سیر وحرکت نئولیبرالی. تمدن زدائی یا شادمان زیستن در مخاطره نويسنده :Elisabth Godfrid فیلسوف
برگردان: باقرجهانباني
نوربرت الیاس می گوید: «فرایند تمدن را هرگز پایانی نیست ، و همیشه در مخاطره است.» در مورد «فرایند»، او از دیدگاه ایده آلی پیشرفت بدون وقفه، و تفکر تمدنی که مدعی موقعیتی غالب و شکل گرفته، یکبار برای همیشه، فاصله میگیرد.
با تاکید بر شکنندگی یک فرایند، او هشیاری را با ارزشهای مقاومت و پایداری می آمیزد، و نشان می دهد که نقص وعیب یک فرایند می تواند« کنترل های روند تمدن» را به فروپاشی بکشاند. آثار او از جمله جامعه درباریان، تمدن آداب ورسوم، چشم انداز اینکه چگونه خویشتن داری باعث خشونت زدائی، عدم در گیری جسمی، و بدین شکل موجب رعایت ادب و آداب ورسوم و یک آرامش نسبی وهمزیستی می شود را نشان می دهد. همچنین چگونه برخی شرایط سیاسی و اقتصادی میتواند مانع این همزیستی شده و جامعه را بسوی پذیرش خشونت نسبت به دیگری که موجب از هم پاشی اجتماعی میشود سوق دهد. او در کتابش « آلمانها» به تحلیل مسئولیت نازی ها می پردازد که در حذف موانع، و گاه با مشروعیت دادن به کشتار ها، منجربه بی تفاوتی وبربریت می شود.
ژان ژورس می گوید، اقدام خشونت آمیز ویرانگر، نیاز به نشانه های خشونت آمیز ندارد« چند نفر جمع می شوند...و مانند دیپلومات ها دور میز گفتگو می کنند، تصمیم می گیرند که با دستمزد معقول برای کارگران مخالفت کنند، که کسانی که مبارزه می کنند باید حذف شوند... در حالیکه خشونت کارگر همیشه به رخ کشیده می شود،مسئولیت عمیق و کشنده سرمایه داران بزرگ پنهان می ماند.»
درروند همیشه نا پایدار تمدن، زمانی که دست اندر کاران سیاسی و اقتصادی، از طریق بی عدالتی باعث افزایش خشونت می شوند، با سخنانشان سر پوش شکننده خشونت زدائی را برداشته و به خشونت دامن می زنند. الیاس می گوید: « تا زمانی که سطح رفاه بسیار نابرابر است» در مخاطره هستیم.
هنگامی که دونالد ترامپ چنین قی می کند:« طماع و حریص باشید حریص»، زمانی که بنیادهای مالی، بخشی از سلیکن واله، برای کتاب آیان راند که خود خواهی را تحسین می کند دست افشانی می نمایند، وقتی نئولیبرالیسم و همکیشان این مبلغین را برسمیت می شناسند و با افسانه« روانابی»توجیح می کنند، با میل بی حد به آزادی، مسئول خشونت آفرینی هستند، که بسیاری را از امکان اجرای پروژهاشان به منظور لذت بردن از زندگی باز می دارد، خشم ناشی از ناامیدی منجر به رها شدن محدویت های درون خفته می شود.
از اینرو خشونت را در شکلهای گوناگون ایجاد می کند، خشم شورش، خشم اتهامهای بی دلیل، « هر کسی برای خود»، بی تفاوتی به رنج دیگران،دراشکال گوناگون، نشانه های تمدن زدائی. وعده هائی که تحقق نیافته، دو روئی در گفتار، گستاخی و از خود راضی بودن مطلق، وعده عدالت وتوزیع ثروت برای بعد، زمانی که « رشد» یعنی منافع چند نفر دست آخر به دیگران هم برسد، نسخه جدید بهشت. بی اعتمادی، نا باوری نسبت به سیاست،وحشت از آینده، ترس از فعالیت، احساس در ماندگی، ودر پایان احساس غم واندوه، نیچه می گفت « فواره شادمانی» دیگر فوران نمی کند. و اینگونه کشور تضعیف می شود.
نئولیبرالیسم با اختصاص امکان فعالیت به شماری اندک و خشنودی ناشی از آن ، سیستم خود را از تحرک باز میدارد، و خود را در تقابل با خواسته هایش که برداشتن موانع برای افزایش مصرف است قرار می دهد. دوران مصرف گذشته است، با حذف اکثر منابع مصرف، شاهد کاهش روزافزون خرید که موجب نارضایتی از« نظام» و الیگارشی می شود هستیم، پوپولیسم و ناسیونالیسم، اتحادی به نام مردم وجامعه، نارضائی ها را به تنها مسیر « بی صدا» و مرگبار« ما و آنها»،برآمده از محرومیت وجنگ می کشانند.
آرزوی اینکه جنبش جلیقه زردها با چهره های ناسیونالیستی، ضد یهودی تداخلی نداشته باشد رویای جنبش «ناب» است که در این دوران نا امنی که خویشتن داری فروکش می نماید، شاهد بر خورد آرزوها، کلمات، رفتارهائی هستیم که نا شکیبی های نا امیدی را ابراز می کند: بازگشت کلمات توهین آمیز، بد زبانی درشبکه های اجتماعی، بی تر بیتی، دست به گریبان شدن، حملات نا گهانی، « تخریب»، و بسیاری دیگر که از علائم گسست اجتماعی است، اگر صبر وشکیبائی تفکر که رفتار ها را تعدیل می کند را از دست برود. بدون محدودیت آگاهانه، ولی آزادی غیر مشروط به آزادی دیگران، که تصویری است درآینه از بی حد وحصری نئولیبرالیسم. احساس وابستگی متقابل که همه را وادار به کنترل خود می نماید محو می شود. بدون وابستگی و ملزومات آن، می ماند خواست آزاد بودن برای حمله ودفاع سریع. آرزوی فوریت، میانجی گری ونهادهای بینا بینی را کنار می گذارد. سریع رفتن برای سریع بدست آوردن. حرص وطمع.
تنش در فرانسه بین گفتمان مساوات طلبی جمهوری و اعمال نا برابری نئولیبرالی: با دو سرعت متفاوت، اولی صبر واستقامت تمدن گرا وآگاه از وجود دیگری را می طلبد. پیش فرض شهروندی در« قربانی شدن»، بقایای قدیمی اخلاق مسیحی که وجود را متهم می کند نبوده بلکه در توانائی عقلانی در تشکل به اشتراک گذاشتن است. ادراک جمعی که هر فرد در منافع جمع شرکت می کند، ونتایج آن نیز عایدش می شود، ایجاد همه ابزارها که همه بتوانند به فعالیت بپردازند، ، ابتدا از طریق آموزش، و سپس سیاست متفکرانه همزیستی.
درک کنیم که در این مسابقه نئولیبرالی همه بازنده خواهند بود. پل والری چنین می گوید:« ما احساس می کنیم که تمدن به همان اندازه حیات وجان شکننده است».هرچند پذیرش دیگران آسیب پذیر است ولی رویداد ها نوین نیز ممکن است. طعم آزادی و خیزش را حفظ کنید اما در چارچوب حقوق برابر. فرانسه کشور انقلاب فرانسه، جائی که مردمانش سرکش در برابر ظلم و بی عدالتی، قادر به ابداع هستند. جلیقه زرده ها در فلکه جاده ها. آزادی، برابری، برادری قطعا ایده و تخیلی هستند دست نیافتنی ولی مبارزه برای آنها، مقاومت در برابر نابودیشان مدام تولدی تازه می یابند.
* این مقاله در روزنامه اومانیته چاپ شده است
لوموند