تداوم جنگ روانی و اقتصادی

 
 

فردوس کاوش

از سخنرانی اخیر رییس‌جمهور ایالات متحده بر می‌آمد که پاسخ نظامی ایران به قتل جنرال قاسم سلیمانی برای واشنگتن قابل تحمل بود. در حمله‌ی موشکی ایران به پایگاه‌های نظامی امریکا در عراق بینی یک امریکایی هم خون نشد. واشنگتن این رویداد را عقب‌نشینی تهران از موضع «انتقام سخت» تفسیر کرد. ترمپ در پاسخ به این «عقب‌نشینی» گفت که واشنگتن لزومی به اقدام نظامی علیه ایران نمی‌‍بیند، بلکه به میزان تحریم‌های اقتصادی می‌افزاید تا تهران به میز مذاکره بیاید و با ایالات متحده گفت‌وگو کند. سیاست ترمپ درباره‌ی ایران، اعمال فشار حد اکثری اقتصادی است تا تهران به میز مذاکره بیاید و مسایل اختلافی با واشنگتن را آن طوری که ایالات متحده می‌خواهد حل کند. ولی نگاه ایران متفاوت است. از دید تهران حمله‌ی موشکی به پایگاه‌های امریکایی‌ها نشان داد که توان موشکی ایران همان طوری که مقام‌های ایرانی ادعا می‌کردند، تقویت شده است و موشک‌ها به هدف‌شان رسیدند. یک فرمانده ایرانی گفت که آنان قصد کشتن کسی را نداشتند. به نظر می‌رسد که ایران با شلیک آن موشک‌ها خواست که به واشنگتن و متحدان منطقه‌ای امریکا پیام بدهد که توان موشکی تهران را دست‌کم نگیرند. به نظر می‌رسد ایران هم نمی‌خواست که در واکنش به قتل سلیمانی وارد یک جنگ تمام‌عیار با امریکا شود. تهران خواست با شلیک موشک به پایگاه‌های امریکایی، به ایالات متحده، امارات و عربستان پیام بدهد که در صورت افزایش تنش‌های نظامی دست ایران به آنان می‌رسد و تقابل نظامی با ایران بسیار پرهزینه است. حمله‌ی موشکی تهران به پایگاه‌های امریکایی در عراق هم‌چنان نشان‌دهنده‌ی این است که شهرهای تجارتی مثل دبی و جده در تیررس موشک‌های ایرانی است. اگر تقابل نظامی به مرحله‌ی غیرقابل برگشت و جنگ تمام‌عیار برسد، موشک‌های ایرانی دبی و جده را هدف قرار خواهد داد. روشن است که شهرهایی مثل جده و دبی مانند کوه‌ها و دشت‌های یمن نیست که هرچه بر آن بمب و موشک بریزد، ‌تاثیری نگذارد. اگر مثلاً ۱۰ موشک به دبی فرود بیاید، سرمایه از آن شهر فرار می‌کند و رونق اقتصادی آن نابود می‌شود.

شاید به همین دلیل بود که امارات و عربستان خواستند از تنشی که بین امریکا و ایران روی قتل سلیمانی به میان آمده بود‌، فاصله بگیرند تا چانس تقابل نظامی افزایش نیابد. ولی قتل سلیمانی یک شکست تاکتیکی نظامی برای ایران بود. سلیمانی جنرال بسیار توانایی بود که تهران نمی‌تواند جای او را پر کند. سلیمانی با بسیج شیعه‌های جهادیست و متعصب در عراق، سوریه و لبنان و تشکیل واحدهایی مثل فاطمیون و زینبیون و غیره از شیعه‌های جهادیست کشورهای افغانستان و پاکستان به بقای بشار اسد در قدرت و تضعیف داعش در عراق کمک کرد. روشن است که تلاش‌های سلیمانی نفوذ متحدان منطقه‌ای ایالات متحده را کاهش داده بود. سلیمانی هم حتماً به این نتیجه رسیده بود که هر قدر آب را بجوشانَد ایالات متحده ریسک حمله به او را به جان نمی‌خرَد. ولی فعالیت‌های اخیر جنرال سلیمانی از آستانه‌ی تحمل واشنگتن بالا بود. حمله‌ی هواداران سلیمانی به سفارت امریکا در بغداد، خاطرات انفجار سال ۱۹۸۳ بیروت و اشغال سفارت امریکا در تهران را در ذهن جامعه‌ی امنیتی و استخباراتی ایالات متحده زنده کرد. به همین دلیل بود که واشنگتن دیگر نتوانست سلیمانی را تحمل کند.

تهران که وعده‌ی انتقام سخت داده بود، ‌به این نتیجه رسید که در صورت تشدید تقابل نظامی، نیروی هوایی ایالات متحده ارتش ایران را نابود خواهد کرد. جنرال‌های ایرانی حتماً در مورد قابلیت‌ها و توانایی‌ نیروهای هوایی ایالات متحده معلومات کافی دارند. به همین دلیل بود که به شلیک موشک بدون این‌که تلفاتی در پی داشته باشد، ‌اکتفا کردند و خواستند قابلیت‌های موشکی‌شان را به نمایش بگذارند. ولی به نظر می‌آید که تهران می‌خواهد دست‌آورد تاکتیکی امریکا را که با قتل سلیمانی به دست آمده است، به یک ناکامی سیاسی بدل کند. ایران تمام نیروهای طرف‌دارش در عراق را بسیج کرده است تا به حضور نظامی ایالات متحده در عراق خاتمه دهد. اعضای شیعه‌ی پارلمان عراق مصوبه‌ای را تصویب کردند که بر اساس آن باید نیروهای نظامی ایالات متحده خاک عراق را ترک کنند. روشن است که ترک خاک عراق زیر فشار نیروهای سیاسی، پارلمان و حکومت آن کشور برای ایالات متحده نوعی شکست سیاسی محسوب می‌شود. ایالات متحده با مصرف یک تریلیارد دالر و دادن جان هزاران سربازش تلاش کرد که در بغداد یک حکومت دوست برای امریکا به وجود بیاورد، ولی اگر این کشور به خروج از عراق وادار شود، معنایش این است که بغداد دوست تهران است نه دوست از واشنگتن. اگر فشار پارلمان و حکومت عراق به ایالات متحده برای خروج از این کشور بیش‌تر شود، ایالات متحده در دردسر بزرگ دیپلماتیک می‌مانَد. برای ایالات متحده هم مقدور نیست که فوری از عراق خارج شود. رییس‌جمهور ایالات متحده این موضوع را واضح ساخته است. شاید ایران به خروج امریکا از عراق هم اکتفا نکند و به کشورهای دیگر هم فشار وارد کند تا به اقدامی متوسل شوند که پارلمان عراق شده است. ولی به نظر نمی‌رسد که کشورهای دیگر تسلیم این فشارها شوند. کشورهایی مثل افغانستان به همکاری درازمدت امنیتی با واشنگتن نیاز دارند. عراق با فروش نفت به اروپا می‌تواند مصارف نیروهای نظامی‌اش را تامین کند، ولی افغانستان بدون کمک‌های استراتژیک کشورهای غربی قادر به تمویل نیروهای امنیتی، بودجه‌ی دولت و پروژه‌های آبادانی نیست. هیچ کشور منطقه توان پرداخت سالانه ۱۰ میلیارد دالر را به افغانستان ندارد. افغانستان خواهان گسترش همکاری‌های امنیتی با دنیای غرب است. اما عراق در برابر فشارهای ایران آسیب‌پذیر است. از امکان به دور نیست که کشورهایی مثل امارات و عربستان هم به صورت محرمانه با ایران روی مشکل عراق وارد گفت‌وگو شوند.