برای آن دسته از مسلمانانی كه خواهان همزيستی مسالمت آميز با غرب هستند، اين پرسش مطرح است كه آيا نشريات معتبر دنيای غرب از حساسيت دنيای اسلام نسبت به هتك حرمت از مقدساتشان آگاه نيستند و يا اينكه در عين آگاهی از اين حساسيت، برای آنها انتشار خبر يا گزارشی در جهت انتقاد از رفتار دولتهايشان مهمتر از برانگيختن خشم جمعی از مسلمانان است؟
خبرنگار مجله نيوزويك كه از توهين سربازان آمريكايی به كتاب آسمانی مسلمانان در
زندان گوانتانامو گزارش داده بود، شايد هرگز تصور نمیكرد كه اين خبر كوتاه آشوبی
در بين بخشی از مسلمانان جهان به پا كند و باعث مرگ تعدادی از آنها شود.
نخستين واكنش به گزارش نيوزويك در شهر جلالآباد مركز استان ننگرهار افغانستان صورت
گرفت جايی كه از ديرباز پايگاه مسلمانان تندرو به شمار میرفته است. در اين شهر،
جمعيت خشمگين به خيابانها ريختند و ضمن به آتش كشيدن دفترهای چند بنگاه خيريه
بينالمللی، با نيروهای نظامی درگير شدند كه بر اثر آن، تعدادی از معترضان كشته و
زخمی شدند. دامنه اين آشوب به مناطق مركزی و جنوبی افغانستان نيز كشيده شد و دولت
حامد كرزی رئيس جمهور افغانستان را در شرايط سختی قرار داد. پس از آن نوبت دولتها،
سازمانهای اسلامی و مسلمانان ساير كشورها بود كه هر كدام به فراخور سياست و وضعيت
خود به اعتراض برخيزند و به دولتمردان آمريكا در باره هرگونه هتك حرمت قرآن هشدار
دهند.
شايد آنچه سبب شد كه دامنه اعتراضها گستردهتر نشود، موضع گيری قاطع كاندوليزا
رايس وزير خارجه ايالات متحده بود كه در مقابل كنگره تاكيد كرد آمريكا هرگز توهين
به قرآن را تحمل نكرده، نمیكند و نخواهد كرد. رايس قول داد كه در باره گزارش
نيوزويك تحقيق شود و در صورت صحت گزارش، عامل يا عاملان توهين به قرآن با عواقب كار
خود روبرو شوند. فرماندهان ارتش آمريكا نيز با تكذيب گزارش نيوزويك، تلاش كردند تا
از شدت التهابی كه بر اثر اين گزارش بخشی از دنيای اسلام را فرا گرفته بود، بكاهند.
اما پيش از آن كه صحت و سقم گزارش نيوزويك از سوی وزارت خارجه آمريكا بررسی شود،
مديران اين مجله، صحت گزارش خود را مورد ترديد قرار دادند و اعلام كردند كه شايد
خبر گزارشگر نيوزويك در باره توهين به قرآن توسط نظاميان آمريكايی در زندان
گوانتانامو نادرست باشد.
آنچه در اين ميان برای تحليلگران روابط دنيای غرب و اسلام جالب توجه است اين است
كه چرا بخشی از مسلمانان، پيش از احراز صحت و سقم يك گزارش مطبوعاتی در باره توهين
به مقدساتشان، دست به اقدام عملی میزنند و چرا اقدام عملی خود را در رفتاری
خشونتآميز بروز میدهند؟
در عين حال، برای آن دسته از مسلمانانی كه خواهان همزيستی مسالمت آميز با غرب
هستند، اين پرسش مطرح است كه آيا نشريات معتبر دنيای غرب از حساسيت دنيای اسلام
نسبت به هتك حرمت از مقدساتشان آگاه نيستند و يا اينكه در عين آگاهی از اين حساسيت،
برای آنها انتشار خبر يا گزارشی در جهت انتقاد از رفتار دولتهايشان مهمتر از
برانگيختن خشم جمعی از مسلمانان است؟
برای پاسخ به اين پرسشها میتوان پاسخی كلی داد و آن اينكه بين دو دنيای اسلام و
غرب بدبينی و در عين حال سوءتفاهمی عميق جريان دارد.
آنچه باعث بدبينی دنيای اسلام به غرب شده اين تصور پايدار مسلمانان است كه كشورهای
غرب با هجوم «استعماری» خود به سرزمينهای اسلامی، منابع طبيعی آنان را غارت كردند
و مانع رشد و توسعه كشورهای مسلمان شدند.
احتمالا بدبينی بخشی از مردم اروپا و آمريكا به دنيای اسلام به اين علت است كه آنان
مسلمانان را مردمی متعصب میدانند، مردمی كه به جای تلاش برای تغيير وضعيت خود
همواره ترجيح میدهند مشكلات خود را با پرخاش و نفرت به ديگران نسبت دهند.
اما صرفنظر از اين بدبينی، سوءتفاهمی نيز بين دو طرف وجود دارد.
مسلمانان كه روزگاری به تمدن «شكوهمند» خود میباليدند، از چند قرن گذشته رو به
انحطاط گذاشتهاند. اين انحطاط كه با روند رو به رشد تمدن اروپايی همزمان شده،
مسلمانان را عملا در حاشيه تمدن فعلی جهان قرار داده است. در حاشيه بودن هميشه برای
مردمی كه از سابقهای از فرهنگ غنی و تمدن بارور برخوردار بودهاند، عميقا زجرآور و
تراژيك است. احساس تراژيك و نوستالژی بازگشت به گذشته شكوهمندی كه به سادگی
امكانپذير نيست، نوعی ناتوانی فكری و عملی توليد میكند كه برای فرار از
روانپريشی حاصل از آن، راه چارهای جز خلق دشمنی كه بتوان تمام ناكامیها را به آن
نسبت داد، باقی نمیگذارد. از نظر بخش عظيمی از مسلمانان حتی قشر روشنفكر آنان،
دنيای غرب و در راس آن آمريكا چنين دشمنی است. به نظر میرسد در پشت ذهن مسلمانان
بنيادگرا نيز همين موضوع نهفته باشد.
در اين ميان، گويا بخشی از مردم و دولتهای مغرب زمين نيز حس تراژيك مسلمانان از
حاشيهای بودن در تمدن جديد و رفتارهای ناشی از آن را به كينه توزی بیدليل دنيای
اسلام نسبت به غرب و ناسازگاری ماهوی اسلام و مدرنيته میدانند و بويژه بعضی از
متفكران غربی در اين باره با چنان زبانی سخن میگويند كه حتی برای ميانهروترين
مسلمانان نيز تحريكآميز است.
به نظر میرسد آنچه ساموئل هانتينگتون با عنوان «نزاع تمدنها» در باره آن هشدار
داده بود، به نحوی نه چندان پنهان بين بخشی از دنيای اسلام و غرب در جريان است، اما
اين نزاع محتوم نيست. طرفداران همزيستی مسالمت آميز در هر دو جبهه، قادر به انجام
كارهای فراوانی در جهت رفع سوءتفاهم و كاهش بدبينی بين دو طرف هستند كه ظاهرا به
اندازه كافی تلاش نمیكنند.