مرز نزاکت سیاسی کجاست؟
بهمن شهریپژوهشگر زبان، فرهنگ و آموزش در دانشگاه اهایو
نزاکت سیاسی (Political Correctness) یعنی اجتناب از رفتار و بیانی که به نحوی گروههای محروم اجتماعی را مستثنی میکند، به حاشیه میراند و به آنان توهین میکند. به بیان دیگر نزاکت سیاسی یعنی جلوگیری از هر گونه رفتار و زبانی که افراد تحت تبعیض را میرنجاند.
نزاکت سیاسی از اواخر دهه هشتاد میلادی وارد ادبیات سیاسی و دانشگاهی آمریکای شمالی و اروپا شد و در برهههای مختلف، تعریفهای متفاوتی از آن در بین طیفهای اندیشه سیاسی از محافظهکار تا لیبرال رواج یافته و موافقان و مخالفان خود را داشته است.
زبان چقدر اهمیت دارد؟
موافقان نزاکت سیاسی بر این باورند که زبان و رفتار بسیار مهم است زیرا با اصلاح تدریجی رفتار و گفتار در سطح اجتماع میتوان تفکر را اصلاح کرد و مبارزه با بیعدالتی را موثرتر ادامه داد.
مخالفان نزاکت سیاسی استدلال میکنند مسئله اصلی زبان نیست بلکه قوانین و ساختارهای تبعیضآمیز است. آنان میگویند به جای اینکه با نگاهی نخبهگرا به افراد دیکته کنیم چگونه حرف بزنند یا رفتار کنند باید سیاستها و قوانین تبعیضآمیز را هدف قرار دهیم. به علاوه نزاکت سیاسی میتواند ابزاری عامهپسند در دست سیاستمداران شود و تعارفات دیپلماتیک جای طرح مباحث و برنامههای عملی را بگیرد. در نتیجه نزاکت سیاسی در عمل چندان تاثیرگذار نیست.
اعتمادسازی یا برجستهسازی تفاوتها؟
موافقان نزاکت سیاسی معتقدند افرادی که سالها به خاطر یک یا ترکیبی از ویژگیها همچون رنگپوست، مذهب، جنسیت، گرایش جنسی، ناتوانی جسمی، زبان، قومیت، ملیت و غیره در حقشان بیعدالتی شده دیگر اعتماد چندانی به گفتگوهای حوزه عمومی ندارند اما نزاکت سیاسی اعتماد از دست رفته را کمکم با فراهم کردن بستری محترمانه در عرصه عمومی برمیگرداند.
مایکل اِریک دایسِن، استاد جامعهشناسی دانشگاه جُرجتاون، از طرفداران نزاکت سیاسی است. وی بر این باور است که نزاکت سیاسی یعنی فراهم آوردن فضایی امن برای افرادی که همواره از بیعدالتی رنج کشیدهاند به ویژه سیاهپوستان. وی بر این باور است که کوچکترین وظیفه ما در قبال تبعیض نظاممند، فراهم کردن فضایی است عاری از توهین و تحقیر، حداقل در گفتار. تنها در این صورت است که میتوانیم از جایگاهی برابر درباره موضوعات متفاوت سخن بگوییم.
مخالفان در برابر استدلال میکنند که حساس شدن به زبان، توجه را به تفاوت افرادی که در حقشان تبعیض شده با دیگران جلب میکند و یک خط قاطع بین افراد میکشد که خود نوعی تبعیض است.
جُردن پیترسِن، استاد روانشناسی دانشگاه تورنتو، یکی از منتقدان سرسخت نزاکت سیاسی است. از دید وی دانشگاههای آمریکای شمالی و اروپا نقش مهمی در ترویج این مفهوم بازی کردهاند. پیترسِن معتقد است رونق نزاکت سیاسی به ویژه به علوم انسانی آسیب زده است. از دید وی گسترش این مفهوم باعث شده تا علوم انسانی در سالهای اخیر بیشتر درگیر مسائل و اختلافهای ایدئوژیک شود تا مباحث علمی. او معتقد است علوم انسانی باید اتفاقا حساسترین و دشوارترین موضوعات را آزادانه به بحث عمومی بگذارد و درباره آنها با روشهای علمی تحقیق کند نه اینکه با مانعی به نام نزاکت سیاسی و حساسیت به توهین روبرو شود.
گفتار محترمانه یا نقض آزادی بیان؟
طرفداران نزاکت سیاسی بر این باورند که هر اصلاحی لازم است باید انجام شود تا گفتار و رفتار محترمانه جایگزین تحقیر و توهین به افرادی شود که سالها از حقکشی رنج کشیدهاند. آنان میگویند الگوهای رفتار و زبان محترمانه باید مرتب به جامعه آموزش داده شود. مخالفان اما میگویند نزاکت سیاسی با حق آزادی بیان در تعارض است. از دید آنان در جامعهای که افراد نتوانند راحت درباره باورهایشان صحبت کنند، خودسانسوری در عرصه عمومی کمکم پدیدار میشود. افراد ممکن است باورهایشان را در عرصه عمومی سانسور کنند اما آنجا که حق انتخاب و قدرت دارند بر اساس باورهایشان واکنش نشان خواهند داد. به علاوه، تا وقتی نظرات مخالف هر چند نامعقول شنیده نشود نمیتوان آنها را به نقد کشید و جامعه را آگاه کرد.
برخی از موافقان نزاکت سیاسی میگویند دانشگاه و رسانههای عمومی نباید به افرادی که درباره یک گروه اجتماعی نفرتپراکنی میکنند فرصت ارائه دیدگاههایشان را بدهد. از دید آنان پیامد چنین عملی خدشه به اعتماد عمومی و ترویج خشونت است.
مخالفان اما میگویند نباید به نام نزاکت سیاسی محیطی ایجاد کرد که صدای عدهای خفه شود. نویسنده و هنرپیشه مشهور بریتانیایی، اِستیون فِرای معتقد است نزاکت سیاسی باعث میشود تا پیشرفتهای عصر روشنگری به صورتی نظاممند و هدفمند به عقب رانده شود. منتقدان نزاکت سیاسی میگویند اگر قرار باشد هر بار دانشگاه و رسانه متهم شود که چرا به فلانی با فلان عقاید تریبون داده است، کمکم صداهای متفاوت دیگر به گوش نخواهند رسید.
علاوه بر این، اگر در دانشگاه فقط چند صدای اکثریت شنیده شود و هیاهو درباره هر صدای متفاوتی زیاد باشد، افراد زیادی با وجود تضمین آزادی بیان ترجیح میدهند به خاطر فشارهای نابردباری مثل برچسب زدن رفتهرفته ساکت شوند. آنها تاکید میکنند اینگونه فشارها برای خفهکردن صداهای مختلف با وجود شبکههای اجتماعی به مراتب از گذشته بیشتر است. پس در مدارس، دانشگاه و رسانههای عمومی که هدفشان آموزش همگانی است باید صداهای مختلف هر چه بیشتر فرصت شنیده شدن داشته باشند و گفتگوی آزاد و انتقادی ترویج شود. به جز این هر دانشگاه و رسانهای که تکصدا شد، مخاطبانش تنها آنچه را خوشایندشان است میشنوند و جهتگیری تاییدی (Confirmation Bias) در آنان تقویت میشود.
توانمندسازی یا مظلومنمایی؟
برخی طرفداران میگویند نزاکت سیاسی با آموزش و تمرین اندکاندک تبدیل به هنجار اجتماعی میشود. در چنین شرایطی افرادی که سالها در حقشان تبعیض شده احساس امنیت بیشتری در فضای عمومی میکنند و در نتیجه توانمند میشوند و صداهای بیشتری از گروههای به حاشیهرانده شده به گوش خواهند رسید.
مخالفان نزاکت سیاسی اما جور دیگری میاندیشند. آنان بر این باورند که نزاکت سیاسی به دلسوزی و مظلومنمایی میانجامد. از دید آنان توانمندسازی از دلسوزی حاصل نمیشود. آنان استدلال میکنند که تمام جنبشهای برابریطلبِ موفق یک ویژگی مشترک دارند: قدرت و همبستگی افراد. اینکه با دیگران چنان رفتار شود که گویی نیازمند محافظت همیشگی در برابر واژگان مشخصی هستند به صورت ضمنی این ایده را بازتولید میکند که 'ما' به نحوی از 'آنان" برتریم. از آن بدتر زمانی است که فرد مظلوم خودش را مستحق این دلسوزی بداند.
نظریهپرداز مشهور، اِسلاوُی ژیژِک معتقد است نزاکت سیاسی شکلی از انضباط خویش است که در واقع اجازه غلبه بر نژادپرستی را نمیدهد. به باور وی نزاکت سیاسی نوعی نژادپرستی سرکوبشده و تحت کنترل است که البته بهتر از نژادپرستی آشکار است. او خاطر نشان میکند که شوخی گاه و بیگاه درباره بدبختی و فلاکت وقتی دوستانه باشد اعتماد و صمیمیت را افزایش میدهد، بر خلاف احترام خشک و خالی.
ایجاد تبعیض یا جبران تبعیض؟
از دید مخالفان، نزاکت سیاسی ممکن است نتیجه عکس داشته باشد. مثلا یکی از پیامدهای نزاکت سیاسی در پیش گرفتن سیاستهایی است که از آنها با عنوان 'تبعیض جبرانی' یاد میشود. تبعیض جبرانی یا تبعیض مثبت به مجموعه سیاستها و قوانینی گفته میشود که هدفشان اصلاح رویههای تبعیضآمیز برای گروههایی است که در طول تاریخ از مزیتهای اجتماعی کمتر بهرهمند شدهاند. در این سیاستها تلاش میشود زیان تاریخی یک گروه اجتماعی جبران و سهمیههایی برایشان در نظر گرفته شود. مثلا در آمریکا برخی دانشگاهها در پذیرش دانشجو، کارمند و استاد سهمیه مشخصی را به رنگینپوستان اختصاص میدهند تا هم تنوع نژادی را افزایش دهند هم قسمتی از خسارات تاریخی ستم در حق آنها جبران شود. یکی از استدلالهای مخالفان این است که اینگونه سیاستها منجر به تبعیض نژادی معکوس میشود، مثلا ممکن است به خاطر چنین سیاستهایی افراد شایستهای فرصت پذیرش را از دست بدهند در حالیکه آن افراد هیچ نقشی در مرارتهای دیگران نداشتهاند. از دید آنان به جای اتخاذ چنین سیاستهایی باید زیرساختهای آموزشی و شغلی را تقویت کرد تا همه افراد جامعه از فرصتهای برابر برخوردار شوند.
موافقان اما معتقدند تبعیض جبرانی برای دستیابی به برابری بیشتر و رقابت عادلانه لازم است. از دید آنان تبعیض جبرانی را تا آن زمان باید ادامه داد که فاصلهها و نابرابریهای ناشی از بیعدالتی در مرور زمان جبران شود. آنان معتقدند ترکیب جمعیتی مشاغل مختلف باید انعکاسی از تنوع جامعه باشد وگرنه فاصلهها بیشتر خواهند شد و گروههای محروم هیچگاه در شرایط رقابت عادلانه قرار نخواهند گرفت. چنین بحثهایی در ایران نیز درباره در نظر گرفتن سهمیههای خاص برای ورود به رشتههای تخصصی یا استخدام همیشه در جریان بوده است.
تکلیف چهرههای سرشناس با نزاکت سیاسی چیست؟
موافقان میگویند چهرههای سرشناس باید بیشتر به نزاکت سیاسی توجه کنند زیرا رفتار و گفتار آنان الگوی جامعه است و تاثیر فراوانی بر طرفدارانشان دارد. اگر آنها نزاکت سیاسی را رعایت نکنند ممکن است به خشونت در میان طرفدارانشان که از گروههای مختلف هستند دامن بزنند.
مخالفان برعکس فکر میکنند. آنان بر این باورند که افراد مشهور باید بیش از دیگران آزاداندیشی را ترویج کنند و از هر کنشی که به خودسانسوری میانجامد پرهیز کنند. آنها باید همان واقعیت افکارشان را با مخاطبانشان در میان گذارند نه اینکه با زبانی دیپلماتیک باورهای واقعیشان را پنهان کنند. علاوه بر این، مسئولیت هر گونه خشونت احتمالی با فردی است که مرتکب خشونت شده. آنان میگویند راه حل خشونت چیزی نیست مگر وضع و نظارت درست بر قوانین ضد خشونت.
به بیان دیگر موافقان میگویند رعایت نزاکت سیاسی از طرف چهرههای سرشناس به اعتماد عمومی بیشتر میانجامد. مخالفان اما بر این باورند که تاکید بر نزاکت سیاسی اعتماد عمومی را خدشهدار میکند.
محدوده نزاکت سیاسی کجاست؟
یک پرسش مهم که به درک محدوده نزاکت سیاسی یاری میرساند این است که نزاکت سیاسی در هر موقعیت ویژه دقیقا در پی حل چه مسائلی است و چه اهدافی را دنبال میکند؟ پاسخ به این پرسش از زوایای گوناگون میتواند منشا قضاوت و قانونگذاری درباره چهارچوب نزاکت سیاسی باشد.
اینکه نزاکت سیاسی کجا و در چه شرایطی ترویج شود نکته مهم دیگری است. عدهای همچون دِرالد سو، استاد روانشناسی دانشگاه کلمبیا، بر این باورند که آموزش مفاهیمی همچون ریزپرخاشگری و زبانفراگیر باید در شغلهایی که خدمات عمومی ارائه میکنند جدی گرفته شود تا بتوان محیطی محترمانه و سرشار از اعتماد برای ترکیب جمعیتی هر چه متنوعتر جوامع قرن بیست و یکم ایجاد کرد. از این رو لازم است کاربرد نزاکت سیاسی را در تعلیم و تربیت جدی گرفت. در عین حال ترویج آزاداندیشی و ایجاد فرصت گفتگوی آزاد درباره موضوعات مناقشهبرانگیز از دیگر وظایف مهم آموزش و پرورش است.
یکی دیگر از حوزههای حساسیتبرانگیز شوخیهای قومی و جنسیتی است. ظاهرا حتی درباره چنین شوخیهایی نمیتوان حکم کلی صادر کرد. ممکن است یک شوخی در میان اعضای یک گروه اجتماعی و به حاشیه رانده شده پذیرفته باشد اما همان شوخی زمانی که از دهان فردی بیرون میآید که متعلق به گروه صاحب قدرت است معنایی کاملا متفاوت پیدا کند. مسئله مهم دیگر درجه صمیمیت افرادی است که با یکدیگر شوخی میکنند و مهمتر از همه شاید موقعیتی است که شوخی در آن اتفاق میافتد. ممکن است یک شوخی به ظاهر ظریف قومیتی و جنسیتی در یک محیط رسمی و عمومی مثل کلاس درس معنایش خیلی متفاوت باشد با همان شوخی در یک دورهمی دوستانه.
دَن مولر، استاد فلسفه اخلاق در دانشگاه مِریلند، در مقالهای تحت عنوان 'تنگناهای نزاکت سیاسی' این مفهوم را مفصل بررسی کرده است. از دید وی نزاکت سیاسی تلاشی مهم و اخلاقی است که منافع مشروع گروههای مشخصی را در حوزه عمومی به پیش میبرد. وی تاکید میکند که نزاکت سیاسی هزینههایی دارد که نباید از آنان چشم پوشید. مثلا نزاکت سیاسی گهگاه با ایجاد تفرقه، با ارزشهایی همچون آزادی بیان در تضاد قرار میگیرد و این یکی از تنگناهای نزاکت سیاسی است با این که هدف بزرگتری را به لحاظ اخلاقی دنبال میکند.
مولر عقیده دارد گفتمانی که بر این باور است که افراد به حاشیه رانده شده خود تا حدی مستحق وضعیتشان هستنند بسیار زیانبخش است. از دید وی ضرر چنین گفتمانی از توهین به گروههای غالب اجتماعی که از مزایای قدرت بهره میبرند بیشتر است. وی میگوید در هر دو گفتمان ضرر وجود دارد اما ضررشان به سختی قابل مقایسه است. مولر بر این باور است که تفاوت موجود میان این دو گفتمان و پیامدشان دقیقا همان چیزی است که باید برای تعریف حد و مرز نزاکت سیاسی در نظر گرفت.
با مرور استدلالهای گوناگون به نظر میرسد نباید نگاهی سیاه و سفید به نزاکت سیاسی داشت. بدیهی است موافقان و مخالفان هر کدام شواهد و مثالهای فراوانی برای اثبات ادعاهایشان ارائه میکنند اما روشن است که هر چه بیشتر درباره نزاکت سیاسی گفتگو کنیم بهتر میتوانیم به پرسش عنوان این مقاله پاسخ دهیم. راستی شما درباره نزاکت سیاسی چگونه میاندیشید؟