«خلاقان» ازبند رسته درسیاتل
شهرهای بزرگ و «احساسات نیک» با طعمی نفرت انگیز

نويسنده :Benoît Bréville 

ترچمه: بابک دهقان

 

ازپاریس تا لندن، ازسیدنی تا مونترال، ازآمستردام تا نیویورک، همه کلان شهرها میخواهند پویا، فراگیر، نوآور، تجدید پذیر، خلاق ومتصل به شبکه باشند. آنها امیدوارند بدین ترتیب، همچون در سیاتل، «استعداد ها»، جوانان تحصیل کرده با قدرت خرید فراوان، که باعث خرسندی شرکت ها وساختمان سازان میشوند، را به سوی خود جلب کنند.

« نفرت در اینجا جائی ندارد»، «مهم نیست تو از کجا آمده ای، ما خوشحالیم که تو همسایه ما هستی»، « ما به همه مشتریان بدون توجه به نژاد، منشاء، جهت گیری جنسی ویا مذهبی خوش آمد میگوئیم» : این آگهی های نصب شده درباغ ها و یا چسبانده شده بر روی شیشه ها و در برخی موارد بزبان عربی، اسپانیولی ویا کره ای، بسیاری از خانه ها ویا مغازه های شهر سیاتل را زینت داده اند.

در این ماه ژوئن ۲۰۱۷، فصل جشن غرور دگرباشان جنسی (LGBTQ)، پرچم رنگین کمان نیزمحبوبیت زیادی دارد. این پرچم، که در هر گوشه کناری به چشم میخورد، سردر مغازه کفش فروشی Doc Martens ، که مجموعه خاصی از کفش با هفت رنگ، گرچه کمی گرانتر، را به این مناسبت عرضه کرده است، را تزئین میکند. بر فراز دفترمرکزی Starbucks و Space Needle، برجی به شکل سوزن وبشقاب پرنده ای در نوک آن، یادگاری ازنمایشگاه جهانی ۱۹۶۲، نیز این پرچم به اهتزاز در آمده است. آنرا حتی درمقابل شهرداری وکمی پائین تراز پرچم آمریکا نیزمیتوان دید.

دراین شهرکرانه اقیانوس آرام که هشتاد وهفت درصد آرای خود را به خانم هیلاری کلینتون اختصاص داد و خاستگاه مقاومت قضائی در برابر سیاست مهاجرتی رئیس جمهور دونالد ترامپ بود، گشایش به سوی دیگران، بردباری وتنوع به پرچم ونماد آن تبدیل شده اند.

چنین خصلت هائی به همان اندازه که ضرورت اخلاقی هستند، استدلال بازرگانی، اهرم رشد اقتصادی و مزایای مقایسه ای نیزبشمار میروند. تحلیل آقای برایان سورات، مسئول سرویس توسعه اقتصادی در شهرداری اینست که « وقتی که افرادی ازخواستگاه های مختلف وبا تجربیات متفاوت در شهری مثل شهر ما در کنارهم قرارمیگیرند، تفکرشان با یکدیگر مواجه میشود، درهم می آمیزد وغنی تر میشود. جمعیت شهرما مخلوطی از افراد برآمده از تمام اقشاراست واین برای سرزندگی ما اساسی میباشد». آقای ساموئل آسفا، همکارش در سرویس آمایش** اضافه میکند که « برای عقب نماندن از رقابت، بایستی استعدادها را جلب کرد وبرای اینکارما ناچاریم شهری با آغوش گشوده داشته باشیم». آقای آسفا، متولد آدیس آبابا، تحصیل کرده رشته شهرسازی در انستیتوی فناوری ماساچوست (MIT)، نظرش را دقیق تر بیان میکند : « درگذشته، مردم درجائی اقامت میگزیدند که کارپیدا میکردند. فورد کارخانه ای در دیترویت ایجاد میکرد ومردم در دیترویت مستقرمیشدند وسپس سی، چهل ویا پنجاه سال درهمانجا کارمیکردند. امروزه، کارکنان ارشد جوان، پیش از هرچیزشهری را که میخواهند در آن زندگی کنند انتخاب میکنند. آنها به اماکن خلاق، مدارا، نزدیک به طبیعت، با امکانات فعالیت در هوای آزاد وتفریحات شبانه ارجحیت میدهند». آقایان سورات و آسفا برای پشتیبانی از نظرات خویش، هردو به اقتصاد دان واحدی استناد میکنند : ریچارد فلوریدا.

دستورالعملی ازپیش آماده برای برون رفت از بحران

این استاد دانشگاه تورنتو، کم شناخته شده درمیان مردم عادی ومورد انتقاد شدید دیگر اقتصاد دانان، حدود پانزده سال است که در میان تصمیم گیران محلی ازنفوذ بسیاری برخوردارست. نظریه او، که از سال ۲۰۰۲ به بعد وموفقیت کتابش اوج گرفتن طبقه خلاق (The Rise of the Creative Class) (۱) در کتاب فروشی ها، مداوما تکرار میشود، دراصل ساده است : « اقتصاد قدیمی»، صنعتی، تولیدی واستخراجی بتدریج ناپدید شده وجایش را به « اقتصادی خلاق» خواهد سپرد. بنابراین برای شهرها، هدف دیگرنه جذب شرکت ها، بواسطه ساختن بزرگ راه، مراکز کنفرانس، اعطای مزایای مالیاتی ورایانه، بلکه جلب «استعداد ها» خواهد بود : کسانی که نوآوری میکنند، اختراع کرده ویا درسطح وسیعتری ازسرمایه فکری خویش برای تولید ثروت بهره برداری میکنند – هنرمندان، مهندسین، روزنامه نگاران، معماران، مغزهای متفکر دستگاه اداری، متخصصین مالی، کارشناسان حقوقی، پژوهشگران، کارشناسان رایانه ای وغیره. بطورخلاصه، آقایانی مثل سورات و آسفا، هر دو تحصیل کرده دانشگاه های معتبربا حقوقی نجومی ( به ترتیب ۱۳۲۰۰۰ و۱۶۷۰۰۰ در سال) (۲) برای شغلشان بعنوان تصمیم گیرنده.

براساس ریچارد فلوریدا، که ازاغراق کردن ابائی ندارد، «طبقه خلاق» سی درصد جمعیت فعال آمریکا را تشکیل داده اما هفتاد درصد قدرت خرید را دراختیار دارد. برای جلب کردن این خزانه، اقتصاد دان راه حلی پیش ساخته پیشنهاد میکند : طراحی شهر به دلخواه آنان. این افراد، اکثرا جوان وبا درآمدی قابل توجه، برخلاف « یقه سفیدهای» گذشته، دیگرتمایلی به زندگی کردن درحومه شهرها ندارند و« مرکز شهرهای پویای» شبیه اروپا را ترجیح میدهند، جائی که میتوان با دوچرخه برسرکاررفت، درساعت سه صبح رستوران بازی پیدا کرد ومحصولات حاصل از تجارت منصفانه مصرف کرد. آنها بویژه « سرزندگی خیابانها، کافه های مستقل، هنر، موسیقی وسرگرمی های در هوای آزاد» ونیززندگی کردن با « افرادی ازخاستگاه های مختلف» را دوست دارند. بنابراین، شهرداری هائی که میخواهند گلیم خودشان را ازآب بیرون کشند بایستی این تقاضا ها را در نظرگرفته و تصویرخود را، با ایجاد مسیرویژه برای دوچرخه سواران، با ساختن سالن های کنسرت وموزه، با مبارزه برعلیه تبعیضات، با سرمایه گذاری در دانشگاه های معتبر وغیره، دگرگون کنند.

ریچارد فلوریدا نظریه اش را در« سه T موفقیت اقتصادی» بسته بندی کرده است : بردباری (tolérance)، استعداد (talent) و فناوری (technologie). سپس، با ادغام داده های ناهمگون دریکدیگر( نسبت زوج های همجنس گرا، خارجیان واقلیت های پیدا، تعداد اختراعات ثبت شده وشرکت های نوپا، نسبت دیپلمه ها ...) شاخص ها ورده بندی هائی (شاخص « همجنس گرا»، «غیرمتعارف»، «استعداد» ..) ایجاد کرده است که مرتبا به روز میکند (برای اینکه شهر ها بتوانند پیشرفتشان را بسنجند) و آنها را (برای دست یابی به بازارهای جدید) به اروپا وکانادا نیز گسترش داده است.

این روش فورا اعضای « طبقه خلاق»، شادمان از اینکه بعنوان راه حل مشکلات کشور معرفی میشدند، را مجذوب کرد : رسانه ها، تصمیم گیران دولتی ومدیران شرکت ها ریچارد فلوریدا را تحسین میکردند و او برای سخنرانی به چهار گوشه جهان دعوت شد. هرکدام از کتابهایش، اوهردوسال یکباریک کتاب می نویسد، برای او موج نوینی از درود ودعوت به سخنرانی به همراه دارد تا جائیکه توصیه هایش، دررقابت جهانی شهری، به درجه « تجربه برتر » ارتقاء یافته است : از سیدنی تا پاریس، ازمونترال تا برلن، هرکلان شهری میخواهد پویا، نوآور، هوشمند، خلاق، تجدید پذیر، متصل به شبکه ... باشد.

ده ها شهر آمریکائی به امید یافتن راه نجاتی برای حل معضل افت فعالیت های صنعتی به خدمات ریچارد فلوریدا وشرکت مشاورتی او، Creative Class Group رو آورده اند. برای شهرداری های دیگری که قبلا مسیر خلاق بودن را درپیش گرفته بودند، این مهر تائیدی برتصمیمشان بود وازاینرو تلاش خویش برای جلب کارگران فکری را افزایش دادند. سیاتل، که شهردارش استاد را در سال ۲۰۰۳ برای ایراد یک سخنرانی دعوت کرده بود، دراین مقوله میگنجد.

شهر زمردی ونواحی پیرامونش مدت مدیدی با اقتصاد قدیمی زندگی کرده بودند : بهره برداری از چوب، که در منطقه فراوان است، صنایع کشتی سازی وفعالیت بندری به لطف یکی از مهمترین بنادرآمریکای شمالی. وبویژه صنعت هوا- فضائی با تکیه برقهرمان محلی یعنی بوئینگ که پس از جنگ دوم جهانی دراوج اقتدارش بود. درآنزمان، شرکت ها برای تنوع دست وپا نمی شکستند اما دستمزدهای خوبی که پیشنهاد میکردند باعث پیدایش یک طبقه متوسط سیاه شده بود. در سال ۱۹۷۰، ۴۹ درصد خانواده های آفریقائی- آمریکائی King County، ناحیه ای که سیاتل در آن قراردارد، صاحب خانه شان بودند درحالیکه در سطح ملی، این رقم، با در نظر گرفتن تمامی اقشار، ۴۲ درصد بود. این رقم امروزه به ۲۸ درصد کاهش یافته است (۳). آقای جان فوکس، بنیان گذار اتحاد جابجاشدگی سیاتل (Seattle Displacement Coalition) که بیش از سی سال است که برعلیه بورژوا شدن شهر مبارزه میکند، معتقد است که این کاهش « ناشی ازتوسعه فناوری های نوین است». او ادامه میدهد « درطی بحران سالهای ۱۹۷۰، بوئینگ هزاران کارگر، تکنیسین ومهندس را اخراج کرد. تعداد جمعیت شهرآغاز به افول کرد وبازار مسکن سقوط کرد. ازآنجائیکه که زمین گران نبود، شاهد هجوم سرمایه های خصوصی بودیم که میخواستند مرکز شهر را « توسعه مجدد» دهند. از سالهای ۱۹۸۰ به بعد، ساختمانهای اداری در همه جا سربرآوردند و کارکنان جوان وزوج های بدون فرزند به شهر سرازیرشدند». باقی قضایا، حکایت « استعداد ها» است.

درسال ۱۹۸۶، آقای بیل گیت دفتر مرکزی مایکروسافت را به ردموند در شمال شرقی سیاتل منتقل میکند. در آن زمان، این مجموعه بیش از ۸۰۰ کارمند، که در شش ساختمان مستقرشده بودند، نداشت در حالیکه تعداد آنان در حال حاضر۴۴هزارنفر است. در سال ۱۹۸۷، آقای هوارد شولتز Starbucks Corporation را تاسیس میکند که کافه های شیکش سراسرجهان را تسخیرمیکنند. سپس، در سال ۱۹۹۴، آقای جف بزوس آمازون را ایجاد میکند : کتابفروشی آنلاین ساده به سرعت به غول تجارت الکترونیکی تبدیل میشود. سیاتل، در سپیده دم سالهای دوهزار، وقتی که کتاب ریچارد فلوریدا منتشر میشود، دررده پنجم شاخص «خلاقیت»، که تمام شاخص های دیگررا فرا میگیرد، قراردارد. سیاتل در همان زمان نیز همچون نمونه اولیه یک کلان شهرجدید ونوآور محسوب میشد، بگونه ای که اداره جهانگردی درفکرطرحی برای تعویض لقب سنتی شهر، یعنی شهر زمرد، با یک بند بازی گویشی ودررابطه با اینترنت، « See@L » (۴) است ولی سرانجام منصرف میشود.

پروفسور فلوریدا، مجذوب این همه جسارت، هیچوقت از نام بردن این کلان شهر برای اثبات الگوی مورد نظرش دریغ نمیکند. درعوض، این شهرنیزبرای دفاع از صحت سیاست در پیش گرفته شده اش به این کارشناس استناد میکند.

بهشت «نوپرستان» کجاست؟

ازپانزده سال پیش تاکنون، سیاتل، درجنگ میان شهرهای آمریکائی برای جلب استعدادها، همچون رقیب خطرناکی شهرت یافته وهمه چیز را بکارگرفته است تا خود را با « سه منطبق سازد. برنامه شهرسازیش تبدیل کارخانه های قدیمی به دفاتر پرزرق وبرق برای کارکنان نازپرورده رامیسر ساخته وبرای آنان مسیردوچرخه سواری احداث میکند و توسعه باغهای اشتراکی وزیست محیطی را رواج میدهد. سیاتل با اتکاء بر برنامه هائی چون Startup Seattle و Startup Week-End، که هر ساله درشهرداری برگذارمیشود، «تفکر شرکت نوپا» را تشویق میکند. این شهرهمچنین بواسطه طرح ابتکارعمل برای عدالت نژادی واجتماعی برعلیه «نژاد پرستی نهادین» به مبارزه برخاسته است. شرکت ها نیز در این مبارزه سهیمند. شرکت Starbucks درچهارچوب همکاری با گروه تئاترسیاتل به «هنرمندان جوان صحنه ای برای درخشیدن» اعطاء میکند. آمازون به سهم خویش قول تنوع در دفاترش را میدهد وبرای این کار برنامه های متعددی دارد : Glamazon برای « جامعه دگرباشان جنسی»، Women@Amazon برای زنان، Black Employee Network برای سیاه پوستان، Amazon People for Disabilities برای معلولین وغیره وغیره. با Amazon Warriors حتی کهنه سربازان نیزاز قلم نیفتاده اند.

همه این اقدامات نتیجه دار بوده اند : سیاتل در«رده بندی خلاقیت سال ۲۰۱۲» مقام چهارم را ازدست شهر اوستین تگزاس گرفت. در همان سال مجله جهان گردی Travel+Leisure عنوان طمع برانگیز « بهترین شهر برای نوپرستان» را به سیاتل اهدا کرده وآنرا در سطح برتری نسبت به همسایگان کرانه باختری، پورتلند وسان فرانسیسکو، قرار داد. چهار سال بعد، شرکت مطالعات بازاریابی Infogroup، که «شاخص نوپرستی» آن تعداد خال کوب ها، فروشندگان دوچرخه، کافه های مستقل، آبجو سازی های غیر صنعتی، فروشگاه های لباس دست دوم ومغازه های مختص موسیقی را برآورد میکند (۵)، دوباره این عنوان را به سیاتل اعطاء کرد. بر اساس یک ماهنامه محلی، سیاتل ازاین پس جائیست که « مردم برای نوآوری، برای بودن آنچنان که می خواهند، برای زندگی کردن با دیگرانی که اکثرشان تفکراتی مشابه با آنان دارند» به آن میآیند (۶).

افزایش چشم گیرجمعیت این شهر، با جلب دیپلمه ها از سراسر جهان، درسالهای اخیرتسریع شده – بین ژوئیه ۲۰۱۵ وژوئیه ۲۰۱۶، ۲۱ هزار نفراز راه رسیده اند- وتعداد ساکنان آن هم اکنون به ۷۰۰ هزارنفرمیرسد. هر ساله، شهرجت پیشین، تعداد بیشتری از افراد با دیپلم بالاتر، مرفه تر، سفید پوست ومذکر را به سوی خود جلب میکند. مهندسین، متخصصان رایانه، نابغه های الگوریتم یا بازار یابی، تبلیغات چیانی که برای آمازون، مایکروسافت ویا ستاربوکس، در مراکز فناوری گوگل ویا فیس بوک ویا در شرکت های نوپای محلی متعدد کار میکنند. براساس آخرین سرشماری، در سیاتل برای هر ۱۱۸ مرد بین ۲۵ تا ۴۴ سال، ۱۰۰ زن درهمین مقطع سنی یافت میشد. در بعضی محله ها مثل Central District، نسبت جمعیت سیاه پوست از۷۳ در صد در سال ۱۹۷۰ به کمتراز ۲۰ درصد کاهش یافته است (۷).

سیاتل همیشه خواسته است که خود را متفاوت از Silicon Valley، که غول های اینترنت، به جز چند استثناء، در مجموعه های خود کفا شامل رستوران، آرایشگاه، سالن ورزشی و مطب پزشکی ودرحومه شهر مستقر شده اند، نشان دهد. اینجا، اکثر شرکت ها در مرکزشهر ودر مجله های قدیمی کارگری وصنعتی اقامت گزیده اند. بر روی سایت آمازون ودرلحنی بسیار«فلوریدائی» توضیح داده میشود که « گرچه مستقرشدن در حومه برای ما ارزان تر تمام میشد، اما ما آگاهانه مرکز شهررا انتخاب کردیم. (...) کارمندان ما علاقه مند به در مرکز شهر بودن هستند. پانزده درصد از کارمندان ما درهمان محله محل کارشان سکونت دارند و بیست درصد از آنان پیاده به سرکارشان میآیند». این شرکت چنان از «پردیز شهری» خود مفتخراست که هفته ای دو باربازدید رایگان از آنرا پیشنهاد میکند وبرای چنین بازدیدی باید از سه ماه قبل جا رزرو کرد.

غول فروش آنلاین امروزه صاحب سی وسه ساختمان در شهر زمردی میباشد. طرحهای دیگری نیز در دستورکارقراردارند، بویژه چهاربرج صد وپنجاه متری و سه نیمکره عظیم شیشه ای که آمازون آنها را همچون دفاترآینده، حافظ محیط زیست، نو آور و در خدمت بهزیستی کارمندانش معرفی میکند. این «گنبد های بیولوژیک»( biodômes)، مرغزاری سبز در میان اتوموبیل ها، سیصد گونه گیاه، درخت، دیواری گیاهی، آبگیرو پل های معلق را در بر خواهند گرفت که متخصصان رایانه ای برای حضور در سالن کنفرانس، آویخته بسان آشیانه پرنده ای، از آن استفاده خواهند کرد.

هم اکنون چهل هزار نفردر دفتر مرکزی سیاتل کارمیکنند. این شرکت به گونه ای آنچنان شتاب زده کارمندان جدید استخدام میکند که ناچاراست برای اینکه آنها راهشان را پیدا کنند، در نقاط مختلف شهرتابلوی راهنمائی نصب کند. آمازون، به کمک Vulcan، شرکت پل آلن، بنیان گذار مشترک مایکروسافت، که آقای بزوس درسال ۲۰۱۲ یازده ساختمان به قیمتی بیش از یک میلیارد دلاراز آن خریده است، تارش را در محله South Lake Union تنیده است. South Lake Union که قبلا محله پرپیچ وخم انبارها، کارگاه ها وفروشندگان اتوموبیل بود، از این پس به مرکزی تجارتی درهوای آزاد، با درختچه های بخوبی حرس شده، پیاده روهای تازه وفاقد ته سیگارشبیه شده است. شب ها ودر ساعات کار اداری خالی از جمعیت، خیابانهای این محله به هنگام نهار پراز افرادیست که کارت شناسائی آبی رنگ شرکت را بر سینه آویزان کرده اند. جوانانی ازتمام خواستگاه ها، با تی شرت وشلوار کوتاه وقتی که هوا خوب است، به سوی کامیون های فروش غذا ویا رستوران ها، با لیست غذاهائی ازمناطق دوردست، بیولوژیک وبی گلوتن هجوم میآورند.

حمام برای سگ ها و پرورش مرغ بیولوژیک

جرثقیل ها و لودرها درمحله های مجاور، که قبلا کارگران درآنها زندگی میکردند، آغاز به کار کرده اند. ساختمان سازان، قطعه قطعه، آخرین محل سکونت جمعیت مردمی را تخریب میکنند تا به جایش مجموعه هائی بسازند که امکانات آنها برای مشتریان پرتوقع در نظر گرفته شده است. درمیان بناهای جدید، ساختمانی به چشم میخورد که ازجمله مشخصاتش میتوان از باغچه ای درپشت بام، فضائی عمومی برای حمام دادن به حیوانات خانگی وآشپزخانه ای که درآن آشپزهای معروف کاردانی خود را به نمایش میگذارند یاد کرد. ساختمان دیگری، یک واحد پرورش مرغ بیولوژیک اشتراکی، آفتاب خانه ای مجهز به ننو ویک سالن بازی پوکر پیشنهاد میکند. بنای سومی، حمام برای سگ وگربه، وسایل لازم برای درست کردن آبجو و آزمایشگاهی برای خلاقیت نجاران بی تجربه دراختیارمیگذارد. قیمت ها نیزخلاقیت خویش را به رخ میکشند : کرایه اطاق کوچکی دراین بناهای تجملی حداقل ۱۵۰۰ دلاردرماه است. سفته بازی ساختمانی که پیش ازاین به مرکزشهرمحدود میشد، بتدریج که شهرداری قوانین منطقه بندیش را تغییرداده واجازه ساختمان سازی درمحله های ویلائی پیشین راصادرمیکند، به سراسرشهرگسترش یافته است. خانم لیندا ملوین، ساکن محله ای بنام بالارد، که نامش را به این پدیده داده است، با لبخندی میگوید : « این چیزبه بالاردی شدن مصطلح شده است». او با اشاره به این ساختمانهای جدید بدون جذابیت، چهارگوش که برای او، بدلیل واضح، یادآور «مکعب های لگو» هستند، این روند را بدینگونه تشریح میکند : «ساختمان سازان درابتدا دو یا سه خانه می خرند وسپس ساختمانی با پانزده ویا بیست آپارتمان میسازند که آنها را با کرایه ای نجومی اجاره میدهند. اینکار باعث ناپدید شدن فضای سبز، کاهش جا برای پارک کردن اتوموبیل، ایجاد راه بندان درخیابانها وافزایش قیمت دربازار مسکن میشود». ما ازجلوی ساختمانی عبور میکنیم که با پنجره های کوچک مربع شکلش بیشترشبیه زندان است. خانم ملوین ادامه میدهد : «ساختمان سازها این آپارتمان ها را« میکروآپارتمان » نام گذاشته اند. اینها برای دانشجویان ویا افراد تنها هستند...». این قطعات تقریبا ده متری، که همزمان اطاق، آشپزخانه ودوش هستند، بین ۸۰۰ تا ۹۰۰ دلار در ماه به اجاره گذاشته میشوند. این کم هزینه ترین راه حل مسکن است مگراینکه کسی بخواهد در زیرچادری دریک پارک، در زیر یک پل ویا درکنار خروجی یک بزرگراه بخوابد، کاری که ۱۰۷۳۰ بی سرپناه King County ناچاربه انجامش هستند. تعداد بی سرپناهان درگذشته هرگز به این حد نرسیده بود وبه نسبت سال ۲۰۱۶ هشت درصد افزایش یافته است.

اززمان توسعه سریع آمازون، قیمت مسکن هرساله ۱۰ درصد پیشرفت میکند. آقای فوکس تائید میکند که «هیچ چیزمانع افزایش کرایه ازسوی مالکین درهرزمانی که بخواهند نیست (۹) وشهردرحال غیرقابل دسترسی شدن برای طبقات مردمی است. با این همه برای رستوران ها گارسون وبرای مغازه ها صندوق دارلازم است ... اما از آنجائیکه آنها نمیتوانند در سیاتل مسکنی بیابند، ناچارند که هر چه بیشترازسیاتل دورشده ودر حومه هائی مثل کنت، رنتون، توکویلا ویا اوریلیا... ساکن شوند». درواقع اکثریت قریب به اتفاق کارگران کم مهارتی که ما با آنها ملاقات کردیم (تعداد بسیاری زن ازاقلیت ها) ساکن سیاتل نیستند. همگی آنها، کارگرسوپرمارکت، راننده برای شرکت اوبر، خدمتکارخانگی، نگهبان بانک، فروشنده دریک رستوران غذای فوری، بلیط فروش در یک موزه... برای رسیدن به محل کارشان ناچارند ده ها کیلومترطی کنند. تصمیم اتخاذ شده در۲۰۱۴ برای افزایش حداقل دستمزد به ۱۵ دلاردرساعت در۲۰۲۱، تورم هزینه مسکن را جبران نمی کند. خانم کشاما ساوانت، یکی ازنمایندگان شورای شهرانتخاب شده در سال ۲۰۱۳ در میان هفت دموکرات واولین «سوسیالیست» درشهرداری از۱۸۷۷ تاکنون، با گویشی مارکسیستی میگوید که « نیروهای بازارآنچنان ناکارآمدند که قادرنیستند برای کارگرانی که اقتصاد به آنان نیازدارد مسکن بیابند. این مثال بارز«تضاد سرمایه داری»است». برای این دکتراقتصاد، که بهنگام انتخابات مقدماتی ۲۰۱۶ دموکرات ها ازبرنی ساندرز حمایت میکرد، راه حل این مسئله استقرار کنترل اکید کرایه خانه است.

شهرخلاق ریچارد فلوریدا نیز با «تضاد هایش» دست به گریبان است. بعضی سیاست های به ظاهر ترقی خواه وبا انگیزه ملاحظات اخلاقی، بهداشتی ویا زیست محیطی، در واقع به زیان اقشار مردمی تمام میشود. قصیده سرائی در باره تنوع نژادی وجنسی با هدف جلب استعدادهای جوان بطورغیرمستقیم به بازپس رفتن تنوع اجتماعی منجرمیشود. مالیات برکیسه های کاغذی و عوارض برای عبور ازروی یکی از پل های دریاچه واشینگتن به منظور خاتمه دادن به راه بندان، بویژه بر دوش افراد کم درآمد سنگینی میکند. ساختن مسیری برای دوچرخه سواران ویا ساختمانی «سبز» نیز اغلب اوقات بالارفتن کرایه خانه را پیشگوئی میکند. اما مضحک ترین مثال، بی تردید برنامه مبارزه با چاقی مفرط است. سیاتل، برای پیروی از دیگرشهرهای «هوشمند»(برکلی، شیکاگو، فیلادلفیا،...)، درژوئن ۲۰۱۷ برلیموناد های حاوی شکرمالیات وضع کرد. این مالیات حدودا یک دلاری برای بطری های دو لیتری، مخصوصا نوشابه های گازدار، که در اقشار مردمی مصرف زیادی دارند، را نشانه گرفته است در حالیکه نوشابه های حاصل از شیر، latte ویا frappucinos که مورد علاقه محافل مرفه بوده وبه همان اندازه انرژی زا هستند، توسط شورای شهر نادیده گرفته شده اند.

آقای توبی تالر، وکیل بازنشسته ساکن محله فرمونت، که در حال بالاردی شدن است، ومبارز جناح چپ حزب دموکرات، اظهار تاسف میکند که « همه جا مردم ذوق زده میشوند : «آه، سیاتل، این راهنمای روشن بین ترقی خواهی»... اما ما در شهری زندگی میکنیم که نابرابری عمیقی در آنجا حکمفرماست! ما قادر نیستیم اقشار مردمی خودمان را اسکان دهیم، ساختمان سازان پایشان به شهرداری باز است وازآنجائیکه درایالت واشینگتن مالیات بر درآمد وجود ندارد، ما عقب گراترین سیستم مالیاتی را حفظ کرده ایم : میزان مالیات وعوارض پرداخت شده توسط ثروتمندان کمترازآن چیزی است که فقرا می پردازند».

او بویژه ازاینکه شهرش یک مالیات تاثیری (impact fee) به ساختمان سازان تحمیل نمی کند، مالیاتی که اکثرشهرهای همجواروضع کرده اند، متاسف است. تعداد زیادی ازگروه های مردمی ازاین خواسته حمایت میکنند. خانم سوزانا لین، عضو انجمن رشد منصفانه سیاتل (Seattle Fair Growth) وساکن محله والینگفورد، که اخیرا توجه ساختمان سازان را جلب کرده است، توضیح میدهد که « ساختمان سازان نمی توانند فقط بسازند، بسازند وبازهم بسازند. آنها باید پاسخگوی عواقب برنامه هایشان نیز باشند : برای ایجاد مدارس، حمل ونقل، جاده ها، نگهداری فاضل آبها، حفاظت برعلیه آتش سوزی ... باید سرمایه گذاری کنند».

طرح جدید شهرسازی ساختمان سازان را محسور میکند

نمایندگان شورای شهر، بجای رنجانیدن لابی های Vulcan Real Estate، R. C. Hedreen ویا City Investors LLC که سخاوتمندانه به مبارزات انتخاباتی آنان کمک مالی می رسانند (۱۰)، به برنامه دسترسی به مسکن وقابلیت زندگی (Housing Affordability and Livability Agenda) که به «مذاکرات بزرگ» ملقب شده است اتکاء میکنند : شهرداری می پذیرد که برنامه شهرسازی اش را تغییر داده و مجوز ساختمان سازی متراکم در مناطق ویلائی را صادرکند وبدین ترتیب به خواست ساختمان سازان پاسخ مثبت دهد ودرعوض، آنها متعهد میشوند که در برنامه هایشان ساخت بین دو تا نه درصد (بسته به محلات) مسکن ارزان قیمت قابل دسترسی را گنجانیده ویا مالیات بدهند. آقای سورات، در دفترش که مشرف به محله تجاری سیاتل است، اطمینان میدهد که « این برنامه ساخت پنجاه هزارمسکن درده سال آینده را میسر میسازد. افزایش عرضه مانع از بالا رفتن قیمت ها خواهد شد». خانم لین چنین ادعائی را نمی پذیرد : « ما کماکان در مسابقه رشد باقی مانده ایم... «مذاکرات بزرگ» سود ساختمان سازان را افزایش میدهد بی آنکه مشکل مسکن را حل کند. اضافه براین، چنین تصمیمی ازبالا به ما تحمیل شده است». درمیان بیست وهشت عضو کمیته مسئول طرح شهرسازی، هیجده نفر حامی منافع ساختمان سازان وتنها یک نفرنماینده انجمن های محله ها ست.

دورتر، در بخش شرقی ایالت واشینگتن، درمناطقی مثل گرانت ویا آدامس، پرچم های رنگین کمان وباشگاه های یوگا وفروشندگان صفحه موسیقی نادر ویا نایاب هستند. دراین آبادی های روستائی ویا صنعتی، جائیکه فقط کامیون ها ازآن عبور میکنند، مردم، همچون در بیست وچهارمنطقه فقیرتراین ایالت، اکثرا به آقای ترامپ رای دادند. از نقطه نظرآنان، ترقی خواهی به شیوه سیاتل، که ترویج دهنده تنوع با گرایش خودباوری خلاق است ، که صنایع را رها کرده و بسوی یک جامعه دیپلمه ها میرود، که توسعه «سبز» را توصیه میکند در حالیکه اقتصاد محلی وابسته به بهره برداری گسترده ازچوب ومنابع معدنی است، یک بی شرمی بحساب می آید.

** مراجعه کنید به https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A...

[یادداشت مترجم]

۱ ریچارد فلوریدا، صعود طبقه خلاق : وچگونه کار، تفریح، جامعه وهرچیز زندگی بواسطه آن متحول میشود. Basic Books، نیویورک، ۲۰۱۲ (چاپ اول، ۲۰۰۱)

۲ یک دلار معادل ۰٫۸۵ یورو است.

۳ جن بالک، فراز وفرود دهشتناک مالکین سیاه پوست خانه های King County، The Seattle Times، ۱۲ ژوئن ۲۰۱۷

۴ سرین هوستون، «مردم نگاری شهر: خلاقیت، ماندگاری وعدالت اجتماعی در سیاتل، واشینگتن»، پایان نامه های جغرافیا، مقاله ۶۹، دانشگاه سیراکوز، ۲۰۱۱

۵ کاترین براون هنت، «بهترین شهرهای آمریکا برای نوپرستان در سال ۲۰۱۲»، Travel+Leisure، نیویورک، نوامبر ۲۰۱۳ ؛ « پژوهش : سیاتل بعنوان « نوپرست» ترین شهردر ایالات متحده ازپورتلند پیشی میگیرد»، ۲۷ ژوئیه ۲۰۱۶.www.infogroup.com

۶ راشل هارت، «صفحات مقدس»، Seattle Magazine، آوریل۲۰۱۷

۷ جن بالک، «محله مرکزی در طول تاریخ سیاه پوست، در دهه آینده کمتراز ده درصد سیاه پوست خواهد داشت». Seattle Times، ۲۶ مه ۲۰۱۵

۸ ورنال کولمن، «بی سرپناهی درایالت در سال گذشته افزایش یافته است»، Seattle Times، ۷ ژوئن ۲۰۱۷

۹ اگر افزایش کرایه بیش از ده درصد باشد، آنها فقط مجبورند شصت روز پیش تر مستاجر را درجریان بگذارند.

۱۰ مراجعه کنید به کزی جاورک، «چگونه آمازون وولکان امسال راهشان را بسوی شهرداری هموار کردند»، Seattle Weekly، ۸ مارس ۲۰۱۶.