اندیشیدن به جهانِ نو پس از سرمایه داری

 
 


 

نويسنده:Bernard Vasseur
برگردان: باقر جهانبانی

سه قرن پیش ، دیدرو، این پرسش را مطرح کرد: «آیا صادقانه اعتقاد دارید كه جفتک زدن یک اسب در یکی از استانهای فرانسه، پرواز پروانه ای را در جزایر سوندا مختل می كند؟» خوب ، اکنون می دانیم: که ، پرواز یک خفاش در یک شهر آسیایی می تواند بحران ، بیماری و مرگ را در دوردست ، در فرانسه و سراسر جهان به همراه داشته باشد. واین به معنی خرافات وعقب ماندگی فرهنگی نیست، زیرا ویروس بدون گذرنامه و سیاست، در تماس با انسان و گسترش همه گیری، همه چیز را مدیون جهانی سازی و جهانی شدن روند تولید و زندگی سرمایه داری است.


متخصصین انسان شناسی به خوبی از منطق ایجاد زنجیره ای اپیدمی آگاهی دارند. همین شهر ووهان، با جمعیتی در حال انفجار ، سپردن حومه شهر به شرکتها و وفعالیتهای کشاورزی، دهقانان فقیر رانده شده از مرکز شهر ، جنگل زدایی گسترده ، حیوانات وحشی در فضای محدود و نا مناسب ودر نزدیکی حیوانات اهلی، و انسانها که این حیوانات را مصرف می کنند، تجارت جهانی شده، توسعه حمل و نقل هوایی و گردشگری انبوه ، تغییرات آب و هوا...و می بینیم آنچه بر سرمان می آید.

«سرمایه داری از پراکندن مرگ شرمنده نیست زیرا می داند که خسارات وارده توسط دولت- ملت ها جبران می شود»

چه کسانی مبدا این درام هستند ؟ ما آنها را به خوبی می شناسیم ، زیرا آنها در همه جا و البته در کشور ما وجود دارند: صاحبان املاک و مستغلات ، سرمایه داران ، پیروان کشاورزی تجاری ، گروه های بزرگ صنعتی ، سهامدارانی که همیشه بیشتر می خواهند ، سود کلان و نابرابری های پایان ناپذیر ، کارگران استثمار شده، فقیرانی در آستانه فراموش شدن که بسختی به زندگی ادامه می دهند، بازار« بدون رعایت رحم و وجدان » (اکتاویو پاز) و مهمتر بدون بینش و بصیرت. در یک کلام سرمایه داری که از پراکندن مرگ احساس شرم و خجالت نمی کند، زیرا میداند اگر سرملیه داری جهانی است، خسارات وارده ، به کشورها و ملتها تحمیل می شود (مراقبت عمومی، سلامتی ، آموزش ، تحقیق و غیره)!. سود برای سرمایه داری و هزینه برای دیگران (خدمات عمومی)! حتی شرکت های دارویی خصوصی نیز وجود دارند که می توانند برندگان بزرگ این بحران باشند.

«دولت – ملت ها « حاکمیت ارقام» را در ادارات و خدمات عمومی مستقر کردند(سرمایه داری خصوصی)»

و می بینیم که کشورها به نوبه خود، با استقرار « حاکمیت ارقام» در ادارت و خدمات عمومی (سرمایه داری خصوصی)، برای بدست آوردن ماسک در فرودگاه ها با هم رقابت می کنند، و بدینسان دیکتاتوری ارقام، منجر به بستن تخت خوابها بدون بیمار، کاهش کارمندان ، دستمزد پائین ، بی توجهی به خدمات اجتماعی می گردد...و ما در میان آن زندگی می کنیم. ما در آغاز فاحعه قرار گرفته ایم، تشدید بیکاری، 4 میلیارد نفر در جهان از هیچگونه خدمات اجتماعی بر خوردار نیستند؛ در فرانسه نا برابر ی وحشیانه در حال افزایش است زمانیکه حتی امکان تغذیه ندارند چون کار هیچ و پوچ شان محو و یا اوبریزه ( اشاره به شرکت اوبر Uber در رقابت با تاکسی ها.م) شده است.

«از یک سو تولیداتی مفید و دیگر سو تولیداتی که کمتر مفیدند ویا بی فایده اند : چه می شود اگر ارجحیت به تولیدات مفید داده شود ؟ «

بنابراین می توان مشاهده کرد : مبارزه با همه گیری ( و مبارزاتی که پس از آن خواهند آمد) و نبرد اکولوژیکی (زیست محیطی) ، هر دو اقدام اساسی علیه سرمایه داری را ضروری می کنند، با یک تقدم منطقی دیگر: اولویت رهایی انسان و حفظ زندگی در سیاره مان. و اکنون این ایده ها در فضای تحمیل شده همه گیری در حال افزایش است: آیا بودجه های نظامی کلان برای مبارزه با ویروس ها مناسب هستند ؟ آیا دنیای ما معلق و پا در هوا نیست، زمانی که به یک معامله گر بورس صد برابر یک پرستار یا یک معلم حقوق پرداخت می شود ؟ سلامتی کالایی نیست که قابل فروش باشد ، بلکه حقی است برای همه که باید به صورت رایگان تضمین شود! از یک سو تولیداتی مفید و دیگر سو تولیداتی که کمتر مفیدند ویا بی فایده اند : چه می شود اگر ارجحیت به تولیدات مفید داده شود ؟ میبایست حاکمیت جمع بر اقتصاد را باز یابیم واجازه مبادله آزاد را ندهیم، که نه آزاد است و نه مبادله ( در آن تهاتر و پایاپائی وجود ندارد.م).

«روی پا استوار کردن این دنیای معلق پا در هوا را مارکس کمونیستم می نامید، جامعه ای بدون طبقه، تمدنی بی سابقه«

چه میشد اگر « بدبختی را نا بود میکردیم» همانطور که ویکتور هوگو در زمان خودش خواهان آن بود، زمانی که با مدرنیته و وفورکالا ،امکانات آن وجود دارد ؟ می بینیم که کالا قبل از اینکه فروخته شود و به پول تبدیل گردد، باید تولید شود: و چه می شد اگر کار گران در مورد سرنوشت شرکتها عقیده خود را بیان می کردند آنهم در حالی که این اندازه ور شکستگی اعلام شده است ؟ و چه می شد اگر همه ابتکارات همبستگی ابداع شده دردوران همه گیری پس از پایان آن نیز ادامه می یافت ؟ این می تواند گامی در جهت تسلط بر زندگی اجتماعی و کار باشد! و چه میشد اگر تصمیم به 15 دانش آموز در هر کلاس، این « غیرممکن» ی که طی دو هفته ممکن شد ، دوام میافت ؟ و چه میشد اگر می توانست قدرتی از همه این فدا کاری ها که دیدیم شکوفا شود؟ و چه میشد اگر به جامعه ای پایان می دادیم که کلوش (طنز گوی فرانسوی.م) آنرا چنین به طنز توصیف می کندجهان متعلق به کسانی است که کارگرانی دارند که زود بیدار می شوند»؟

روی پا استوار کردن این دنیای معلق و پا در هوا را مارکس کمونیستم می نامید، جامعه ای بدون طبقه، تمدنی بی سابقه، بشریتی مسلط به تاریخش که آن را دگر گون می کند. برای درد ورنحهای بزرگ، درمانهای بزرگ لازم است: جهانی پس از سرمایه داری، که در دستور روز قرار دارد. بگذارید درمانها نیم بند را برای کسانی که از آن راضی هستند بگذاریم. « گرد هم آئیم و فردا»( اشاره به بندی از سرود ملی فرانسه.م). با بحرانهائی که اگر اقدامات لازم را برای مبارزه با آنها انجام ندهیم، فرزندانمان فردا بخاطر کوتاهی های دولتهای کنونی در برابر درد و رنجها، ما را مقصر می دانند.

لوموند