نئولیبرالیسم اقتدارگرا دمکراسی...

 
 

نئولیبرالیسم اقتدارگرا دمکراسی اجتماعی را تضعیف کرده است: تحمل «دنیای از ما بهتران» * یا گذار از سرمایه داری

نویسنده: Antonio Mendoza 

برگردان: باقر جهانباني

ما در عصری دیستوپی** زندگی می کنیم که هویت بر اساس کالایی شدن هستی و فرافکنی خودپرستی استوار است.در چنین فضائی ما الزاما قربانیان جامعه مصرف هستیم: افرادی که حس حیات را از دست دادهایم، حسی که شرط لازم تحقق ما به عنوان انسان است.

مذهب ، که در گذشته به عنوان نوعی ابزار کنترل جامعه از آن استفاده می شد ، با تلفن های هوشمند جایگزین شده است: خدایان جدید الگوریتمی به هوس ها و امیال جامعه فناوری دامن می زنند و آنها را کنترل و اداره می کنند ،جامعه ای که در آن مصرف کنندگان به نوبه خود به کالای مصرف تبدیل شده اند. دنیائی آنچنان که جورج اورول*** به تصویر میکشد.دنیایی اورولیائی که در آن حریم خصوصی و ناشناس بودن رویاهای قدیمی شده اند و جستجوی لذت مصنوعی از ویژگی ذاتی آنست و هاکسلی در کتاب « دنیای از ما بهتران » به زیبایی آنرا توصیف کرده است.

از سوی دیگر نئولیبرالیسم اقتدار گرا با زیر سوال بردن تک تک پایه های قدرت جوامع آزاد، دمکراسی اجتماعی را تضعیف کرده است: سیستم های آموزشی و بهداشتی و همچنین هرگونه مبنایی برای تصور یک مالکیت مشترک رهایی بخش تضعیف شده اند. همزمان، ایدئولوگهای نظام، بی اعتباری کنونی سیاست را چون ابزاری برای تقویت گفتمان ارتجاعی پسا واقعی، بکار گرفته اند ، چون تزهای فوکویاما در کتاب« پایان تاریخ» که پس از فروپاشی رژیم های به اصطلاح « سوسیالیسم واقعا موجود» بر تداوم سرمایه داری به عنوان تنها مدل ممکن در چارچوب سلطه نئولیبرالی تاکید داشت. به عبارت دیگر ، ایجاد آنچه گرامشی آنرا یک هژمونی فرهنگی می نامید، در چارچوب تحمیل دیکتاتوری سوداگری مالی به عنوان بردار فوق- واقعیتی که تسلط خود را بر هرگونه تلاش برای جایگزینی ساختار اقتصادی، اعمال خواهد کرد.

افزون بر این افزایش روز افزون عدم شرکت در انتخالات به بزرگترین گواه عدم رضایت مردم در برابر تسلط شیوه تولید سرمایه داری و مفروضات ایدئولوژیکی فراگیر آن تبدیل شده است.

باید از منطق سرمایه داری خارج شویم: با تغییر شیوه درک ذهنی مان ، می توانیم نوع دیگری از شناخت از واقعیت را بوجود آوریم و با اعتبار بخشیدن به یک مدل بدیل آنرا به جایگزینی برای سیستم درنده کنونی تبدیل کنیم. توجه داشته باشید که ساختار اقتصادی کنونی و پارادایم های ایدئولوژیکی آن مطابق با شگرد وترفند های نخبگان است ، که به ما القا می کنند که مدل اقتصادی- اجتماعی آنها تغییرناپذیر اند و بنابراین تنها الگویی است که در عمل قابل دستیابی است. از سوی دیگر ، اگر با پیشنهاد بدیلی برای برنامه ریزی دموکراتیک و توسعه اشکال جدید مالکیت جمعی ، توتم های ایدئولوژیک نئولیبرالیسم را زیر سوال ببریم ، می توانیم به نوبه خود قرائتی جدید از واقعیت ایجاد کنیم که در آن امکان تغییر هم ممکن و هم فوریت فوریت داشته باشد. زیر سوال بردن برتری عینی سرمایه داری تنها در صورتی امکان پذیر خواهد بود که از نظر ایدئولوژیکی و ذهنی از پیش آماده شده باشد.

*اشاره به رمان «Brave New World» که آلدوس هاکسلی آنرا در سال 1932 نوشته شده است. این کتاب در ایران با عنوان «دنیای قشنگ نو» توسط سعید حمیدیان ترجمه شده است. بیست و پنج سال بعد ، هاکسلی مقاله ای را به این کتاب اختصاص داد و روند تحولات جهان را همانگونه که در این کتاب به تصویر کشیده بود ، خطرناک ارزیابی می کند.

**دیستوپیا یک داستان تخیلی است که جامعه ای را به تصویر می کشد که فرار از آن غیر ممکن است.حاکمان با قدرت کامل و بدون محدودیت بر شهروندانی که آزادیشان را از دست داده اند حکومت می کنند.

***جامعه ای مستبد و خودکامه با جعل ودستکاری اطلاعات آنچنان که جورج اورول به تصویر میکشد

 Antonio Mendozaشاعر

 لوموند