موسیقی‌ستیزی در افغانستان در کجا ریشه دارد؟

 

ایوب آروین بی بی سی

 

با لغو جشنواره فرهنگی سمنگان در شمال افغانستان در پی مخالفت روحانیان محافظه‌کار، نگرانی‌ها از افزایش چالش‌های افراطگرایانه در برابر فعالیت‌های فرهنگی در افغانستان افزایش یافته است.

قرار بود این جشنواره از روز سه‌شنبه (۱۰ اسد/مرداد) برای سه روز در شهر ایبک، مرکز ولایت سمنگان، برگزار شود، اما شماری از روحانیان برگزاری کنسرت با حضور آوازخوان زن و مخاطبان زن مخالفت کردند و در نتیجه کل جشنواره لغو شد.

مولوی خیرمحمد سلطانی، رئیس شورای علمای سمنگان به بی‌بی‌سی گفت که علمای سمنگان نگران بودند که با برگزاری کنسرت در فضای باز "هلهله و ولوله" راه‌انداخته شود و کارهای "خلاف شریعت اسلامی" صورت گیرد. به گفته آقای سلطانی، از مسئولان خواسته شد که به "توقع" علما در این مورد توجه کنند.

سمیع حامد، سازمان‌دهنده اصلی این جشنواره، می‌گوید که مقام‌های دولتی به صورت تلویحی تفهیم کردند که ممکن است برگزاری چنین جشنواره‌ای دردسرهایی پدید آورد؛ بنابراین، بهتر است برگزار نشود. برگزارکنندگان جشنواره هم برای جلوگیری از درگیری و به خطر افتادن جان شرکت‌کنندگان جشنواره را لغو کردند.

این نخستین بار نیست که روحانیان با برگزاری کنسرت در افغانستان مخالفت می‌کنند. مخالفت با موسیقی در افغانستان پیشینه درازی دارد. مثال برجسته مخالفت با موسیقی در زمان حاکمت گروه طالبان از ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ است که نواختن، پخش و شنیدن موسیقی را حرام میدانست.

در دورۀ پساطالبان نیز در چند مورد مخالفت با موسیقی خبرساز شده است. پیشتر شورای علمای بامیان با برگزاری جشنواره موسیقی محلی به این دلیل مخالفت کردند که به نظر آنها مردم را به "انحراف و فساد" می‌کشاند. پنج سال پیش در هرات هم یک روحانی محافظه‌کار با استدلال مشابه مانع برگزاری کنسرت شفیق مرید شد.

مورد سمنگان پرسش‌هایی را به میان آورده است؛ از جمله این که ریشه چنین مخالفت‌ها در کجا است؟ در حالی که موسیقی ممنوعیت قانونی ندارد، چرا مخالفت روحانیون می‌تواند تاثیرگذار باشد و مسئولان دولتی در برابر آنها به نحوی سکوت و حتی همنوایی می‌کنند؟ و چنین مخالفت‌ها تا چه حد چالشی جدی در برابر فعالیت‌های فرهنگی است؟

ریشه‌های موسیقی‌ستیزی

مخالفت با موسیقی در افغانستان ریشه‌های مختلفی دارد. روحانیونی که با بی‌بی‌سی صحبت کردند، "حرام" بودن موسیقی را دلیل این مخالفت دانستند. از جمله یاسین احمدی، رئیس شورای علمای بامیان به بی‌بی‌سی گفت: "موسیقی حرام است. آوازخوانی زن‌ها در حضور مردها وجه شرعی ندارد."

آقای احمدی با اشاره به این جمله قانون اساسی که "دین دولت جمهوری اسلامی افغانـستان، دین مقدس اسلام است"، تأکید کرد که همه مکلف به اجرای احکام اسلامی هستند، اما این‌که دولت به پخش موسیقی اجازه می‌دهد، مرتکب خلاف شده، ولی "زور ملاها به دولت نمی‌رسد."

اما رحمت‌الله اندر، مشاور امور دینی وزارت اطلاعات و فرهنگ مخالفت با موسیقی را ناشی از "ناآگاهی" از متون اسلامی و تفکر "افراطی" می‌داند. به نظر او، مخالفان موسیقی "علمای واقعی" نیستند. به گفته آقای اندر، در متون معتبر اسلامی حرام بودن موسیقی صراحت ندارد و تنها در متون نامعتبر این موضوع صراحت دارد.

ولی یاسین رسولی، که درباره روابط سنت و مدرنیته در افغانستان پژوهش کرده، می‌گوید که مخالفت روحانیون با برگزاری کنسرت ناشی از تقابل سنت و مدرنیته در این کشور است. به گفته او، روحانیون، پاسداران سنت‌ها و محافظه‌کارانی که از تغییر هراس دارند، با نوگرایی و تزریق شور و شادی به جامعه مخالفند.

آقای رسولی معتقد است که رویارویی سنت و مدرنیته محدود به افغانستان نمی‌شود، بلکه در سایر مناطق جهان هم رخ می‌دهد و امری عادی است. به نظر او، سیاست‌مداران هم به دلیل "فرصت‌طلبی"، گاهی ممکن است از نوگرایی حمایت کنند و زمانی دیگر از سنتگرای؛ این امر بستگی به میزان حمایت اجتماعی هریک از این دو پایگاه فکری از این سیاست‌مداران دارد.

سمیع حامد می‌گوید: "مخالفت با موسیقی و حضور زنان در تفکر روحانیون افراط‌گرا ریشه دارد، اما در این موارد بیشتر به گرایش‌های سنتی زن‌ستیزانه پیوند دارد؛ زیرا گزینشی عمل می‌شود: در سمنگانی که مردها دمبوره می‌نوازند و می‌خوانند، صدها سال است دمبوره ساخته و نواخته می‌شود، اما زنان حق ندارند موسیقی بشنوند."

حسن رضایی، استاد جامعه‌شناسی معتقد است که مخالفت با موسیقی و کنسرت حاصل جمع تعامل دو موضوع است: نخست مخالفت برخی متون دینی با موسیقی و دوم تفسیر از این متون. او می‌افزاید در جامعه‌ای که دچار "انحطاط فرهنگی" باشد و به‌ویژه زمانی که پای زنان در میان باشد، چنین مخالفتی بیشتر دیده می‌شود.

آقای رضایی می‌افزاید در چنین جامعه‌ای اگرچه قوانین و اصول اساسی آن رفتن به سوی کثرت‌گرایی، دموکراسی و "جامعه باز" در دستور کار جامعه و دولت باشد، سیاست‌مداران برای حفظ پایگاه‌های اجتماعی خود، حاضر می‌شوند که از این اصول عدول کنند و در عمل جانب محافظه‌کاران را بگیرند.

چالش‌ها

حالا پرسش اساسی این است که اگر نفوذ روحانیان بتواند در جامعه فعالیت‌های فرهنگی مانند برگزاری کنسرت را بگیرد و مقام‌های دولتی هم نتوانند جانب فعالان فرهنگی را بگیرند، باید نگران آینده فعالیت‌های فرهنگی در جامعه بود؟ این نگرانی تا چه حدی واقعی و جدی است؟

جمعه محمدی، استاد جامعه‌شناسی، معتقد است که مخالفت شماری از روحانیان با موسیقی در سه ولایت چالشی جدی شمرده نمی‌شود. به نظر او، سه مورد مخالفت را نمی‌توان به سراسر کشور تعمیم داد. آقای محمدی مخالفت روحانیان با موسیقی در هرات، بامیان و سمنگان را "چالشی مقطعی" تلقی می‌کند.

اما مشاور امور دینی وزارت اطلاعات و فرهنگ تأیید می‌کند که مخالفت با موسیقی و هنر در افغانستان "چالشی" قابل توجه محسوب می‌‍شود. آقای اندر توضیح می‌دهد که با تنگ شدن عرصه فعالیت‌های هنری، از جمله موسیقی، زمینه برای گسترش افراطگرایی در جامعه هموار می‌شود.

سمیع حامد روحانیان محافظه‌کار را "افراط‌گرا" می‌داند و معتقد است که بین آنها و گرو طالبان نوعی رابطه فکری نزدیکی وجود دارد که مجموعه آن را می‌توان "طالبانیسم" نامید. نگرانی اصلی آقای حامد این است که چنین تفکری برای مخالفت با مسائل ساده‌ای مثل برگزاری کنسرت می‌تواند به "خشونت" بگراید.

اگرچه در سمنگان کار به خشونت نکشید، اما آقای حامد می‌گوید که اگر در آغاز این جشنواره کنسرت با حضور زنان آوازخوان و شنونده برگزار می‌شد، احتمال آن وجود داشت که "افراطگراها" به محل کنسرت بریزند و شماری کشته و زخمی شوند، ولی سازماندگان این جشنواره برای جلوگیری از چنین رویدادی دست از کار کشیدند.

راه‌حل‌ها

در صورتی که اصول نظام سیاسی افغانستان نهادینه‌سازی مداراگرایی، گسترش چندصدایی و ارزش‌های لیبرال‌تر را تجویز می‌کند، چگونه ممکن است که برگزاری کنسرت را در جامعه به عنوان فعالیتی فرهنگی در چهارچوب این اصول در نظر گرفت و از مخالفت‌های محافظه‌کارانه کاست؟

مقام‌های اجرایی دولت کم‌تر حاظر می‌شوند به چنین پرسشی پاسخ دهند. برای بسیاری از آنها نفس طرح چنین موضوعی "حساس" تلقی می‌شود؛ بنابراین، علاقه چندانی ندارند که درباره مسائل حساس در جامعه اظهار کنند، چرا که ممکن است حامیان محافظه‌کار آنها دلخور شوند.

اما مشاور امور دینی وزارت اطلاعات و فرهنگ معتقد است که با حصول توافق "علمای واقعی" زمینه مخالفت علمایی که به گفته او، از متون دینی بی‌خبرند، تنگ می‌شود. رحمت‌الله اندر، می‌افزاید علمای واقعی می‌توانند از طریق تبلیغات رسانه‌ای زمینه گسترش فعالیت‌های فرهنگی را در جامعه گسترش دهند.

اما متخصصان مسائل اجتماعی پاسخ‌های متفاوتی به این پرسش دارند. جمعه محمدی معتقد است که در جامعه باید نوعی "وفاق ذهنی" به وجود آید؛ این وفاق شامل روحانیون هم شود تا آنها احساس کنند که به نحوی "اجازه" آنها هم در برگزاری محافل آوازخوانی و موسیقی گرفته شده است.

اما یاسین رسولی باور دارد که نباید انتظار داشت که دولت در این مورد راه‌حلی پیدا کند. به گفته او، اصلاً این موضوع را نباید به احکام قانونی ارجاع داد. راه حل مورد نظر آقای رسول این است که فعالان فرهنگی و مدنی بکوشند نگاه جامعه را تغییر دهند.

مورد بامیان الگویی است که آقای رسولی به آن اشاره می‌کند. به نظر او، فعالیت گسترده فعالان مدنی و فرهنگی در بامیان باعث شد که حمایت وسیع سیاسی و اجتماعی برای برگزاری "جشنواره دمبوره" در این ولایت جلب شود؛ اما در هرات و سمنگان به دلیل محدودیت چنین فعالیت‌ها، کنسرت‌های موسیقی در این دو ولایت لغو شد.

در جمع‌بندی کلی می‌توان گفت که سه مورد مخالفت با موسیقی در سه ولایت افغانستان بیانگر چالشی در برابری موسیقی در این کشور است که در زیر پوست جامعه جریان دارد. این مخالفت ریشه در مسائل گوناگون مذهبی و سنتی دارد و در زمینه فرهنگی سنتگرا و نسبتاً بسته به چالش عمده‌ای تبدیل شده است.

راه‌حل‌های پیشنهاد شده در این مورد با دشواری‌هایی همراه است؛ چرا که از یک طرف حصول توافق کلی در این مورد امکان‌پذیر نیست و از سوی دیگر، اتکا به فعالیت‌های مدنی در این مورد به تنهایی کارساز نیست. بنابراین، کاهش چالش‌های گوناگون در برابر فعالیت‌های هنری در افغانستان نیاز به زمان دارد.