قصهی ظهور خلافت داعش
کتاب عبدالباری عطوان، روزنامهنویس مشهور عربزبان ساکن لندن در مورد گروه داعش/خلافت اسلامی توسط آقای حسین احسانی زیر نام «دولت اسلامی» به فارسی برگردان شده است. ترجمهی آقای احسانی را انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان چاپ و منتشر کرده است. آقای احسانی این کتاب را از عربی به فارسی برگردان کرده است. آقای عطوان، نویسندهی کتاب، در گذشته مصاحبههای حضوری با بن لادن و ایمن الظواهری کرده بود و به منابع دست اول القاعده و نیروهای جهادیستی که پس از سقوط صدام حسین در عراق علیه نیروهای امریکایی میجنگیدند، دسترسی داشت. به همین دلیل است که کتاب عبدالباری عطوان دارای اطلاعات جالب است و تصویری روشن از ظهور گروه خلافت اسلامی/داعش به دست میدهد. نسخهی عربی این کتاب در آواخر سال ۲۰۱۴ که خلافت اسلامی/داعش هنوز قلمرو وسیعی را در عراق و سوریه به دست داشت، منتشر شده بود. در این کتاب داستان شکلگیری و نیرومند شدن گروه داعش/خلافت اسلامی به وضوح تمام توضیح داده شده است. از آنجایی که یکی از شاخههای این گروه در افغانستان فعال است و از مردم عام قربانی میگیرد، دانستن داستان شکلگیری داعش خیلی ضروری است. تا کنون کتاب پرمغز و قابل اعتبار در مورد ظهور این گروه، در کابل منتشر نشده بود.
جالب این است که تاریخ ظهور گروه داعش/خلافت اسلامی به افغانستان هم ربط دارد. افغانستان صرف قربانی تبعات ظهور گروه داعش/خلافت اسلامی نیست، بلکه داستان شکلگیری این گروه از افغانستان آغاز میشود. عبدالباری عطوان به این موضوع در کتابش به تفصیل پرداخته است. در سال ۱۹۹۹ بود که ابومصعب الزرقاوی، اسلامیست فرقهگرای اردنی، به افغانستان آمد تا با القاعده یکجا شود. او برنامه داشت تا هستههای جهادیستی را در عراق، سوریه و اردن فعال سازد و به جنگ حکومتهای آن کشورها و متحدان غربیشان برود. داعیهی زرقاوی به این امر خلاصه نمیشد. زرقاوی به این باور بود که مسلمانان شیعهمذهب با دنیای غرب دست به دست هم دادهاند تا جلو شکلگیری یک امپراتوری توتالیتر سنی جهادیستی را بگیرند. او از همان آغاز به تروریسم فرقهای و هدف قرار دادن شیعیان باور داشت. به نظر میرسد که رهبران القاعده در سال ۱۹۹۹ با آجندای فرقهگرایانهی او همسو نشدند، ولی برای او در هرات اردوگاه آموزشی فراهم کردند تا جهادیستهای جوان اردنی و سوری را جذب کند و آنان را در آن اردوگاه آموزش دهد. برنامهی القاعده این بود که به وسیلهی زرقاوی شمار طرفداران اردنی و سوری خودش را افزایش دهد تا بتواند در آن کشورها هستههای خوابیده و شبکههای حمایتی ایجاد کند.
در سال ۱۹۹۹ القاعده عضو اردنی و سوری کمتر داشت. با آنکه مادر بن لادن از سوریه است و خودش هم در دوران جوانی عضو اخوانالمسلمون سوریه بود، ولی القاعده عضو سوری کمتر داشت. کسانی مثل ابومصعب السوری که آن زمان در افغانستان فعال بودند، نیز عضو القاعده نبودند. گفته میشود که ابومصعب السوری که کتابی هم در مذمت آقای حکمتیار نوشته است، همیشه به گروه طالبان توصیه میکرد که فعالیتهای بنلادن را محدود کند. مثل ابومصعب السوری گروهها و جنگجویان عرب دیگر هم در افغانستان فعال بودند که عضویت القاعده را نداشتند. اما حادثهی ۱۱ سپتامبر و حملهی ایتلاف جهانی ضد ترور به اردوگاههای القاعده، سبب شد که همهی جنگجویان عربی که آن زمان در افغانستان حضور داشتند، به القاعده بپیوندند. زرقاوی هم پس از ۱۱ سپتامبر و سقوط حکومت طالبان به ایران رفت و در مناطق کردنشین این کشور که با عراق متصل است، مستقر شد. زرقاوی قبل از ۱۱ سپتامبر با یک گروه جهادیست کرد که در دهکدهها و کوهپایههای کردستان عراق فعال بود، نیز تماس و مراوده داشت. حضور او در مناطق کردنشین ایران سبب شد که ارتباط او با این گروه بیشتر شود. زرقاوی با سیفالعدل، یکی از رهبران کلیدی القاعده، نیز در تماس بود و به حمایت او در شروع سال ۲۰۰۳ یک شبکهی خوابیدهی جهادیست را در عراق تأسیس کرد. آنان از طریق رسانهها اطلاع یافته بودند که مشکل صدام حسین با ایالات متحده حل نخواهد شد و به زودی امریکا برای سرنگونی صدام، نیروهای نظامی خودش را به عراق میفرستد. این وضعیت را زرقاوی یک فرصت میدانست. ایالات متحده به عراق حمله کرد، صدام حسین بازداشت شد و زرقاوی شبکهی خودش را در عراق فعال ساخت.
زرقاوی از شروع جنگش با امریکا به این باور بود که باید جنگ را در عراق گسترش دهد و به نبرد فرقهای هم دامن بزند تا بیثباتی در عراق به اوجش برسد و ایالات متحده مجبور به ترک آن کشور شود. زرقاوی و همباورانش سخت به روایتهای آخر زمانی باورمند بودند. آنان به این باور بودند که بر مبنای روایتهای آخر زمانی، در مناطق مربوط به عراق و سوریه جنگ مسیحیان و مسلمانان جهادیست در میگیرد، مهدی موعود ظهور میکند و بعد با لشکر جهادیستیای که از سمت خراسان و هند میآید، یکجا میشود و به بیتالمقدس میرود و بعد سراسر جهان به دست جهادیستها میافتد. حملهی امریکا به عراق، باور به روایت آخر زمانی را در ذهن و ضمیر زرقاوی عمیقتر ساخت. او مسلمانان شیعهمذهب را همدست «دجال» میدانست و تصور میکرد که آنان دشمنان نیروهایی هستند که در آخر زمان برای برپایی امپراتوری جهادیستی در سراسر جهان، مبارزه میکنند. زرقاوی و همباورانش معتقد بودند که باید هرچه زودتر در عراق یک خلافت اعلام شود تا با ظهور مهدی موعود، قلمرو آن گسترش یابد. اما رهبران کلیدی القاعده در پاکستان با آجندای فرقهگرایانه و باورهای آخرزمانی او مشکل داشتند. رهبران القاعده هم روایت جنگهای آخر زمانی را قبول داشتند، اما آن را برجسته نمیکردند. رهبران کلیدی القاعده به این باور بودند که باید اول دولتهای مدرن سقوط کند و ایالات متحده مجبور به خروج از خاورمیانه گردد، بعد امارتها در کشورهای مختلف تأسیس شود و بعد این امارتها به همدیگر وصل شود. از نظر آنان وصل شدن امارتها، زمینهی شکلگیری خلافت را فراهم میکرد. خلافت مورد نظر آنان هم یک امپراتوری جهادیستی توتالیتر بود که مشروعیت خودش را از دین میگرفت. رهبران کلیدی القاعده به این باور بودند که این گروه برای سرنگونی دولتهای مدرن و خروج نیروهای امریکایی از خاورمیانه، به حمایت وسیع تودهها نیاز دارد، نه به جنگهای فرقهای؛ اما زرقاوی به این باور نبود. به باور او، آخر زمان فرا رسیده بود و باید خلافت در عراق به میان میآمد.
با کشته شدن زرقاوی، پیروانش داعیهی او را ادامه دادند، از القاعده انشعاب کردند و به اعلام خلافت دست زدند. در آغاز ابوعمر البغدادی و بعد ابوبکر البغدادی ادعای خلافت ایدیولوژیک کردند. با خروج نیروهای امریکایی از عراق، بهار عربی، مرگ بن لادن و اتفاقهای دیگر خلایی در عراق به میان آمد که گروه داعش/خلافت اسلامی آن را پر کرد و به قلمرو وسیعی دست یافت. ظهور گروه داعش در عراق و سوریه از نظر تاریخی با ظهور خلافت عباسی نیز شباهت دارد. جنبشی که منجر به تشکیل خلافت عباسی شد و در حوالی سال ۷۵۰ میلادی امویها را ساقط کرد، از نظر سمبولیسم، رنگ پرچم، روایت آخر زمانی و خونریزی در قلمرو عراق و سوریه، با ظهور داعش شبیه است. با تسخیر بخشهایی از قلمرو عراق و سوریه توسط خلافت داعش، جهادیستها از ۹۰ کشور به این قلمرو آمدند و با گروه خلافت اسلامی/داعش پیوستند. مرگ ملا محمدعمر در سال ۲۰۱۳ سبب شد که شماری از جنگجویان سلفی طالبان نیز با خلافت داعش بیعت کنند و شاخهی خراسان این گروه را در افغانستان به وجود بیاورند. شاخهی خراسان گروه داعش در افغانستان مثل زرقاوی آجندای فرقهگرایانه دارد و به شیعیان حمله میکند. در کتاب عبدالباری عطوان که آقای احسانی آن را ترجمه کرده است، این داستان با تفصیل و دقت همراه با معرفی منابع آن، توضیح داده شده است. نگرانی عمده در حال حاضر این است که پس از پایان مذاکره با طالبان و راه افتادن روند حل سیاسی جنگ، برخی از جنگجویان طالبان به داعش بپیوندند و فصل جدیدی از درگیری آغاز شود.