دیپلماسی بدون دیپلمات؟

 
 
 

نویسنده: Alain Rouquié 

برگردان: شيرين روشار

«خوب فکر می کند پیش از اینکه حرف نزند.» این گفته همچون نمونه های دیگر در مورد دیپلمات ها ممکن است تمسخرآمیز به نظر بیاید. با این همه، کاملاً گویای حُسن و ارزش های این شغل ضروری در روابط بین المللی است. با تصمیم به یکدست کردن این حرفه، به ویژه عادی گرداندن نحوۀ استخدام، این خطر وجود دارد که فرانسه به شدت نفوذ خود را در دنیا از دست بدهد.

امروزه، دومین شغل قدیمی دنیا، در فرانسه و به طور کلی تر در دنیای غرب، از محبوبیت چندانی برخوردار نیست. دیپلمات ها را اغلب همردیف دنیادوستی، اشیاء لوکس و تفریحات قرار می دهند. بیخود نیست که برای تشویق به خرید، نام «آمباسادُر» را بر برخی محصولات و مارک هائی که تداعی کننده لذت های کم و بیش ماندگار هستند می گذارند، مثل نوعی شکلات، الکل اشتهاآور، یک مدل اتوموبیل یا یک رستوران! اینچنین است که با چسباندن تصاویر نوعی بیهودگی خوش ظاهر به دیپلماسی ، از ارزش آن کاسته و مانع درک سودمندی عملی این حرفه یا مسئولیت اجتماعی آن می شوند.

آیا وزارت امور خارجه با آداب کهنه شده اش به «باستیل رژیم سابق» بدل شده است؟ در شرائطی که برای افکار عمومی، انتخاب بین رسیدگی به کورِز و زامبِز * (۱) دیگر جای بحث ندارد، تمام بدگمانی و سوء ظن ها متوجه وزارت امور خارجه است. در واقع اگر می دانیم یک رئیس پلیس، یک بازرس مالیاتی یا رئیس ایستگاه راه آهن به درد چه کاری می خورد، در مورد یک نایب کنسول یا یک وزیر مختار این امر چندان بدیهی به نظر نمی آید. چرا بایست برای فعالیت هائی که افکار عمومی نمی بیند تا این اندازه پول خرج کرد ؟ جای تعجب نیست که در فرانسه و در اغلب کشورهای غربی این از دست رفتگی وجهه با کاهش مداوم امکانات پرسنلی و اعتبارات مالیِ اختصاص یافته به امور خارجی همراه بوده. در حالی که در پی سقوط امپراتوری شوروی و متلاشی شدن یوگسلاوی به علاوه آخرین مراحل استعمارزدائی ها، شمار حکومت های ملی به طور قابل توجهی افزایش یافته بودند، وزارت امور خارجه فرانسه منابع خود را کاهش می داد. درعرض سی سال، وزارت خارجه نیمی از پرسنل خود را از دست داده است (۲). پس از ایالات متحده آمریکا و چین، که با پیروی از جاه طلبی های جهانی اش مدام سفارتخانه های جدید باز کرده، شبکه دیپلماتیک ما به مقام سوم تنزل یافته و اعتبارهای مالی به شکل قابل توجهی کاهش یافته اند.

حال آنکه زمانه ما، در فقدان دیدوری توقع شفافیت دارد و خواستار آگاهی از هزینه ها و سودهای فعالیت های دولتی است. در دنیائی پرمخاطره و بی ثبات، کشوری مانند فرانسه موظف است شبکه ای گسترده و کارآمد از نمایندگی های خارجی در اختیار داشته باشد. چون در ژئوپلیتیک نه حکومت های کوچک وجود دارد و نه نقطه های کور. صربستان، کوبا، اسرائیل، واتیکان گواهی هستند بر این مدعا. این کشورها در طول تاریخ از نفوذ بین المللی مهمتری برخوردار بوده اند تا غول هائی که با مشکلات عظیم داخلی دست و پنجه نرم می کنند، مانند هند، برزیل یا اندونزی. در دوران پرتلاطم، وجود دیپلمات ها بیش از هر زمان دیگر برای حکومت کردن لازم است، یعنی برای دیدن و پیش بینی کردن.

خطر پارتی بازی

در این دنیای «سیّال» که به نظر می آید معرف ها و معیارها به گذشته تعلق دارند، مذاکره امری دائمی است : برای جلوگیری یا خاتمه دادن به درگیری ها، برای احقاق حقوق و جلوگیری از اعمال قانون قوی تر در مسائلی که به اموال عمومی جهانی مربوط می شود (هوا، بهداشت، انرژی و ...).

حال آنکه برای دستیابی به این اهداف، داشتن دستورالعمل های روشن کافی نیست ؛ لازم است طرف های درگیر را شناخت و از فرهنگ مخاطبین و حد و مرزشان آگاه بود. بایست بدانیم با چه کسی طرف هستیم. با غریبه ها نمی توان به خوبی بحث کرد. بد نیست «جعبه سیاه» حاوی ارزش ها، اساطیر و فرهنگ های مختص هر کشور درگیر را از نظر دور نداریم. برای این کار، حتی در مذاکرات چندجانبه، نمی توان از خِیر دیپلماسی دوجانبه گذشت.

هر چه موقعیت وخیم تر است و کشور آسیب پذیرتر، می بایست هر چه بیشتر از یک دیپلماسی « بی بُن و ریشه» اجتناب کرد، دیپلماسی ای که می توان آن را «سیستم پایل» (Pyle) نامید. در کتاب «آمریکائیِ آرام» ، یکی از سیاسی ترین رُمان های گراهام گرین، آلدِن پایل، مأمور جوان سرویس اطلاعاتی آمریکا که به هندوچین زمان جنگ سال های ۱۹۵۰ اعزام شده، نه زبان ویتنامی حرف می زند و نه فرانسوی و از هویت واقعی دست اندرکارانی که با آنها روبروست کاملا بی اطلاع است. با این همه بر این باور است که می تواند با استفاده از راه حل های از پیش ساخته شده، به ویژه با سرهم بندی کردن نوعی «قوای سوم» معنوی، صلح را برقرار کند. پیآمدها فاجعه آمیزند(۳). در این رابطه، گهگاه واقعیت از داستان تخیلی پیشی می گیرد. پنجاه سال بعد، از میان مأمورانی که پُل برِمِر (Paul Bremer)، حاکم غیرنظامی ارشد آمریکا درعراق در سال ۲۰۰۳ در اختیار داشت، فقط ۳% زبان عربی بلد بودند. و راهنمای دمکراتیزه کردن عراقِ پس از صدام حسین از تجربه های آلمان و ژاپن ۱۹۴۵ الهام می گرفت. دنبالۀ ماجرا را همه می دانیم.

بد نیست از خود بپرسیم ، پس از حذف مدرسه ملی امور اداری (ENA) و ایجاد انستیتوی ملی خدمات دولتی (INSP) در اول ژانویه ۲۰۲۲ ، آیا اصلاحاتی که در خصوص کارمندان عالیرتیه دولتی در جریان است با دنیای امروز سازگاری دارد یا نه.

خواست دمکراتیزه کردن نحوه استخدام کارمندان دولت، برای اینکه با جامعه فرانسه با تمام گونه گونی اش همخوانی داشته باشد، بناست توجیه کننده این اصلاح کلی باشد. اما مدرسه ملی امور اداری هم در ابتدا همین هدف را دنبال می کرد. و با وجود گشایش کنکور و راه های ورودی متعدد، آن تنوع اجتماعی موردنظر در نحوه استخدام به وقوع نپیوست، بلکه برعکس. آیا انستیتوی ملی خدمات دولتی موفق تر خواهد بود؟ گویا هدف عمدۀ این نهاد جدید که از تلفیق حدود پانزده مدرسه عالی ایجاد شده، «گشودن» بخش دولتی است و در نتیجه سهولت بخشیدن به گذار از یک وزارتخانه یا یک نهاد به وزارتخانه یا نهادی دیگر. این امرخود دغدغه ای قابل تحسین است. با این همه، لزوم حذف طبقه بندی خروجی دیپلمه ها که قرار است توجیه کننده اصلاح عظیم در حال انجام باشد، چندان بدیهی به نظر نمی آید. به ما می گویند که این سیستم، مشاغل کارمندان را خیلی پیش از موعد (و برای تمام عمر) تعیین می کند. حال آنکه در واقع، مسئله بر سر جنبۀ بیش از اندازه مستقل نحوۀ استخدام است. پیش از این، به نسبت طبقه بندی خروجی، دانشجویان شغل آیندۀ خود و نهادی که مایل بودند به آن بپیوندند را انتخاب می کردند. این نوع خودگردانی که آزادی عمل بیشتری را برای رشته ها تضمین می کرد، البته با سلیقۀ همه تصمیم گیرندگان سیاسی جور درنمی آمد.

و از این پس، این ادارات و کارفرمایان هستند که خود کارمندانشان را انتخاب می کنند مانند دوران پیش از جنگ جهانی دوم، ولی بدون حمایت یک نهاد حرفه ای. به این ترتیب، زیر لوای دمکراتیزه کردن خطر این هست که به یک سیستم پارتی بازی برگردیم که مثل آن وقت ها بر اساس معیارهای اجتماعی و سفارش ها عمل کند. در ضمن، این اصلاح، به جای اجتناب از آنچه موجب عدم محبوبیت دیپلمه های مدرسه ملی امور اداری شد، یعنی تکثیرآنها در مؤسسات دولتی و خصوصی، برعکس موجب تشویق مدیران عالیرتبه به ترک خدمت دولت و پیوستن به بخش خصوصی می شود.

به استثنای دادگاه های اداری و مالی که به دلیل استقلال صاحب منصبان قضائی دارای مصونیت هستند، فقط یک گروه از مدیران دولتیِ تعویض شدنی باقی می ماند. گروه وزرای مختار و گروه مشاوران امور خارجه، مشاغلی که پس از اتمام خدمت دیگر تجدید نمی شوند. به این ترتیب، دیگر شغل دیپلماتیک وجود نخواهد داشت. با این همه، حکم ۶ مارس ۱۹۶۹ ، «جایگاه ویژه مأموران دیپلماتیک و کنسولگری» را به رسمیت می شناخت. ولی این مربوط به دیروز است! از سوی دیگر، دیپلمات ها از میان مدیران دولتی انتخاب خواهند شد، در حالی که خود آنها بسیار کم مدیریت می کنند و می توانند تجربه های پیشین کاملاً متفاوتی با شغل دیپلماتیک داشته باشند. البته، یک فرماندار، یک بازرس مالی یا کارمند عالیرتبه ای از وزارت بهداشت می توانند دیپلمات های برجسته ای باشند، ولی این شغل نه رسالت آنهاست و نه فرهنگ شان. با مقامات خارجی نمی توان آنطور مذاکره کرد که با اعتصاب کنندگان یا با تظاهرگنندگان می کنیم. یک کنسولگری یا یک سفارتخانه آنطور اداره نمی شود که یک بیمارستان اداره می شود. یک پست دیپلماتیک مستلزم انجام فعالیت های متنوع و متعدد در کشوری دیگر است.

دیپلماسی همیشه گزینشی است در نوع زندگی، که تبعید و خانه به دوشی از مشخصات آن است. یک دیپلمات در خارج زندگی می کند برای مشاهده زندگی خارجی ها. او بناست در طی مسیر حرفه ای خود، با فرهنگ های جدید آشنا شود و به زبان های دیگر صحبت کند. او صرفاً برای مدت های کوتاه به اداره مرکزی فراخوانده می شود چون پست ها کمیاب اند.

سفر کردن در درجه یک با بلیط درجه دو؟

فرانسه به یقین دیگر آن «ملت بزرگ»ِ دوران امپراتوری نیست. تنزل ما یک واقعیت است، ولی به هیچ وجه یک فروپاشی نیست. در واقع وضعیت فرانسه تا حدودی از «صعود دیگران» ناشی می شود و به ویژه از تحول کشورهای امروز نوظهور که خواست خودِ ما و به تشویق ما بوده است. آیا آنطور که از سال های ۱۹۷۰ به این سو مدام تکرار می کنند، فرانسه با این وصف به یک قدرت متوسط تبدیل شده است؟ در مقام ششمین یا هفتمین قدرت اقتصادی دنیا از میان ۱۹۰ کشور، ما همچنان در میان صف اول کشورهای ثروتمند قرار داریم. شکی نیست که از وجهه ما کاسته شده است ولی می توانیم همراه با آقای اوبر وِدرین (Hubert Védrine)، وزیر سابق امور خارجه، از خود بپرسیم : «آیا فرانسه نسبت به ۱۹۴۰ یا زمان دین بین فو (Dien Bien Phu) امروز از نفوذ کمتری برخوردار است ؟»(۴). بر خلاف آلمان که صادرات محصولات صنعتی عامل رشد و الهام بخش سیاست خارجی اش است، در فرانسه مصرف و خدمات موجب رشد تولید ناخالص ملی است. جابجائی صنایع و فروش برخی مؤسسات سبب بروز بیکاری، فقیرشدن مناطق و کسری توازن تجارت خارجیِ بسیار سنگین شدند. کارفرمایان بزرگ فرانسوی حتی زمانی رؤیای صنعتی بدون کارخانه را در سر می پروراندند. رئیس یک شرکت صنایع غذائی که در سال ۱۹۸۹ پیش از رفتنم به مکزیک ملاقات کردم، به تفصیل آیندۀ بدون کارخانۀ (fabless) شرکتش را که از این پس « بنا بود سلامتی بفروشد» برای ما شرح داد. با وجود این، کشور ما ورای محصولات لوکس و مُد، بخش های برتر دیگری را نیز حفظ کرده است مانند راه آهن، صنایع هسته ای، هوانوردی، انرژی، وسائل حمل و نقل شهری، محصولات غذائی درجه یک و جهانگردی. علاوه بر این، فرانسه تنها کشور اتحادیه اروپاست که از جمعیت نگاری نسبتاً پویائی بهره مند است.

با اینکه فرانسه عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد و یکی از کشورهای بنیانگذار اتحادیه اروپا و مجهز به سلاح اتمی است ، اغلب این کشور را متهم می کنند به اینکه «می خواهد با یک بلیط درجه دو، با درجه یک سفر کند». در حالی که بر خلاف آنچه ادعا می شود، فرانسه نه یک قدرت متوسط است و نه کشوری رو به زوال. افزون بر جهان فرانسه زبان، این کشور دارای روابط ویژه با کشورهای سواحل مدیترانه و کشورهای آمریکای لاتین است. در عین جذابیت میراث تاریخی ثبت شده اش، فرانسه همواره ارائه کننده ایده های نو بوده است. شاید این کشور روزی یک start-up nation بشود ولی به گفته ژیرودوو (Giraudoux) : «تقدیر فرانسه این است که برای دنیا مزاحمت ایجاد کند »(۵). تقدیری که با یک گروه «مزاحم» راحت تر و بهتر تحقق می پذیرد، یعنی با دیپلمات هائی با واکنش سریع و نوآور، قادر به پیشنهاد ابتکارات سازگار با زمانۀ بیرحم ما و تقسیم کردن آنها با شرکا و یا با دشمنان مان.

پی نوشته ها :

۱- کورز و زامبز Le Corrèze et le Zambèze ، عبارتی است که به روزنامه گار رِمون کارتیه نسبت داده می شود، در سال ۱۹۶۴ در مجلس فرانسه توسط نماینده کورز به کار برده شد و منظور از آن الویت مسائل داخلی (مثلا استان کورز) به مشکلات بین الملی(مثلا رودخانه زامیزی در افریقا) است.

۲- Jean-Pierre Grand et André Vallini, « Rapport d’information fait au nom de la commission des affaires étrangères, de la défense et des forces armées sur l’avenir du corps diplomatique », Sénat, Paris, enregistré le 13 juillet 2022 (PDF).

۳ Graham Greene, The Quiet American, Penguin Books, Londres, 1955.

۴- Hubert Védrine, Les Cartes de la France à l’heure de la mondialisation. Dialogue avec Dominique Moïsi, Fayard, Paris, 2000.

۵- Jean Giraudoux, L’Impromptu de Paris, Grasset, Paris, 1937.

Alain Rouquié

سفیر سابق فرانسه و نویسنده کتاب La Fin des diplomates, Rue de Seine

 لوموند