انتخابات فرصتی اندک اما طلایی
سیدمحمد فیروزی
جان لاک، فیلسوف سیاسی تجربهگرا و یکی از اصحاب قرارداد اجتماعی و پدر دموکراسی مدرن، معتقد بود که انتقال قدرت سیاسی مردم (رأی) به یک مجموعه عمومی (حکومت) به منزله امانت است؛ یعنی قدرت سیاسی مردم در نزد حکومتگران یک امانت است تا از این امانت که همانا قدرت عمومی و برتر (اقتدار) میباشد، در جهت حفاظت و صیانت از جان، مال و آزادی عموم اعضای جامعه استفاده شود. این امانت قابل برگشت بوده و در صورت عدم تحقق اهداف متذکره، مردم میتوانند امانتشان را واپس گرفته و اقتدار یا قدرت مشروع حکومت را ملغا سازند. برخی از پژوهشگران جامعهشناسی سیاسی بدین باور اند که یکی از ارکان اساسی تأثیرگذاری مردم بر حکومت (جامعه بر سیاست) همین انتخاباتها و دورههای مشخص زمانی برای حکومتهای دموکراتیک است. در واقع انتخابات زمینه را برای تمدید میعاد امانت یا واپسگیری امانت (رأی یا اراده سیاسی مردم) فراهم کرده است.
انتخابات که به منزله رکن اساسی مردمسالاری شناخته میشود، در حقیقت همان پارچه (برگه) امتحان سیاستمداران و حکومتگران است که مردم بایست آن را نمره بدهند. به عبارت دیگر، در زمان انتخابات توپ در میدان مردم است. انتخابات فرصتی است که مردم عملکردها، تصامیم و برنامههای سیاسیون حکومتی و اپوزسیون حکومت را سنجش و سبک و سنگین کرده و در نهایت بار دیگر سرنوشت سیاسیشان را به تعدادی به عنوان حکومتگران تسلیم میکنند.
از نظر جامعهشناسی سیاسی در دموکراسیهای جهان سومی، مردم بعد از انتخابات و انتقال قدرت سیاسی، دیگر فرصت و زمینه تأثیرگذاری بر اعمال و تصامیم حکومت را ندارند. بنابراین انتخابات پیش روی ریاست جمهوری یک بار دیگر به مردم افغانستان زمینهی تعیین، تفکیک و داوری را از میان تکتهای انتخاباتی فراهم آورده است. اگر مردم افغانستان فارغ از هرنوع سلیقههای قومی، زبانی و امثالهم بهترین تیم انتخاباتی را شناسایی کرده و به آن رأی دهند، بدون شک شاهد بهبود وضعیت در عرصههای مختلف خواهیم بود، در غیر آن پنج سال دیگر با داد و فریاد، گله و شکایت و دهها مشکل دیگر سپری خواهد شد.
مقولهای است که میگویند: «خودکرده را نه درد است و نه درمان.» انتخابات فرصتی اندک اما طلایی است، اگر مردم خوب بازی نکنند، واقعبین نباشند و نسبت به سرنوشت سیاسیشان مسوولانه و آگاهانه تصمیم نگیرند، بدون شک بازنده اصلی خواهند بود. در هر پنج سال، انتخابات برای مردم فرصت مهیا میکند تا با قدرت سیاسیشان (رأی) بر بازیگران میدان سیاست تأثیر بگذارند و امانتشان را به بهترینها بسپارند. جامعهشناسان معتقد اند که شکل هرمی قدرت سیاسی در نظامهای دموکراتیک از یک رابطه دوسویه تشکیل شده است. مردم در قاعده این هرم قرار دارند و در واقع قدرت مشروع (اقتدار) از قاعده جمع شده به رأس هرم انتقال پیدا میکند. به نظر آنها قاعده هرم علاوه بر زمان انتخابات و انتخاب زمامداران، بر تمام تصامیم، برنامهها و اجراآت حکومت میتوانند تأثیرگذار باشند.
به نظر میآید در دموکراسیهای ناخالص مانند نظام دموکراتیک افغانستان، مردم نه تنها در تصامیم، برنامهها و اجراآت حکومتها تأثیر چندانی نداشتهاند، بلکه تقلبهای گستردهی انتخاباتی نقش مردم را در انتخاب حکومتگران نیز با سوالهای جدی مواجه کرده است. گذشته از مشکلات و نارساییها در انتخاباتهای پیشین، گزارشها در مورد خرید و فروش رأی، رأیدهی با معیار قوم، زبان و سمت و… و سبک شمردن رأی و ارزش و قدرت آن از سوی مردم وجود داشته که این همه، تبعات و پیامدهای منفی زیادی را بر خود مردم تحمیل کرده است.
یک بار دیگر به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک میشویم و بار دیگر توپ در میدان مردم است. برگههای رأی، در واقع برگههای امتحان سیاستمداران و مسوولان قبلی و فعلی حکومتی است که مردم باید به آنها نمره بدهند. انتخابات این فرصت را برای مردم مهیا میکند تا امانتشان را از حکومت موجود واپس بگیرند یا آن را تمدید کنند. به عبارت دیگر، مردم فرصت دارند که این امانت سنگین و سرنوشتسازشان را به کدام تیم یا مجموعهی سیاسی تسلیم کنند.
سطح رهبری اکثر تیمهای انتخاباتی برای مردم آشنا است. آنها چه در حکومت وحدت ملی و چه در گذشتههای دور و نزدیک نقشهای بزرگ سیاسی را ایفا کردهاند. شخصیت، توانایی، کفایت و ملی اندیشیدن اکثر رهبران تکتهای انتخاباتی برای مردم معلوم است و احتمالاً در جریان کمپینهای انتخاباتی برنامهها و اهدافشان را نیز برای مردم توضیح خواهند داد. انتظار میرود که رسانهها، جامعه مدنی، فرهنگیان، استادان دانشگاهها و سایر افراد تأثیرگذار با تبلیغات و توجیهات مؤثر، سطح اشتراک مردم را در پروسه انتخابات بالا برده و قدرت تشخیص مردم را برای بهترین انتخاب بالا ببرند و از اهمیت فوقالعاده انتخاب کردن و ارزش رأی به اقشار مختلف آگاهیدهی کنند.
به نظر میرسد مردم افغانستان باربار تحت تأثیر شعارهای فریبدهنده قومی، زبانی یا مذهبی رأی داده باشند و برایند آن رابطه حکومت با رهبران قومی و… بوده تا رابطه حکومت با مردمی که با رأیشان گویا قدرت مشروع را ایجاد کرده باشد. چنین مینماید که بخشی از ناکارآمدیهای ادارات حکومتی و به تبع آن نارضایتی مردم از حکومت، از چنین رابطهها منبعث شده باشد. باجدهی و تأثیرپذیری حکومت از کسانی که بانکهای رأی معرفی شده بودند، سبب گردیده بود که مردم افغانستان عملاً فراموش شوند. امید میرود که مردم افغانستان دیگر تحت شعارهای فریبدهنده قومی، زبانی، سمتی و امثال آن انتخاب نکرده و نیز اراده سیاسی و سرنوشتشان را با پول و پلو معامله نکنند. مردم افغانستان میباید به این نتیجهی مهم رسیده باشند که گلِه، شکایت، نارضایتی و داد و فریادشان پس از انتخابات هیچ تأثیری در عملکرد حکومت نخواهد داشت. انتخابات فرصتی طلایی است که علاوه بر نمرهدهی و ارزیابی گذشته و عملکرد سیاستگران و حکومتگران، مردم این فرصت را دارند تا به قومگرایان و تفرقهافگنان پاسخ منفی بدهند. انتخابات فرصت و زمینهای است که در آن باید پروسه دولت-ملتسازی، ملیگرایی و همبستهگی مردم افغانستان نیز نمایش داده شود. مردم افغانستان میتوانند در این فرصت طلایی، بازیگران ملی، متعهد، صادق و وطندوست را حمایت کرده به اقتدار سیاسی برسانند. به امید اینکه مردم افغانستان مسوولانه و آگاهانه بهترین تکت انتخاباتی را برگزینند.
پ.ن: هرچند اصطلاح قرارداد اجتماعی بسیار مروج است، اما اگر با نگاه عمیق و کارشناسانه به مباحث اصحاب قرارداد اجتماعی (قرار اجتماعی) توماس هابز، ژان ژاک روسو و جان لاک که همانا عبور از وضعیت طبیعی به وضعیت مدنی است، بنگریم، به نظر میرسد اصطلاح «قرار اجتماعی» که بیانگر مصداق اجتماعی و اعلامی است، دقیقتر باشد تا «قرارداد اجتماعی» که بیانگر یک مفهوم حقوقی با عاقدین موجود و مشخص است.