غلیان دیپلوماتیک، از تهران تا پکن
پاکستان، هند، ایران، چین، روسیه... کشورهای همسایه افغانستان اند که گاه منافع متفاوت دارند ولی برای سرکار آمدن یک دولت اتحاد ملی تلاش می کنند.
یک ضرب المثل افغان می گوید: «اگر کسی حقیقت را گفت، به او یک اسب بده، برای گریختن به آن نیاز دارد». هنگامی که جوزف بایدن، رئیس جمهوری آمریکا در ١٤ آوریل ٢٠٢١ عقب نشینی همه نیروهای آمریکایی از افغانستان را اعلام کرد، با لحنی کمی ناراحت از توافق «دوحه»، که در فوریه ٢٠٢٠ امضاء شده بود سخن گفت: «بی تردید این چیزی که با مذاکره با من به دست می آمد نیست، اما توافقی است که توسط دولت ایالات متحده انجام شده و باید به آن احترام گذارده شود (١)». سلف او، دونالد ترامپ نه تنها دربرابر همه شرایط طالبان سرفرود آورد، بلکه حتی شرطی را نیز پذیرفت که شورای امنیت سازمان ملل متحد را ملزم می کرد که توافق را تأئید کند (٢). این کار در ١٠ مارس سال جاری با اتفاق آراء همه اعضای شورا (ازجمله خود ایالات متحده) طی قطعنامه ٢٥١٣ انجام شد.
واشنگتن نمی توانست این توافق را زیرپا بگذارد و آقای بایدن چاره ای جز پذیرش و اجرای دقیق متن آن نداشت. این دقیقا چیزی بود که طالبان، پیش از آن که دست به تصرفات سرزمینی برق آسا بزند می خواست (مقاله دور از چشم دوربین ها، در کابل و قندهار را بخوانید). چهارماه بعد، آنها کاخ ریاست جمهوری در کابل را درحالی تصرف کردند که اشرف غنی، رئیس جمهوری پا به فرار نهاده و گفته بود: «طالبان جنگ را بردند». روی دیگر سکه تاریخ این است که نظامی که ظرف ٢٠ سال توسط «جامعه بین المللی» ساخته و پرداخته و تغذیه شد، طی چند هفته فروپاشید.
به این ترتیب، هنگامی که «طالب»ها کابل را تسخیر کردند، ایالات متحده حتی نتوانسته بود سفارت را تخلیه و همکاران خود را از افغانستان خارج کند. عقب نشینی تا آن زمان منظم، بدل به گریزی همراه با صحنه هایی از وحشت زدگی –گاه مرگبار- در فرودگاه شد. با این حال، پایتخت افغانستان آرام ماند. جشن استقلال ١٩ اوت به روال معمول برگزار و مراسم شیعی روز عاشورا (٣) در همان روز هم بدون وقوع حادثه ای انجام شد.
حرف های سیاسی ایالات متحده دیگر ارزشی ندارد و کشورهای شرکت کننده در ائتلاف هم دست به عقب نشینی زدند و سفارت خانه های خود را درحالی تخلیه کردند که سفارت خانه های روسیه، چین، ایران، پاکستان و ترکیه دایر و مشغول به کار بودند.
اکنون سرنوشت افغانستان در صحنه ای منطقه ای رقم می خورد که اتحادها و دشمنی ها ساده نیست. پس از رگبارهای توهین و دشنامی که بین کابل و اسلام آباد رد و بدل شد، چین می کوشد که اوضاع را آرام کند؛ روسیه و ایران به مشورت با طالبان و نیز مردان سیاسی افغانستان می پردازند و هند کم و بیش سیاست انتظار درپیش گرفته است.
ازنظر مسکو این امر تازه ای نیست: روس ها از سال ٢٠١٨ نخستین دیدار شورشیان با نمایندگان رسمی افغانستان را سازماندهی کرده بودند که دیدار دیگری در فوریه ٢٠١٩ نیز درپی داشت. در آن زمان، طالبان اطمینان می داد که از تسخیر نظامی صرفنظر کرده و می گفت که حاضر است درمورد تقسیم قدرت گفتگو کند. وعده ای که شاید در سرمستی ناشی از موفقیت هایشان فراموش شود ، اگرچه آقای سرگئی لاوروف وزیر امورخارجه روسیه، در کنفرانس ١٨ مارس گذشته آن را به طالبان یادآوری کرد. کنفرانسی که در جریان آن طالبان با اعضای «شورای عالی آشتی ملی» (HCRN) دیدار کرد و با حضور ایالات متحده، چین و پاکستان برگزار شد. در این دیدار همه شرکت کنندگان درمورد پذیرش اصل مشارکت در یک دولت موقت ائتلافی توافق داشتند (٤).
«ترجیح دادن طالبان به "سازمان حکومت اسلامی" (داعش)»
با این همه، مسکو به ویژه نگران امنیت جمهوری های آسیای مرکزی، که حوزه نفوذش محسوب می شود است: طالبان کنترل سراسر شمال کشور، همجوار با تاجیکستان و اُزبکستان را در ٥ ژوئیه در دست گرفت و بیش از هزار سرباز ارتش افغانستان به تاجیکستان پناهنده شدند. آقای ولادیمیر پوتین بزودی به همتای تاجیک خود، آقای امامعلی رحمان وعده داد که درصورت نیاز به این کشور کمک نظامی کند.
سه روز بعد، چندتن از بلندپایگان طالبان، ازجمله ملا عبدالغنی برادر، بنیانگذار مشترک جنبش همراه با ملا عمر متوفی، با آقای زمیر کابولوف نماینده ویژه کرملن در امور افغانستان در پایتخت روسیه دیدار کرده و به او اطمینان دادند که هرگز به کشورهای همسایه حمله نخواهند کرد. همه چیز خوب پیش می رفت! از دیرباز روسیه طالبان را بهترین سنگر دربرابر «سازمان حکومت اسلامی» (داعش) می بیند، که به نظر کابولوف دارای ٢٠ هزار عضو است. رقمی که مبالغه آمیز و نشان دهنده هراس مراجع بین المللی از داعش است. این درحالی است که طالبان هیچ بلندپروازی ای در بیرون از افغانستان ندارد. فزون براین، اکنون طالبان – به خلاف سال های ٢٠٠١- ١٩٩٦ که در قدرت بود- دغدغه شناسایی بین المللی خود را دارد و مسکو بی تردید برایش بهترین برگ برای بازی کردن است.
حکومت ایران نیز به دلیل همان نوع نگرانی ها موضعی خیلی نزدیک به موضع روسیه دارد. درواقع، داعش در افغانستان تحت نام «دولت اسلامی استان خراسان» (IS-KP) فعالیت می کند. این درحالی است که پیش از به وجود آمدن افغانستان در سال ١٧٤٧، خراسان یکی از استان های ایران بود که گستره آن از دریای مازندران تا کرانه های رود جیحون بود. بنابراین، نامیدن یک استان خلافت اسلامی داعش برای سراسر نواحی شرقی ایران خطر محسوب می شود. محمد جواد ظریف، وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی، حتی وعده داد که تیپ فاطمیون، عمدتا شامل هزاره های افغان که پیشتر در سوریه جنگیده بود، می تواند برای حمله به «سازمان حکومت اسلامی داعش خراسان» به کمک کابل بشتابد (٥).
از آنجا که بین دو بد، باید آن که کمتر بد است را انتخاب کرد، ایران شیعه از طالبان [سنی] حمایت نموده و در خط باریکی که پوشیده از تناقض های بسیار است حرکت می کند. درواقع، جنگجویان طالبان سنی هایی بنیادگرا و دوست دشمن همیشگی آن یعنی عربستان سعودی هستند و در سال هایی که به افغانستان حکومت می کردند، با شیعیان هزاره که تهران می خواست از آنها حمایت کند بدرفتاری می نمودند. روشن است که ایران نمی خواهد ببیند که آنها قدرت مطلق ، مانند سال های ١٩٩٦ تا ٢٠٠١ به دست می آورند، اما خواهان شکست آنها نیز نیست، زیرا این شکست به معنای بازگشت به دوران جنگ داخلی و سرازیر شدن سیل پناهجویان به ایران است. بنابر ارقام رسمی، ٨٠٠ هزار پناهنده افغان در ایران بسرمی برند، اما طبق برآوردی که تهران در اکتبر ٢٠٢٠ منتشر کرده، تعداد پناهجویانی که ثبت نام نکرده اند بیش از ٢ میلیون تن است. این ارقام را «کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد» (HCR) نیز منتشر کرده است.
کمی پس از دیدار مسکو، هیئتی از طالبان در تهران پذیرفته شد. آقای ظریف حتی بیش از روس ها بر ضرورت پذیرش اصل ایجاد یک دولت اتحاد ملی اصرار کرد. در این دیدار، یک هیئت از «شورای عالی آشتی ملی» (HCRN) که از کابل آمده بود نیز با طالبان دیدار کرد. این دیدار به هیچ نتیجه قطعی دست نیافت. در این مرحله، مهم ترین چیز برای حکومت ایران تثبیت خود به عنوان بازیگر اصلی منطقه ای درمورد افغانستان است.
پیش از پیشروی های طالبان، به نظر نمی آمد که هیچ گفتگویی بین افغان ها بخت به نتیجه رسیدن داشته باشد. آقای شاه محمود قریشی، وزیرامور خارجه پاکستان، دلیل ریشه ای آن را چنین بیان می کند که طالبان به هر قیمت درپی استقرار امارت اسلامی، یعنی نظامی که در آن شریعت در حکم قانون اساسی باشد است، درحالی که نمایندگان «شورای عالی آشتی ملی» (HCRN) خواهان یک جمهوری اسلامی دارای قانون اساسی و نظام انتخاباتی (٦) هستند. دو دیدگاهی که با هم آشتی پذیر نیست.
با این همه، از فردای تسخیر کابل، گفتگوهای بین افغان ها بدون میانجی گری خارجی در خانه آقای عبدالله عبدالله، رئیس «شورای عالی آشتی ملی» با حضور بلندپایگان طالبان و حامد کرزای، رئیس جمهوری پیشین افغانستان (٢٠١٤- ٢٠٠١) آغاز شد. برخی از چهره های سیاسی، «جنگ سالاران» پیشین و رهبران حزب های اسلامی، مانند آقای گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی هم به طالبان پیروز نزدیک شدند و حتی اصل ایجاد یک امارت اسلامی را پذیرفتند. به نظر می رسد که در آینده نزدیک یک دولت موقت ائتلافی – مورد درخواست روس ها، ایرانی ها و حتی پاکستانی ها- تشکیل شود. تشکیل این دولت را طالبان طی چند هفته، احتمالا پس از تکمیل عملیات عقب نشینی، اعلام خواهد کرد.
نگرانی نخست وزیر پاکستان
اگر شرایط تنش آلود کنونی آرام شود، پاکستان خواهد توانست نقشی مهم ایفا کند. آقای حمدالله محب، مشاور امنیتی دولت افغانستان پیش از سقوط، کشور همسایه را به یک «روسپی خانه (٧)» تشبیه می کرد. این سخنان که تندی و گزندگی بسیار داشت، موجب برانگیخته شدن دشمنی های دیرینه شد. این دشمنی ها حول محور کمربند قبیله ای پشتون تبلور می یابد که از قضا خاستگاه طالبان و در خط مرزی (خط دیورند*) است که افغانستان هرگز آن را به رسمیت نشناخته است (٨). در ٢٠ ژوئن، در جریان یک مصاحبه خیلی تنش آلود در شبکه تلویزیونی «طلوع نیوز»، آقای قریشی بدون هرگونه ابهام گفت: «اگر شما خواهان حسن همزیستی دو همسایه هستید، "خط دیورند" را به عنوان مرز بین المللی به رسمیت بشناسید».
در واقع، حتی پاکستان هم، با آن که در سال ١٩٩٦ در به قدرت رساندن طالبان شرکت داشت، از پیروزی برق آسای آن نگران است. اما در آن زمان، طالبان تحت حمایت اسلام آباد فرمانبرداری مورد انتظار اسلام آباد را از خود نشان ندادند و از پذیرش «خط دیورند » به عنوان مرز سرباز زدند. پس از سال ٢٠٠٥، پاکستان قربانی حملات «تحریک طالبان پاکستان» (TTP) شد که شاخه ای از طالبان افغانستان و خیلی نزدیک به هسته های اُزبک و اویغور القاعده است. «تحریک طالبان پاکستان» در وزیرستان پاکستان مستقر شد و از آنجا به حملات شدید علیه حکومت پاکستان دست زد. به این ترتیب، در مطلبی که درتاریخ ٢١ ژوئن در نشریه واشنگتن پست منتشر شد، عمران خان، نخست وزیر پاکستان از طالبان فاصله گرفت و گفت: «ما در گذشته یک اشتباه کردیم و دست به انتخاب بین طرف های درگیر در جنگ زدیم، اما از این تجربه درس گرفته ایم». دلایلی برای باور به این موضوع وجود دارد که پاکستان، با آن که بهترین موقعیت را برای متقاعد ساختن طالبان به نرم تر کردن مواضعش دارد، در سیاست خود تجدید ارزیابی خوهد کرد.
هند، که دشمن بزرگ اسلام آباد است، تاکنون بیشترین کمک ها را به افغانستان کرده است. این کمک ها از سال ٢٠٠١ بالغ بر ٣ میلیارد دلار می شود. با این حال، امروز، به خاطر این که تنوانسته بازگشت نیرومند طالبان را پیش بینی کند، موضعی احتیاط آمیز درپیش گرفته است. با آن که هدف آن، چنان که پاکستان متهمش می کند، تثبیت اقتدار منطقه ای خود بوده، به نظر می آید که بازده سرمایه گذاری هایش در حد انتظار نباشد.
چین که آشکارا بزرگ ترین قدرت منطقه است، موضعی محتاط درپیش گرفته ولی از عقب نشینی خیلی سریع آمریکایی ها نگران است. درواقع، طالبان برای تسخیر بدخشان، که مجاور استان سین کیانگ چین است، صفوف خود را به روی بسیاری از گروه های اُزبک و تاجیک مانند «جنبش اسلامی اُزبکستان» (MIO) و «اتحاد اسلامی جهاد» (IJU) و «جماعت انصارالله تاجیک» گشود. همه این گروه ها پیوندهایی با اویغورهای «حزب اسلامی ترکستان» دارند. پکن از طالبان که با آنها روابط صمیمانه دارد انتظار دارد که مانع بهم پیوستن این شبکه ها شود. این امر از آن رو است که چین سرمایه گذاری های هنگفتی در معادن مس « عینک » - دومین ذخایر سنگ مس دنیا - و نیز منابع سوختی شمال افغانستان کرده است. چین با این ارزیابی که تنها توسعه اقتصادی است که می تواند موجب ثبات افغانستان شود، پیشنهاد کرده که بزرگ راه اقتصادی چین- پاکستان (CPEC) را ایجاد نماید. اما این برنامه ها، اگر هم انجام شود، در دراز مدت به بهره دهی می رسد.
سرانجام، ترکیه است که علاوه بر تلاش جدی در سازماندهی کنفرانس های بین المللی صلح، پیشنهاد تأمین امنیت فرودگاه بین المللی کابل، پس از عقب نشینی آمریکایی ها را داده ولی طالبان این پیشنهاد را رد کرده است. با این حال، رئیس جمهوری رجب طیب اردوغان توانسته موقعیت خود در «سازمان پیمان اتلانتیک شمالی» (ناتو) را بهبود بخشیده و با پیشنهاد این «خدمات پس از فروش» از میزان تنش روابط خود با ایالات متحده بکاهد.
*مرز دیورند یا براساس نظر دولت افغانستان خط دیورند، نام مرز بین افغانستان و پاکستان است که در زمان امیرعبدالرحمن خان بین افغانستان و هند بریتانیائی به نمایندگی مورتیمر دیورند تعیین شد.
١- « Remarks by president Biden on the way forward in Afghanistan », « Speeches and remarks », Maison Blanche, Washington, DC, 14 avril 2021.
٢- « Agreement for bringing peace to Afghanistan » (PDF), partie III, alinéa premier, 29 février 2020.
٣-مراسم عاشورا که از سوی طالبان سنی بدون مشکل برگزار شد.
٤- « Joint statement on extended “troika” on peaceful settlement in Afghanistan », ReliefWeb, 18 mars 2021.
٥- « Exclusive interview with Iran’s foreign minister Javad Zarif », Tolo News, 21 décembre 2020. ٦- « Qureshi voices concern over current situation in Afghanistan », Afghan Voice Agency, 23 juin 2021.
٧- « Afghan NSA Mohib “brothel house” remarks spark diplomatic row with Pakistan », Asian News International, 8 juin 2021.
٨-مقاله «مرز میان افعانستان و پاکستان، هم منشاء جنگ و هم کلید صلح»، لوموند دیپلماتیک اکتبر٢٠١٠ https://ir.mondediplo.com/2010/10/article1609.html
GEORGES LEFUVRE
ژرژ لوفور قوم شناس و ديپلومات، رايزن سياسي پيشين کميسيون اروپا در پاکستان.
اسناد پيوسته
لوموند