نویسنده Renaud LAMBERT
برگردان شهباز نخعي
آیا می توان تصور کرد که واشنگتن دریابد که پکن قصد دارد مخالفان را در قلمرو امریکا، بدون آن که در حدی بیش از بگومگوهای دیپلوماتیک واکنش برانگیزد، به قتل برساند و آرام بنشیند؟ این چیزی ست که درمورد هند رخ داده است. در نوامبر گذشته، وزیر دادگستری آمریکا از عملیات دستگاه های مخفی هند در ایالات متحده و کانادا با هدف کشتن مخالفان سیگ خبر داد. واکنش جو بایدن، رییس جمهوری آمریکا دربرابر این خبر چه بود ؟ تنها به این اکتفا کرد که دعوت نارندرا مودی، نخست وزیر هند برای شرکت در جشن روز جمهوری را رد کند ولی حتی از توضیح علنی دلیل رد دعوت هم خودداری کرد. دعوت هند در سلسله مراتب پایتخت های «دنیای آزاد» نوسان هایی داشت تا این که به روی میز امانوئل ماکرون، رییس جمهوری فرانسه رسید. او با میل دعوت را پذیرفت و اطمینان داد که دلخوری غرب کوتاه مدت خواهد بود.
«نظم بین المللی مبتنی بر قواعدی است». از جمله این قواعد این است که کشورهای «شمال» حق تحمیل ترجیح های خود را دارند و دنیا در این مورد با آنها با نوعی نرمش خاص برخورد می کند. برخی از کشورها از نوعی خاص از مجوزها برخوردارند که تصور تعمیم آنها به بقیه دنیا دشوار است. دراقع، مزیت ژئوپولیتیک قابل ملاحظه ای که غول آسیاییدارد این است که «هند، چین نیست». در واقع واشنگتن در زورآزمایی با پکن روی دهلی نو برای بازی کردن نقش پارسنگ اقتصادی و دیپلوماتیک حساب می کند و این باعث می شود که «غرب» دربرابر هند نرمش زیادی نشان دهد.
آقای مودی بخاطر مسئولیتش در کشتار مسلمانان در سال ۲۰۰۲ در گجرات، مدتی طولانی از دریافت روادید برای سفر به ایالات متحده و اروپا محروم بود. او در آن زمان در سمت فرماندار این ایالت، مانع از این شده بود که پلیس جلوی حمله خشونتبار هندوها به مسلمان ها را بگیرد و آنها با تند و تیز شدن آتش برتری جویی ، به کشتار مردم مسلمان پرداختند. این رویداد فاجعه بار باعث کشته شدن بیش از ۲ هزار تن و آوارگی اجباری هزاران تن دیگر شد. این فاجعه نتیجه سیاستی بود که آقای مودی در سراسر زندگی سیاسی خود دنبال می کرد. سیاستی که در «تشکل داوطلبان ملی» (RSS)، نیروی اصلی جنبش هندوها، تبلور یافت.
آقای مودی با قرارگرفتن در رأس دولت هند در سال ۲۰۱۴، قدرت را به شکلی بی سابقه متمرکز کرد. به دستور او، تدریس نظریه چارلز داروین از برنامه درسی مدارس حذف شد و سازمان های غیردولتی (ONG) مانند عفو بین المللی، گرین پیس و اکسفام (Oxfam) از حضور در فضای عمومی هند منع شدند. او کیش شخصیتی را رواج داد که اگر شی جینگ پینگ، رئیس جمهوری چین آن را انجام می داد، هولناک به نظر می رسید. به عنوان نمونه، سوفی لاندرین و گیوم دلاکروآ، دو روزنامه نگار، آن را چنین شرح می دهند (۲): «مودی یک "اَپ" در تلفن های هوشمند به نام "نامو" (NaMo) دارد که شامل یک بازی است که در آن هربار که عملکرد آقای مودی مورد تائید کاربر قرار گیرد، به او امتیازی داده می شود». نخست وزیر جلوی زبان قضات، روشنفکران، هشدار دهندگان و همه کسانی که به نوعی با او، به ویژه در زمینه ایجاد محدودیت برای مسلمانان، مخالفت کنند را می گیرد. (مقاله « نارندرا مودی، تصور دیگری از دموکراسی» را در همین شماره بخوانید).
بنابراین، آقای مودی تغییر نکرده بلکه این غرب است که تغییر کرده و در میان پاسداران رسانه ای نظم مسلطش، هرروز بیشتر کارشناس و متخصص هند کشف می کند. فرانز اولیویه گیزبرگ با تکرار واژه های خود آقای مودی می گوید: «هند نه تنها بزرگ ترین دموکراسی دنیاست، بلکه مادر همه دموکراسی ها نیز هست». و ادامه می دهد در دوران «حاکمیت» آقای مودی «هندوئیسم درخشش و تفاخر خود را باز یافته است. این امر موجب تحریک عصبی و هندوهراسی محافل روشنفکری اروپایی یا امریکایی ای می شود که دربرابر اسلام نقطه ضعف دارند و آن را مذهب ” قربانی ها “ می دانند». به علاوه، چنان که این «روزنامه نگار» نتیجه گیری می کند ، سرنوشت مسلمانان «در هند بسیار بهتر از اقلیت هندو (...) در پاکستان است» (۳). متأسفانه این حرف درست نیست. لوران گایر، پژوهشگر می گوید: «وضعیت هندوها در پاکستان بی ثبات است، با این حال در حد گسترده کشته و زندانی نمی شوند و خانه هایشان با بولدوزر تخریب نمی گردد».
ولی اینها چه اهمیتی دارد، چون «هند چین نیست». اکنون «غرب» خواهان همراهی با مطرودهای دیروز است. در ژوئن ۲۰۲۳، واشنگتن آقای مودی را برای ایراد سخنرانی دربرابر کنگره آمریکا دعوت کرد. این افتخاری بزرگ و نادر بود. یک ماه بعد، رهبر هند در مراسم رژه ۱۴ ژوئیه، آقای امانوئل ماکرون را همراهی کرد، در میهمانی مجلل لوور شرکت نمود و نشان با ارزش لژیون دونور به او داده و مشکلات مربوط به ندادن روادید اروپا در گذشته، فراموش شد.
این درحالی است که هند یک متحد خیلی قابل اعتماد نیست. از یک سو، از زمان از بین رفتن اتحاد شوروی، به واشنگتن نزدیک شده و در گفتگوهای ۴ جانبه امنیت (Quad) شرکت می کند، که یک سازمان دیپلوماتیک و نظامی است که ایالات متحده، استرالیا و ژاپن هم عضو آن هستند. در ماه مه ۲۰۱۷، دهلی نو به همراه توکیو «ایجاد یک راهرو رشد آسیایی- آفریقایی» را اعلام کرد که سواحل غربی هند را به آفریقای شرقی متصل می کند. این راهرو که «جاده آزادی» خوانده شده، برنامه ای با قصد رقابت با جاده های ابریشم جدید چین است. رشته اقداماتی که چنان که امانوئل لینکو، پژوهشگر (۴) می گوید: «پکن، نه چندان به اشتباه، آن را دارای مقاصد بدخواهانه می داند».
از سوی دیگر، هند یکی از اعضای بنیانگذار «بریکس» (با برزیل، چین، روسیه و آفریقای جنوبی) است و در سازمان همکاری شانگهای (OCS) هم شرکت دارد. دو ساختاری که قدرت های «جنوب» - به ویژه چین و روسیه - برای اعتراض به نظم بین المللی تحت سلطه آمریکا براه انداخته اند. دهلی نو نه تنها حمله روسیه به اوکراین را محکوم نکرد، بلکه در اِعمال تحریم ها درمورد مسکو توسط اروپا و ایالات متحده نیز اخلال کرد و با سودجویی از نرخ پایین نفت روسیه – ناشی از اِعمال تحریم ها - آن را به میزانی گسترده می خرد... وبعد با قیمت گرانتر، عمدتا به کشورهای اروپایی ای که از خرید مستقیم نفت روسیه منع شده اند، می فروشد.
روسیه که تاکنون نخستین تأمین کننده تسلیحات هند بوده، اکنون بدل به نخستین منبع تأمین نفت آن هم شده است. به این ترتیب، فروش «طلای سیاه» به کشورهای آسیائی، در سال ۲۰۲۳ حدود ۱۵ درصد از منابع بودجه ای فدراسیون روسیه را تامین کرده است. سوبرامانیام جایشانکار، وزیر امور خارجه هند، در پاسخ پرسش «شریک های» غربی کشور خود در کنفرانس مونیخ (همایشی که درمورد امنیت بین المللی برگزار می شود) در ۱۷ فوریه پاسخ داد: «اگر من آنقدر زرنگ باشم که چندین برگ بازی در آستین داشته باشم، شما به جای انتقاد باید مرا تحسین کنید »(۵). این درحالی است که هیچ واکنش تلافی جویانه ای نسبت به دهلی نو از سوی غرب درنظر گرفته نشد، چون «هند چین نیست»...
آقای جایشانکار در کتابی که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده، سیاست خارجی کشور خود را نوعی «چند تعهدی»( در مقابل غیر متعهدی.م) اعلام کرده که به هند امکان می دهد «از ارزش ها و باورهای خود » (۶) دفاع کند. با این همه، بالا و پائین رفتن دیپلوماتیک این کشور به سادگی با یکی از دو معیار زیر قابل تحلیل است : درآمدهای با ارزش ایجاد شده به واسطه این دیپلوماسی برای بخش خصوصی و نفوذی که در صحنه بین المللی برای دهلی نو ایجاد می کند. در زمینه این نفوذ، آقای مودی می کوشد در عین رقابت با پکن، تناسب نیروی جدیدی بین «شمال» و «جنوب» برقرار نماید.چیزی که جوآن لین، پژوهشگر، آن را «هم خدا و هم خرما» توصیف می کند(۷).
این درحالی است که تنها زمینه ای که دهلی نو در آن زیگزاگ نمی زند حمایت از اسرائیل می باشد. در ۲۷ اکتبر ۲۰۲۳، هند از شرکت در رأی گیری مجمع عمومی سازمان ملل متحد درمورد صدور قطعنامه برقراری آتش بس انسان دوستانه در غزه خودداری کرد. توجیه آقای جایشانکار این بود که: «خود ما نیز قربانی تروریسم هستیم»(۸). یک ماه بعد، درجریان برگزاری نشست اضطراری «بریکس»، هند تنها کشوری بود که از محکوم کردن تل- آویو بخاطر کشتار در غزه خودداری کرد و با سنت دیرین خود درمورد حمایت از فلسطین وداع نمود.
از زمان برقراری روابط دیپلوماتیک بین هند و اسرائیل در سال ۱۹۹۲، بهانه نبرد مشترک علیه «تروریسم اسلامی» باعث شده که یک شراکت راهبردی بین آنها ایجاد شود. در سال های میانی دهه ۲۰۰۰، هند نخستین مشتری صنایع تسلیحاتی اسرائیل شد. پس از پیروزی آقای مودی در انتخابات، این اتحاد تحکیم شد و آموزش پلیس هند، استفاده از نرم افزارهای جاسوسی پگاسوز اسرائیل و همین اواخر اعزام کارگران هندی به اسرائیل برای جایگزینی نیروی کار ارزان قیمت فلسطینی، از موارد این تحکیم روابط است.
اما، این اتحاد ریشه هایی از این هم عمیق تر دارد. برنامه سیاسی ای که آقای مودی تجسم آن است، هدفش ارتقاء نوعی از «دموکراسی قومی » (۹) است که شبیه چیزی است که در اسرائیل ساخته و پرداخته شده. هدف چیست ؟ هدف مهار اعتراض به نظام کاستی است که در سال های دهه ۱۹۸۰ سربرآورد و از سال های دهه ۱۹۹۰ خود را بر دنیای سیاست در هند تحمیل کرد. یعنی درست در زمانی که جنبش ملی گرایی با تلاش برای غلبه بر خصومت های ناشی از نظام کاست خواهان ایجاد وحدت در هندوها می شود (۱۰). هدف این تحول محافظه کارانه، حفظ نظم برهمینی هدایت شده توسط آقای مودی است که از بسیاری از سیاست های تل- آویو تقلید شده است. اکاش بهاتاچاریا، مبارز کمونیست آنرا چنین تجزیه و تحلیل می کند: «قوانین شهروندی تبعیض آمیز، کوشش در دستکاری در سهم ترکیب جمعیتی هندوها و مسلمانان و عدالت بولدوزری، همه اینها در اسرائیل دارای سابقه است»(۱۱).
اگر این سیاست ها در پایتخت دیگری درپیش گرفته می شد، با تحقیر و انتقاد شدید مقامات کشورهای «شمال» روبرو می گردید. اما درمورد تل- آویو و دهلی نو چنین نیست. ارزیابی فرانز اولیویه گیزبرگ این است که هرگونه انتقاد ناشی از «پریشان گویی ناشی از اسلام گرایی و چپ گرایی در دانشگاه ها و رسانه های تحت کنترل این جریانها است». چند بار بگویم که « هند چین نیست»، شیر فهم شد !
۱-مقاله « اختاپوس همبستگی بین المللی هندو»، لوموند دیپلماتیک، فوریه ۲۰۲۳ https://ir.mondediplo.com/2023/02/article4334.html
۲- Sophie Landrin et Guillaume Delacroix, Dans la tête de Narendra Modi, Solin/Actes Sud, Arles, 2024.
۳- Franz-Olivier Giesbert, « Narendra Modi, l’homme qui “modifie” l’Inde », La Revue des deux mondes, Paris, novembre 2023. D’où sont tirées toutes les citations de Giesbert.
۴- Emmanuel Lincot, « Inde/Chine : le match du siècle », La Revue des deux mondes, novembre 2023.
۵- Emmanuel Derville, « Entre New Delhi et Moscou, une alliance scellée par le pétrole », Le Figaro, Paris, 23 février 2024.
۶- Subrahmanyam Jaishankar, The India Way. Strategies for an Uncertain World, ¬HarperCollins, Londres, 2020.
۷- Joanne Lin, « India and multi-alignment : Having one’s cake and eating it too », Asialink, 21 février 2023.
۸- « Narendra Modi has shifted India from the Palestinians to Israel », The Economist, Londres, 2 novembre 2023.
۹- Christophe Jaffrelot, L’Inde de Modi. National-populisme et démocratie ethnique, Fayard, Paris, 2019.
۱۰- همانجا
۱۱- Akash Bhattacharya, « A disastrous friendship : The dangerous political economy of India’s support for Israel », Liberation, New Delhi, 23 décembre 2023.
Renaud LAMBERT