اعضای هیات طالبان با هوشیاری میکوشند که فراتر از حرفهای کلی سیاسی و اجتماعی، موضعگیری مشخصی در ارتباط به پرسشهای عمدهی دولتداری ننمایند. مثلاً وقتی پای حقوق شهروندان به میان میآید، طالبان به حقوق زنان و مردان در چارچوب اسلام اشاره میکنند و حق تحصیل و کار را به رسمیت میشناسند. اما به صورت مشخص وارد جزییات موضوعات فوق نمیشوند چون هنوز آماده نیستند که در مواضع قبلی خود تجدیدنظر نمایند و یا با جریانهای سیاسی وارد گفتوگو شوند.
حمید ارجمند
مذاکرات امریکا با طالبان این تصور را در واشنگتن و جناحهای سیاسی بیرون از حکومت افغانستان به وجود آورده است که طالبان در این گفتوگوها برای رسیدن به صلح جدی هستند. این جدیت بیشتر خود را در پیگیری نشستها از سوی هیات طالبان و حضور ملابرادر، فرد شماره دوی این گروه تروریستی، در دوحه به نمایش گذاشته است. به همین خاطر، انتقادات اشرف غنی از روند گفتوگوها از سوی جریانهای سیاسی به منزلهی مخالفت با «روند صلح» تلقی گردیده است. فعلاً همه فضای مثبت جاری در ارتباط به گفتوگوهای صلح یا گفتوگوهایی در بارهی روند صلح را جدی گرفته اند که با توجه به جنگ خونین داخلی در چهار دههی گذشته موضوع تعجبآوری نیست.
ولی نباید این را فراموش کرد که نشستن در پشت میز مذاکرات یک موضوع است و آمادهگی برای توافق و سازش موضوعی دیگر. نشستن با خلیلزاد به طالبان اعتبار سیاسی غیر قابل وصفی بخشیده است و همین ملاقاتهای صرف هم کافی است که این گروه با رضایت خاطر از پاکستان و دوحه به امارات، دوبی و مسکو پرواز نمایند. به هر حال، یک گروه تروریستی نیاز دارد که از خود یک چهرهی صلحطلب و اهل گفتوگو به نمایش بگذارد.
جریانهای سیاسی بیرون از دولت که رهبریشان را کم و بیش آقای کرزی به عهده دارد، قرار است در پایان این ماه به قطر بروند و روی موضوعات مختلف از جمله نظام سیاسی با طالبان گفتوگو کنند. این نشست نشان میدهد که بازهم جریانهای سیاسی داخلی باور دارند که طالبان با مطالبات متفاوتتر از گذشته با آنها صحبت خواهند کرد.
در حال حاضر، با توجه به رفتار طالبان در مناطق تحت کنترلشان و همچنان بیانیهها و مطالب سیاسی در وبسایت رسمیشان، حقوقی که ما برای شهروندان افغانستان قایل هستیم، به هیچ وجه برای طالبان قابل قبول نیست. آنها در هیچ بیانیه، مصاحبه و اظهارات رسمی، همچنان وبسایت این گروه که همیشه بهروز و تازه است، از مواضع گذشتهی خود فاصله نگرفته و حاضر هم نیستند که در دیدگاههای خود تغییری به وجود بیاورند. فقط برای جلوگیری از تنش و یا برآشفته کردن امریکاییها، به کلیگویی اکتفا مینمایند.
در این مورد تجربهی ایران بسیار مهم است. روزگاری آیتالله خمینی، بنیانگذار نظام مستبد مذهبی در ایران، در پاریس تلاش میکرد که در پاسخ به پرسشهای خبرنگاران گاهی کلیگویی کند و گاهی دروغبافی. مثلاً از وی پرسیده شد که طرفدار چگونه نظامی است. او به فرانسه اشاره کرد که هوادار همین گونه نظام است؛ یعنی جمهوری دموکراتیک. همچنان، آقای خمینی به صراحت گفته بود که پس از سقوط شاه ایران، روحانیون در کار دولت دخالت نخواهند کرد. نهایتاً حرفهای آقای خمینی همه دروغ و نیرنگ بود و یک تاکتیک سیاسی برای منسجم کردن تمام نیروهای ضد شاه بر محور خود. به ویژه وی مایل بود که جریانهای سیاسی لیبرال و چپ را که در میان بخشهایی از جوانان شهری نفوذ داشتند، او را در این مسیر مدد رسانند.
طالبان نیز تا فعلا دروغ میگویند، با ابراز مواضع کلی فقط دوست دارند که جریانهای سیاسی مخالف اشرف غنی را علیه وی منسجم سازند. همچنان، این گروه با دروغ و نیرنگ تلاش میکند که به امریکا این تصور و امید کاذب را ببخشد که طالبان با تروریستان همکاری نخواهند کرد و یا این گروه از سازمانهایی چون القاعده فاصله گرفته است.
یکی از موارد مورد اختلاف خلیلزاد با طالبان روی واژهی تروریسم بوده است. طالبان گروههایی مانند القاعده و شبکه حقانی را «تروریست» نمیدانند. برای طالبان آنها مجاهدین و مبارزان راه اسلام در برابر اشغالگران امریکایی اند. اما امریکا به این گروهها تروریست خطاب مینماید. برای همین، آقای خلیلزاد در توییتهای خود گفت که یکی از موضوعات مورد بحثش با طالبان عدم استفاده گروههای «تروریستی» از خاک افغانستان بوده است. ولی سخنگوی طالبان با تعبیر متفاوت میگوید که آنها در دوحه تعهد کردند که به هیچ کسی اجازه استفاده از خاک افغانستان علیه کشورهای دیگر را نمیدهند. برای طالبان بحث تروریسم معنایی ندارد؛ فقط آنها فعلا نمیخواهند این گروهها از داخل خاک افغانستان به کشورهای دیگر از جمله امریکا حمله کنند، زیرا برای این همکاری قبلاً بهای گزافی پرداخته بودند. اما این به معنای آن نیست که اگر تروریستها بار دیگر از یک کشور دیگر، مثلا پاکستان و یا یمن یک عملیات تروریستی دیگر را در پایتختهای غربی طراحی و اجرا کنند، آن را محکوم کرده و یا از آن برائت خواهند جست.
منظور از طرح نکات فوق این است که جریانهای سیاسی داخلی علیرغم مخالفتهای اساسی خود با اشرف غنی باید دچار توهم صلح با طالبان و یا تغییرات در مواضع این گروه تندرو تروریستی نشوند. در این شکی نیست که میان آموزهها و باورهای ایدیولوژیک این گروه و نظام جمهوری افغانستان تفاوتهای آشتیناپذیری وجود دارد. صلح به معنای این است که طالبان باید از این عقاید افراطی خود دست بکشند؛ کاری که تا حال این گروه و سایر جریانهای افراطی ایدیولوژیک اسلامی انجام نداده اند. در واقع، این تغییر باید زیر فشار این واقعیت سیاسی انجام گیرد که افغانها هیچ مشروعیت و اعتباری به باورها و رفتارهای افراطی طالب قایل نیستند، قصد بازگشت به گذشته را ندارند و طالب با هیچ فشار نظامیای قادر نیست که وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور را به پیش از ۱۱ سپتامبر برگرداند. یعنی، حتا اگر امریکاییها هم افغانستان را ترک بگویند افغانها از نظام کنونی در برابر طالبان دفاع خواهند کرد.
طالبان در حال حاضر کاملا از زاویه متفاوت به مذاکرات خود با ایالات متحده میبینند. آنها گمان میکنند که امریکاییها و نیروهای سیاسی به فشارها و مطالباتشان تن خواهند داد. خلیلزاد و گروههای داخلی از یک موضع خیلی نرم با طالبان برخورد میکنند. به همین خاطر، هیات طالبان به این توهم افتاده است که امریکاییها و افغانها از روی ناچاری و ترس به این گروه روی آورده اند. همچنان، این گروه تصور میکند که با خروج امریکاییها نظام سیاسی و امنیتی افغانستان میپاشد.
رویکرد طالبان در این وضعیت چیست؟ جلب اعتماد نیروهای داخلی و خارجی با ارایه وعدههای کلی و تعهدات کلی. ولی همان طوری که در تجربه ایران دیدیم، وعدههای فریبکارانهی یک جریان سیاسی و ایدیولوژیک فقط یک مانور سیاسی است و بس.
از این رو، توقع من از جریانهای سیاسیای که قرار است به دوحه بروند، این است که از یک موضع اصولی و واقعبینانه با هیات طالبان و بیاناتشان برخورد کنند. ادبیات جریانهای سیاسی مذکور در نشست مسکو بیش از حد سادهانگارانه بود. تیم کرزی و اتمر با خوشبینی میخواستند ما را متقاعد سازند که تفاهم و اشتراک نظر میان دو طرف وجود داشت. این طرز بیان خام سیاسی و عدم دوراندیشی را که آنها نشان میدهند در واقع نهایتاً به نفع طالبان و سفیدنمایی این گروه است.
آقای اتمر و کرزی باید از طالبان به صورت مشخص بخواهند که آیا نظام انتخاباتی دموکراتیک را قبول دارند؟ آیا در انتخابات شرکت خواهند کرد؟ آیا حقوق برابر زنان و مردان را به رسمیت خواهند شناخت؟ آیا در مبارزهی سیاسی خشونت را کنار خواهند گذاشت؟ آیا به آرای مردم و تصامیم آنان در مورد مسایل ملی احترام خواهند گذاشت؟
پاسخ این گروه به این پرسشهای اساسی مهم است. فعلاً طالبان نه پاسخ مستقیم به این پرسشها میدهند و نه هم با ماهیت ایدیولوژیکشان همساز است. از همه مهمتر، کسی نیست که در این مورد به صورت جدی از آنها سوال کند. ولی اگر طالبان با این پرسشها مخالفت کردند و پاسخهایشان با اساسات نظام دموکراتیک و برابریطلبانهی شهروندی در تضاد بود موضعگیری جریانهای سیاسی در نشست دوحه باید این باشد: افغانستان به گذشته، به نظام سیاسی و اجتماعی عقبماندهی امارت اسلامی بر نخواهد گذشت. به عنوان یک شهروند، قضاوت و رای من در مورد جریانهای سیاسی افغان در دوحه که برخیشان قرار است در انتخابات آرای شهروندانی مانند من را به دست آورند، بر اساس موضعگیری اصولی جریانهای مذکور خواهد بود و نه بیانات میانخالی و آبکی سرشار از امیدواری اتمر و کرزی و قانونی و امثالهم.