نویسنده: Pierre BOURDIEU
برگردان: مرمر کبير
بايد توجه داشت که تنها يک نوع نژادپرستي وجود ندارد، بلکه بايد از «نژادپرستي ها» به صورت جمع سخن گفت. به همان تعداد نژادپرستي يافت مي شود که گروههائي در جامعه که احتياج به توجيه وجود خود دارند. اين همان تابع نامتغير تعريف کننده نژادپرستي است . به نظرمن تجزيه وتحليل انواع مختلف نژاد پرستي، خصوصا آنهايي که بي شک ظريف ترند وشناختشان دشوار مي باشد، داراي اهميتي بسزا است. اشکالي از نژادپرستي که کمتر مورد انتقاد قرارمي گيرند و شايد هم منتقدين عادي آن خود داراي برخي مشخصات اين گونه نژادپرستي هستند. دراينجا من به نژادپرستي «هوشمندان» اشاره دارم.
نژادپرستي «هوشمندان»، نوعي نژادپرستي مخصوص طبقه مسلط است که ويژگي هاي بي شمارش آنرا ازآنچه عادتا نژادپرستي مي ناميم، متمايز مي سازد. منظورم نژادپرستي خرده بورژوا است که عمدتا هدف اصلي حمله اغلب منتقدين کلاسيک نژادپرستي مي باشد. يکي از دو آتشه ترين آنها مثلا ژان پل سارتراست.
نژاد پرستي مورد نظرمن، مختص طبقه مسلط است، باز توليد آن، عمدتا بستگي به ميراث سرمايه فرهنگي دارد، ارثيه اي که داراي ويژگي « ذاتي بودن » طبيعي است . آنچنان که ماکس وبر مي گويد، نژادپرستي «هوشمندان» مستمسکي است که به وسيله آن « مقد ربودن امتيازات » طبقه، يعني دليل نظم مسلط اجتماعي توجيه شده و باعث مي شود تا سلطه گران خود را ذاتا بالاتراز ديگران بدانند.
هرنژادپرستي اي، نوعي از اصول گرايي است. نژادپرستي «هوشمندان» نيز نوع اجتماعي آن است که مختص طبقه حاکم مي باشد، طبقه ا ي که قدرتش در گرواسنادي است که در دست دارد مثل مدارک تحصيلي که گواه «هوشمندي» آن ها است و در عمل دربسياري از جوامع، براي به چنگ آوردن مسندهاي مهم اقتصادي جاي اسناد قديمي مثل سند مالکيت ويا تيول اشرافي را گرفته است.