روسیه مطمئن از خویش در خاور میانه
در خاورمیانه، روسیه همچنان با اطمینان از خویش خلآء بوجود آمده توسط ایالات متحده را پر می کند. کرملین مصمم است واشنگتن را برای وسعت بخشیدن به نفوذ خود به چالش بکشد.
بازتاب های بهار عربی در ۲۰۱۱ که تمام منطقه را دچار دگرگونی ساخت، یکی از دلایلی است که وضعیت تهاجمی مسکو را توجیه می کند. این شرایط در عمل ولادیمیر پوتین را متقاعد ساخت که عقب نشینی از مواضع به ارث رسیده در منطقه از دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق یک اشتباه بوده است. پرزیدنت پوتین می کوشد پرستیژجهانی روسیه را بخصوص با بهره بردن از اقدامات نادرست آمریکایی ها باز سازی کند. اشتباهات واشنگتن این امکان را به وی داده است تا فضاهای تازه ای برای اعمال نفوذ خود بوجود آورد.
مهندسی موقعیت
ترفند کرملین، همچون همیشه جستجوی همزمان راهکاری برای بدست آوردن پرستیژداخلی و اعمال نفوذ در خارج است. اقدامات هوشمندانه سیاسی موجب ارتقای موقعیت و نقش وی به عنوان یک میانجی در سیاست بین المللی شده است.
سیاست خارجی مسکو پس از این ازاهمیت بیشتری برخورداراست، روسیه فقط عکس العمل نشان نمی دهد و می کوشد تا در بوجود آمدن یک وضعیت خاص نقش سازنده ای ایفا کند. در سوریه تصمیم گیری بدون موافقت و بر خلاف تمایل روسیه غیر ممکن است. روسیه آماده است تا در امور خاورمیانه نقش تعیین کننده تری ایفا کند و سعی بر این دارد تا از طرق گوناکون نفوذ و مشروعیت خود را در مدیترانه گسترش دهد.
یکی از موفقیت های سیاست خارجی روسیه برقراری روابط دوستانه با همه کشور های خاورمیانه و از جمله اسرائیل است، در حالی که اکثر کشورهای این منطقه در تضاد و ستیزه با یکدیگر بسر می برند. این امر نشان دهنده عزم راسخ این کشورها به حفظ روابط حسنه با روسیه با وجود روابط نزدیک این کشور با رقبای آنهاست. روسیه با متحدین سنتی ایالات متحده در منطقه، عربستان سعودی و بقیه اعضای شورای همکاری خلیج ( فارس * ) « CCG »، مصر، اردن و ترکیه روابط خوبی دارد. همه این کشورها به وفاداری آمریکا نسبت به تعهداتش در قبال آنها بیمناکند. روسیه به عنوان مدافع سرسخت وضعیت موجود در خاورمیانه شناخته می شود و سیاستش مترادف ثبات و قابل اطمینان بودن است.
بازگشت دوباره به عنوان یک قدرت منطقه ای
پیامی که مسکو می دهد این است که روسیه در نقش یک عامل کلیدی به خاورمیانه باز می گردد و خود را به عنوان یک قدرت منطقه ای تثبیت می کند. روسها تنها به بازگشت اکتفا نمی کنند، آنها اهدافی مشخص، دیدگاه هایی برای نیل به این اهداف ومنابع ملی لازم برای طی این مسیر را در اختیار دارند. پرزیدنت پوتین در نظر دارد قواعد موجود در خاورمیانه را بازنویسی کند و نظم سیاسی منطقه را که جریان آزاد منابع انرژی منطقه را با هزینه کم به نفع ایالات متحده تضمین می کرد تغییر دهد. کشورهای عرب منطقه خلیج ( فارس )، متحدان ایالات متحده درک می کنند که پس از این می باید منافع و اهداف روسها را مد نظر داشته باشند. ولادیمیر پوتین به همین روال با ایرانی ها که به نوبه خود از نظم سیاسی موجود در منطقه که توسط ایالات متحده آمریکا برقرار شده در رنجند هم پیمان شده است. مصری ها به روسیه به عنوان یک انتخاب متفاوت نسبت به آمریکا نگاه می کنند، واقعیت این است که آمریکایی ها دلایل بیشماری برای جستجوی راه حل در جاهای دیگر را به آنها داده اند. نگرانی های مرتبط با سیاست داخلی نیز در نزدیک شدن آنها به روسیه مؤثر بوده است. عبدل فتاح السیسی نفع خود را در این می بیند که به عنوان کسی که با روسیه همکاری می کند شناخته شود تا اینکه تصور وابستگی محض نسبت به واشنگتن به وی داشته باشند.
مسکو از شکست بشار اسد جلوگیری کرد و توازن نیروهای نظامی را به نفع وی تغییر داد. سوریه بجای آنکه به خودی خود به عنوان یک هدف برای روسیه در نظر گرفته شود، وسیله ای برای اعمال نفوذ خود در منطقه بشمار می رود. به هیچ وجه این اطمینان وجود ندارد که روسها آماده دخالت در خاورمیانه بمنظور دفاع از رژیم های دیگر به همان گونه که در مورد سوریه انجام دادند، باشند. روسیه احتمالآ نمی تواند تمام نیروهایش را در آینده قابل پیش بینی از سوریه تخلیه کند و بسادگی از دفاع از رژیم اسد دست نخواهد کشید.
هیچ چیز گویای این نیست که پرزیدنت پوتین بتواند بصورت پایدار وضعیت اعمال توازن را حفظ کند، حتی اگر سیاستی را که در خاورمیانه اعمال می کند انتظاراتی را در کشورهای منطقه نسبت به آنچه که روسیه قادرو یا آماده انجام آن برای آنها می باشد بوجود آورده است. در نهایت چنین بنظر می رسد که بیشترمبارزه ای برای کسب هژمونی در منطقه و تمایل روسیه به تعیین قواعد بازی در خاورمیانه است.