زبان به مثابه یک ویروس
بررسی نقش زبان در رمان Snow Crash
زبان در رمان سایبرپانک Snow Crash اثر نیل استیونسن نقشی اساسی ایفا میکند. در این مقاله به ماهیت زبان در دنیای به تصویر کشیده در رمان و تشابهات آن با دیگر تئوری های زبانی میپردازیم.
رمان سایبرپانک Snow Crash اثر نیل استیونسن ایدههای جذابی در زمینهی زبان انسان و تاثیر آن روی تاریخ و تمدن دارد. داستانی از آمریکای قرن بیست و یکم و هکری نوجوان که تئوری جهانی زبانی (Language Universalism) چامسکی را واکاوی میکند و آن را به تار و پود دنیای دیوانه و مجازیاش راه میدهد. تئوریای که یکی از رکنهای اصلی آن این است که ذهن انسان ساختاری فیزیکی و ذاتی برای تشخیص و یادگیری زبان دارد.
ایدهی اصلی رمان Snow Crash (و همینطور در تئوری چامسکی) این است که زبان انسان به این دلیل توسط ذهن او درک میشود که تمامی ذهنها ساختاری مشترک برای درک زبان دارند. همانطور که در کتاب آمده:
«سخت افزار یکی است فقط نرم افزار است که متفاوت است.»
به همین علت است که تمامی زبانها کم و بیش دارای ساختاری یکسان هستند. در رمان همچنین به این معنی است که اگر شما توانایی «هک» کردن یک زبان را داشته باشید در واقع همهی آنها را هک کردهاید.
در Snow Crash زبانهای فراگیر مانند انگلیسی، چینی و .. وجود دارند که هرکس توانایی یادگیری آنها را دارد اما یک زبان ساختاری عمیقتر (در واقع همان سخت افزار) وجود دارد که توانایی یادگیری زبانهای معمولی را به ما میدهد.
کنترل خودآگاه ذهن توسط زبانهای یادگیریشده انجام میشود به همین دلیل قابلیتی مانند گلاسولیلیا[1] نوعی کنترل ناخوداگاه از سمت سخت افزار موجود در ذهن به شمار میآید. در SC گلاسولیلیا از ساختارهای عمیق ذهن برآمده که در تمامی انسان ها مشترک است. پس در صورتی که شخصی زبان مورد استفاده آن ساختار (و به نوع گلاسولیلیا) را بلد باشد میتواند از کنترل خودآگاه ذهن رد بشود و درواقع شخصی را هک کند.
در اواخر رمان (مانند بسیاری از رمان های استیونسن) وارد یک دیالوگ طولانی با ماهیت expositive میشویم که تاریخچهی تحولات زبان را مورد بررسی قرار میدهد. گفته میشود که تمدنهای اولیهی انسانها با زبانی صحبت میکردند که بسیار نزدیک به سطح سختافزاری ذهن انسان بود.[2] دلیل آن هم وجود ویروسی به نام Metavirus بود که حاصل آن زبان اولیه و انتقال معلومات توسط واحدهای اطلاعاتی کوچک به نام Me (تلفظ به صورت مِی) بود. انسان ها در این پروسه کاملا خودآگاه نبودند ولی از اطلاعات ذخیره شده در Me ها استفاده میکردند. به عنوان مثال اگر شما تصمیم داشتید نان درست کنید کافی بود لوح Me که روی آن اطلاعات درست کردن نان نوشته شده بود را پیدا کنید (در کتاب از واژه دانلود هم استفاده شده) تا دستورعمل روی آن را انجام بدهید.
این ناخودآگاهی تا زمان شخصی به نام Anki ادامه پیدا میکند. انکی اولین فرد هوشیار و خودآگاه تاریخ است. او که از زندگی در میان انسان هایی که فرقی با ربات ندارند احساس تنهایی میکند یک Me جدید به نام Nam-shab مینویسد که با خواندن آن زبان اولیه (همان ویروس) را کنار میزند و یک زبان جدید (زبانی انسانی) را جایکزین آن میکند و خودآگاهی را بوجود میآورد. انکی که درواقع اولین هکر تاریخ نیز هست چون با یک ویروس نرمافزاری باعث ایجاد انسان مدرن و خودآگاه و شروع تاریخ تمدن میشود. اتفاقی که در کتاب مقدس به عنوان برج بابل یاد می شود و زبان های مختلف انسانی در آن پدید آمدند.
این ایده که به زبان مانند یک ویروس پرداخته میشود بسیار مانند سخن William S. Burroughs است که میگوید:
Language is a virus from outer space. The word has not been recognized as a virus because it has achieved a state of stable symbiosis with the host.
زبان یک نوع ویروس است که از فضا آمده. اما چون با میزبانش به همزیستی پایدار رسیده است، به عنوان ویروس شناخته نمیشود.
باروز حتی تا اینجا پیش میرود که دلیل شاخته نشدن زبان به عنوان یک ویروس را همزیستی آن با میزبان (انسان) میداند. اما در SC همزیستی زیاد مورد بررسی قرار نمیگیرد و با اتفاقاتی که برای افراد هک شده میافتد (مانند کامپیوتر کرش کرده هیچ واکنشی ندارند) به نظر میرسد ویروس به صورت کامل نتوانسته این همزیستی را شکل بدهد و هنوز میان او و میزبانانش جدال وجود دارد. ایده ویروس بودن زبان همچنین مشابه تئوری Memetics از ریچارد داوکینز است که پیشنهاد میدهد طریقهی انتقال اطلاعات فرهنگی و زبانی بسیار مشابه شیوع یک ویروس در یک گونه است.[3]
از این دید زبان یک میزبان را «مبتلا» کرده و توسط همان میزبان به دیگران نیز سرایت میکند؛ هرچند در مقایسه با ویروس واقعی این عمل بسیار کندتر صورت میگیرد. زبان همچنین رفتارهای دیگری نیز دارد که میتواند در این مقایسه جالب باشند. مثلا به توجه به نیازهای فردی ممکن است دچار تغییر بشود و در صورت نیازهای بزرگتر جمعی در طول زمان ممکن است به کلی دگرگون شود.
ظرافت این ایده در Snow Crash به این موضوع بر میگردد که نه فقط زبان بلکه خود هوشیاری را نوعی ویروس نرم افزاری میپندارد. به این دلیل که انسان ها قبل از Nam-shab ی که توسط انکی ساخته شود درواقع نوعی ماهیت پردازشکنندهی اطلاعات بدون هیچ خودآگاهی از روند آن داشتند.
میتوان این طور نتیجهگیری کرد که انسانها توسط طبیعت در مسیر تکاملی خود «برنامهریزی» میشوند و تمامی این برنامهها یا کدها شکل کلی غرایض آنها را تشکیل میدهد. تفاوت انسان و حیوان درواقع همان ویروس و در ادامه نرم افزار و هک انکی بوده که آن را کنار زد تا انسان به چیزی که هست تبدیل شود.
Glossolalia [1]یا speaking in tongues به رفتاری گفته میشود که (عموما در دین) فردی شروع به سخن گفتن به زبانی که بلد نیست یا زبانی ناشناخته است سخن میگوید.
[2] میتوان تشابهاتی از زبانهای کهن نامبرده در کتاب و زبانهای برنامه نویسی کامپیوتر سطح پایین مانند assembly پیدا کرد و آنها را زبانهای سطح بالا مانند python و … مقایسه کرد.
[3] دلیل نامگذاری meme های اینترنتی نیز چندان تفاوتی ندارد همچنین فراموش نکنیم پخش شدن یک meme در بازهی زمانی کم را به اصطلاح viral شدن آن میگویند که دقیقا کلمهایست که برای ویروس هم به کار میرود.