فقدان مفاهیم ارزشی در جنگ حکومت علیه طالبان
سیدمحمد فقیری جامعهشناس
به نظر میرسد تعریف جنگ افغانستان نزد حکومت کنونی ایالات متحده امریکا تفاوت کرده است. حکومتهای امریکا پیش از آقای ترمپ همواره جنگ افغانستان را جنگ حق علیه باطل میپنداشتند و یا از آن به عنوان جنگ علیه تروریسم یاد میکردند، اما در حال حاضر تأکید حکومت امریکا بر گفتوگوهای بین افغانها نشان میدهد که جنگ علیه تروریسم که امریکا برای آن گلو پاره میکرد، به جنگ داخلی تقلیل داده شده است. از آنجایی که در عرف دیپلماتیک جنگهای داخلی به عنوان ستیزههای خانهگی و درونمرزی پنداشته میشوند، دولتهای دیگر کوشش میکنند در این جنگها مداخله نکنند. حکومت امریکا اکنون با تأکید میگوید که باید افغانها مشکلشان را با یکدیگر حل کنند و این نشان میدهد که جنگ افغانستان دیگر برای امریکا اهمیت ندارد.
طالبان با پشتیبانی یک ایدیولوژی میجنگند که در برخی از روستاهای افغانستان مقبولیت دارد و این در حالی است که حکومت افغانستان در یک گسست و لجامگسیختهگی فکری درگیر جنگ است و صرفاً مفاهیمی همچو دموکراسی و جمهوری نمیتواند افکار عمومی مردم افغانستان را برای پیروزی در چنین جنگی منسجم کند. همانطوری که به سخن دکتور سروش علم با علم باطل میشود و فلسفه با فلسفه، بدون شک ایدیولوژی نیز با ایدیولوژی باطل میشود.
تا زمانی که بر کالبد جنگ حکومت افغانستان، روح یک ایدیولوژی دمیده نشود، این جنگ فرسایشی قربانیهای بیشتری خواهد گرفت. این سخن معروف کلوزه ویتز که گفته بود «جنگ، همان ادامه سیاست است با استفاده از همه امکانات» اما به نظر میرسد که نزد حکومت افغانستان جنگ ادامه سیاست بوده است اما نزد تحریک طالبان این قضیه برعکس است، آنها باور دارند که سیاست ادامه جنگ است و افزایش خشونتها در افغانستان در زمانی که نمایندهگان طالبان با نماینده حکومت امریکا در حال مذاکره بودند خود گویای این موضوع است.
چرا انگیزههای جنگ طالبان فروکش نمیکند؟ تا زمانی که از جنگ طالبان آرمانزدایی نشود، انگیزههای آنها برای ادامه جنگ قویتر از قبل ادامه مییابد. جهانبینی طالبان که ایدیولوژی آنها متأثر از آن است، به شدت انگیزه جنگ را بازتولید میکند.
خروج نیروهای خارجی از کشور شاید نخستین گام برای آرمانزدایی از این جنگ باشد.
برای پیروز شدن در جنگ، باید رهبری مقتدر در حکومت افغانستان وجود داشته باشد که توان تشکیل یک اجماع فراگیر را داشته و همچنان در چنین موقعیت حساسی جلوههایی از قدرت کاریزماتیک در او مشهود باشد. داشتن یک ایدیولوژی منطقی برای توجیه مشروعیت و نظم سیاسی مدرن در جامعه افغانستان، از دیگر عناصر اساسی برای پیروز شدن در چنین جنگ فرسایشی است.
استراتژی مشخص و روحیه بالای نظامی، از دیگر مؤلفهها برای پیروزی در این جنگ است. به این پرسش باید پاسخ داده شود که آیا در چند سال اخیر نیروهای امنیتی چه استراتژی مشخص را در جنگ با طالبان دنبال میکردند و آیا حکومت از چه مکانیسمی برای بلند بردن روحیه جنگی سربازان کشور استفاده کرده است؟
هرچند نیروهای انسانی کافی در دولت افغانستان وجود دارد، اما چیزی که وجود ندارد و یا بسیار کم احساس میشود فقدان رهبری مقتدر، نبود ایدیولوژی مناسب، ناتوانی اقتصادی دولت و نبود مدیریت درست در سیستم امنیتی کشور است که در مواقعی نان سربازان برایشان به گونهی درست توزیع نمیشود.
مارشال فردریک ساکس به این باور بود که برای جنگیدن سه چیز ضرور است: «اول پول، دوم پول و سوم پول». یکی از بزرگترین عوامل جنگ و ادامه جنگ در کشور نیز مرتبط با مسایل اقتصادی است. استخبارات منطقه و سایر کشورهای قدرتمند در مواقعی با حمایت مالی از برخی گروهها در صدد ادامه جنگ در افغانستان میباشند.
تغییر موضع ایالات متحده امریکا درباره جنگ افغانستان و تأکید بر حل سیاسی این جنگ، نشان میدهد که آقای ترمپ علاقه ندارد تا مصارف این جنگ را بیشتر این امریکا متقبل شود. از آنجایی که منابع مالی برای تمویل جنگ بسیار حیاتی است، حکومت افغانستان در صورت توقف احتمالی و غیر قابل پیشبینی پرداخت هزینههای جنگ از سوی آقای ترمپ باید برای وضعیت پس از آن برنامههای درستی را تدوین کند. نگرانی عمده این است که اگر آقای ترمپ از جنگ افغانستان دست بردارد، ممکن است این جنگ خریداران دیگری را به خود جلب کند و در آن صورت، بازیگران منطقهای بیشتری برای تأمین منافعشان به این جنگ دامن خواهند زد و قربانی چنین رقابت منطقهای افغانستان خواهد بود.
جنگ افغانستان باید پایان یابد و این آرمان هر شهروند افغان است، اما نیاز است تا برای استقرار صلح پایدار در کشور برای جنگ نیز آمادهگی داشته باشیم.