لائیسیته در فرانسه، مذهب خطرناک

 
 

نویسنده: فرهاد خسرو خاور

برگردان: شروین احمدی

 سلسله ای جدید از حملات تروریستی فرانسه را تکان داده است. آخرین آنها در کلیسائی در شهر نیس سه قربانی به جای گذاشت. آنهم درست فقط دو هفته پس از آنکه یک معلم در حومه پاریس پس از آنکه کاریکاتوری از پیامبر محمد را درکلاس نشان داده بود، سربریده شد. چرا فرانسه ، هنوز و همیشه، هدف افراط گرائی خشن است ؟ آلمان، انگلستان، ایتالیا و حتی دانمارک، کشوری که کاریکاتورهای کذائی در آنجا برای اولین بار منتشر شدند، هرگز شاهد خشونتی قبل مقایسه با فرانسه نبوده اند.

دلیل آن ساده است: لائیسیته افراطی فرانسه و حق کفرگوئی آن، افراط گرائی اقلیت به حاشیه رانده شده ای را تغذیه کرده است. مشخصا، آخرین موج خشونت بدنبال تصمیم اوایل اکتبر نشریه فکاهی-سیاسی چارلی هبدو پدید آمد. برای جلب توجه به آغاز محاکمه حمله مرگبار به دفتر آن در سال ٢٠١٥ ، این نشریه تصمیم گرفت کاریکاتور کفرآمیزی که موجب این حمله شده بود را مجددا چاپ کند. این زوج لائیسته رادیکال و افراط گرائی مذهبی از آن زمان رقصی مرگباربار را آغاز کرده اند.

ترویج کفرگوئی مذهبی

بطور سنتی،الزام لائیسته فرانسه آنست که دولت بی طرف و ضامن احترام به مذاهب در فضای عمومی برای جلوگیری از افزایش عدم تحمل مذهبی باشد. اما در دوران کنونی، لائیسیته بسیار افراطی تر شده است. تا همین دهه ١٩٧٠ لائیسیته غالب، که همانی بودکه ژان ژورس و ارستید بریاند می خواستند، جای خود را به مفهومی داد که بیشتر به یک مذهب مدنی شباهت دارد. این یک سیستم اعتقادی است که کشیشان ( وزیران دولت)، خلیفه اعظم(رئیس جمهور)، دستیاران کشیش(روشنفکران) و مرتد های خود (هر کسی که به رفتاری کمتر معاند با اسلام فراخوان بدهد، طرد و « اسلام-چپ گرا» خوانده می شود) را دارد.

یکی از مشخصه های این لائیسیته جدید ترویج کفرگوئی مذهبی، به ویژه با افراطی ترین شیوه بیان آن یعنی به شکل کاریکاتور، مانند کاریکاتور محمد است. این نقطه نظر پس از قتل معلمی که این کاریکاتورها را در کلاس نشان داده بود، زمانی کاملا به جلوی صحنه آمد که روشنفکران فرانسوی بسیاری با بزرگداشت کفرگوئی به دفاع بی سابقه از دولت در حوزه حق آزادی بیان پرداختند.

در اروپای غربی، حق کفرگوئی قانونا به رسمیت شناخته شده است. اما دفاع از حق کفرگوئی یک چیز است و اصرار پر شورانه بر کفرگوئی یک چیز دیگر، مانند آنچه در فرانسه روی می دهد. کفرگوئی شکلی از آزادی بیان غیر استدلالی و کنایه آمیز است. در کشوری با ٦ تا ٨ درصد مسلمان، که بیشتر والدین و پدربزرگ و مادربزرگ های آنها از مستعمرات سابق فرانسه در افریقای شمالی مهاجرت کرده اند، باید در بهترین حالت بصورتی متعادل از کفر گوئی استفاده شود.

مدافعان کفرگوئی به حق آزادی بیان استناد می کنند، اما آنچه کفرگوئی موجب می شود در واقع، کشاندن فرانسه در تله حلقه بسته واکنش در برابر تروریسم جهادگرائی است که این کشور را کمتر آزاد و مختار در عمل می کند. استفاده نا متعادل از کاریکاتور بنام حق کفرگوئی در نهایت منجر به تضعیف بحث عمومی می شود:به مسلمانان و از جمله به میانه رو و سکولار ترین آنها برچسپ می زند و بسیاری از آنها قادر به درک وسواس لائیک فرانسوی در مورد اسلام، حجاب، عبادات روزانه و یا تعالیم دینی اسلامی نیستند.

نتیجه اینکار یک چرخه شیطانی است. تحریک، ضد تحریک و سقوط جامعه به جهنم. با رادیکالیزه شدن لائیسیته در فرانسه، تعداد حملات جهادگرایان در کشور افزایش داشته است. لائیک های فرانسه ادعا می کنند که برای آزادی بیان می جنگند. با این کار افراد بی گناه می میرند ، مسلمانان در سراسر جهان ارزش های فرانسه را رد و محصولات این کشور را تحریم می کنند و مسلمانان فرانسه به نام مبارزه با تبلیغات اسلامگرایان با محدودیت هایی در آزادی بیان خود روبرو می شوند.

فرانسه برای لائیسیته ای که بنیادگرا شده است ، چه در داخل و چه در خارج از مرزهای خود ، هزینه های سنگینی می پردازد.