اوریانا فالاچی
در یک مصاحبه از
وینستون چرچیل
سوال می کند:
آقای نخست وزیر،
شما چرا برای
ایجاد یک دولت
استعماری و دست
نشانده به آنسوی
اقیانوس هند می
روید و دولت هند
شرقی را بوجود می
آورید، اما این
کاررا نمی توانید
در بیخ گوش
خودتان یعنی در
ایرلند که
سالهاست با شما
در جنگ و ستیز
است انجام دهید ؟
وینستون چرچیل
بعد از اندکی
تامل پاسخ می دهد:
برای انجام این
کار به دو ابزار
مهم احتیاج هست
که این دوابزار
مهم را درایرلند
دراختیار نداریم
.
سوال می شود:
این دوابزار
چیست؟
چرچیل در پاسخ می
گوید:
اکثریت نادان و
اقلیت خاین.
هر روزه غُرش
خونین تندر در
آسمان کشور از
شمال تا جنوب و
شرق تا غرب در
حرکت است. رعد
ویرانگری که در
سرزمین خورشید
طوفان بپاکرده
است همان لشکر
وینستون است اما
از دست دیگر و
درفصل دیگر با
مزدوران دیگر.
دژخیم با بمب و
باروت و با نغمۀ
برباد دهنده ای
از دره ها و
کوهستانات،
شاهراه ها و
شهرها میگذرد؛
تندیس ها را می
شکند، مدارس و
بیمارستان ها را
می سوزاند و به
امید شوراندن
خلایق بسوی سلما
و کجکی، بلخ و
بامیان، کنر و
شبرغان می خزد.
آنگاه است که
کمپنی های بزرگ
با دهان صائد بن
صید برای مرده
گان میخندند.
کسانی انتقامگیری
تاریخی برپا کرده
اند، کسانی هم
تاریخ شویی
تاریخی را. جانی
خیل، لولاش و
تیوره نه اول اند
و نه آخر . چه
نَفَس های دیگری
بند شود و چه نفس
های دیگر قتل، چه
خونهای پاک
ِریخته و چه سر
های بریده شوند و
اما ما در درۀ
سقوط و سکوت چادر
زده ایم.
افغانستان به
جهنم دنیا تبدیل
شده است
روزنه ها کور و
حنجره ها منگ
جنگلِ جنگ آنقدر
به بالا ارتفاع
گرفته که افق
انتظارات را گیچ
و دودآگین کرده
است
آتشفشان
درد مانند فواره
های قرمز از دل
ها و سینه ها
سرازیر گشته اند
اگر اوضاع به
همین شگرد
اگر توطئه ها به
همین طرز
شوک افزایی و
شوک تراپی شود
قطعات خونین این
اسکلیتِ به تاراج
رفته، را نیز
ازدست خواهیم داد
اوضاع کُشنده ،
ما را به جنبیدن
و تلاش های مشترک
فرا میخواند
تلاش هایی که نه
مؤقتی و گذرا
باشد و نه کوشش
بیهودۀ به از
خفتگی
اگر تمامی افراد
و گروه هایی که
به انسان و آزادی
اعتقاد دارند،
صدای مشترک را از
حنجرۀ جمعی
بیرون نریزند،
زورق شکسته و
خونین کشور، به
اعماق
گمنامتر توفان
های جدید غرق
خواهد شد.
|