در کنار داستان احساسی و حماسی آنچه توجه خواننده را به خود جلب کرده، سبک و ساختار شعر است. برای اثری که گمان میرود در قرن 8 قبل از میلاد نوشته شده است، کیفیت و ظرافت آن قطعاً خواننده را متحیر میکند. بخشی از داستان از طریق فلش بک روایت میشود، بخشی از آن از طریق راویان مختلف با روایتهایی غیر خطی.
افسانههای یونانی با واقعیتهای سخت زندگی انسانی سروکار دارند. تراژدیها به مشکلات اخلاقی میپردازند که چه چیزی خوب است و چه چیز بد، چه چیز بد است و چه چیز بدتر. استدلالهای اقناع کنندهای برای هر دو طرف متعارض ارائه می دهند. در مواجهه با ارزشهای اخلاقی یا سیاسی به شهود، تعصب یا غریزه اعتماد نمیکنند و بر اثبات منطقی پافشاری میکنند. قصاص و کسب تجربه ازطریق رنج کشیدن از اصول اساسی تراژدی یونانی هستند.
اُدیسه شاید مشهورترین شخصیّت تاریخ ادبیات باشد. شاهی از «ایتاکاجزیرهای در یونان» که با یونانیهایی که به ولع کشتن و افتخار و غنیمت به سویِ دیگرِ دریاها شتافتند تفاوتهایی دارد. او به ترکِ خانه بیمیل است و از سر اجبار و پیمان به جنگ میرود. اُدیسه در مقایسه با آشیل، آژاکس و پهلوانان و جنگاوران دیگر، از همه منفورتر است؛ چرا که حیلهها و قدرت حرّافیاش، بر شمشیرزنی و نیزه پرانیاش میچربد:
در زمینِ انسانهای فانی، آشیل قهرمان بیچون چرایی است که هیچکس را یارای مقابله با او نیست. اما اُدیسه، خرد و حیلهگریاش را دارد که مایه پیروزی است؛ هر چند که تهمت قهرمان نبودن را بر وی وارد میکنند. او نماد عصر جدیدی در اساطیر یونانی است؛ بازتابی از نظم نوینی که در عالم خدایان نیز رخ دادهاست (پیروزی حیله و ابزار بر نیروهای پیشین).
آنچه که اُدیسه را اسطوره کرده چیست؟
اما آنچه اُدیسه را اسطورهکرده، روایتی حماسی از تلاش و تقّلای خستگیناپذیر او برای بازگشت به خانه است که قدرتِ خدایان، قدرت دریاها، اتفّاقها و حماقت، هر بار این تلاش را ناممکن میکند. روایت اُدیسه هومر (Homer) که هفت قرن پیش از میلاد آن را سروده، روایتی از انسانی است:
لبریز از عشق به خانه و موطن، مغرور در برابر خدایان و دارای هوشی حیلهپرداز که بزرگترین بدبختی را در سرگردانی و دوری از خانه میداند.
به عبارت دیگر، اسطورهی اُدیسه حامل ترسی بنیادین است: ترس از دست دادن خانه و سرگردانی.
مرور کوتاهی بر داستان اُدیسه
جنگی که در آن یونانیان و تروجانیها، ده سال به کشتن همدیگر، پهلوانی، رقابت و حسادت پرداختهاند و حتّی خدایان نیز در این جنونِ انسانی حسابی تفریح کردهاند. اما در نهایت با تدبیری درخشان که زاییدهی حیلهگری اُدیسه است، شهر به دست یونانیها میافتد و آنها همهچیز را غارت میکنند و آتش میزنند.
داستان از جایی آغاز میشود که سالها گذشته و اُدیسه هنوز به خانهاش در جزیرهی ایتاکا بازنگشته است؛ جایی که زن و فرزند و خانهاش در انتظار او هستند. غیبت و بیخبری مایهی این باور شده که او مرده و خواستگاران به خانهی او هجوم بردهاند و در تلاشاند همسر او را قانع کنند شوهر و شاهی جدید از میانشان برگزیند. اما همهی آنها تنپرورانی حیوان صفتند. از سویی پسرش که اکنون بالغ شدهاست، برای نجات مادر و یافتن پدر مجبور به ترک خانه میشود و خواستگاران نقشه میکشند که پس از بازگشتش او را به قتل برسانند. در برابر غارت جریان تروا که اُدیسه معمار اصلیاش بود، خانه خودش به غارت دزدان رفتهاست و خدایی او را به خاطر غرورش از بازگشت به خانه و نجات آن محروم کرده و خدای دیگر او را در جزیرهی خود با قدرتِ شیفتگی و هوس، گرفتار نگه داشتهاست. با این حال اُدیسه در عطش بازگشت میگرید و هیچگاه عشق به خانه و خانوادهاش در او سرد نمیشود. تا جایی که پادرمیانی آتنا نزد زئوس، خدای خدایان کارگر میافتد و اُدیسه از جزیرهای که در آن گرفتار بود رهسپار خانه میشود.
هجرت پیاپی اِدیسه پدر و تلماخوس پسر
در اسطورههای یونانی بازیهای نمادین فراوانی وجود دارند.
داستان عشق بیحدّ انسانِ فانی (اُدیسه) برای بازگشت به خانه ، دچار یک فاصله به وسعت دریا و خدای سرسخت آن شدهاست.
هربار با موجی سهمگینی بر ادیسه و کشتیاش روانه میشود و او را به گردابها میاندازد و بادهایی میانگیزد که او را به بیراهه میکشاند.
و همین دریای فاصلهانداز خودش وسیلهای برای آزاد شدن دوباره اودیسه میشود. تلماخوس فرزند اُدیسه به دریا میزند. اینجا نیز دریا چنان نمادی از عشق بین پدر و پسر آنها را به هم متصّل میکند.
بازگشتِ اُدیسه، یارانش و همهی آنچه که جنگ ویرانگری که او فاتحش بود با خود داشت از او میگیرد. بازگشت به خانه، داستان بازگشت به خود و پیراستگی نیز هست.
پسر در جست و جوی پدر به سراغ همقطاران گذشتهی او میرود و آنها داستانهای پدرش را بازگو میکنند. پدری که او هیچگاه نشناختهاست.
در آخر بازگشت اُدیسه به خانه، با یافتن خودش همراه است و بازگشت تلماخوس با یافتن پدر. اُدیسه در هیبت گدایی بیچیز پس از بیست سال به خانهی خود وارد میشود و هر آنچه میبیند اهانت و چپاول است. دیگر موقع انتقام است. پدر و پسر دزدان خانه را سلاخی میکنند.
ادیسه داستانی است که در آن خانه و وطن عقوبت و پاداش است و قهرمان تا جایی قهرمان است که برای آن بجنگد؛ با انسان، با دریا، با خدا؛ حتی خانه هایی را ویران کند و آتش زند.
حدود سه هزار سال پس از سرودن، ادیسه همچنان یکی از مشهورترین داستانهاییست که تاکنون گفته شده و تلفیقی از افسانههای مختلف است که در یک شعر گردآوری شده؛ اما از شاعر آن، هومر، اطلاعات کمی در دست است. مشخص نیست که او هرگز وجود داشته است یا خیر. "هومر" ظاهراً یک نوازنده خیابانی فقیر و نابینا بوده است. اینکه چه موقع این شعرها سروده شده اند نیز دقیقا مشخص نیست. برخی معتقد بودند که هومر شاهد عینی جنگ تروا بوده است و برخی دیگر فکر میکردند که او 500 سال پس از آن زندگی کرده است