از اواسط دهه
1970 ، افغانستان
در قلب آسیای
مرکزی ، گرانیگاه
رقابت ، خشونت و
بازتولید تهدید
برای کشورهای
منطقه بوده است.
در
سراسر خاک
افغانستان
بازخورد محیطی
تهدید، نوعی بی
سامانی سیاسی و
اقتصادی را در آن
کشور رقم زد .
احوالی که نه به
سود افغان ها
بوده و نه به نفع
کشورهای منطقه .
در این پژوهش ، سید
محمد حسینی پور -
کارشناس سیاست
بین الملل ،
ویژگی ها و
اضلاع استراتژی
واشنگتن را بررسی
کرده است.
چارچوب نظری
از سرنگونی دولت
نجیب الله در
1996 ، تاکنون
بیشترین تاثیر بر
سیاست و جامعه
افغانستان از
ناحیه آمریکا
بوده است.
به ویژه از حمله
نظامی مشترک
نیروی غربی و
سقوط حاکمیت
طالبان در 2001 و
تاکتیک قدرت نرم
اوباما تا امروز
.
اما امروز
کارشناسان می
گویند : " پدیده
ترامپ ! هنوز
مبهم و ناپایدار
است."
رئیس جمهور
آمریکا در نخستین
روزهای انتخابش
در گفتگوی تلفنی
با نوازشریف
صدراعظم پاکستان
، دولت و مردم آن
کشور را ستایش
کرد و نقش اسلام
آباد را در
مبارزه علیه
تروریسم ستود .
برخی کارشناسان
این تماس را از
نوع تماس ترامپ
با مقامات تایوان
قلمداد می کنند
که دستکم
تبلیغاتی -
هیجانی و حداکثر
زمینه سازی برای
شکل گیری فاز
جدیدی از
دیپلماسی جدید
واشنگتن در قبال
رخدادهای آسیا -
به ویژه
افغانستان - است.
سوال اصلی : "
سیاست ترامپ در
قبال افغانستان "
چه ویژگی ها و
اضلاعی دارد ؟
آیا اساسا سیاست
ویا استراتژی
خاصی ، مطرح است
یا خیر ، وضعیت
سایه روشن یا
بلا تکلیف است ؟
!
8 سال پیش، یک
استراتژی ناکام
یک نگاه به
گذشته - 8 سال
پیش- رویکرد
آمریکا کاهش
درگیری ها و بهره
گیری از قدرت نرم
وکاربست ابزارهای
غیر نظامی در
مقابله با
تروریسم و نیز
تقویت دولت مرکزی
بود ؛ یعنی همان
استراتژی افغانی
اوباما در ابتدای
دوره ریاست
جمهوری اش ،که در
ژانویه 2009
اعلام شد.
این رویکرد
اوباما هرچند تا
امروز بهره ای
نداشت اما نشان
داد اعلام خطوط
"دیپلماسی افغانی
محور " از سوی
مقامات کاخ سفید
- فارغ از گرایش
حزبی - همواره دو
چالش عمده داشته
است :
1- ارزیابی غیر
فراگیر ناتو با
محوریت آمریکا
ارزیابی ناتو با
محوریت آمریکا در
یک دهه اخیر،
منجر به بازتولید
برداشت های "
بخشی " از کانون
های بحران در
صحنه افغانستان
شد. ضمن آنکه
حاصل این وضعیت
پراکندگی در
عملیات رزمی و
تعارض و تضاد در
نظام فرماندهی
نیروهای خارجی
حافظ صلح و در
نهایت بروز
مشکلات در تنظیم
استراتژی های
جنگی بوده است
گسترش میدان نفوذ
طالبان،
بلاتکلیفی پروژه
صلح ملی ، حاکمیت
ژلاتینی ، نگرانی
ها از شکل گیری
داعش افغانی که
به احتمال زیاد
شامل عرب افغان
ها ، پاکستانی و
افراط گراهای
ازبک و تاجیک می
شود.
2- سنگینی هزینه
پروژه افغانستان
حاصل این واقعیت،
اقرار رئیس جمهور
جدید به اشتباه
یا دیوانگی
راهبردی مقامات
کاخ سفید در ورود
به باتلاق
افغانستان است.
ترامپ هزینه های
جنگ را و هم
برعهده گرفتن بار
مالی و پشتیبانی
دیگر متحدان خود
را در حکم حماقت
تعبیر کرده و
مصمم به کنار زدن
این رویکرد کلان
واشنگتن است.
"جنگ آمریکا در
افغانستان"
طولانیترین و پر
هزینه ترین جنگ
تاریخ مدرن
آمریکا در یک
کشور خارجی محسوب
می شود.
کارشناسان می
گویند: هزینهای
که آمریکا در
افغانستان متحمل
شده، حدود 4
برابر بیشتر از
هزینهای است که
آن دولت در حوزه
بازسازی و عمران
اروپا پس از جنگ
جهانی دوم اختصاص
داد.
در حال حاضر نیز
آمریکا بزرگترین
کمک کننده مالی،
پشتیبانی و نظامی
به آن کشور به
شمار می رود.
برای مثال در حال
حاضر حدود 10
هزار سرباز وحدود
4500 غیرنظامی
آمریکایی با
عنوان های مختلف
- ظاهرا برای
حمایت وکمک به
دولت و مردم
افغانستان در این
کشور حضور دارند.
همچنین از اواسط
سال 2008 ،
پایگاههای
امریکا در مناطق
کلیدی جغرافیایی
افغانستان مستقر
شدهاند تا کنترل
بر روی مسیرهای
اصلی حملونقل را
از مزار شریف در
شمال، قندهار در
جنوب، جلال آباد
در شرق، شیندند و
هرات در غرب با
خود داشته باشند.
پرونده سنگین روی
میز یک تازه کار
!
هرچند از شروع
کار رئیس جمهوری
تازه کارآمریکا
چند روزی
میگذرد، اما
برای سوالاتی از
جمله سیاست
واشنگتن درمورد
افغانستان چه
خواهد بود، پاسخ
مشخصی وجود
ندارد.
سیاست دولت ترامپ
در مورد
افغانستان ، را
شاید بتوان با
نگاه به دیدگاه
های گذشته او که
اغلب پایه
واستدلال محکمی
هم نداشته ، پی
برد .
وی در سال 2013
در توییتر خود می
نویسد: "باید از
افغانستان خارج
شویم. نیروهای ما
از سوی
افغانهایی کشته
میشوند که ما
آنها را آموزش
میدهیم ،...
بیایید آمریکا را
بازسازی کنیم."
قبل تر از آن نیز
در یک مصاحبه
در سال 2011 با
یک شبکه
تلویزیونی آمریکا
گفته بود " مشکل
اصلی در آن منطقه
پاکستان است و
طالبان در
پاکستان اند، نه
در افغانستان. از
این رو آمریکا
باید نیروهای خود
را از افغانستان
خارج کند و بر
پاکستان متمرکز
شود.
اما دو اظهار نظر
نسبتا متناقض او
در اکتبر 2015 با
تلویزیون
سیانان آمریکا،
از معدود مواردی
است که دونالد
ترامپ به عنوان
نامزد انتخابات
ریاست جمهوری
آمریکا در مورد
جنگ آمریکا در
افغانستان ابراز
کرد.
ترامپ در آن
مقطع گفت: " آیا
قرار است آمریکا
برای 200 سال
دیگر در
افغانستان باشد؟
ما با دخالت در
افغانستان اشتباه
بزرگی کردیم."
اما یک هفته بعد
در مصاحبه دیگری
، این موضوع را
رد کرد. مشابه
این تناقض در
مصاحبه های او در
اوایل ژوئن و
اوایل سپتامبر
2015 نیز وجود
دارد.
فارغ از
پیشداوری، می
توان نشانه هایی
از ناپایداری در
نوع و جهت گیری
های سیاست خارجی
درک کرد . نشانه
های که رفته رفته
محافل سیاسی و
حزبی را نگران
کرده است.
این موارد
عبارتند از:
1- رئیس جمهوری و
تیم او در سیاست
خارجی تجربه
ندارند و در واقع
برداشت ها در
حوزه افغانستان
بیش از همه دچار
بلاتکلیفی در
رهیافت است .
ترامپ نکته خاصی
در مورد
افغانستان نگفته،
اگر هم گفته
متناقض بوده یا
تکذیب شده اند.
به هرحال ترامپ
یک جمهوری خواه
است و ناگزیر
سیاست افغانی
واشنگتن نیز
متاثر از دیدگاه
جمهوری خواهان
خواهد بود.
2- استعفای
همزمان 4 مقام
ارشد وزارت خارجه
آمریکا که اظهار
نظرهای متفاوتی
را نیز در پی
داشته است.
رسانه های
منتقدان رئیس
جمهور، گفتهاند
این افراد ترجیح
دادهاند به جای
خدمت در دولت
جدید، از
مسئولیتهای
اداری کنارهگیری
کنند.
آن مقامات دو
دلیل را برای نظر
خود مطرح
کردهاند: یکی
آنکه اهداف اعلام
شده دونالد ترامپ
در زمینه سیاست
خارجی به شکلی
نیست که منافع
بلندمدت آمریکا
در صحنه
بینالمللی محقق
کند. برخی دیگر
گفتهاند که نه
تنها سیاستهای
اعلام شده رئیس
جمهور انسجام
منطقی ندارد بلکه
همین امر
سازماندهی دولت
را دچار بی نظمی
کرده و طبیعتا
این برای
تکنوکراتهای با
تجربه قابل قبول
نخواهد بود. بر
همین اساس مقامات
ارشد ترجیح
دادهاند نقشی در
این خصوص نداشته
باشند.
در کنار این
واقعیت، اما یک
موضوع ذهن ترامپ
را آشفته و درگیر
کرده است و
همانطور که خودش
می گوید: "چگونه
می توان در
افغانستان به
نبرد با تروریسم
پرداخت و همزمان
مانع از دستیابی
تروریست ها به
تسلیحات اتمی
پاکستان شد."
دگردیسی در
رهیافت
سئوالی که مطرح
است آنکه آیا
واشنگتن سیاست
جدید و نسبتا
متفاوتی را در
قبال افغانستان
پیشه می کند ، یا
با نسخه برداری
محدود از رویکرد
اوباما ،کار را
دنبال می کند و
یا ترکیبی از
نگاه دولت قبلی و
فعلی را در قالب
یک " استراتژی
دگردیسی شده در
مورد افغانستان "
را پیشه کار می
کند ؟
امری که در هر
فرض آن، دو
متغیرمستقل وجود
دارد: مقتضیات
جبری و شرایط
زمین بازی در
آسیای مرکزی .
در ذیل این دو
متغییر تعیین
کننده، چند متغیر
وابسته در
تکاپویند و
عبارتند از :
الف - " مقتضیات
جبری " و متغییر
های وابسته
1- بافتار جماعتی
و شرایط موزائیکی
قوم های مختلف .
در این سرزمین 4
قوم فراگیر وجود
دارد و حدود 12
قوم محدود تر.
پشتون ، هزاره ،
ازبک و تاجیک ها
، اقوام عمده
افغانستان به
شمار می رود .
جبر محیطی و
بسترهای تاریخی ،
از جمله مهمترین
واقعیاتی است که
بر هرگونه
سیاستگذاری در آن
کشور ، موثراست.
2- شرایط جغرافیا
واقلیم . حدود 60
در صد خاک
افغانستان کوه
های سنگی وسلسله
بلندی های سخت
برای عبور و مرور
- به ویژه رشته
کوههای هندوکش از
شمال شرقی به
جنوب است .
3- دولت وحاکمیت
بیش از اینکه
تابع قانون اساسی
باشد، تابع جهت
گیری های قومی
ومذهبی و بیشتر
لابی های خارجی
است.
4- تولید و قاچاق
مواد مخدر ، وجه
غالب بر اقتصاد و
معیشت. در 2015 ،
حدود 8 و نیم تن
مواد مخدر در آن
افغانستان تولید
شده است.
ب- "زمین بازی
در آسیای مرکزی"
و متغییرهای
وابسته
1- روسیه . این
متغییر طی نیم
قرن اخیر در
بازتولید مخاصمات
ناشی از در گیری
های ژئو پلتیکی
در افغانستان نقش
نخست را داشته
است.
2- ایران . نقش
ویژه تهران
همواره مثبت و بر
دو سیاست استوار
بوده یک - دعوت
از نیروهای مبارز
شیعه در قالب یک
حزب فراگیر .
نظیر حزب وحدت
اسلامی . دیگری
هدایت و ارسال
کمک ها برای
عمران و آبادی
همسایه شرقی.
3- پاکستان . در
دو دهه اخیر، نقش
اسلام آباد در
معادلات سیاسی
افغانستان بیشتر
غیر سازنده بوده
است. دولت ضعیف و
وابسته به اسلام
آباد ، دولت ایده
آل پاکستان است.
4- هند . دهلی نو
در دوران دولت
های بهاریتا
جاناتا ( bjp )
قایل به حضور
بیشتر در
افغانستان بوده
اند . در حال
حاضر نیز مودی از
همین حزب ،برنامه
های عمرانی و طرح
های صنعتی ومعدنی
را در مناطق
مرکزی وشمال
افغانستان دنبال
می کند .
5- انگلیس . لندن
بیشترین نفوذ را
در شکل دهی به
سیاست وحکومت و
اقتصاد مبتنی بر
مواد مخدر در
افغانستان داشته
است. به ویژه پس
از کنفرانس بن در
2001 .
6- چین . رویکرد
پکن محافظه
کارانه و عموما
کار بر روی پروژه
های معدنی و
صادرات کالاهای
مصرفی به
افغانستان بوده
است . چین در
تحولات سیاسی
افغانستان
،بازیگر نیست
بلکه تماشاگر و
محتاطانه است.
در چارچوب یک
تحلیل دو سطحی "
کلان عینی و کلان
ذهنی " ، می
توان محیط آسیای
مرکزی با محور
رخدادهای
افغانستان را "
منازعه چند قطبی
نامتقارن "
قلمداد کرد.
رهیافت کوتاه مدت
؟
برخی کارشناسان
تاکید می کنند:
رویکرد ترامپ در
قبال افغانستان -
به احتمال زیاد
در کوتاه مدت -
حفظ ثبات خواهد
بود.
هر چند سیاست های
دولت اوباما در
افغانستان متمرکز
بر تقویت سازمان
های دولتی ،
حاکمیتی و پروژه
ملت سازی در
بستری از امنیت
بود.
اما تا اینجای
کار رئیس جمهور
جدید با اشاره به
ناکارامدی
دیپلماسی واشنگتن
در قبال تروریسم
در افغانستان ،
بر پیچیده بودن
این پرونده تاکید
می کند. از این
منظر ترامپ اصولا
با استراتژی
اوباما مخالفتی
ندارد ، فقط می
گوید : « مبارزه
با تروریسم در
افغانستان ، وقت
و امکانات ما را
هدر داد و اهداف
واشنگتن در نهاد
سازی ، دولت سازی
و ملت سازی در
افغانستان را
متوقف کرد. »
حال ممکن است
همین نگاه بتواند
روز آمد کردن
روابط دو طرف را
بی نتیجه کند و
منجر به کاهش حجم
کمک های چند گانه
آمریکا به دولت
افغانستان برای
مقابله با
تروریسم و عمران
و امنیت کشور
شود.
از این رو
استراتژی حضور
نظامی بلند مدت و
افزایش تعداد
نظامیان آمریکا
در خاک افغانستان
، به نوعی بدون
تکلیف است.
در عین حال
کارشناسان می
گویند ، ترامپ در
دو مصاحبه خود در
اکتبر2015 اشاره
کوتاهی با این
مضمون داشته است
: نزدیکی بیشتر
به افغانستان می
تواند مانع از
دستیابی تروریست
های القاعده یا
داعش به امکانات
اتمی پاکستان
شود. همزمان
مطبوعات در اسلام
آباد به ادعاهای
ترامپ اعتراض
کردند.
همانطور که مرور
کردیم، در بحبوحه
تبلیغات و
مناظرات
تلویزیونی ترامپ
و رقیب دموکراتش
- نکته اساسی ،
روشن و محکمی در
خصوص سیاست در
افغانستان از سوی
هر دو - مطرح نشد
. قلمرویی که دست
کم تا نیم قرن
میدان رقابت با
مسکو بوده است.
با توجه به سوابق
و واقعیات تاریخی
، نیروهای سیاسی
افغانی تا حدود
زیادی این حق را
برای خود قائل
بوده اند که -
باید - دیدگاه یا
تعهدی از سوی
نامزدها در مورد
کشورشان ابراز می
شد !؟ اما چنین
نشد.
بیانیه طالبان
در نخستین روزهای
اعلام نتایج
انتخابات آمریکا
، بیانیه طالبان
به ترامپ با
موضوع" هدف از
جنگ آمریکا در
افغانستان چیست
؟" منتشر شد. این
بیانیه نخستین
موضع غیر رسمی یک
گروه افغانی شبه
نظامی و ضد
بیگانه خطاب به
ترامپ بود .
هرچند مشخص نشد
از ناحیه کدام
طیف از جریان
طالبان منتشر شده
بود.
در این بیانیه
خطاب به دونالد
ترامپ، رئیس
جمهوری آمریکا،
هشدار داده شده "
او باید به جنگ
افغانستان نقطه
پایان بگذارد و
از 15 سال جنگ
"بیثمر" آمریکا
در افغانستان
بیاموزد که ادامه
این جنگ به سود
"هیچ کسی" نیست."
در ادامه این
بیانیه اشاره شده
" مقامات جدید
باید به این
تراژدی نقطه
پایان بگذارند.
اگر نیروهای
آمریکایی به
اشغال افغانستان
همچنان ادامه
دهند، ما مجبوریم
جنگ کنیم و آن را
حق مشروع خود
میدانیم."
فحوای اصلی نامه
طالبان «ارزیابی
جدید از جنگ
داخلی و مطالبات
خود از دولت جدید
آمریکا» است. با
توجه به اینکه
هنوز استراتژی
دولت جدید آمریکا
در مورد
افغانستان و
چگونگی ادامه
حضور نیروها در
آن کشور را مشخص
نیست ، می توان
گفت به احتمال
زیاد شبه نظامیان
طالبان تلاش
دارند با این
موضعگیریها بر
سیاست ترامپ در
مورد افغانستان
تاثیر بگذارند.
نکته دیگر آنکه
در این بیانیه،
اشارهای به دیگر
نیروهای سیاسی
حاضر در صحنه ،
احزاب و مذاکرات
صلح با دولت
افغانستان یا
چگونگی برقراری
ثبات نشده است.
این درحالی که
اغلب کارشناسان
می گویند : دولت
ترامپ، می کوشد
وضعیت کنونی را
حفظ کند.
اینکه آیا
واشنگتن می تواند
وضعیت را تثبیت
کند ؟ یا خیر ،
بحث دیگریست اما
سیر رخدادهای
افغانستان -
کاملا هم در
اختیار واشنگتن
نیست. متغییرهای
متفاوتی در این
ماجرا دخیلند. به
نحوی که حتی در
میان مدت هم نمی
توان حدس زد جنگ
افغانستان ،
پردامنه باقی می
ماند یا کم دامنه
تر می شود ؟!
فرضیه خروج
در این بحبوحه
بسیاری از
کارشناسان می
گویند : حتی
احتمال خروج کامل
نیروهای امریکایی
از خاک افغانستان
با منافع
استراتژیک امریکا
همخوانی ندارد.
زیرا امروز در
سیاست خارجی
واشنگتن به تدریج
دیدگاه های ضد
چینی و ضد ایرانی
در حال شکل گرفتن
میباشد .
از اینرو حضور در
خاک افغانستان و
نزدیکی به چین ،
روسیه و ایران -
خود فرصتی برای
بازتوانی
دیپلماتیک آمریکا
- تلقی میشود.
نکته بعدی اینکه
هزینههای مربوط
به این حضور
نظامی - با عنایت
به رویکرد حداقل
سازی بودجه های
جاری - خود یک
چالش بشمار می
رود.
جمع بندی
حال اگر بپذیریم
جنگ در افغانستان
کم دامنه شود ،
می توان گفت به
احتمال زیاد
واشنگتن و به طور
کلی ناتو مایل به
صرف میلیارد ها
دلار مالیات و
دارایی
شهروندانشان در
آن کشمکش نیستند.
هرچند پروژه ی
انتقال جنگ به
سوی شمال
افغانستان و
ازآنجا به سوی
آسیای میانه و
سین کیانگ در غرب
چین ، هنوز به
قوت خود باقیست ؛
اما برخی
کارشناسان می
گویند: پیروزی
روسیه در جنگِ
ارتش سوریه علیه
تروریسم داعش و
تقویت مذاکرات
جمعی و اتحادهای
منطقه ای ، می
تواند موانع جدی
برسر راه قدرت
گیری نیروهای
افراطی در مناطق
شمالی - تاجیک و
ازبک نشین- جایی
در نزدیکی مرزهای
روسیه بوجود آورد
و یا معادله قدرت
و جنگ را درمنطقه
دگرگون نماید .
اما این همه
بستگی به ویژگی و
جهت گیری سیاست
افغانی ترامپ
دارد.
|