متا فیزیک چیست؟
عرفان کسرایی
شیادان و هدایتکنندگان برنامهء فریب عمومی گاه برای موجّه کردن روشهای خود دست به دامان بهکارگیری واژگان پرطمطراق و تکدّی و استقراض از اصطلاحات تخصصی حوزههای دانش و فلسفه میشوند. از آنجا که در روزگار ما با وجود گردش حجم انبوه دانش و اطلاعات عمومی ، کمتر از گذشته میتوان افراد را با واژگانی چون آل، بختک، یک سر و دو گوش و . فریب داد و اقناع کرد ، واژگانی همچون متافیزیک، کوانتوم، الکترومغناطیس، انرژی و از جمله الفاظ پرکاربرد رمّالان و فالگیران و نادانشمندان زمانه ماست. علیالظاهر مشابهت دو اصطلاح متافیزیک و فیزیک سبب شده رمّالان بر موج ناآگاهی تودههای ناآشنا با دانش و فلسفه سوار شوند و فرومایگی اعمال فریبکارانه خود را بپوشانند.
به لحاظ لغوی متافیزیک متشکل از دو کلمه متا به معنای بَعد و فیزیک به معنای طبیعت است و در ترجمه های معمول آن را با مابَعدالطبیعه معادل میکنند. متافیزیک بهمعنای دقیق آن شاخهای است از فلسفه (همانگونه که اپیستمولوژی (معرفتشناسی) epistemology ، زیبایی شناسی aesthetics و شعوبی از فلسفه هستند). متافیزیک به گفته ارسطو جستوجوی نخستین اصلها و علتها و بررسیِ بودن به مثابهء بودن است، پرسشهای بنیادی متافیزیک درباره بودن، نبودن، شدن، یکی، بسیاری و است. متافیزیک در این معنا به نوعی همان آنتولوژی ontology (وجودشناسی) یا بودنشناسی است.
واژهء متافیزیک ساختهء شاگردان ارسطو و نامی بود برای نامیدن دستهای از نوشتههای او که پس از فیزیک بودند. ولی این نام در دورههای بعد به معنایی که در بالا توضیح داده شد بهکار رفت. خود ارسطو به جای واژهء (متافیزیک) عبارت (دانش یا فلسفهء نخستین) را بهکار برده است. افراد ناآشنا با واژگان حوزه علوم و فلسفه، مابعدالطبیعه را با ماوراءالطبیعه جابهجا گرفتهاند و از روی ناآگاهی به پدیدههای عجیب و فراطبیعی (در صورت وجود) یا بهعبارتی آنچه که پدیدههای پارانرمال paranormal خوانده میشوند عنوان متافیزیک اطلاق میکنند! محتملاً بارها شنیدهایم که کسانی خواص سنگ ها یا فال تاروت یا احضار ارواح و را زیرمجموعه مسائل متافیزیکی عنوان میکنند و علیالاصول تصور میکنند متافیزیک به معنای پدیدههایی است که فیزیک از توصیف و تفسیر آن عاجز است!
این سوءبرداشت تا به آنجا رایج و معمول شده که حتی دانشگاهیان نیز درک و قضاوت صحیحی در قبال حیطه مبحث متافیزیک ندارند. جابهجا گرفتن دو اصطلاح مابعدالطبیعه و ماوراءالطبیعه چنان رایج است که برای نمونه کتاب هر آنچه لازمست درباره مسائل فراطبیعی (پارانرمال) بدانیدEverything you need to know about the paranormal phenomenon)) نوشتهء سیلیویا براون در فارسی ذیل عنوان (پدیدههای متافیزیکی!) ترجمه شدهاست. مخاطب فارسی زبان، پارانرمال را با متافیزیک جابهجا گرفته و این دو را به غلط با هم یکی تصور میکند. سیلیویا براون در این کتاب از اشباح ، پریدریایی، خونآشام، اشیای ناشناخته فضایی (UFO)، احضار ارواح و طلسم و برونفکنی روح و هاله و صحبت میکند و ناشر در مقدمه، کتاب او را اینگونه معرفی میکند: کتابی که پیش رو دارید نوشتهء یکی از بزرگترین نویسندگان عرصهء متافیزیک جهان است!
سیلویا براون نویسنده چندین کتاب پرفروش با کامل ترین راهنمای خود درباره مسائل متافیزیک است! کتاب پدیدههای متافیزیکی فرهنگ کوچکی است که تمامی مسائل متافیزیکی مؤثر بر زندگی ما را در بر میگیرد! طراحان برنامه فریب عمومی که عموماً تبلیغ محصولات خود را در برنامههای زرد تلویزیونی ماهوارهای و روی میلیونها وبسایت شبکه اینترنت قرار میدهند نیز از این قاعده مستثنی نیستند. آنان با ترفندهای گوناگون محصولاتی نظیر تکههای سنگ، برچسب دفع سموم بدن!، مهره مار، دستبند انرژی و آرامش! ، دارو و درمانهای دروغین افزایش قد و لاغری و CD های ترک اعتیاد و را در مقیاس انبوه به فروش میرسانند و سوار بر ناآگاهی عمومی ، تجارت آلوده خود را پیش میبرند. رمّالان و شیّادان روزگار ما برای فروش تولیدات خود، دست به دامان بهکارگیری واژگان پر ابهت و پرطنینی چون متافیزیک و امواج الکترومغناطیس و میشوند تا بلکه مخاطب ناآگاه ، تصور کند کارکرد محصولات فوق، از پشتوانهای علمی (مخاطب ناآگاه، متافیزیک را بهمعنای فیزیک جدید یا چیزی ورای فیزیک و لذا آن را نوعی علم تلقی کرده و بلکه معتبرتر میداند) برخوردار است.
به همین جهت در تبلیغات شیّادانهء آنها دیگر سخنی از بلغم و صفرا و طبائع اربعه و سردی و گرمی و آب و باد و خاک و آتش نیست. سخن از متافیزیک است و نیروی مغناطیس! عبارات زیر عیناً از متن تبلیغات اینترنتی فروش مهرهء مار نقل شده است:[ مهره مار دراولین برخورد شاید مساله ای خرافاتی بنماید، ولی علم نوین متافیزیک (؟) که از جمله علوم پیشرفته وجدید بشر است (؟) و واقعیات پنهان بسیاری از موضوعات را کشف واثبات مینماند و علم سنگ درمانی (؟)یکی از شاخه های بسیارجزیی آن است(؟) که امروزه توانستهاست بسیاری از مشکلات حاد بشر را حل کند(؟!) درخصوص مهره مار ، متافیزیک اینگونه اظهار نظر میکند (؟؟) : هر شیء در جهان هستی بهواسطه جوهره ساختاری خود نیرویی مغناطیسی (؟) دارد و برآیند این انرژیهای (بالاخره نیرو یا انرژی؟!) نهفته منتشر شده از اجسام واشیاء بهصورت بسیار مؤثر وقابل مشاهده نظمی را در جهان هستی پدید میآورند! ]
پس با هر رویکردی که تعریفی جامع از مابعدالطبیعه (متافیزیک) ارائه دهیم نه مهرهء مار و اثر آن بر خوشبختی و جذابیت افراد، نه خواص سنگهای ماه تولّد، نه فال تاروت و نه طالعبینی و نه نظایر این ها، هر چه که باشند هیچکدام موضوع بحث متافیزیک نیستند. یک تعریف بنیادین از متافیزیک این است که در آن، نمود appearance از واقعیت reality متمایز می شود. برخی تصور میکنند این تعریف مستلزم آن است که سرفصل موضوعات متافیزیک، واقعیت جهان نادیده unseen world باشد و بلافاصله اینطور استنتاج میکنند که موضوعاتی چون روح، بختک، جن و از آن حیث که گویا به چشم دیده نمی شوند زیرمجموعه مسائل متافیزیک هستند! متافیزیک به بیانی دیگر پرداختن به نگرش فراگیر over-all view انسان به جهان یا طبیعت است.
ماکس پلانک متافیزیک را اینگونه تعبیر میکند: قطعه خاکی را در نظر بگیرید، و ابعاد و حدود هندسی آن و ساختار شیمیایی و فیزیکی آن را بررسی کنید، این یک بررسی علمی است. امّا همین قطعه خاک را، ضمن یک تصویر بزرگ تر و فراگیر ببینید، بیابانی را در نظر آورید با تپه ها و دامنه ها و این قطعه خاک را ، در این مجموعه از نظرگاهی بلند نظاره کنید. تصویری دیگر از آن خواهید داشت. این دومی است که تا حدودی به بینش متافیزیکی شبیه است.
متافیزیک و علم در طول هم اند . شناخت علمی درون معرفت متافیزیکی قرار میگیرد. درست مانند فیزیولوژی و بیوشیمی. فیزیولوژی رفتار بدن را تشریح میکند و بیوشیمی علمی است که در آن تفسیر شیمیایی از رفتار بدن ارائه میشود. در فیزیولوژی از انقباض و انبساط عضلات و از ترشحات غدد درون ریز سخن میگویند و از زیاد شدن قند خون و همراه با آن ازدیاد تشنگی و ، امّا بیوشیمی چگونگی همهء این مسائل را از چشم یک شیمیدان نگاه میکند و تبیین شیمیایی از این پدیده ها ارائه میدهد. توضیح می دهد که ملکول های آکتین و میوزین چگونه از منابع انرژی بدن ATP انرژی میگیرند تا انقباض و انبساط را تامین کنند. بیوشیمی تا هر کجا که پیش رود نه رقیب فیزیولوژی می شود نه بزرگتر از آن . همیشه به منزلهء جزئی از آن باقی می ماند. بعبارت دیگر بیوشیمی در طول فیزیولوژی است نه در عرض آن.
متافیزیک و علم هم در مقام تشبیه، چنین نسبتی با یکدیگر دارند. بهر حال بار دیگر تأکید می کنیم که مباحث مطروحه در متافیزیک عمدتاً مشتمل بر پرسش هایی نظیر این است که ریشهء تنوع و تعدد چیست ؟ وجود معلول چگونه وجودی است که نیازمند علّت شده است؟ چرا نمی تواند بدون علّت بوجود بیاید؟ اساساً وجود، خودش چیست؟ چرا به جای اینکه یک چیزی نباشد چیزی هست؟ آیا هستی هر کجا یافت شود کمّیت پذیر است؟ حقیقت چیست ؟ اصالت وجود و اصالت ماهیت و رئالیسم به چه معنا هستند؟ و از این رو سرفصل موضوعات متافیزیک برخلاف آنچه که عامّه می پندارند نه اشباح سرگردان است نه کف بینی نه احضار ارواح نه پیشگویی و نه غیب گویی و نه فال تاروت و نه طالع بینی و نظایر آن.