هنر کودتا کردن

 
 

نویسنده: Dominique Pinsolle

برگردان: سعید جواد زاده امینی 

در تاریخ ۱۹ ماه مه امسال، وزیر کشور فرانسه در تجمع مامورین پلیس که خواستار اعمال سخت گیری در احکام کیفری بودند، شرکت کرد. این رفتار نا متعارف و غیر دموکراتیک در پی انتشار دو دادخواست از سوی نظامیانی با گرایش راست افراطی به وقوع پیوست. آنها با این ادعا که از نرمی و ملایمت قدرت سرخورده و خشمگین اند، در صف نمادینی از سنت کودتا قرار گرفتند.

کاربرد یک تهاجم رسانه ای ساده تر از انجام یک کودتاست. تریبونی که در تاریخ ۲۱ آوریل در مجله ی Valeurs actuelles منتشر شد، گواه این مدعاست : دادخواستی با امضای حدود بیست نفر از ژنرال های باز نشسته، به ویژه در اوج برگزاری یادبود مرگ ناپلئون (عامل معروف ترین کودتاها)، و در شصتمین سالروز آخرین کودتائی که در فرانسه به وقوع پیوست. ابهام آمیز بودن متن دادخواست، که بخش عمده ای از وسواس های هذیان گونه ی راست افراطی ( در باره ی «جنگ نژادی»، اسلام گرایی، « اغتشاشات در حومه ی شهرها» و خشونت طلبان) را در بر می گرفت، جنجال آفرینی آنرا تضمین می کرد. امضا کنندگان با اخطار دادن به دولت درپیش گیری از بروز «جنگ داخلی» و با استفاده از فرمولی پیچیده که امکان هر نوع تفسیری را می داد، دولت را به اقدام خشونت آمیز تهدید کردند : « نیروهای در خدمت ما در ماموریتی مخاطره آمیز، به منظور حفاظت از ارزش های مرتبط با تمدنمان، و حمایت از هم وطنانمان در خاک کشورشان، فعالانه شرکت خواهند کرد » (۱).

در شرایطی که (گرایش) راست افراطی در موضع قدرت قرار دارد و فرمانده ی مستعفی نیروهای مسلح ( ژنرال پی یر ویلی یر) ادعا می کند که می خواهد « فرانسه را ترمیم کند»، این موضوع چیز پیش پا افتاده ای محسوب نمی شود. موضع گیری های بخش خاصی از نیروهای مسلح یادآور دخالت فرماندهان نظامی در امور سیاسی است که سابقه ای طولانی دارد. اقدامات ضربتی نظامی یک سنت خارج از قاعده و استثنائی نیست .

این ایده که اقدامات استثنائی در مواقعی که وخامت اوضاع ایجاب می کند، ضروری به نظر می رسد، چیز تازه ای نیست. تفسیر و توجیه کودتا در قرن هفدهم در این راستا صورت می گیرد: در ارتباط با مصالح دولت و به منظور حفاظت از منافع عمومی، پادشاه می تواند و می باید در پاره ای از موارد هر گونه اقدامی، حتی خشونت آمیز ترین آنها را، اعمال کند. گابریل نوده Gabriel Naudé، کتابدار دانش پژوه، مؤلف اثری در ارتباط با این موضوع در سال ۱۶۳۹ تآکید می کند که چنین اقدامات تخلف آمیزی برای موثر بودن، می باید استثنائی باشند: « استثنايی بودن جلوه و رنگ و بوی ویژه ای به هر چیز می دهد، و در صورت تکراری شدن آن را از دست می دهد (....) اضافه می کنم که اگر امیری در انجام چنین اعمالی امساک کند، به خاطر آن سرزنش نمی شود و به عنوان یک ستمگر حقیر یا وحشی دیده نخواهد شد، به خصوص که می باید این ویژگی ها را تنها به کسی اطلاق کنیم که عادت به انجام چنین کارهائی داشته باشد (۲).»

عوامل موفقیت ..... یا شکست

با انقلاب فرانسه، کودتا تغییر ماهیت می دهد و مترادف کسب قدرت غیر قانونی توسط فرد یا گروهی کوچک از افراد می شود. در این راستا، رویدادهایی که در ۱۸ و ۱۹ برومر سال ۸ ( ۹ تا ۱۰ نوامبر ۱۷۹۹) به وقوع پیوست، الگوی جدیدی از آنرا پدید آورد. در نوعی هرج و مرج، ژنرال ناپلئون موفق می شود در ابتدا به شکلی به ظاهر قانونی- قبل از آن که به زور متوسل شود- نه تنها قدرت را در اختیار بگیرد، بلکه همزمان به جمهوریت بر آمده از انقلاب خاتمه دهد. قدرت و جلال امپراطور ناپلئون اول پس از آن در قرن نوزدهم، بدون وقفه افسانه ی کودتای «خوب» بناپارتیست را پرورش می دهد. چیزی که برادر زاده اش لویی ناپلئون بناپارت از آن بهره مند می شود. وی در ۲دسامبر ۱۸۵۱ با ماندن در قدرت از طریق نظامی، قانون اساسی جمهوری دوم را زیر پا می گذارد. به دنبال برگزاری همه پرسی که به نفع وی تمام می شود و باز گشت امپراتوری را ممکن می سازد، با شادمانی اعلام می کند « (ملت) فرانسه فهمید که برای ورود به حکومت قانون بود که ازچارچوب رعایت قانون خارج شدم».

نویسنده ی ایتالیائی کورزیو مالاپارت در سال ۱۹۳۱ در اثر انتقادی خود، تحت عنوان « تکنیک کودتا» معتقد است که سایه ی ۱۸ برومر همچنان در اقدامات براندازانه ی دوران وی مشهود است (۳). به خصوص در آلمان، جایی که دو اقدام برای کودتای نظامی به شکست می انجامد : کودتای ولفگانگ کاپ، که با اعتصابات عمومی گسترده در ماه مارس ۱۹۲۰مواجه می شود، و دیگری در سال ۱۹۲۳ که با زندانی شدن آدولف هیتلر خاتمه می یابد. مالاپارت عقیده دارد انقلاب اکتبر۱۹۱۷، مدل جدیدی ازتمرد و طغیان را بوجود آورد. در حقیقت بلشویک ها اولین گروهی بشمار می روند ( قبل از فاشیست های ایتالیا) ، که بر لزوم دست یابی به زیر ساخت های اساسی مورد نیاز جوامع صنعتی شده پی بردند : نیروگاههای برق، ایستگاه های قطار، مراکز تلفن و تلگراف..... به دست آوردن قدرت که تا این زمان یک مانور صرفا سیاسی بشمار می رفت، پس از این همچنین یک امر تکنیکی محسوب می شود.

جنبه ی ابزاری طغیان و سرکشی که باصنعتی ترشدن دنیا بیش از پیش عینیت می یابد، بخش اصلی کتابچه ی راهنمای کودتا را تشکیل می دهد که توسط استراتژ نو محافظه کار، ادوارد لوتواک در ۱۹۶۸ منتشر شد (۴). در شرایط استعمار زدایی، عملیاتی از این گونه افزایش می یابد : در فاصله ی سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴، نویسنده ۸۸ مورد از آن را بر می شمارد ( ۶۲ مورد از آنها با موفقیت کامل همراه بوده است). او در این کتاب به شکل تا حدودی تحریک آمیز، لیستی از قواعدی را که می باید توسط کودتا چیان مبتدی مورد توجه قرار گیرد، مطرح می کند و در عین حال بین انواع مختلف کودتا از پرونونسیامینتو ی Pronunciamiento* آمریکای جنوبی (که لزومآ بدست گرفتن قدرت را دنبال نمی کند) گرفته تا کودتای نظامی ( که تنها بخشی از نیروهای نظامی در آن شرکت می کنند) و کودتا ( که نظامیان و همین طور غیر نظامیان در آن دخالت دارند) تمایز قائل می شود.

لوتواک توصیه می کند، اگر می خواهید قدرت را به کمک زور تصاحب کنید، بیشتر کشوری را انتخاب کنید که از رشد اقتصادی نا چیزی برخوردار باشد، و در آن اکثریت شهروندان امکان دسترسی به فعالیت های سیاسی را نداشته باشند. گاهی برخی از تلاطم ها و انفجار های اجتماعی شکاف هایی به وجود می آورند که از طریق آنها دخالت نظامی امکان پذیر می شود. مثل آنچه در سال ۱۹۵۲ در مصر به وقوع پیوست، و به سرنگونی فاروق پادشاه مصر منجر شد. بهتر آن است که کشورهایی که تحت قیمومیت خارجی قرار دارند برای این منظور انتخاب نشوند، مثل گابن، جایی که کودتا چیان نظامی در سال ۱۹۶۴ توسط نیروهای فرانسوی شکست خوردند. پس از انتخاب هدف به شکل محرمانه مامورین و عوامل کار دیده و مجهز ( که در ارتش به وفور یافت می شود) و همچنین افراد پلیس و سرویس های امنیتی را به خدمت خود در آورید.

حالا می توان عملیات را شروع کرد. هر یک از اکیپ ها می باید با سرعت هر چه بیشتر نقاط استراتژیک را که قبلآ مشخص شده تسخیر کنند، بی آن که دولت قادر باشد به طرح کلی دسترسی پیدا کند. کنترل وسایل ارتباط جمعی، ایستگاه های رادیو و تلویزیون و شبکه های حمل ونقل را در اختیار بگیرید، سریعآ نیروهای مخالف عمده و خطرآفرین ( احزاب، سندیکاها، رهبران مذهبی...) را مهار کنید. و بالاخره هسته های وفادار به دولت را از عکس العمل باز دارید ( بهتر آن است که از ضربه زدن به آنها بپرهیزید). زمانی که مقر حکومت محاصره شد و اعضای دولت بازداشت شدند، در دست گرفتن قدرت را از طریق اطلاعیه ای که از رادیو پخش می شود اعلام کنید.

این مدل راهنما، هرچند قدیمی، در ارزیابی عدم آمادگی در مورد کودتای ۲۰۱۶ ترکیه ( که بر بخشی از ارتش متکی بود) و همین طور کارآئی خشونت بار نظامیان در بیرمانی، که از اول فوریه ۲۰۲۱ به قدرت باز گشتند، چنگ اندازی به نقاط استراتژیک را تا فضای مجازی گسترش داد. لوتواک بیشتر در مورد کشورهای جهان سوم تآکید دارد ، ولی تصریح می کند که برخی کشورهای پیشرفته ی غربی نیز می توانند در صورت بروز بحران اقتصادی دراز مدت، شکست نظامی یا سیاسی و ناپایداری سیاسی مزمن مورد هدف واقع شوند.

مورد فرانسه در سال ۱۹۵۸قابل ذکر است. زمانی که کشور بدنبال شکست در جنوب شرقی آسیا (هندوچین) در گیر جنگ در الجزایر بود، طرفداران رادیکال الجزایر فرانسوی، رنه کوتی رئیس جمهور را به تسلیم شدن متهم می کردند. ارتش به جنبش می پیوندد : کمیته ی امنیت عمومی متشکل از نظامیان و غیر نظامیان، به رهبری ژنرال ژاک ماسو در تاریخ ۱۳ ماه مه ۱۹۵۸ تشکیل می شود. هدف فشار وارد کردن به رئیس جمهور برای تقاضای بازگشت ژنرال دوگل به دولت است - که در ژانویه ۱۹۴۶ از ریاست دولت استعفا داده بود- . ژنرال دوگل در ارتباط با شرایطی که وی را به مثابه ی مرد سرنوشت جلوه می دهد هیچ چیز برای گفتن پیدا نمی کند. با خودداری از به کار بردن توصیف « سیاسی کاری نفاق آمیز» در مورد فرماندهان ارتش در الجزایر، در تاریخ ۱۹ ماه مه به روزنامه نگاران می گوید: « درمورد ارتش که قاعدتآ ابزاری در خدمت دولت است، لازم است که همان گونه بماند، اما برای این کار می باید دولتی وجود داشته باشد (۵).» در عین رعایت مراتب قانونی، کوتی در برابر فشارهای نظامیان که هر روز بیش از پیش افزایش می یافت ( نیروهای چتر باز در تاریخ ۲۴ ماه می کنترل جزیره ی کرس را در اختیار می گیرند)، تسلیم می شود. با در اختیار گذاشتن پست ریاست دولت به دوگل در اول ماه ژوئن، با اصلاحات ساختاری مورد تقاضای وی با حمایت اکثریت نمایندگان مجلس موافقت می شود. به این ترتیب جمهوری پنجم پدید آمد و قانون اساسی آن در ۴ اکتبر ۱۹۵۸ به دنبال حوادثی که تاریخ نگاران در توصیف آن هنوز با مشکل مواجهند به تصویب رسید (۶).

احراز موفقیت چنین شورشی به عوامل بیشماری وابسته است، چیزی که قابل تکرار بودن آن را دشوار می سازد. سه سال پس از ۱۳ ماه مه ۱۹۵۸، « گروه چهارنفره ی ژنرالهای بازنشسته» ( طبق گفته ی مشهور دوگل)، که قدرت را در طول شب بین ۲۱ و ۲۲ آوریل ۱۹۶۱ در الجزایر به دست می گیرد، موفق به تحمیل خود نمی شود. ابن بار کودتا گران جز برخوداری از حمایت مدافعین سرسخت الجزایر فرانسه، سریعآ از جانب نیروهای نظامی و همچنین از سوی غیر نظامیان در انزوا قرار گرفتند. در یک رژیم دموکراتیک کودتا نمی تواند داشتن حمایت کم و بیش فعال مردم را نادیده بگیرد . چراکه این اقدام تنها کسب قدرت توسط نظامیان تلقی می شود و لاجرم به صحنه ی تئاتر خشونت باری تبدیل می گردد. همچون هنگامی که در ۲۳ فوریه ۱۹۸۱ نیروهای دفاع غیر نظامی در مادرید، مجلس نمایندگان را در برابر دوربین های تلویزیون به تسخیر خود در آوردند. آنها امیدوار بودند روند گذار دموکراتیکی را که اسپانیا به دنبال فوت فرانچسکو فرانکوی دیکتاتور در ۱۹۷۵ تجربه می کرد، متوقف کنند. اما گروگان گیری در فاصله ی چند ساعت شکست خورد.

از آنجایی که روش های گوناگون تآثیر پذیری متقابل دارند، تعیین ترازنامه ی دقیقی از اقدامات ضربتی سیاسی و نظامی دشوار است. با وجود این آمار نشان می دهد که واحد های نظامی برای خروج و عدول از وظایف قانونی که به آنها محول شده است با دشواری مواجه می شوند. بین سالهای ۱۸۱۴و ۱۹۸۲، تنها ۱۳ مورد از ۵۵ پرونونسیا منتو که اسپانیا شاهد آن بوده با موفقیت توآم شده است(۷). لوتراک در مورد « شورش ها» و « نافرمانی ها» ی نظامی به ۵ مورد موفقیت و ۴۰ مورد شکست بین سال های ۱۹۴۶ و ۱۹۶۴ اشاره می کند. در اروپا بین سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ تنها یک مورد کودتا با موفقیت همراه بوده است ( کودتای سرهنگ ها در یونان در سال ۱۹۶۷)، در حالی که ۷ مورد کودتا خنثی شده است (۸).

در بین عوامل مؤثر در شکست، توانایی قدرت حاکم در تقبیح و بدنام کردن متقاعد کننده ی نیروهایی که قصد سرنگونی اش را دارند، تعیین کننده است. به طور طبیعی رژیمی که خود را مدافع لیبرالیسم می داند در این زمینه از یک امتیاز برخوردار است، حتی اگر کسانی که خود را سرسختانه مدافع آزادی می دانند، گاهی به خوبی با خشونت سیاسی کنار می آیند. مورد فردریش هایک اقتصاد دان لیبرال از آن جمله است. کسی که دیکتاتوری آگوستو پینوشه را که به دنبال کودتای ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ روی کار آمد، توجیه می کند. وی طی دومین اقامتش در شیلی در سال ۱۹۸۱ می گوید : « من با دیکتاتوری به عنوان نهادی دراز مدت مخالفم، ولی یک دیکتاتوری می تواند در یک دوران گذار، سیستمی ضروری باشد (۰۰۰)، من شخصآ یک دیکتاتور لیبرال را به یک دولت دموکراتیک بدون لیبرالیسم ترجیح می دهم (۹). تازه تر از آن داوری تونی بلر نخست وزیر سابق (انگلستان ) از حزب کارگر است، که از کودتای ژنرال عبدالفتاح السیسی در ژوئیه ۲۰۱۳ در مصر، به بهانه ی مبارزه با اسلام گرایی دفاع کرد.

چنین مشروعیت بخشی ها در حوزه ی سیاسی قابل درک نیست. از دیدگاه یک حقوق دان، قانون تنها معیاری است که می توان بر آن تکیه کرد : و آن عبارت است از « مقاومت در برابر ستم و انقیاد»، که در اعلامیه ی حقوق بشر و شهروندی در ۲۶ اوت ۱۷۸۹ بیان شده است. اما این اصل آنچنان گنگ و مبهم است که هیچ گونه تعریف حقوقی دقیقی نمی توان از آن به دست داد. در نتیجه از دیدگاهی صرفآ قانونمند، هر گونه کسب قدرت از طریق زور در یک دولت قانون مذموم و محکوم است. امری که مبنای انتقاد به نیروهای چپ می شود، وقتی که آنها که مدعی میراث انقلابی هستند فراخوان های تمرد جناح دیگر را افشا و محکوم می کنند.

با وجود این کودتا یک عمل سیاسی محسوب می شود، و در نتیجه می باید طبق قانون با آن برخورد کرد. هنگامی که نیروهای نظامی در آن دخالت دارند، گرایشی اقتدار گرایانه و محافظه کارانه از آن انتظار می رود. اما از منظر تاریخی همه ی تمهیدات سیاسی که با دخالت نظامیان صورت گرفته ، لزومآ به جانب نظم و ارتجاع سوق پیدا نکرده است. در سالهای بین ۱۸۱۰ تا ۱۸۲۰ ، فرماندهان نظامی لیبرال عضو جمعیت مخفی « کربوناری**» در ایتالیا، بر علیه حکومت مطلقه ی سلطنتی، هم پیمان شدند. شماری از پرونونسیامنتو ها در رشد لیبرالیسم در اسپانیای قرن نوزدهم سهیم بودند (‌از جمله رافائل دٍل دیه گو در سال ۱۸۲۰، شاه فردیناند هفتم را مجبور می کند تا قانون اساسی ۱۸۱۲ کادیکس را محترم بشمارد). در سال ۱۹۷۴، در پرتقال « انقلاب میخک ها» با کودتای نظامی آغاز شد و بازگشت به دموکراسی، پس از بیش از ۴۰ سال دیکتاتوری سالازاریستی را در پی داشت. مستقل ازنقطه نظر قانون، نمی توان همه ی شورش ها، حتی نظامی را دارای ارزش یکسانی دانست.

توضیحات مترجم :

Pronunciamiento* به روندی اطلاق می شود که طی آن نیروهای نظامی بر علیه دولت مستقر اقدام می کنند. پرونونسیامنتو در زبان اسپانیایی به معنی « اطلاعیه» است.

Carbonarisme** در ایتالیا یا Charbonisme در فرانسه، جنبشی مخفی با جهت گیری سیاسی است که در اوایل و اواسط قرن نوزدهم، به ویژه در پروسه ی یک پارچه شدن ایتالیا نقش داشته است.

منابع :

۱ - « برای بازگشت افتخار به حکومت کنندگان مان» : بیست ژنرال ماکرون را به دفاع از میهن پرستی دعوت می کنند»، Valeurs actuels, Paris, 21 avril 2021

۲ – Gabriel Naudé ملاحظات سیاسی در مورد کودتا، انتشارات گالیمار، مجموعه « Le Promeneur » پاریس ، ۲۰۰۴.

۳ – Curzio Malaparte تکنیک کودتا، انتشارات گراسه ، مجموعه ی « دفتر های سرخ»، پاریس، ۲۰۰۸

۴ – Edward N. Luttwak, راهنمای کودتا، انتشارات اودیل ژاکوب، مجموعه ی « اوپوس»، پاریس، ۱۹۹۶

۵به نقل از Grey Anderson در «جنگ داخلی در فرانسه» ۱۹۵۸-۱۹۶۲.از کودتای گلیست تا پایان O.A.S انتشارات لا فابریک، پاریس، ۲۰۱۸.

۶ – Patrick Lagoueyte کودتاها سرگذشتی فرانسوی، انتشارات CNRS، پاریس، ۲۰۲۱.

۷ – Mathieu Trouvé، فرهنگ Pronunciamiento در اسپانیا، پارلمان، مجله ی تاریخ سیاسی، شماره ۱۲ ، پاریس ۲۰۰۹.

۸ – Aaron Belkin et Evan Schofer, « Toward a structural understanding of coup risk », The Journal of Conflict Resolution, vol. 47, n° 5, Thousand Oaks ( Californie),2003

۹به نقل از Grégoire Chamayou,جامعه ی حکومت نشدنی، تبار شناسی لیبرالیسم خود کامه، انتشارات لا فابریک، ۲۰۱۸.

 لوموند