فــــرید سیاوش
ادبیات ژانری ادبیاتی است که دامنهی مخاطب آن و ژانر آن پیش از انتشار اثر (و نه پس از انتشار) تعیین شده باشد. ژانر ادبی به معنای چیدمان گونه های متفاوت ادبیات در دستهبندیهای خاص است؛ که نویسنده بیشترینه در قالب یکی از این هشت ژانر ادبی به خلق اثر دست می یازد:
۱. وسترن، ۲. استیمپانک، ۳. رئالیسم جادویی، ۴. بیزارو، ۵. گروتسک، ۶. متافیکشن (ماورای داستان)، ۷. کمدی، ۸. اسلیپ استریم (slipstream) یا(علمیتخیلی، فانتزی، معمایی، عاشقانه، تریلر ، جنایی...)
رومان بینوایان ویکتور هوگو در پنج جلد و ١٩٠٠ صفحه در قالب ژانر ادبی رمانتسیم نگارش یافته است. بینوایان یکی از شاهکارهای ادبیات اروپا و جهان است که هر خواننده ی با خواندنش یک تجربۀ منحصر به فرد از ادبیات و هنر به دست میآورد.
هوگو در بینوایان فقر را به بیرحمانهترین شکل به تصویر میکشد تا سرحد آسیب زدن به احساسات خواننده؛ اما نه برای جلب توجه و اشک ریختن، برای اینکه یک قدم ما را جلوتر ببرد و نشانمان بدهد که فقر واقعی اول در فکر و قلب مردم اتفاق میافتد و بعد در جیبهایشان.
در بینوایان می خوانیم: «به اعتقاد ما اگر روح و درون آدمی به چشم دیده میشد، هرکس متوجه این مساله عجیب میشد که هر یک از افراد بشر، در اندرون به یکی از جانوران شباهت دارد. و این رازی است که همه متفکران گیتی از آن خبر دارند؛ از صدف گرفته تا عقاب، و از خوک گرفته تا ببر را میتوان در نهاد آدمی پیدا کرد. در نهاد هر انسان یکی از جانوران را میتوان یافت؛ و گاهی در درون یک نفر چند جانور باهم حضور دارند.»؛ آیا ما به جانور درون خود ما فکر کردیم، آیا آنرا شناختیم!؟. جانور درون من گرگ است و از شما!؟
این کتاب از یک گُمگشتگی فردی، از یک بینیازی به امیال مادی آغاز میگردد. در پارادُکس مرد و کودک وارد تحول میشود و شخصیت اصلی را در نوع دوستی و عشق ورزی به پناه دختری میرساند. در اوج تراژدی به عشق میرسد و در نهایت دیوانگی معشوق به عاشق انقلاب صنعتی را به رُخ میکشد. انگیزهی یک بینوا را به عمق فاضلاب میبرد. وصال بین دو عاشق را ممکن میسازد و در نهایت جنگ بین عقل و عشق را با مرگ ژان والژان به آتش میکشد.
بینوایان را باز باید خواند.