کاتالونیا، اسپانیا نیست

 

با موفقیت استقلال طلبان کاتالونیا در انتخابات پارلمانی این منطقه زمزمه های استقلال و جدایی از اسپانیا بالا گرفته و این ذهنیت به وجود آمده که آیا اسپانیا قادر خواهد بود یکپارچگی و انسجام خود را حفظ کرده و یا ناگزیر خواهد بود به خواسته کاتالان ها تن دهد و دوپاره شود؟


هفته نامه امید جوان - حسن فتحی: با موفقیت استقلال طلبان کاتالونیا در انتخابات پارلمانی این منطقه زمزمه های استقلال و جدایی از اسپانیا بالا گرفته و این ذهنیت به وجود آمده که آیا اسپانیا قادر خواهد بود یکپارچگی و انسجام خود را حفظ کرده و یا ناگزیر خواهد بود به خواسته کاتالان ها تن دهد و دوپاره شود؟

چند ماه پیش بود که استقلال طلبان اسکاتلند توانستند در انتخابات پارلمانی بریتانیا اکثریت آرای این منطقه را به دست آورده و خواستار جدایی از بریتانیا شوند. همان زمان این سوال به وجود آمده بود که آیا دیگر گروه های استقلال طلب در اروپا نیز سربرآورده و تمامیت ارضی کشورهای این قاره را به خطر خواهند انداخت؟

- آیا کشورهای اتحادیه اروپایی که در راه تقویت نهادهای اروپایی و برداشتن مرزهای مصنوعی قدم بر می دارند قادر خواهند بود بر مشکل استقلال طلبی غلبه کنند؟- آیا احزاب سنتی و قدرتمندی که سال ها قدرت را در این کشورها در دست داشتند می توانند مانع تجزیه کشورها شوند یا این که استقلال طلبی و استقلال طلبان آنها را کنار زده و قدرت را در دست خواهند گرفت؟- آیا احزاب چپ گرا و راست گرا که توانسته اند اقتدار احزاب سنتی را به چالش بکشند می توانند اتحادیه اروپایی را به سوی فروپاشی سوق دهند و آن را از بین ببرند؟

مساله استقلال طلبی و یا در حقیقت تجزیه طلبی اختصاص به اسکاتلند و کاتالونیا نداشته و در کشور اسپانیا دیگران هم داعیه استقلال داشته و اگر کاتالان ها بتوانند به خواسته های خود جامه عمل بپوشانند آنها نیز با قدرت و شدت بیشتری خواسته های خود را پی گرفته و دولت مرکزی را در تنگنا قرار خواهند داد. در کنار کاتالان ها باید به باسکی ها اشاره کرد که سال ها در قالب سازمان «اتا» با دولت اسپانیا در ستیز هستند.

مساله تجزیه طلبی و یا استقلال طلبی حتی در آمریکا و یا دیگر کشورهای اروپایی و یا قاره ها وجود داشته و مساله ای نیست که از بین رفته و یا به خاموشی بگراید. به طور مثال در ایتالیا، شمالی ها خواستار استقلال و جداشدن از جنوب هستند و یا در بسیاری از کشورهای قاره های دیگر این واقعیت مشاهده می شود. به همین دلیل حکومت ها و دولت های مرکزی معمولا از فرمول های خاصی برای حفظ یکپارچگی و انسجام کشور بهره می گیرند.

فدرالیسم از فرمول های موفقی است که در این سال ها توانسته سبب آشتی دولت ها و ملت ها شده و انسجام و یکپارچگی آنها را حفظ کند در این رابطه بهترین نمونه هندوستان است که با وجود تمامی مشکلات و فراز و نشیب ها توانسته در قالب یک کشور به بقای خود ادامه دهد.

ایندیرا گاندی نخست وزیر فقید این کشور صراحتا بر این مساله تاکید کرده بود که کشوری با وسعت و گوناگونی هند فقط ممکن است با یک حکومت دموکراتیک به هم پیوسته باقی بماند یعنی با رژیمی که صدای همه مردم در آن شنیده شود. دموکراسی و فدرالیسم قادر هستند در کشورهای  چندقومیتی و چند ملیتی با نژادهای مختلف موثر واقع شده و مانع فروپاشی و قوت گرفتن تجزیه طلبی شوند. البته گاهی اوقات این دو عامل نیز قادر نیستند جلوی رشد استقلال طلبی را سد کرده و به تقویت دولت مرکزی منجر شوند. این مساله اکثر اوقات ریشه در نابرابری ها و ستم ها و یا فشارهایی دارد که در طول تاریخ به یک قوم و یا ملتی وارد آمده و ذهنیت آنها را نسبت به دولت و حاکمیت خدشه دار کرده است.

اگر نگاهی به روابط کاتالان ها با دولت مرکزی اسپانیا بیندازیم و یا دلایل اختلاف آنها را کالبدشکافی کنیم این واقعیت آشکار خواهد شد که اختلاف و یا تقابل آن ها ریشه در تاریخ داشته و به مرور زمان از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است.

در 11 سپتامبر 1714 در جریان جنگ های جانشینی در اسپانیا کاتالان ها که متحد خاندان هاپسبورگ بودند در پی شکست از قوای مادرید که از سوی فرانسوی ها حمایت می شدند قتل عام می شوند لذا همه ساله 11 سپتامبر جشن ملی کاتالونیا به یاد کشته شدگان سال 1714 برگزار می شود. استمرار این جشن ها سبب گردیده خاطره آن رویارویی و قتل عام برای همیشه در اذهان کاتالان ها زنده بماند. به همین دلیل آنها راه اصلی غلبه بر این درد و رنج کهنه را در استقلال و جدایی از دولت مادرید می دانند.

انتخابات اخیر پارلمانی در کاتالونیا اولین قدرت نمایی استقلال طلبان نبود ولی یک گام مهم در این راستا بود که حتی دولت مرکزی را به واکنش واداشته است بطوری که ماریانا راخوی نخست وزیر اسپانیا آمادگی خود را برای گفت و گو با دولت جدید کاتالونیا اعلام کرده و تصریح می کند که مقام های اسپانیا حاضر هستند با دولت جدید کاتالونیا در چارچوب قانون همکاری کنند.

در این حال رهبر کاتالونیا اعلام داشته ائتلاف متشکل از احزاب طرفدار استقلال کاتالونیا از نقشه راهی که پیش از انتخابات قول داده بودند استفاده خواهند کرد تا در نهایت منجر به استقلال کاتالونیا شود.

آرتور ماس در این رابطه گفته «استقلال کاتالونیا از اسپانیا یک اولویت است و 72 نماینده پارلمان می توانند کاتالونیا را به سوی استقلال هدایت کنند. ما از نقشه راهی استفاده می کنیم که منجر به تشکیل کشور کاتالان شود.» او بر این مساله تاکید کرده بود که پیروزی در انتخابات به احزاب ائتلافی اجازه خواهد داد برای استقلال کاتالونیا تلاش کنند.

با وجود این که در انتخابات پارلمانی کاتالونیا طرفداران استقلال توانستند 71 کرسی از 135 کرسی پارلمان مجلسی را از آن خود کنند اما در همین حال آرتور ماس رهبر استقلال طلبان کاتالونیا از سوی دادگاه عالی برای پاسخ به پاره ای سئوالات درباره همه پرسی سال گذشته احضار می شود. از اتهامات او سرپیچی از دستور دادگاه در خصوص برگزاری انتخابات زودهنگام در 9 نوامبر سال 2014 است. 

ماس پس از این انتخابات اعلام کرده بود اکثریت یافتن در پارلمان به آنها اجازه خواهد داد طی 18 ماه بطور یک جانبه از اسپانیا اعلام استقلال کنیم. در حالی که دولت مرکزی متعهد شده با مراجعه به دادگاه مانع چنین اقدامی شود. اما احزاب استقلال طلب کاتالونیا آن را یک رفراندوم درباره جدایی و استقلال از اسپانیا به حساب می آورند. اگرچه نظرسنجی ها حاکی از آن است که اکثریت اهالی کاتالونیا خواستار برگزاری رفراندوم استقلال هستند اما در مورد جدایی از اسپانیا به دو دسته مساوی تقسیم شده اند که همین مساله دستیابی به یک نتیجه قابل قبول را با مشکل مواجه ساخته است.

 

کاتالونیا، اسپانیا نیست


اسپانیا در طول تاریخ پرفراز و نشیب خود با تلاطم های بسیاری مواجه بوده است و در عصر جدید نیز این وضعیت بار دیگر به صورت درگیری های قومی و سیاسی ادامه داشته است. در قرن بیستم مردم اسپانیا علیه نظام سیاسی کشورشان قیام کرده و قدرت را در دست گرفته و نظام سیاسی را دگرگون کرده اند. بطور مثال در سال 1931 الفونس سیزدهم پادشاه وقت اسپانیا تحت فشار جمهوری خواهان استعفا داده و و در این کشور نظام سیاسی به جمهوری تبدیل می شود.

جمهوری خواهان که نمی توانستند نظم و آرامش را برقرار سازند از سال 1936 با ارتش و نظامیان مخالف و سلطنت طلبان که در راس آنها ژنرال فرانکو قرار داشت مواجه می شوند در نهایت نیز پس از 2 سال و نیم جنگ داخلی، نظامیان و سلطنت طلبان به قدرت رسیده و در قالب حزب فاشیستی فالانژ قدرت را قبضه می کنند. از سال 1942 در اسپانیا رژیم مشروطه سلطنتی استقرار می یابد و در سال 1969 ژنرال فرانکو که قدرت را در دست داشت خوان کارلوس را جانشین خود معرفی می کند.

با مرگ فرانکو در سال 1975 خوان کارلوس به عنوان شاه خوان کارلوس اول به سلطنت رسیده و این کشور را به سوی دموکراسی هدایت می کند. ولی خواسته های استقلال طلبان و یا جدایی طلبان تحت الشعاع این تحولات قرار نمی گیرد.

در جریان جمهوری در سال 1932 به منطقه کاتالونیا خودمختاری اعطا می شود ولی ژنرال فرانکو خودمختاری کاتالونیا را لغو استفاده از زبان کاتالان را ممنوع می کند. با مرگ ژنرال فرانکو در سال 1975و استقرار دموکراسی عاقبت در سال 1979 در جریان یک همه پرسی 88.1 درصد کاتالان ها به خودمختاری رای می دهند که نتیجه آن به تایید پارلمان اسپانیا رسیده و در پی آن کاتالان ها به عنوان یک ملت مورد شناسایی قرار گرفته و زبان کاتالان در کنار زبان اسپانیایی به رسمیت شناخته می شود.

در سال 2006 درجه جدیدی از خودمختاری به کاتالونیا داده می شود ولی در سال 2010 دادگاه قانون اساسی بخش هایی از خودمختاری کاتالان ها را حذف می کند. از جمله آنها عنوان ملیت بود. در ادامه کشمکش ها بین کاتالان ها و دولت مرکزی در سال 2012 بیش از یک و نیم میلیون نفر با فریاد «کاتالان یک دولت جدید اروپایی است» به خیابان ها ریخته و خواستار استقلال می شوند.

در همان سال ماریانا راخوی نخست وزیر دولت مرکزی در قالب میثاق مالی با طرح های پارلمان کاتالونیا مخالفت می کند. اما چند روز بعد پارلمان کاتالونیا منحل و انتخابات زودهنگام در دستور کار قرار می گیرد. عاقبت در انتخابات 26 نوامبر 2012 استقلال طلبان به پیروزی رسیده و اکثریت را از آن خود می کنند. 

 

پس از آن استقلال طلبان خواستار برگزاری رفراندوم و همه پرسی تعیین سرنوشت می شوند که دادگاه قانون اساسی اعلام می کند ولی رد همین زمان پارلمان کاتالونیا قانونی را به تصویب می رساند که اجازه مراجعه به آرای مشورتی مردم در مورد استقلال را می دهد. اگرچه دادگاه قانون اساسی اسپانیا در پی شکایت ماریانا راخوی نخست وزیر این کشور مراجعه مشورتی به آرای مردم را به حالت تعلیق در می آورد اما کاتالان ها در اعتراض به این رای به خیابان ها ریخته و از استقلال جانبداری می کنند. در نهایت انتخابات اخیر با پیروزی استقلال طلبان نشان دادند به استقلال پایبند هستند.

این موفقیت نظیر آنچه در اسکاتلند به دست آمد دولت مرکزی را تحت فشار قرار داده است زیر تقویت روحیه استقلال طلبی می تواند دولت را خلع سلاح کرده و در موقعیت نامطلوبی قرار دهد. به همین دلیل نمی توان آینده روشنی را برای اسپانیا تصور کرد. این کشور علاوه بر مشکل استقلال طلبی یا بحران مالی نیز دست به گریبان است زیرا کاتالونیا ثروتمندترین منطقه اسپانیاست که جدایی آن برای این کشور فاجعه در پی خواهد داشت. 

اقتصاد کاتالونیا بر صنایع جامد نظیر اتومبیل سازی، داروسازی، مواد غذایی، کالاهای سرمایه ای، شیمی و علاوه بر آن توریسم و خدمات بانکی متکی است به همین دلیل اکثر احزاب غیر کاتالان مخالف استقلال این منطقه بوده و تمایلی به جدایی آن از اسپانیا ندارند. استقلالی که اقتصاد و تمامیت عرضی اسپانیا را خدشه خواهد کرد.