وقتی چشم در چشم میشویم چه اتفاقی میافتد؟
کریستین جرتروزنامهنگار
چشم در چشم شدن دو نفر در فضایی شلوغ، و واکنشی که به آن نشان میدهند، شبیه یک سکانس کلیشهای یک فیلم عاشقانه است. اما واکنشهای پیچیده و ناخودآگاهی که افراد به چنین اتفاقی نشان میدهند به هیچ وجه ادا اطوار نیست.
شما قطعا چنین اتفاقی را تجربه کردهاید. اتاقی شلوغ و پر از همهمه را در نظر بگیرید. ناگهان با شخص دیگری چشم در چشم میشوید. مثل صحنههایی است که در فیلمها میبینیم - باقی دنیا رنگ میبازد، و این آگاهی مشترک که شما دارید به او نگاه میکنید و او هم به شما نگاه میکند، مانند پلی ارتباطی شما دو نفر را به هم پیوند میزند.
شکی نیست که ارتباط چشمی همیشه به این اندازه مهیج نیست - مثلا اکثر مکالمات عادی با ارتباط چشمی همراه است - ولی تقریبا همیشه حائز اهمیت است. خیلی از پیشفرضهای ما درباره شخصیت افراد بر این پایه استوار است که هنگام صحبت به ما نگاه میکنند یا نه. و وقتی در خیابان یا مکان عمومی دیگری از کنار غریبهها رد میشویم و آنها به ما نگاه نمیکنند، ممکن است احساس طردشدگی به ما دست دهد.
اینها چیزهای جدیدی نیست و ما در زندگی روزمره خود با آنها روبهرو شدهایم. اما روانشناسان و عصبشناسان دههها است که دارند درباره ارتباط چشمی تحقیق میکنند و به یافتههای جذابی رسیدهاند که از توان تاثیرگذاری آن پرده برمیدارد، از جمله اینکه چشمان ما چه چیزهایی را برملا میکنند و ارتباط چشمی چگونه نظر ما درباره فرد مقابل را تغییر میدهد.
برای نمونه، یکی از یافتههای تکراری این است که چشم در چشم شدن نه تنها توجه ما را به خود جلب میکند، بلکه پیش خود نگه هم میدارد، و باعث میشود که کمتر به اطرافمان توجه کنیم.
در عین حال، چشم در چشم شدن با دیگران باعث به راه افتادن تعدادی از فرایندهای مغزی میشود. این فرایندها به ما کمک میکنند تا با این حقیقت که حالا داریم با ذهن شخص دیگری که دارد به ما نگاه میکند کلنجار میرویم کنار بیاییم. این اتفاق باعث میشود تا آگاهی ما از عاملیت آن فرد دیگر افزایش پیدا کند. ما پی میبریم که او هم ذهن و دیدگاه خود را دارد، چیزی که در ادامه باعث میشود خود ما نیز خودآگاهتر شویم.
شاید اگر تا به حال در باغوحش با میمونی چشم در چشم شده باشید، اینگونه تاثیرات را با شدت زیادی احساس کرده باشید: این حس که آن میمون هم موجودی خودآگاه است که دارد شما را بررسی و قضاوت میکند، قطعا همه چیز را تحتالشعاع خود قرار میدهد. حتی نگاه کردن به نقاشی چهرهای که به نظر میرسد دارد ارتباط چشمی برقرار میکند هم باعث شروع چندین و چند فعالیت مغزی میشود که با شناخت اجتماعی رابطه دارند - یعنی نقاطی از مغز که در فکر کردن در باره خودمان و دیگران نقش ایفا میکنند.
§ چشم سگها برای 'جلب نظر انسان تکامل پیدا کرده'
با این حساب اصلا عجیب نیست که سوژه ذهن دیگری بودن امری بسیار پریشانگر است. شاید بد نباشد نگاهی بیاندازیم به تحقیقی که اخیرا در ژاپن صورت گرفته است.
از داوطلبان خواسته شده بود که حین تماشای فیلم یک چهره برای اسامی مشخصی فعلهای مناسب پیدا کنند. برای مثال، اگر اسم "شیر" را میشنیدند، پاسخ مناسبی که میتوانستند بدهند "نوشیدن" بود. نکته مهم این بود که وقتی چهره مورد نظر با داوطلبان ارتباط چشمی برقرار میکرد، آنها در پیدا کردن افعال مناسب برای اسامی سختتر به مشکل برمیخوردند. محققان فکر میکنند که دلیل این اتفاق این است که ارتباط چشمی - حتی با چهرهای ناشناس در یک فیلم - چنان قوی است که ذخایر شناختی ما را کاملا تحلیل میبرد.
تحقیق مشابهی به این نتیجه رسیده است که چشم در چشم شدن با دیگران حافظه کاری ما را مختل میکند. حافظه کاری به آن بخش از حافظه میگویند که به ما کمک میکند اطلاعات را برای مدت کوتاهی در ذهن نگه داریم و استفاده کنیم.
البته این تمام ماجرا نیست. قوه تخیل، و تسلط بر ذهن، یعنی توانایی ما برای حذف اطلاعات بیربط، هم تحت تاثیر قرار میگیرد. شاید این مسائل را بدون اینکه متوجه شوید شخصا تجربه کرده باشید. مثلا قطع ارتباط چشمی حین مکالمه با دیگران به شما اجازه میدهد تا بهتر روی مسائلی که مطرح میکنید یا در ذهن دارید تمرکز کنید. برخی از روانشناسان حتی عقیده دارند که عدم برقراری ارتباط چشمی میتواند به کودکان در پاسخ دادن به پرسشها کمک کند.
ارتباط چشمی نه تنها باعث میشود که فعالیت اجتماعی مغز ما چند برابر شود، بلکه تحقیقات نشان میدهد که برداشت ما از شخص مقابل را هم تحت تاثیر قرار میدهد. برای مثال، و حداقل در فرهنگهای غربی، ما عقیده داریم که افرادی که ارتباط چشمی بیشتری برقرار میکنند باهوشتر، باوجدانتر و بیریاتر هستند، و ما تمایل بیشتری به پذیرش گفتههایشان نشان میدهیم.
البته ارتباط چشمی بیش از اندازه هم میتواند باعث ناراحتی شود - و افرادی که بیوقفه زل میزنند ممکن است عجیب و غریب به نظر برسند. در تحقیقی که اخیرا در یکی از موزههای علمی صورت گرفت، روانشناسان سعی کردند که طول ارتباط چشمی مورد پسند را مشخص کنند. نتیجه این شد که میانگین چیزی حدود ۳ ثانیه است - و هیچ شرکتکنندهای نبود که بگوید زل زدن بیش از ۹ ثانیه را ترجیح میدهد.
یکی از تاثیرات دیگر چشم در چشم شدن که به خوبی بررسی شده است شاید به ما در توضیح اینکه چرا لحظه برقراری ارتباط چشمی میتواند بعضا جذاب باشد کمک کند.
تحقیقی که اخیرا صورت گرفته است نشان میدهد که چشم در چشم شدن تا اندازهای باعث ترکیب خویشتن و دیگری میشود: ما با کسانی که ارتباط چشمی برقرار کردهایم احساس نزدیکی بیشتری میکنیم، خصوصا از لحاظ ظاهری و شخصیتی. شاید، اگر زمینهاش فراهم باشم، وقتی بقیه سرشان به صحبت کردن گرم است، این نحوه اثربخشی باعث تقویت این حس شود که شما و شخصی که به شما نگاه میکند دارید یکی از آن لحظههای ناب را تجربه میکنید.
که با شناخت اجتماعی رابطه دارند
ولی کیمیای ارتباط چشمی به اینجا ختم نمیشود. اگر تصمیم به نزدیکتر شدن بگیرید، شما و طرف مقابل متوجه خواهید شد که ارتباط چشمی به شیوه دیگری نیز شما را به یکدیگر پیوند میدهد.
در اینجا میخواهیم درباره فرایندی صحبت کنیم که به "تقلید مردمکی" معروف است و باعث میشود که مردمکهای چشم شما و طرف مقابلتان همگام با یکدیگر تنگ و گشاد شوند. این پدیده به نوعی تقلید اجتماعی ناخودآگاه تعبیر شده است. شاید تعبیر عاشقانهتر آن این باشد که آن را به مثابه نوعی رقص چشمی در نظر بگیریم.
اما اخیرا در این موضوع تشکیک شده است، و محققان میگویند که این پدیده صرفا واکنشی به تغییر میزان روشنایی چشم طرف مقابل است. در فاصله نزدیک، وقتی مردمک نفر مقابل گشاد میشود، میزان تاریکی موجود در صحنه هم افزایش پیدا میکند، و نتیجتا باعث میشود که مردمک چشم شما هم گشاد شود.
البته این به این معنی نیست که گشادی مردمک از مفاهیم روانشناختی تهی است. در حقیقت، از سالهای ۱۹۶۰ به این طرف، روانشناسان رابطه گشادی مردمک با برانگیختگی و تهییج ناشی از جذابیت عقلانی، احساسی، زیباییشناختی یا جنسی را بررسی کردهاند.
این کار به بروز بحثهایی پیرامون این پرسش که آیا صورتهایی که مردمکهای گشادتری دارند (که بعضا به عنوان نشانهای برای علاقه جنسی تعبیر میشود) دیگران را بیشتر جذب میکنند یا نه منجر شده است. حداقل برخی از تحقیقات، بعضا قدیمی و بعضا متاخر، به نتایج مثبتی در این زمینه رسیدهاند. ما در عین حال میدانیم که مغز گشاد شدن مردمک دیگران را به صورت خودکار پردازش میکند.
در هر صورت، قرنها پیش از این تحقیقات، مردمک گشاد در حکمت عامیانه قطعا جذاب تلقی میشد. خانمها حتی در مقاطع مختلف تاریخی مردمکهای خود را عمدا با استفاده از عصاره گیاه شابیزک (بلادونا) گشادتر کردهاند تا جذابتر به نظر برسند.
اما وقتی در اعماق چشمهای شخص دیگری خیره میشوید، فقط و فقط درگیر پیامهای ارسالی از طرف مردمک او نمیشوید. پژوهشهای دیگری که اخیرا انجام گرفتهاند نشان میدهند که ما میتوانیم احساسات پیچیدهای از میان عضلات چشم - اینکه شخص چشمهایش را تنگ یا باز کرده است - کشف کنیم. پس، برای مثال، وقتی حسی چون انزجار باعث میشود تا چشمهایمان را تنگ کنیم، این "بیان چشمی" حس انزجار ما را به دیگران مخابره میکند.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم چشم حلقه تیرهای است که عنبیه را احاطه میکند و به حلقه لیمبال معروف است. بر اساس مدارک جدید، این حلقهها در افراد جوانتر و سالمتر بیشتر دیده میشوند و بقیه هم تا حدودی به این موضوع واقفاند. مثلا زنان دگرجنسگرایی که دنبال رابطه کوتاهمدت میگردند، مردهایی را که حلقههای لیمبال تیرهتری دارند ترجیح میدهند.
گستردگی این پژوهشها چنان است که دیگر نمیتوان به معنی این مثل قدیمی که چشم پنجرهای به روی روح انسان است شک کرد. در حقیقت، نگاه ژرف به چشمان دیگران به شدت تاثیرگذار است. به قول بعضیها چشمهای ما تنها قسمتی از مغزمان است که بیواسطه با دنیا ارتباط دارد.
پس دفعه بعد که به چشمان فرد دیگری خیره شدید به این فکر کنید که این کار نزدیکترین جایگزین برای "لمس مغزی" است. یا لمس روحی اگر دلتان میخواهد شاعرانهتر به این مسائل بپردازید. با وجود این صمیمیت شدید، عجیب نیست که اگر نور اتاق را کم کنید و به مدت ده دقیقه به چشمان شخص دیگری خیره شوید،اتفاقات عجیبی تجربه خواهید کرد.