زندگی

گامی در معرفی شعر زنان در افغانستان

حسن سجودی
پژوهشگر ادبی

روی جلد کتاب شعر زنان افغانستان، که به تازگی

 به همت مسعود ميرشاهی در ايران نشر يافته است

اين کتاب مجموعه مقاله هايی است که نخست در مجلۀ آريانا ی کابل به چاپ رسيده و بعداً با افزودن مقاله هايی ديگر به صورت کتاب درآمده است.

در پيشگفتار کتاب تحت عنوان "خوبان پارسی گو" به موقعيت زن شرقی، به ويژه زن افغانی طی قرون اشاره رفته است: در سرزمين افغانستان "نصف جمعيت زنان هستند که هيچ گاه نتوانسته اند آزادی سخن داشته باشند و تمام قريحه های زيبايشان نشکفته، پرپر شده است. گوهر شعر و ديگر استعدادهای هنری زنان در جامعه های فارسی زبان، از رابعۀ بلخی و مهستی گرفته تا قرة العين و فروغ فرخ زاد، همه همه در تنگنای تعصبات کم بينی و کوته فکری جامعه پژمرده و پايمال شده است."

گردآورنده در مقدمۀ کتاب نوشته است: "در همه دوره های تاريخ ادبيات فارسی می توان به نام زنان شاعر برخورد، ولی عدۀ آنها نسبت به تعداد شعرا کمتر است و اشعارشان اکثراً از بين رفته است. همچنين شرح حال اين شاعران کمتر در دست بوده؛ بعضاً حتی عصر و مولد آنها هم معلوم نيست... اين امر زاده و نتيجۀ موقعيت زبون و پست زن ها در جامعۀ مشرق زمين می باشد." و اندکی دورتر می افزايد: "زنان مسلمان پرده نشين بودند و حتی نام و آثار ايشان اجازۀ خروج از پس پرده را نداشت. اگر به تخلص های شاعران نظری بياندازيم، می بينيم که اکثر آنها به پرده نشينی و مستوری خود اشاره نموده اند: حجابی، مخفی، مستوره، محجوب، نهانی و..."

بدين سان آشکار است که گرد آوردن مجموعه ای از شعر قديم و جديد بيش از هشتاد زن شاعر افغانی کار آسانی نبوده است.

تنوع در سبک و شيوه بيان

گردآوری اين مجموعه نخست به مناسبت برنامه ويژۀ "چهرۀ پنهان زن افغان" که با همکاری انجمن رودکی و يونسکو، در ساختمان يونسکو در پاريس برگزار شده، منتشر شده است. استقبال فراوان گردآورنده را بر آن داشته که آن را در ايران نيز منتشر کند.

شعر در دوران پرده نشينی

 

کتاب از دو بخش تشکيل شده است. بخش نخست، گزيده ای از شعرهای زنان پارسی گوی افغانستان و بخش دوم نمونه ای از لندی (تک بيت) های آنان است.

شاعران به ترتيب الفبا در کتاب جای گرفته اند، از اين رو تفکيک قديم و جديد کار مشکلی است. بهتر بود که قديمی ها از معاصران تفکيک می شدند تا خوانندۀ علاقمند آسان تر به آثار شاعرۀ مورد نظر دسترسی پيدا می کرد.

نخستين شاعرۀ پارسی گوی که در اين کتاب از او ياد می شود رابعه دختر کعب غزداری از شاعران معاصر رودکی، در سدۀ چهارم است. شاعره ای که به جرم عاشق شدن به دست برادرش به قتل می رسد. اندوه عشق او هنوز رنگ کهنگی نگرفته است، به ويژه در اين قطعه معروف:

عشق او باز اندر آوردم به بند
کوشش بسيار نامد سودمند
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشيدن سخت تر گردد کمند
عشق دريايی کرانه ناپديد
کی توان کردن شنا ای مستمند؟
عاشقی خواهی که تا پايان بری؟
پس ببايد ساخت با هر ناپسند
زشت بايد ديد و انگاريد خوب
زهر بايد خورد و پنداريد قند!

نگاهی گذرا به شعر افغانستان

شعر افغانستان همواره ادامه دهندۀ سبک قديم بوده و تنها در سالهای اخير است که برخی شاعران اين سرزمين به آنچه شعر نو گفته می شود رو آورده اند. نخستين پيشگامان اين راه شاعرانی چون آيينه، الهام، بارق شفيعی، توفيق، محمود فارانی و لايق بوده اند که گاهی بعضی از آثارشان را می توان از نظر بيان شعری و ساخت آن نو به شمار آورد. تازه شعر نو در آثار شاعران معاصر افغانستان بيشتر به سبک چهارپاره جلوه کرده که وزن و قافيه آنها کامل است.

نگاهی به شعر معاصر افغانستان از چند دهه پيش تا کنون تأثير برخی شاعران ايرانی مانند فريدون توللی، فريدون مشيری، نادر نادرپور و نصرت رحمانی را بر پيش کسوتان آشکارمی کند. می توان گفت که تا دوران معاصر، به دليل نا آشنايی با شعر نو و آنچه بيان شعری نو خوانده می شود، و دوری از تجربۀ شاعران نوپرداز ايران و کشورهای ديگر، ميراث نظم کهن در افغانستان بيش از حد دوام آورده است.

تنها در چند دهه اخير و به ويژه پس از مهاجرت برخی از سرايندگان افغانستان به خارج است که شعر اين سرزمين فرصت يافته است با روندهای هنری مدرن مانند شعرنو رابطه برقرار کند. در مجموعۀ حاضر نيز با کسانی آشنا می شويم که تلاش کرده اند حرف و سخنی اگر دارند، در قالبی نو بيان کنند.

نظر يک شاعرۀ افغانی

زهرا حسين زاده که خود شاعر است و ساکن مشهد، دربارۀ وضعيت شعر زنان در افغانستان می گويد: "اصولاً تعداد زنان شاعر در افغانستان کم است و آنها که هستند همان ها هستند که از گذشته شعر می سرودند و بدون تغييری همچنان هم به همان سبک و سياق شعر می گويند. اخيراً در جشنوارۀ پروين اعتصامی چندتن از اين شاعران به ايران دعوت شده بودند و من شعرهايشان را شنيدم اما چندان اميدوارکننده نبود. بيشتر متمايل به شعر کهن هستند و تجربه های اندکی در شعر نو آزاد دارند."

ادامه تصاوير و مضامين کهن در شعر امروز افغانستان چشمگير است

اما در کتاب "شعر زنان افغانستان" نمونه های درخشانی ثبت شده است:

از هما محتسب زاده آذر (متولد ۱۳۳۰):

من از فضای خالی از آيينه و بهار
از اندرون کلبه ی تاريک
از شهر بی درخت
بی شادی و سرور
فرياد می کشم.

از مريم محمود:

برای چشم تو بايد
هزار يلدا را
به همدگر پيوست
و آن زمان به نگاهت عميق انديشيد.

يا از کريمه ويدا شاعره ساکن آمريکا که هم به سبک قديم شعر می سرايد و هم به سبک جديد:

نه آن سنگی
که به سويم پرتاب شد
نه آن شلاقی
که بر پشتم فرود آمد
مرا دردی افزود
ولی؛
اين نگاه تماشاگران حادثه بود
که پيش از اصابت برتن
زخمم می زدند.
نه:
ناپاک کجا بودم من
آنان؛
ناپاکم می ديدند.

غزل و شعر نو

در کتاب شعر زنان افغانستان هم غزل هست و هم شعر آزاد. هستند کسانی که هم غزل می سرايند و هم شعر نو می گويند. بعضی از شعرها بيشتر نظم به حساب می آيند و از تصويرسازی و صور خيال بهره ای ندارند. برخی از اشعار آزاد نيز از حدود نثر فراتر نمی روند اما مضمونی دلنشين دارند، مثل اين قطعه از پروين پژواک:

هرصبح که از خواب برمی خيزم
بر شيشه ی يخ گرفته
با سر انگشتان گرمم
نام تو را می نويسم
و از لابلای آن به بيرون می نگرم
که کی بهار می آيد؟

بازتاب رويدادهای اجتماعی

با نگاهی به زندگی نامه شاعران معاصر روشن می شود که از بدو نابسامانی ها در کشور افغانستان، تعدادی از آنها به ايران آمده اند و يا در سراسر دنيا پراکنده شده اند. اين جابجايی و سرگردانی و خبرهای پيوسته ناگواری که از موطن شاعران به گوش به آنها می رسيده، نه تنها بر زندگانی شان تأثير گذاشته، بلکه شعرشان را نيز اندوهگين و سوگوار ساخته است. در غزلی از ضيا گل سلطانی می خوانيم:

ديگر مگو روايت چشمان خسته را
تصويری از تبسم لب های بسته را
در انزوای غربتم آهسته تر بيا
تا بشنوی ترنم قلب شکسته را
احساس می کنی که کسی بوسه می زند
اين بازوان زخمی در خون نشسته را

اما بيشتر از همه کسانی هستند که رنج و تعب را با ماندن در وطن به جان خريده اند. شعرهای آنها که در متن حوادث بوده اند، سرشار از غم، نگرانی، یأس و دلمردگی است. در شعر نفيسه ازهر می خوانيم:

روايت با حس و ذهن زنانه

 

به چه خشنود شويم؟
همه جا ويران است
و در آغاز بهاران
گلکی نيست به شاخ
آب در باغ ز رفتار خود استاده که جنگ
خون در آن افکنده است...
خواهرم شاد
که فردا عيد است
خبرش نيست
که مردم همه ماتم زده اند
و من و مادر من
سوگواريم که مردم همه ماتم زده اند.

البته شاعرانی هستند مانند ليلا يلدا (متولد ۱۳۴۳) که به رغم تمام سختی ها، در شعرشان از یأس و تسليم خبری نيست. او در غزل عشق چنين می سرايد:

با سيه چشمان خود خواهم که مدهوشت کنم
با سپيد اندام خود يک شب کفن پوشت کنم
مست می لرزد تنم در خواهش اين اشتياق
جامها می از لبانم جان من نوشت کنم
من سراسر شور و شوقم اندراين ويرانگی
با گل گلبوسه ها چون باغ گلپوشت کنم...

فائقه جواد مهاجر (متولد سال ۱۳۵۴) نيز در شعر خود کوشيده است دلها را در کوران ناملايمات اميدوار نگه دارد:

از راه دشت های پر از گل بيا بهار!
با خاطرات کهنه به کابل بيا بهار
شهزادگان شهر مرا ياد دار و باز
با دختران خم زده کاکل بيا بهار
بر روی قبرهای چه بسيارمان بريز
با عطر زندگی به تجمل بيا بهار
يا نوبهار!
گرچه بهارم به باد رفت
اما پس از تمام تطاول...
بيا ... بهار

انتشار کتاب "شعر زنان افغانستان" اقدام مثبتی است هم برای دوستداران شعر فارسی و هم پژوهشگران ادبی. کتاب به همت مسعود ميرشاهی توسط دو انتشاراتی افکار و شهاب در ۲۹۰ صفحه و در قطعی متفاوت در تهران به چاپ رسيده است. طرح های گويای مريم عنايتی به زيبايی کتاب افزوده است.