زندگی

    غرب و شوروی: سهم در پيروزی

سربازان شوروی و آمريکايی 25 آوريل 1945 در الب با همديگر ديدار داشتند

در نمايشگاه جنگ جهانی دوم در يکی از موزه های برلين که من اخيرا از آن بازديد کردم، در مورد جنگاوران شوروی از اصطلاح 'self-proclaimed' استفاده شده بود: يعنی سربازان شوروی افراد "مدعی پيروزی در اين جنگ" معرفی شده بودند.

کنستانتين روژنف
خبرنگار بخش روسی بی بی سی

واکنش سربازان کهنه کار شوروی به اين تعريف مسلما چيزی بيشتر از يک پوزخند نخواهد بود. اين جنگاوران سابق احتمالا شکی ندارند که محکم ترين ضربه بر بدنه فاشيسم آلمان را همانها وارد کرده اند.

بنا به نظرسنجی ها، حدود نصف جمعيت روسيه معتقدند که کشور های غربی نقش اتحاد جماهير شوروی در جنگ جهانی دوم را دست کم می گيرند.

گذشته از اين، دو سوم پرسش شوندگان می گويند که اتحاد شوروی کاملا قادر بود حتی بدون کمک متفقین بر هيتلر چيره شود.

اين در حالی است که در کشور های غربی رويداد استقرار نيروهای متحدین در فرانسه و گشايش جبهه دوم در ماه ژوئيه سال 1944 ميلادی از سرنوشت ساز ترين لحظات جنگ به شمار می آيد.

به باور والنتين فالين، دکتر علم تاريخ در روسيه و نويسنده کتاب "جبهه دوم"، مشکل تنها تفاوت ديدگاههای مسکو و غرب در اين زمينه نيست، بلکه مشکل، عمدتا بر سر تضاد فاحش ارزيابی هاست.

آقای فالين می گويد: "در غرب به ويژه از اواسط دهه 1980 بدين سو يک نظری بر افکار عمومی تحميل می شود که پيروزی بر فاشيسم عمدتا خدمت قدرت های غربی است و اتحاد شوروی در اين ميان فقط نقش فرعی داشته است".

خواربار و تجهيزات

به گفته پروفسور ريچارد اوری، استاد تاريخ در کينگز کالج لندن و نويسنده يک رشته آثار در باره جنگ جهانی دوم، درست پس از از پايان جنگ يوهيم فن ريبنتروپ، وزير خارجه آلمان، سه علت اصلی شکست آلمان در اين جنگ را عنوان کرد: مقاومت بسیار سرسختانه نيرو های شوروی، انتقال انبوه تسليحات و تکنولوژی از ايالات متحده امريکا به جبهه و کامروايی متحدان غربی در نبرد برای برتری در فضا.

در حالی که ريبنتروپ در مورد احتمال پيروزی بالقوه آلمان در جنگ کاملا مطمئن بود.

به گفته آقای اوری، طی دهساله ها تاريخنگاران شوروی سهم آمريکا و بريتانيا در پيروزی بر فاشيسم را کم اهميت جلوه می دادند، هرچند در سالهای اخير اين عامل پيروزی نيز در روسيه اعتراف شد.

از سال 1942 تا پايان جنگ بريتانيا و آمريکا مقادير زياد خواربار، پوشاک، تکنولوژی، تجهيزات و مواد اوليه را در اختيار اتحاد شوروی می گذاشتند.

در ميدان نبرد

اين تاريخنگار بريتانيايی معتقد است که سهم مستقيم قدرت های غربی در ميدان نبرد عليه آلمان طی سالهای 1941 تا 1943 خيلی اندک بود.

آقای اوری می گويد: "عمده ترين سهم اين کشور ها بمباران مشترک المان بود که اکنون بيش از پيش بر آن اهميت قايلند. زيرا موج بمباران ها آلمان را واداشت که تعداد زيادی از نيروی انسانی و تسليحات نظامی خود را از جبهه شوروی فرا بکشد و در داخل متمرکز کند. و همچنين در نتيجه آن حملات توسعه اقتصاد نظامی آلمان محدودتر شد".

آقای اوری موافق است که در غرب هنوز سهم واقعی اتحاد جماهير شوروی در پيروزی را به خوبی درک نکرده اند.

وی می گويد: "با توجه به اين که نيرو های بريتانيا و آمريکا از راه دريايی وارد اروپا شدند (به ايتاليا در سال 1943 و به فرانسه در 1944)، برای اين دو کشور چنين تصوری پديد آمده است که همانها بودند که اروپای گرفتار آلمان فاشيستی را "رها کرده اند".

آقای اوری می گويد، غربی که ايتاليا را آزاد کرده بود و در حال نبرد با ژاپن بود، سهم خود در پيروزی را جهانی تر از سهم شوروی می بيند، در حالی که در اتحاد شوروی پيشين "اين جنگ يک جهاد يا نبرد مقدس عليه نيروهای اشغالگر ارزيابی می شد و همچنان می شود".

جانفدايی

اما تلفات جانی بريتانيا و آمريکا در جنگ جهانی دوم به مراتب کمتر از تعداد کشته شدگان در اتحاد شوروی و آلمان بود.

بنا به داده هايی که آقای فالين نقل می کند، 93 درصد تلفات آلمان در تمام دوره جنگ جهانی دوم در جبهه شوروی اتفاق افتاد.

به نظر اين تاريخنگار روس، اين حقيقت گواه روشنی از سهم کشور ها در پيروزی بر آلمان هيتلری است.

از سوی ديگر، آقای اوری می گويد، همين تفاوت فاحش ارقام کشته شدگان در کشور های مختلف و کمتر بودن تعداد تلفات جانی بريتانيا و آمريکا باعث شده بود که لندن و واشنگتن بتوانند موافقت جمعيت کشور های خود به ادامه نبرد را حتی در دشوارترين لحظات جنگ حفظ کنند.

ولی آيا می شود همه اختلافات موجود در باره اين برهه تاريخی را کنار گذاشت و يک تصور واحد از جنگ جهانی دوم را شکل داد؟

پاسخ پروفسور اوری به اين پرسش منفی است. به اعتقاد وی، همر کشوری با اسطوره ها و باور های خود در باره اين جنگ بسر می برد و پايان اين وضعيت پيدا نيست.

وی می گويد: "تلاش برای ايجاد يک تصور جمعی "متحدان" از جنگ اکنون به معنی احيای روند اسطوره سازی تاريخی و تداوم تقسيم و تعيين ماجرا های جنگ به سپيد و سياه و خوب و بد خواهد بود. در حالی که اين تاريخ پهلو های مختلف دارد".