیز غیرقانونی
بود. متجاوزین،
یعنی ایالات
متحده آمریکا،
بریتانیای کبیر،
فرانسه، ترکیه،
قطر و عربستان
سعودی باندهای
خشن را تعلیم
دادند و مسلح
کردند و از سال
۲۰۱۱
سعی میکنند تا
ريیسجمهور اسد
را سرنگون سازند
که البته تاکنون
موفق نشده اند.
این باندهای خشن
را باید تروریست
نامید ولی
متجاوزین آنها
را «شورشیان
معتدل» مینامند
و باعث سردرگمی
انظار عمومی
میشوند.
آلمان دیرتر وارد
صحنه شد ولی طرف
متجاوزین را
گرفت. صدراعظم
آلمان خانم مرکل
هم مثل
ريیسجمهور
آمریکا اوباما و
یا رئیسجمهور
فرانسه اولاند و
یا ريیسجمهور
ترکیه اردوغان
اکنون قصد دارد
اسد را سرنگون
کند. ولی همه این
چیزها غیرقانونی
است. این اقدامات
همانقدر
غیرقانونی است که
مثلاً اسد بخواهد
خانم مرکل را
سرنگون کند.
تا چه حد این
مسأله به ما به
عنوان شهروند
اروپايی مربوط
میشود؟
جنگ در سوریه بیش
از
۴۰۰
هزار کشته به جای
گذاشته و موج
عظیمی از آوارگان
را به دنبال
داشته است.
بسیاری از مردم
در آلمان، سوئیس
و یا اتریش دچار
ترس و نگرانی شده
اند. نه تنها
آنانی که دارای
فرزندند از خود
سؤال میکنند که
در
۲۰
یا
۳۰
سال آینده ما کجا
خواهیم بود و آیا
ما با خشونت
بیشتر و آوارگان
بیشتری مواجه
خواهیم بود و یا
آیا قادر خواهیم
بود از این چرخه
خشونت خود را
بیرون بکشیم.
گزارشهای
رسانهها در مورد
جنگ به نحوی
سیلآسا بر ما
جاری است و مشکل
میتوان به تصویر
مشخصی دست یافت.
خلاصه اینکه:
اغتشاش کامل است.
من در این کتاب
در مورد
۱۳
جنگ غیرقانونی
از سال
۱۹۴۵
تا امروز توضیح
داده ام که جنگ
عراق
۲۰۰۳
و جنگ سوریه
۲۰۱۱
تنها دو نمونه از
آن است. این کتاب
به خواننده کمک
میکند تا در این
دوران مغشوش به
شناخت جامعی دست
یابد.
وجه تمایز بین یک
جنگ قانونی و
غیرقانونی چیست؟
پس از حمله هیتلر
به لهستان در سال
۱۹۳۹
جنگ دوم جهانی
آغاز شد که
۶۰
میلیون کشته به
جای گذارد. در
سال
۱۹۴۵
پس از پایان جنگ
بازماندگان
محنتکشیده
گفتند: جنگ،
هرگر! این یک
برخورد صحیح بود.
آنها سازمان صلح
جهانی یعنی
سازمان ملل متحد
را که مقر اصلیش
در نیویورک و
شعبهاش در ژنو
بود، تأسیس
کردند. در منشور
سازمان ملل متحد
به روشنی و وضوح
آمده بود: هیچ
کشوری حق ندارد
به کشور دیگر
حمله کند. جنگها
غیرقانونی است.
این به اصطلاح
ممنوع کردن خشونت
بود.
بطور مشخص در بند
۲
منشور آمده است:
«کلیه
اعضاء در روابط
بینالمللی خود
از تهدید به زور
یا استفاده از آن
علیه تمامیت ارضی
یا استقلال سیاسی
هر کشوری یا از
هر روش دیگری که
با مقاصد ملل
متحد مباینت
داشته باشد،
خودداری خواهند
نمود.»
متن کاملاً روشن
است، لذا از سال
۱۹۴۵
به بعد کلیه
جنگها غیرقانونی
بوده است. امروز
تنها دو مورد
استثنايی وجود
دارد که جنگ مجاز
محسوب میشود: حق
دفاع از خود و یا
جنگی که با مجوز
مشخص قانونی
شورای امنیت
سازمان ملل متحد
صورت بگیرد.
به نظرم میرسد
که استدلال دفاع
از خود زیاد مورد
مصرف قرار
میگیرد. مثلاً
ایالات متحده
آمریکا پس از
واقعه
۹/۱۱
به خاطر لزوم
دفاع از خود «جنگ
علیه ترور» را در
سطح جهان اعلام
کرد.
۲
سال پیش از آن
میبایست آلمان
برای جلوگیری از
ظهور یک «هیتلر
ثانی» در کوسوو
که تهدیدی برای
صلح جهانی بود در
آنجا (به طوریکه
اخیراً رسم شده)
«دخالت» کند.
درست است. دولت
ريیسجمهور بوش
پس از واقعه
۹/۱۱
گفت که او اکنون
از حق دفاع از
خود استفاده
خواهد کرد. آنها
به سازمان ملل
رفتند و در آنجا
تأيید شد که هر
کشوری حق دفاع از
خود را دارد. این
امر تعجبآور
نبود، زیرا در
منشور سازمان ملل
به ثبت رسیده است
ولی نکته مهم این
بود: سازمان ملل
متحد در قطعنامه
خود به ایالات
متحده آمریکا حق
نداده بود به
افغانستان حمله
کند، کاری که
آمریکا روز
۷
اکتبر
۲۰۰۱
کرد.
هرکس که قطعنامه
سازمان ملل را
مطالعه کند متوجه
میشود که نامی
از افغانستان
برده نشده است.
در نتیجه حمله به
افغانستان
غیرقانونی بود.
حمله به
افغانستان برپایه
قصهای که
ريیسجمهور بوش
تعریف میکرد که
گویا اسماء
بنلادن مسؤول
حمله تروریستی
۹/۱۱
بوده، توجیه شد
اما این امر در
مقابل سازمان ملل
متحد ثابت نشد و
تا امروز نیز
هنوز بحثانگیز
مانده است و به
همین دلیل شورای
امنیت که چین و
روسیه نیز در آن
شرکت دارند مجوزی
برای حمله به
افغانستان صادر
نکرد.
در حمله آلمان به
صربستان در سال
۱۹۹۹
که من آن را به
تفصیل در این
کتاب مطرح کرده
ام، مسأله به شکل
دیگری بود. در آن
زمان هیچ حمله
تروریستی در
آلمان رخ نداده
بود که بتوان به
عنوان بهانه برای
حمله به صربستان
استفاده کرد. در
آن سالها هنوز
داستان جنگ علیه
ترور نیز به دنیا
نیامده بود.
علاوه برآن، ناتو
در آن زمان در
کنار آلبانیهای
اسلامی علیه
صربهای مسیحی
میجنگید.
آلمان در آن زمان
همگام با
ريیسجمهور
آمریکا بیل
کلینتون بدون
مجوز سازمان ملل
متحد به صربستان
حمله کرد تا نشان
دهد که با انحلال
پیمان نظامی ورشو
نقش پیمان نظامی
ناتو از بین
نرفته و باید
اضافه کرد که نقش
خوبی هم نبود.
برای اینکار به
کمک شرکت خصوصی
روابط عمومی
«رودِر فین»
تصویر خبیثی از
میلوسوویچ در
رسانهها تبلیغ
شد. «جیمز هارف»
از کارمندان شرکت
خصوصی روابط
عمومی رودر فین
بعدها تعریف کرد:
«باید بگویم،
وقتی که ناتو در
سال
۱۹۹۹
حمله کرد، ما یک
شیشه شامپانی باز
کردیم.» شرکت
ارتباطی او که
مقرش در واشنگتن
است با تبلیغات
جنگی خود اضمحلال
یوگسلاوی را
مشایعت کرد.
این شرکت در ماه
اوت
۱۹۹۱
از طرف دولت
کرواسی، در ماه
مه
۱۹۹۲
از طرف دولت
بوسنی و در پايیز
۱۹۹۲
از طرف رهبری
کوسوويیهای
آلبانیتبار
مسؤول تبلیغات
گردید. در کلیه
این موارد وظیفه
شرکت معرفی
صربها به عنوان
سرکوبگر و متجاوز
و کرواتها،
مسلمانان بوسنی و
کوسوويیهای
آلبانیتبار به
عنوان قربانی
بود. درست همین
تصویر در سال
۱۹۹۹
مورد استفاده
ناتو قرار گرفت.
صربها همیشه
خبیث بودند و
کرواتها،
مسلمانان بوسنی و
کوسوويیهای
آلبانیتبار
همیشه نیکوصفت.
تنها با این
ترفند آنها
توانستند آلمان
را وادار به جنگ
کنند.
پس شما میگويید
که کشورها
خودداری از زور و
تهدید منشور
سازمان ملل متحد
را زیر پا
میگذارند و به
مردم دروغ
میگویند؟ ولی …
آیا سازمان ملل
نباید دخالت کند
و در مقابل آن
بایستاد؟
میبایست اینطور
میبود. ولی وقتی
که مسأله بر سر
یک کشور عضو ناتو
است کسی اقدامی
نمیکند، زیرا
همانطور که در
حمله آمریکا و
بریتانیا به عراق
در سال
۲۰۰۳
دیدیم همه
میترسند:
ريیسجمهور سابق
آمریکا بوش و
نخستوزیر سابق
انگلیس بلر
میبایست از
مدتها پیش به
عنوان جنایتکار
جنگی زندانی
بودند ولی هیچ
اتفاقی رخ نداد.
اغلب روزنامهها
حتا جرأت
نمیکنند این
درخواست را منتشر
کنند.
کشورهای عضو ناتو
کراراً بیهیچ
مجازاتی منشور
سازمان ملل
درمورد عدم توسل
به زور را زیر پا
گذاردند و
همانطور که گفته
شد مثلاً در سال
۱۹۹۹
صربستان را
بمباران کردند.
ريیسجمهور وقت
آمریکا کلینتون
مجوزی از شورای
امنیت سازمان ملل
دریافت نکرده بود
و در نتیجه آن
جنگ غیرقانونی
بود. و همینطور
صدراعظم وقت
آلمان شرودر نیز
قوانین
بینالمللی را
زیر پا گذارده
بود و حتا بعدها
خود نیز بدان
اعتراف کرد.
کتاب من به کمک
مثالهای مشخص
نشان میدهد که
ناتو یک پیمان
دفاعی نیست، بلکه
یک پیمان تهاجمی
است، که مسؤولین
آن همواره کاملاً
بیمجازات
میمانند و
رسانههای هوادار
این پیمان
جنگهای
غیرقانونی را
ترغیب کرده و
مورد پشتیبانی
قرار میدهند، به
این صورت که
تبلیغات ناتو را
بی هیچ انتقادی
وارد منازل مردم
عادی میکنند.
اگر یک کشوری که
عضو ناتو نیست یک
جنگ غیرقانونی به
راه اندازد، چه
اتفاقی خواهد
افتاد؟
در این صورت وضع
کاملاً متفاوت
خواهد بود. اگر
یک کشور ضعیفتر
پرنسیپ عدم توسل
به زور را زیر پا
نهد، کشورهای عضو
ناتو فوراً واکنش
نشان میدهند و
حقوق بینالملل،
منشور سازمان ملل
و پرنسیپ عدم
توسل به خشونت را
یادآور کلیه
کشورهای جهان
میکنند.
مثال میزنم:
هنگامیکه
دیکتاتور عراق
صدام حسین در سال
۱۹۹۰
وارد کویت شد، یک
جنگ غیرقانونی
بود که فوراً و
به حق توسط شورای
امنیت سازمان ملل
محکوم شد. صدام
حسین یک جنایتکار
جنگی است و توسط
یک نیروی نظامی
بینالمللی به
رهبری ایالات
متحده آمریکا با
مجوز سازمان ملل
متحد در سال
۱۹۹۱
از کویت بیرون
رانده شد. آن یک
جنگ قانونی بود
که با مجوز شورای
امنیت سازمان ملل
صورت گرفت.
برای محکوم کردن
صریح یک جنگ
تجاوزکارانه
همکاری
۵
عضو دايمی شورای
امنیت یعنی سه
کشور عضو ناتو
(آمریکا، انگلیس،
فرانسه) و دو
کشور عضو بریکس
(روسیه و چین)
لازم است. ولی
همانطور که
میدانید کشورهای
عضو ناتو و
کشورهای عضو
بریکس دارای
منافع مشابهی
نیستند. تنها پس
از حمله صدام
حسین به کویت
اعضای شورای
امنیت به یکباره
به وحدت نظر
رسیدند. تبلیغات
شدید جنگی ایالات
متحده آمریکا به
این وحدت نظر کمک
کرد.
برای درک بهتر
من: طبق حقوق
بینالملل در اصل
کلیه جنگهای دهه
اخیر غیرقانونی
بوده است؟
تقریباً همه!
حمله آمریکا به
لیبی در سال
۱۹۸۶
مجوز سازمان ملل
متحد را نداشت.
ريیسجمهور
آمریکا رونالد
ریگان نیز اگر
هنوز زنده بود
باید در مقابل
دادگاه جوابگو
بود. در سال
۲۰۱۱
ایالات متحده
آمریکا همراه
فرانسه و
بریتانیا مجدداً
به لیبی حمله
بردند. این بار
با اجازه سازمان
ملل ولی این
اجازه فقط برای
ایجاد منطقه
پرواز ممنوع بود.
ولی این محدودیت
اهمیتی برای
کشورهای عضو ناتو
نداشت و آنها
تغییر رژیم را
تحمیل کردند،
قذافی در بیابان
دفن شد که آنهم
کاملاً غیرقانونی
بود و پشتوانه
سازمان ملل را
نداشت. از
آنزمان لیبی
دچار اغتشاش است
ولی ريیسجمهور
فرانسه سارکوزی،
نخستوزیر انگلیس
کامرون و
ريیسجمهور
آمریکا اوباما
باز هم گرفتار
مجازاتی نشدند.
روز
۱
اوت
۲۰۱۶
اوباما مجدداً
لیبی را بمباران
کرد. این خبر
اکثراً در صفحات
آخر مطبوعات درج
شد. حقوق
بینالملل به طور
سیستماتیک زیر پا
گذارده میشود و
مورد اغماض قرار
میگیرد، که
خردمندانه نیست.
اگر ما جهانی
صادق و عادل
داشتیم،
میبایستی که
افرادی چون
اوباما، سارکوزی
و کامرون به خاطر
جنگ در لیبی، به
خاطر جنایات خود
علیه بشریت در
مقابل دادگاه
جنایات جنگی در
لاهه قرار
میگرفتند. اگر
قذافی در سال
۲۰۱۱
به فرانسه حمله
کرده بود، نیز
کاملاً غیرقانونی
بود. در آنصورت
قذافی هم
میبایست در
مقابل دیوان
کیفری بینالمللی
قرار میگرفت.
مطمئنم که واقعاً
همینطور هم
میشد ولی وقتی
کشورهای عضو ناتو
ماشین جنگی خود
را به حرکت
میاندازند و به
کشوری تجاوز
میکنند، هیچ
اتفاقی نمیافتد.
هیچ!
پس وقتی صحبت بر
سر بینوايی و
جنگهای
غیرقانونی است
کشورهای عضو ناتو
بدترین متجاوزین
اند؟ آیا اغلب
آنها از
مستعمرهچیهای
سابق نیستند که
کشورهای غنی را
از سالها پیش
سرکوب کرده و
استثمار
مینمودند؟
بله، متأسفانه
اگر
۷۰
سال گذشته را در
نظر بگیریم،
کشورهای عضو ناتو
از بدترین
متجاوزین محسوب
میشوند. البته
جنگهايی هم بدون
حضور ناتو صورت
گرفت، مثلاً حمله
اتحاد شوروی به
افغانستان در
سال
۱۹۷۹
و یا حمله
اسرائیل به لبنان
در سال
۲۰۰۶.
ولی بر رویهم
مشخص است که این
کشورهای عضو ناتو
به رهبری ایالات
متحده بودند که
از سال
۱۹۴۵
اغلب جنگها را
آغاز کردند. در
اینجا آمریکا
همواره کوشش کرد
سلطه خود را به
عنوان امپراتوری
تضمین کرده و
گسترش دهد.
چطور ممکن است که
کشورهای عضو ناتو
حقوق بینالملل
را زیر پا
میگذارند و با
مشکلی روبرو
نمیشوند؟
بسیاری از مردم
میدانند که حمله
کشورهای عضو
ناتو، آمریکا و
انگلیس به عراق
در سال
۲۰۰۳
غیرقانونی بود.
دبیرکل سازمان
ملل متحد کوفی
عنان در آن زمان
با صراحت اعلام
کرد. ولی بسیاری
نمیدانند که
حمله به ویتنام
در سال
۱۹۶۴
نیز غیرقانونی
بود، چون مدتی از
آن گذشته است.
برخیها نیز به
دلیل دروغهای
تبلیغات جنگی مثل
دروغ تونکین در
ویتنام و یا دروغ
سلاحهای هستهای
در عراق به
اغتشاش فکری دچار
شده اند.
ولی قبل از هر
چیز رفتار
رسانهها اغلب
تبلیغ جنگ و نه
تبلیغ صلح است.
مثلاً رسانهها
امروز بلاانقطاع
خواستار سرنگونی
اسد در سوریه
هستند. ولی به
ندرت توضیح داده
میشود که این
کار کاملاً
غیرقانونی و
مغایر با اصل عدم
توسل به خشونت در
روابط بینالمللی
و سرنگونی دولت
در یک کشور خارجی
است. تغییر رژیم
از خارج
غیرقانونی است.
در حال حاضر
کشورهای ناتو
همراه با
شیخنشین خلیج
قطر و عربستان
سعودی یک کودتای
غیرقانونی را در
سوریه سازماندهی
کرده اند و همه
شاهد آنند.
پرفسور «گونتر
مایر» کارشناس
امور خاورمیانه
به درستی اشاره
کرد که ایالات
متحده در ابتدا
به اصطلاح
گروههای معتدل
را مورد پشتیبانی
قرار داد که بعد
با جبهه النصره
همکاری کردند.
بدین معنی که
سلاحهايی که در
اختیار گروههای
معتدل قرار گرفت
نهایتاً سر از
جبهه النصره
درآورد. این یک
فضاحت است، زیرا
بدین معنی است که
ناتو با
تروریستها
همکاری میکند،
جبهه النصره به
روشنی دنبالهرو
راه القاعده است.
به طور غیرمستقیم
آلمان نیز از
النصره پشتیبانی
میکند، زیرا
جنگندههای
تورنادوی این
کشور که در آنجا
پرواز میکنند
اطلاعات خود را
در اختیار مرکز
کنترل عملیات
نظامی مخالفین
اسد قرار میدهند
که آمریکا و
ترکیه و افسران
سازمانهای
جاسوسی قطر و
عربستان سعودی
این اطلاعات را
جمعآوری کرده و
در اختیار
شورشیان قرار
میدهند.
ما واقعاً در یک
چرخه شیطانی قرار
گرفته ایم که
خشونت به خشونت
بیشتر منجر
میگردد و پرنسیپ
عدم توسل به
خشونت سازمان ملل
به دست فراموشی
سپرده میشود.
آیا معتقدید که
قانون «قویتر
برتر است» مجدداً
به صحنه سیاست
جهانی بازگشته و
کشورهای بزرگ
صنعتی میتوانند
به هر کس و هر
کجا که بخواهند
حمله کنند؟ حقوق
بینالملل
روزبهروز
بیرنگتر میشود
…. و هیچ چیز و
هیچکس نمیتواند
مانع از آن شود؟
متاسفانه
همینطور است.
این وضعیت از سال
۱۹۴۵
آغاز شد ولی از
۱۱
سپتامبر
۲۰۰۱
به بهانه جدید
«جنگ علیه ترور»
ادامه داده
میشود.
فاکتهای تاریخی
۷۰
سال گذشته به
وضوح نشان
میدهند که
کشورهای عضو ناتو
کراراً به
کشورهای دیگر
حمله کرده و
پرنسیپهای مندرج
در منشور سازمان
ملل را زیر پا
گذارده اند. ناتو
نیرويی نیست که
امنیت و ثبات با
خود به همراه
بياورد، بلکه
تهدیدی برای صلح
جهانی است.
«جنگ
علیه ترور» نيز
که هماکنون در
جریان است، سراسر
دروغ است. این
جنگ که از طرف
ایالات متحده و
کشورهای عضو ناتو
در سال
۲۰۰۱
به راه انداخته
شد، هیچ
آلترناتیو معتبری
برای خروج از
چرخه خشونت ارايه
نمیکند و اصلاً
به انگیزه و علل
اصلی ترور
نمیپردازد، زیرا
در اصل هدفش نه
از بین بردن آن،
بلکه تسخیر و
تضمین نفت، گاز،
پول و قدرت است.
جنگ به اصلاح
«علیه ترور»
کماکان مبارزه
برای مواد خام و
سرکردگی جهانی
است یعنی همان
شراب کهنه در جام
نو.
کارنامه
۱۵
سال گذشته هولناک
است: چندین کشور
از جمله
افغانستان، عراق،
لیبی کاملاً
بیثبات شده،
سوءظن و ترس
گسترش یافته، به
تعداد عملیات
تروریستی افزوده
شده و همزمان با
آن حقوق شهروندان
محدود گردیده و
دستگاه پلیسی
دولت گسترش یافته
است.
جنگ به اصطلاح
«علیه ترور» باعث
تقویت مجتمع
صنایع نظامی
گردیده و حقوق
بشر و منشور
سازمان متحد را
کمرنگ ساخته؛
این روند باید
توسط جنبش صلح
متوقف گردد، زیرا
با شکست روبهرو
شده است.
آیا اصلاً جنبش
صلحی که جنگ علیه
ترور را زیر سؤال
قرار دهد، وجود
دارد؟
طبیعی است. جنبش
صلح وجود دارد و
این جنبش طبیعتاً
از موضع بسیار
انتقادی نسبت به
«جنگ علیه ترور»
برخوردار است.
ولی جنبش صلح
نسبتاً کوچک است
و لذا از طرف
ناتو و
سیاستمداران
نادیده گرفته
میشود.
من سخنرانیهای
زیادی در سوئیس،
آلمان و اتریش
ایراد میکنم و
میبینم که چگونه
هزاران نفر این
جنگهای
غیرقانونی و
دروغهای جنگی را
مردود میشمارند.
این امیدبخش است.
چگونه هر یک از
ما میتواند کاری
برای جهانی صلح
آمیز، بدون
جنگهای
غیرقانونی، انجام
دهد؟
هم راهحلهايی
وجود دارد و هم
امیدهايی. من
موافق چرخش
۱۰۰
درصدی به سوی
انرژی
تجدیدپذیرم. یعنی
خداحافظی با جنگ
به خاطر نفت و
گاز و پیش به سوی
تولید انرژی
تجدیدپذیر
غیرمتمرکز. من
شخصاً از خودروی
برقی استفاده
میکنم و سقف
منزلم را با
سلولهای خورشید
پوشانده ام.
میبینم که تعداد
کسانی که نسبت به
ناتو بدگمانند
روزبهروز بیشتر
میشود ولی آنها
خود را در مقابل
تبلیغات روزانه
ناتو از طریق
رسانهها و
تلویزیون ناتوان
احساس میکنند.
از اینرو باید
در توانايیهای
رسانه خود
سرمایهگذاری
کنیم، کمتر
تلویزیون نگاه
کنیم و خیلی ساده
روزنامههايی را
که مبلغ ناتو
هستند خریداری
نکنيم.
من اطلاعات مورد
نیاز خود را
شخصاً جمعآوری
میکنم و این روش
را به همه توصیه
مینمایم. اگر
بخواهیم صبر کنیم
که این اطلاعات
در مقابل ما
نهاده شود، بدون
آنکه بخواهیم
تبلیغات جنگی
نصیب ما خواهد
شد. وظیفه بسیاری
از رسانه این
نیست که اطلاعات
در اختیار مردم
قرار دهند، بلکه
آنها را کنترل و
هدایت کنند.
علاوه برآن، خوب
است که بیشتر به
دامن طبیعت روی
آوریم و به تغذیه
سالم توجه کنیم،
زیرا عقل سالم و
بدن سالم به
مراتب در مقابل
تبلیغ و تهییج
مقاومتر است.
سوئیس و اتریش
باید مجدداً به
بیطرفی کامل
بازگردند، ارتش
به خارج از کشور
اعزام ندارند و
از به اصطلاح
Partnership for
Peace
ناتو خارج شوند،
زیرا با در نظر
گرفتن جنگهای
تجاوزکارانه ناتو
مسأله بر سر
Partnership for
War
است.
و
در آخر آلمان نیز
باید از ناتو
خارج شود و با
توجه به گذشته
معاصر خود ارتش
به خارج اعزام
ندارد، بلکه به
عنوان یک کشور
بیطرف در دفاع
از حقوق ملل و
یافتن راهحل
مسالمتآمیز برای
مناقشات اقدام
کند.
متشکرم
منبع:
نویه راینیشه
تسایتونگ
|