خلیفهی بیرحم و خلافت توتالیتر
فردوس کاوش
نیروهای ویژهی امریکایی، ابوبکر البغدادی خلیفهی داعش را کشتند. ابوبکر البغدادی پس از ملا محمدعمر دومین فردی بود که در عصر دولت-ملتها اعلام خلافت کرد. خلافت نظامی است که به عصر امپراتوری- مذهب تعلق دارد. در آن نظام حاکم قلمرو معین و مشخص ندارد و اگر بتواند، سرزمینهای بیشتری را زیر سلطهی خود در میآورد. در عصر امپراتوری-مذهب ساحهای که زیر سلطهی شاه یا امپراتور قرار میگرفت، قلمرو مفتوحهی او خوانده میشد. پس از سقوط حکومت داکتر نجیب، نظم دولتی در افغانستان فرو پاشید و به شمول کابل بیشتر مناطق کشور غرق هرجومرج شد. این هرجومرج یکی از عوامل ظهور گروه طالبان بود. هیچ تردیدی نیست که ظهور طالبان عوامل خارجی داشت، ولی کسی نمیتواند انکار کند که ظهور این گروه در آغاز در دهکدههای جنوبی حوزهی قندهار معلول هرجومرجی بود که تفنگداران غیرمسوول و جنگسالاران محلی بر روستاییها تحمیل کرده بودند.
البته ظهور طالبها و روی کارآمدن ملا محمدعمر و تا جایی ابوبکر البغدادی در جنگ ضد شوروی دههی هشتاد افغانستان نیز ریشه داشت. شوروی در پایان سال ۱۹۷۹ برای نجات حاکمیت حزب دموکراتیک خلق به افغانستان نیرو فرستاد، ولی با شورش گسترده مواجه شد. جنگ ضد شوروی در افغانستان را کشورهای غربی، عربی و همسایهها کمک میکردند. جنگی که بر ضد شوروی و حزب طرفدار آن در افغانستان صورت گرفت، به هیچ وجه یک جنگ میهنی و ناسیونالیستی نبود. روایت جنگ ضد شوروی مبارزه، با نامسلمانان و انجام تکلیف مذهبی بود. روایت جنگ مذهبی برای نجات دین سبب شد که موجی از جهادیستها از سراسر کشورهای مسلماننشین عرب و غیرعرب به پاکستان و افغانستان بیایند و علیه نیروهای شوروی بجنگند. موج اول اعرابی که به منظور جنگ بر ضد شوروی وارد افغانستان شدند، نظامیان پیشین و مستعفی کشورهای عربزبان بودند که از عقدهی حقارت شکست در برابر اسراییل رنج میبردند. سیفالعدل، یکی از اعضای بنیانگذار القاعده، تا قبل از سال ۱۹۷۹ افسر نیروهای ویژهی مصر بود و در جنگ سال ۱۹۷۳ مصر و سوریه علیه اسراییل شرکت داشت. موج دوم اعضای سرخوردهی جنبش اخوانالمسلمین بودند که در سوریه و مصر از حکومتهای آن کشورها شکست خورده بودند. عبدالله عزام و اسامه بن لادن از آن جمله بودند.
عبدالله عزام در اردن جذب اخوانالمسلمون شده بود و بن لادن در سال ۱۹۷۹ یکی از اعضای جوان اخوانالمسلمون سوریه بود و برای این در جنگ با حافظ الاسد پدر بشار الاسد رییس برحال حکومت سوریه، پول فراهم میکرد. مادر بن لادن و نجوا بن لادن اولین همسر بنیانگذار القاعده، از سوریه بودند. بن لادن از طریق آنان یک شبکهی وسیع ارتباطی در سوریه ایجاد کرده بود و توسط آن اخوانالمسلمون را بر ضد ناسیونالیستهای عرب حمایت میکرد.
موج سوم عربهایی که برای جنگ با شوروی به افغانستان آمدند، سلفیهای ضد تشیع بودند. رهبری اعرابی را که برای جنگ بر ضد شوروی به افغانستان آمده بودند، در آغاز عبدالله عزام به دست گرفت. عزام یک ایدیولوگ جهادیست بود. سخنرانیها و نوشتههای آتشین او در توضیح روایت جهاد و هویت جهادیستی مسلمانی، سبب بسیج جهادیستهای جوان عرب در جنگ افغانستان شد. زمانی که عزام رهبری ایدیولوژیک و تا حدودی سازمانی اعراب جهادیست را در جنگ افغانستان به دوش داشت، بن لادن بیشتر مشغول جمعآوری کمکهای مالی به آنان بود. بن لادن در سالهای آخر حضور شوروی زیاد فعال شد. او اردوگاهی را به نام ماصدهالانصار راه انداخت و در آن شماری از جنگجویان عرب را زیر آموزش گرفت. در سال ۱۹۸۸ در کوههای دوردست ولایت پکتیا سازمان القاعده را تأسیس کرد و پس از ترور عبدالله عزام، رهبری بیشتر جنگجویان عرب را که برای شرکت در جنگ ضد شوروی به افغانستان آمده بودند، به دوش گرفت. القاعده رفتهرفته بدل به برند جهادیسم جهانی ضد امریکا شد و حادثهی تروریستی ۱۱ سپتامبر را آفرید. بن لادن و دیگر جهادیستهای مؤتلف او در سالهای حاکمیت طالبان در افغانستان به ملا محمدعمر، رهبر این گروه، به عنوان امیرالمؤمنین یا حاکم مشروع مذهبی بیعت کرده بودند. بن لادن تا آخر در همین بیعت ماند. ولی با قتل بن لادن در سال ۲۰۱۱ به دست نیروهای ویژهی امریکایی و مرگ ملا محمدعمر در سال ۲۰۱۳، شاخهی القاعده در عراق دیگر از جانشین بن لادن، ایمن الظواهری، اطاعت نکرد و خودش را دولت اسلامی عراق و شام که داعیهی تأسیس خلافت دارد خواند. البته بن لادن و القاعده هم داعیهی خلافت داشتند، اما آنان به این باور بودند که در آغاز امارتهای ایدیولوژیک در مناطق مسلماننشین حاکم شود و بعد این امارتها به هم وصل گردد و خلافت تأسیس شود. بن لادن و ظواهری در پی آن بودند تا تودههای مسلمان را هم به خود جلب کنند.
اما سازمان جهادیستی دولت اسلامی عراق و شام، بر مبنای روایتهای آخر زمانی که در ایدیولوژی سازمانیشان برجسته بود، خودش را مکلف به شکار دل و دماغ تودهها نمیدید. این گروه آجندای فرقهگرایانه و حذفیاش را برای تأسیس خلافت ایدیولوژیک با بیرحمی دنبال میکرد. ناگفته نماند که ابومصعب الزرقاوی که پدر القاعده در عراق خوانده میشود، در سال ۱۹۹۹ به افغانستان آمد، با القاعده آشنا شد و بن لادن موافقت کرد که برای او و اطرافیانش یک اردوگاه آموزشی در هرات فراهم کند. القاعده در آن زمان اعضای اردنی کم داشت و بن لادن شاید خواست که با جذب زرقاوی این خلا را پرکند. زرقاوی پس از سقوط طالبان در مناطق سنینشین ایران مخفی شد و پس از لشکرکشی امریکا به عراق، خودش را به یکی از شهرهای عراق رساند و شبکهی جهادیستیاش را که زیر مجموعهی القاعده بود، تأسیس کرد. جانشینان زرقاوی بعد از کشته شدن بن لادن و مرگ ملا محمدعمر برمبنای روایتهای آخر زمانی که به آن باور داشتند، خلافت ایدیولوژیک خود را اعلام کردند. جهادیستهای ۹۰ کشور جهان به آنان پیوستند. این خلافت ایدیولوژیک مثل لشکریان فاتح و بیرحم قرنهای هفت و هشت میلادی، مناطق را ویران ساختند، موجهای مردمی را به رگبار بستند، زنان را به بردهگی گرفتند و آثار تاریخی را نابود کردند. آنان منتظر آخر زمان بودند تا کل جهان را زیر سلطهی خودشان درآورند. این خلافت ایدیولوژیک تهدید بزرگی را متوجه نظم جهانی و نظام دولت-ملت مدرن ساخت و به همین دلیل بود که همهی قدرتهای بزرگ علیه آن جنگیدند.
با کشته شدن ابوبکر البغدادی، فکر تأسیس یک خلافت توتالیتر از بین نمیرود، اما سازمانهایی مثل داعش متکی به رهبر هستند. با مرگ بغدادی، انسجام درونی داعش از بین میرود. احتمال آن وجود دارد که القاعده بار دیگر در بازار جهادیسم جهانی بدل به برند مشهور شود. این احتمال هم هست که از دل داعش فروپاشیده چندین گروه کوچک جهادیست دیگر ظهور کند. داعش پیش از اینکه رهبرش کشته شود، قلمروی را که بر آن حکم میراند، از دست داد. این گروه قلمرو ندارد و بعید است که بار دیگر اعلام خلافت کند. قلمروهایی که توسط گروههای خلافتخواه و امارتطلب کنترل میشود، به جهادیسم جهانی زمینه میدهد. امارت و خلافت هم مبنای ایدیولوژیک برای جهادیسم جهانی فراهم میسازد.