نابود کردن یک جامعه
آلمان شرقی، داستان یک مستعمره سازی
نويسنده:Pierre RIMBERT
برگردان: بابک دهقان
پس از ضمیمه شدن جمهوری دموکراتیک آلمان به جمهوری فدرال آلمان، تنها اقتصاد ونهادهای دولتی آن ناپدید نشدند بلکه شرکت های انتشاراتی، سینما ها، شبکه های تلویزیونی وایستگاه های رادیوئی، هنرمندان، اسم خیابان ها وبنا های دولتی نیزهمگی درعرض چند سال محو شدند(١).
روزنامه ها ومجلات آن، که دیروزدرخدمت حکومت بودند، به بخش خصوصی واگذار شده واین باربه منبع سود ناشرین غربی تبدیل شدند. رژیم آلمان غربی سیستم آموزش حرفه ای، حق استفاده رایگان ازفرهنگ، مهد کودک ها وپارک های کودکان را نیزنابود کرد.
زن ها، که نرخ اشتغال آنان درآن زمان ازهرکشوردیگری در جهان بالاتربود، دراولویت اخراج از کارقرارگرفته ولی کوشیدند تا با هر وسیله ای خود را ازچنگ تثلیث مقدس نظام خانوادگی آلمانی یعنی « بچه، آشپزی وکلیسا» خلاص کنند. تعداد زیادی از زنان با قصد افزایش شانس خود برای یافتن کاردست به عقیم کردن خویش می زنند. بنا بر گفته فریتز ویلمار وگیسلان گیتارت، «مرکز درمانی ماگدبورگ درسال ١٩٨٩ تنها ٨ عمل جراحی برای عقیم کردن انجام داده بود اما این رقم در سال ١٩٩١ به ١٢٠٠ افزایش می یابد». همچون انعکاسی از زیربناهای اجتماعی وامیدواری به آینده، میزان تولد که بین سال های ١٩٨٧ و ١٩٩٣ چهارده نوزاد برای هرهزار نفر بود به پنج نوزاد سقوط میکند (٢).
بنا برداده های جامعه شناس پل ویندولف، بیکاری که درطی پنج سال پس از سقوط دیوار برلن ٨٠ درصد جمعیت فعال را دربرگرفته بود موج مصیبت باری ازمهاجرت را دامن زد. بین سال های ١٩٩١ و ٢٠١٧ نزدیک به یک چهارم جمعیت آلمان شرقی، ٣٫٧ میلیون نفر، به بخش غربی آلمان رفته و٢٫۴۵ میلیون نفر، شامل کسانی که بازگشت را برگزیده ویا افراد جدیدا وارد آلمان شده، راه برعکس را پیش گرفتند(۴). این روند باعث عدم توازن اجتماعی – جمعیتی عمیقی شد: میزان مهاجرت جوانان تحصیل کرده اغلب اوقات بیشتر از دیگران بود و دو سوم آنهائی که دوباره باز نگشتند زنان بودند. براساس راینر کلینهولتز، مدیرانستیتوی مطالعات جمعیت وتوسعه برلن، « این مهیب ترین مورد فرار زنان دراروپا بود» (روزنامه نیورک تایمز، ۵ نوامبر ٢٠١٨).
درجهت معکوس، کارمندان عالی رتبه غربی دسته دسته به آلمان شرقی می رسیدند تا پست های مدیریت درهمه بخش ها و بویژه دردستگاه دولتی، که کارمندان آن مبلغ ناچیزی با عنوان مضحکانه « جایزه پنیر» بعنوان غرامت دریافت میکردند، را اشغال کنند (دراشپیگل، ۴ سپتامبر ١٩٩۵). درحالیکه در سراسر جهان « اقتصاد آگاهی» جشن گرفته میشد، آلمان قشراجتماعی روشنفکرانه را ازمیان میبرد. بین سال های ١٩٨٩ و١٩٩٢، به تدریج که مراکز تحقیقاتی وفرهنگستان های علمی درایالت های تازه ایجاد شده تعطیل میشدند، تعداد کارکنان تمام وقت درعرصه پژوهش، آموزش عالی واز جمله صنعتی از١۴٠۵٦٧ به کمتر از ٣٨ هزارنفر کاهش یافت. درعرض سه سال ٧٢ درصد ازدانشمندان جمهوری دموکراتیک آلمان پیشین ازکاربرکنارشده وناچاربه مهاجرت ویا قبول کردن کاری بی هیچ ارتباط با تخصص خود شوند. باقیمانده آنان ناچار شدند به آزمایش لیاقت تن دهند که ازجمله اعتقادات سیاسی آنان را به محک میزد. حذف سه چهارم این دانشمندان در عرض سه سال با ضرورت های ایدئولوژیک توجیه میشد. درسند ارزیابی فرهنگستان علوم درماه ژوئیه ١٩٩٠ توضیح داده میشود که « بایستی ایدئولوژی مارکسیسم را با تغییرات درساختار ونیزترکیب کارکنان ریشه کن کرد»(۵).
(1) Cf. Hannes Bahrmann et Christoph Links, Am Ziel vorbei. Die deutsche Einheit — Eine Zwischenbilanz, Ch. Links Verlag, Berlin, 2005 ; Nicolas Offenstadt, Le Pays disparu. Sur les traces de la RDA, Stock, Paris, 2018.
(2) Fritz Vilmar et Gislaine Guittard, La Face cachée de l’unification allemande, L’Atelier, Paris, 1999.
(3) Paul Windolf, « Die wirtschaftliche Transformation. Politische und ökonomische Systemrationalitäten », dans Wolfgang Schluchter et Peter Quint (sous la dir. de), Der Vereinigungsschock. Vergleichende Betrachtungen zehn Jahre danach, Velbrück Wissenschaft, Weilerswist, 2001.
(4) « Die Millionen, die gingen », ZeitOnline, 2 mai 2019.
(5) Cité par Fritz Vilmar et Gislaine Guittard, La Face cachée de l’unification allemande, op. cit.
لوموند