« «ناتو»، تا کجا؟ تا کِی؟ »

 
 
 

HELENE RICHARD و Martine BULARD

برگردان شهباز نخعی

نقد( کریتیک) ابزار معرفت برای تکمیل متن است؛ نقادی، از نقد ارسطو بر افلاتون شروع میشود تا امروز در حوزه هنر، علم ، ادبیات وفلسفه ادامه دارد. متاسفانه اصطلاح نقد و نقادی در میان روشنفکران ما با بار و معنی منفی آن مروج شده است در حالیکه نقد به مفهوم یک روش در خوانش متن، باعث رشد و تکامل حوزه های فکری میگردد.

اروپای دو نیمه شده

رودررویی شرق- غرب در اروپا از فردای شکست نازی ها ازسر گرفته شد. «ترس از سرخ» اردوگاه غرب به رهبری آمریکا را به متحد شدن در چهارچوب «پیمان اتلانتیک» واداشت و یک سازمان نظامی مشترک به وجود آورد. اتحاد شوروی نیز پس از مدتی تعلل «پیمان ورشو» را براه انداخت.


موقعیتی که اوکراین پیش آورده

حمله روسیه به اوکراین برای «سازمان پیمان اتلانتیک شمالی» (ناتو) حکم اکسیر جوانی را داشت زیرا چنان که امانوئل ماکرون رییس جمهوری فرانسه گفت باعث شد «یک روشنگری راهبردی انجام دهد (...) و به منشأ درگیری ها برسد». ۱۸ ماه پیشتر، همین آقای ماکرون در اظهار نظری که در صفحه « اول» نشریه اکونومیست چاپ شد به تندی گفته بود: «"ناتو" در مرحله مرگ مغزی است».

زیر چتر آمریکا

کشورهای اروپایی آسیب دیده از فجایع جنگ جهانی دوم، پس از پایان جنگ در جستجوی حفاظت امنیتی بودند. ایالات متحده کوشید این حفاظت و امنیت را به آنها عرضه کند. در گرماگرم جنگ سرد و زمانی که موج ضد کمونیستی براه افتاده بود، واشنگتن در «سازمان پیمان اتلانتیک شمالی» (ناتو) و فرماندهی کل نظامی آن دست بالا را یافت.

گوشه ای آرام در آسمانی توفانی

پس از قرارگرفتن خروشچف در رأس اتحاد جماهیر شوروی در سپتامبر ۱۹۵۳، نقطه عطفی در روابط با «غرب» ایجاد شد. البته مسکو در ماه مه ۱۹۵۵ دست به ایجاد «پیمان ورشو» زد که اتحادی سیاسی- نظامی بود که کشورهای اروپای شرقی را گرد هم می آورد. اما، اتحاد شوروی اقدامات دوستانه متعددی نیز انجام داد و پیشنهاد کرد کمربندی از کشورهای بی طرف بین دو قطب قدرت ایجاد شود. این پیشنهاد پرسش هایی برای «غربی ها» ایجاد کرد که این مقاله منتشر شده در سال ۱۹۵۵ به آنها می پردازد.

دهمین سالگرد سازمان آتلانتیک

برای برگزاری جشن دهمین سالگرد «ناتو»، نماینده دبیرکل هدف سازمان را یادآوری می کند: «محدود کردن دنیای اتحاد شوروی». او ترازنامه ای مثبت از این ۱۰ سال در اروپا ارائه می کند. اما، به نظر او «ناتو» اکنون باید با چالش های جدیدی رودررو شود: برنده شدن در رقابت اقتصادی و محدود کردن نفوذ اتحاد جماهیر شوروی در دنیا.

قدرت مداری واشنگتن

ایالات متحده با تفهیم این که تنها دارنده سلاح هسته ای در اردوگاه غربی و تنها قدرتی است که می تواند یک زرادخانه عظیم نظامی و دهها هزار سرباز در قاره اروپا داشته باشد، خواهان چیرگی و داشتن قدرت تام در رأس پیمان اتلانتیک بود و در سال های آغاز دهه ۱۹۶۰، به رغم اکراه برخی کشورها مانند فرانسه، این قدرت را به دست آورد.

حمایت از کودتا

سازمان نظامی اتحاد اتلانتیک تنها به محافظت از کشورهای عضو دربرابر تجاوز خارجی اکتفا نمی کند، بلکه سنگری دربرابر هرچیزی است که آن را یک «خطر کمونیستی» در درون کشورهای عضو ببیند. به این ترتیب بود که در سال ۱۹۶۷ به سرهنگ ها برای سرنگون کردن نظام سیاسی و دموکراتیک یونان کمک کرد.

دوگل و دفاعِ فرانسه

شارل دوگل، رییس جمهوری فرانسه، در یک سخنرانی ایراد شده در ۳ نوامبر ۱۹۵۹ دربرابر دانشجویان مرکز مطالعات عالی نظامی، موضع فرانسه درموردبرنامه جذب شدن در «ناتو» را چنین بیان کرد:

رابطه متلاطم با ترکیه

آنکارا جز در سال های دهه ۱۹۵۰، همواره خواهان تنوع در داشتن شریک بوده و در عین حال روابط ممتاز خود با واشنگتن را حفظ کرده است. این روابط گاه، به ویژه زمانی که رییس جمهوری کنونی ترکیه سامانه موشکی S-400 را از روسیه خرید، دچار تنش شده است. اما ترکیه تنها عضو دارای فرهنگ مسلمان «ناتو» است و در آن نقشی محوری دارد.

بقای سازمان نظامی پس از نابودی دشمن

در سال ۱۹۹۱، فروپاشی بلوک شرق چالشی خاص برای «ناتو» بود. آیا از بین رفتن دشمنی که دلیل وجودی ایجاد این سازمان بود، نمی باید به نوبه خود موجب انحلال آن می شد ؟ اما واشنگتن که به ابزار اِعمال قدرقدرتی خود در اروپا دلبستگی داشت، ترجیح داد برای آن مأموریت های جدیدی تعیین کند و با گسترش حوزه منافع به اروپای شرقی و جمهوری های پیشین اتحاد شوروی، این کار را انجام داد.

چند و چون تجزیه در بالکان

بمباران صربستان توسط نیروهای «ناتو» در سال ۱۹۹۹، نقطه عطفی در تاریخ روابط بین المللی ایجاد کرد. سازمان «ناتو» از مصوبه شورای امنیت سازمان ملل متحد سرپیچی نمود و در کشوری که عضو آن نبود مداخله کرد. این عملیات که توجیه آن انگیزه انسانی بود، هرج و مرج را تشدید نمود و سابقه ای به وجود آورد که روسیه از آن برای حمله به اوکراین استفاده کرده است.

اندیشه واحد و اطلاعات نادرست

در سال ۱۹۹۹، مسئولان سیاسی و روزنامه نگاران برای توجیه مداخله نظامی غرب از واژه هراس انگیز «نسل کشی» درمورد صربستان استفاده می کردند. هنگامی که جنگ تمام شد، تعداد واقعی قربانیان هیچ تناسبی با ارقام پیشتر اعلام شده نداشت و درحالی که جنایتکاران جنگی صرب محاکمه و محکوم شدند، تجاوزات «ناتو» از مجازات معاف ماند.

ارباب دنیا

هنگامی که جنگی بین دو کشور درمی گیرد، کشورهای دیگر ۳ گزینه رفتاری می توانند داشته باشند: فاجعه را تشدید کنند، هیچ کاری نکنند، یا بکوشند آسیب ها را محدود کنند. از کلمبیا تا ترکیه و کوزوو، «غربی ها» غالبا راه حل اول را برگزیده اند.

بازگشت مصلحت آمیز پاریس

فرانسه پیش از انجام بازگشت بزرگ خود به فرماندهی یکپارچه «ناتو»، در آوریل ۲۰۰۹، به تصمیم آقای نیکولا سرکوزی، رییس جمهوری وقت، در دسامبر ۱۹۹۵ به نهادهای نظامی این سازمان پیوسته بود. این گام نخست، که در آن زمان چندان به آن توجه نشد، نشانگر چرخش آتلانتیکی سیاست خارجی فرانسه بود.

قول ، هیچ گسترشی به سوی شرق انجام نمی شود

فرانسه پیش از انجام بازگشت بزرگ خود به فرماندهی یکپارچه «ناتو»، در آوریل ۲۰۰۹، به تصمیم آقای نیکولا سرکوزی، رییس جمهوری وقت، در دسامبر ۱۹۹۵ به نهادهای نظامی این سازمان پیوسته بود. این گام نخست، که در آن زمان چندان به آن توجه نشد، نشانگر چرخش آتلانتیکی سیاست خارجی فرانسه بود.

تعقیب مهاجران در مدیترانه

فرانسه پیش از انجام بازگشت بزرگ خود به فرماندهی یکپارچه «ناتو»، در آوریل ۲۰۰۹، به تصمیم آقای نیکولا سرکوزی، رییس جمهوری وقت، در دسامبر ۱۹۹۵ به نهادهای نظامی این سازمان پیوسته بود. این گام نخست، که در آن زمان چندان به آن توجه نشد، نشانگر چرخش آتلانتیکی سیاست خارجی فرانسه بود.

فرانسه باید از «ناتو» خارج شود

آقای هوبرت ودرین در گزارشی به الیزه در سال ۲۰۱۲ وضعیتی مثبت برای بازگشت پاریس به فرماندهی یکپارچه «ناتو» ترسیم می کند. رژی دبره در نامه ای مستقیما خطاب به این وزیر پیشین از تجزیه و تحلیل او انتقاد می نماید. انتشار این نامه در «لوموند دیپلوماتیک» مارس ۲۰۱۳، موجب پاسخگویی آقای ودرین در ماه بعد شد.

 تطبیق برای بقا

در طول دهه ها، برداشت های راهبردی ای که حکم قطب نمای سیاسی و نظامی داشت، «ناتو» را بسیار متحول کرد. این که پس از رویدادهای بزرگ، جهت گیری ها تغییر کند امری طبیعی بود. رویدادهایی مانند فروپاشی اتحاد شوروی. اما این امر به جای آن که منجر به تنگ تر شدن حوزه فعالیت آن شود، موجب تمرکزگرایی در عملکرد آن شد.

 حاکمیت نایافتنی اروپا

سال ها است که امانوئل ماکرون، رییس جمهوری فرانسه از یک «حاکمیت اروپایی» مبهم سخن می گوید. جنگ اوکراین می تواند به نفع این ایده عمل کند چون، برای نخستین بار در تاریخ خود، بروکسل از یک کشور ثالث حمایت نظامی می کند. اما اگر عقربه قطب نمای راهبردی آن همچنان مسیر واشنگتن را نشان دهد، این امر چه سودی خواهد داشت؟

از «مرگ مغزی» تا احیای راهبردی

اروپایی ها هرگز به این که «ناتو» از دفاع جمعی اروپا غفلت می کند تا بهتر بتواند به بلندپروازی های جهانی آمریکا خدمت کند، نظر خوشی نداشته اند، اما همه نیز نتیجه گیری یکسانی ندارند. با آن که پاریس خواهان استقلال اروپا است، کشورهایی دیگر، در رأس آن ها لهستان، با آن مخالفند و تجاوز روسیه علیه اوکراین به صورتی قابل ملاحظه موضع گروه دوم در اتحادیه ارو پا را تقویت می کند.

واژه های خاص «ناتو»

کارکنان «ناتو» هم مانند همه دیوان سالاری ها زبان خاص خود را ابداع کرده اند.

لوموند