در «عامل حقیقت»
دریدا درخصوص
سمیناری که لاکان
درباره ی نامه
دزدیده شده ارائه
کرده است ادعا
کرد که لاکان به
سنت هرمنوتیک و
فرض وجود معنای
حقیقی استوار
است. سمینار
درباره ی نامه
دزدیده شده،
سمینار لاکان در
1955، که به صورت
سمینار مستقل
ارائه شد و در
سمینارهای 27گانه
ی او نیست. لاکان
در این سمینار به
داستان “نامه
دزدیده شده” اثر
ادگار آلن پو
اشاره میکند که
در کتاب رمان
افسانه های راز و
خیال است.
برتری دال به
مدلول بوسیله
داستان و در
اینکه محتوای
نامه دانسته نمی
شود نشان داده می
شود اما لاکان
محتوای نامه را
مهم می داند و با
توجه به آنچه که
در نامه نوشته
شده (محتوای
نامه) وابسته به
مفهوم حقیقت باقی
می ماند. ولی
نقدنظر دریدا این
است که محتوای
نامه مهم نیست و
آنچه مطرح است به
تاخیر افتادن
خوانش نامه در پس
معنای آن است و
بدلیل اینکه
لاکان متن نامه
یعنی نوشتار را
برجسته کرده، با
طرح اصلی روان
کاوی او یعنی دال
نهایی همسو و
همراستا نیست.
لوگوس یا کلام
محوری زمانی به
جای ایده ی اختگی
می نشیند که
محتوا، نوشتار
پنهان (نامه
دزدیده شده و به
مقصد اصلی
نرسیده) اهمیت
یابد و نه نوشتار
به عنوان داستان
(یا به عنوان
نامه ای که هرکس
می تواند آن را
بخواند از جمله
کسی که نامه را
دزدیده).
مقصود لاکان از
«هرنامه به مقصد
می رسد» این است
که نامه ای که
باید خوانده شود
روشن است این
دقیقه روشن کننده
ی این موضوع است
که وقتی نامه ای
می نویسیم و در
آن حرف دلمان زده
می شود در واقع
گیرنده فرضی در
ذهن ما به عنوان
خواننده حضور
دارد.
دیگری بزرگ،
گیرنده دیگری است
که آن نامه بنا
به گرامر و توجه
به او نوشته شده
است او داور و
دلسوز ماست (ما
در نوشتن از سوی
خودمان مورد توجه
و پذیرش قرار
میگیرم این حس
ارضا کننده است)
هرنامه قبل از
آنکه به دیگری
کوچکتر برسد،
دیگری بزرگ –
خودمان- آن
متصوره ذهنی ما
آن را خوانده است
پس حتی با در نظر
گرفتن اینکه نامه
در بین راه گم
شود و با به
گیرنده اصلی یا
به مقصد نرسد
برای نویسنده
نامه که با فرض
وجود چنان گیرنده
ای با مقصد یا
خواننده ای و از
همه مهمتر همان
دیگری بزرگ آن را
نوشته، نامه
خوانده شده است.
تاثیر وجود دیگری
بزرگ در نویسنده
این است که او آن
دیگری را به تصور
خواننده به عنوان
شاهد در کنار خود
می خواهد داشته
باشد یک پذیرش و
تایید دائم و
متسلسل. اما سوال
این است که آیا
هردیگری که
نویسنده در ذهن
خود دارد دیگری
بزرگ است؟
بنا به این مصداق
است که از منظر
لاکان هرنامه ای
که نوشته شده به
مقصد می رسد و از
آنجائیکه در مدت
نوشتن نامه آن را
برای دیگری بزرگ
خوانده و دیکته
کرده پس هیچ نامه
ای نیست که
خواننده نداشته
باشد.
اما نظر دریدا
مخالف نظر لاکان
است، بنابه عقیده
دریدا هیچ نامه
ای به مقصد نمی
رسد، مقصد هرگز
دست یافتنی نیست
و نویسنده با یک
نامقصد روبروست.
دریدا در کارت
پستال بیان می
کند که “نامقصد
تراژدی است” به
این لحاظ نامه
فقط وقتی نامه
است که به عنوان
نوشتار، مخاطبش
همگان باشد زیرا
ذات نوشتار خصوصی
نیست.
ذات کنش نوشتار
امکان خوانده شدن
متن توسط هرکسی
است. هرکس به
عنوان متن،
نوشتار را بتواند
بخواند این
توانستن منوط به
نشانه ها و
نوشتار نامه ای
است که مفهوم و
معنادار است.
نوشتار گشوده است
زیرا اگر من می
توانم نامه ای را
بخوانم همه ایی
که دارای اشتراک
در توانایی کنشی
من هستند، می
توانند بخوانند.
نامه نوشته شده
پس هرکس که
بتواند بخواند می
تواند آن را
بخواند. خواننده
ی خاص وجود ندارد
مگر در ذهن
نویسنده ی نامه و
این فقط یک
متصوره است.
بسیاری از نامه
ها پس از مرگ
نویسنده منتشر می
شوند آنچه برای
آدم خاصی نوشته
شده بود بنا به
منطق نوشتار
خوانده می شود
این که نویسنده
می خواست یا
نمیخواست دیگران
بخوانند اهمیت
ندارد. کس دیگری
برای نامه تصمیم
میگیرد همانطور
که کس دیگری برای
باقی ماندن نوشته
های کافکا تصمیم
گرفت، تصمیمی
خلاف میل و خواست
کافکا.
گاه ماموران
امنیتی نامه را
می خوانند، گاه
آدم فضول یا
کنجکاوی پنهانی
نامه را می خواند
نامه چون نوشته
می شود از سرنوشت
متن نوشتاری
گریزی ندارد همه
کس مقصد نامه
هستند اما بنا
قانون تصادف
همگان آن را نمی
خوانند به این
اعتبارنامه مقصد
معین ندارد
نامقصد خصلت متن
است خوانش باید
تکرار شود و نمی
شود.
منابع:
J. Derrida,
Positions,
Minuit, paris,
1972, 112-113.
J. Derrida, La
carte postale,
dee socrate a
Freud et
au-dala, paris,
1980.
J. Lacan,
Ecrits I, paris,
1999, 490-527.
|