جـــوا نـــان  
 

 

گاردين:

 باتلاق افغانستان براي ناتو عميقتر از شوروي سابق است

گاردين نوشت: پس از دو دهه از پايان مداخله نظامي شوروي سابق در افغانستان، اكنون ناتو در مقايسه با شوروي، در باتلاقي به مراتب عميقتر در اين كشور گرفتار آمده و نه راه پس دارد نه راه پيش .

روزنامه گاردين در شماره روز شنبه خود در تفسيري از اوضاع جنگ افغانستان و مقايسه آن با مداخله نظامي اين كشور توسط شوروي سابق افزود: دو دهه بعد از عقب نشيني ارتش شوروي از افغانستان ، اينك با وجودي كه همه منابع به جنگ اين كشور سرازير شده ، اما كمترين بختي براي موفقيت غرب در اين جنگ قابل پيش بيني نيست .

گاردين در ادامه اين تفسير نوشت: ‪ ۲۰سال از خروج آخرين سربازان ارتش روسيه از خاك افغانستان مي‌گذرد، جنگي كه جان ‪ ۱۵هزار سرباز روس را گرفت.

حال دو دهه بعد از گذشت آن واقعه، همان اشارات و كنايه‌ها از جنگي كه آمريكا در افغانستان به راه انداخته سر زبانهاست .

به نظر مي‌رسد طول مدت زمان تهاجم نظامي آمريكا به افغانستان معادل مدت مداخله نظامي شوروي در اين كشور خواهد بود.

در مقام مقايسه اين دو مداخله نظامي، شوروي دقيقا در همين برهه از جنگ آماده خروج از افغانستان شد.

بر عكس ، اكنون آمريكا و ناتو عزم تقويت حضورشان را در افغانستان دارند.

اوباما طرح اعزام ‪ ۳۰هزار نيروي تازه نفس به افغانستان را مطرح كرده ضمن آنكه شمار بيشتري از اين نيروها را از ناتو خواسته است .

نيروهاي ائتلاف هم تقريبا ‪۱۱۵هزار نيرو در افغانستان خواهند داشت كه معادل مجموع نيروهايي است كه شوروي در افغانستان پياده كرده بود.

مانند روسها، متحدان غربي عمدتا كابل و مراكز استانها را در اشغال دارند.

حومه شهرها اغلب در كنترل شورشيان است .

تنها تفاوت در اين است كه در زمان تهاجم نظامي شوروي، غرب و پاكستان مجاهدين را حمايت مالي و تسليحاتي مي‌كردند، اما در جنگ كنوني افغانستان منبع مهم تامين مالي شورشيان قاچاق مواد مخدر است و اين گروهها متكي به درآمد مالي خود هستند و به همين علت كنترل آنها دشوارتر است .

در مقايسه با شوروي، كار ناتو در افغانستان دشوارتر از روسيه است. ‪ ۲۰سال پيش طالباني وجود نداشت، خبري از بمب گذاريهاي انتحاري نبود، ارتش و پليس افغانستان از كارآيي بيشتري برخوردار بودند و مسكو نيز خواستار تغيير حكومت افغانستان نبود.

در قياس با پيش بيني خروج آمريكا از افغانستان ، شوروي براي خروج از افغانستان از فرصتها و تسهيلات بيشتري برخوردار بود.

تهاجم نظامي روسيه به افغانستان نقض قوانين بين‌الملل در نظر گرفته شد و سازمان ملل آن را محكوم كرد.

مذاكرات بين‌المللي در ژنو روسيه را موظف به خروج نيروهايش از افغانستان كرد. غرب با وعده قطع حمايتهايش از مجاهدين و به جريان انداختن گفت و گو ميان گروههاي محارب داخل كشور، روسيه را ملزم به خروج از افغانستان ساخت در اين شرايط، روسيه نه تنها بدون عنوان شكست خورده از افغانستان خارج شد، بلكه فرصت براي دولت افغانستان ميسر شد تا بعد از خروج شوروي همچنان پايدار بماند چنانچه تا سه سال بعد اين دولت پابرجا بود.

اين فرضيه‌ها كه پرتاب موشكهاي استينگر ساخت آمريكا موجب فروريختن حكومت شوروي سابق شد، همه بي‌پايه و بي‌معنا بود.

بوريس يلتسين رئيس جمهور جديد روسيه صدور انرژي به ارتش افغانستان را قطع كرد.

در آن سوي ميدان مداخله نظامي شوروي به افغانستان ، بايد پذيرفت كه واشنگتن و اسلام آباد هم با ادامه دادن به حمايت تسليحاتي و مالي از مجاهدان توافقنامه ژنو را نقض كردند.

اين دو كشور با حمايت از گروههاي طرفدار غرب مانع از تلاشهاي نجيب الله براي برقراري آشتي ملي شدند.

آشوب و هرج و مرجي كه با پيروزي مجاهدين در كشور پديد آمد و كابل را به ويرانه‌اي تبديل كرد، موجي از نفرت و نارضايتي در ميان مردم پديد آورد كه از دل آن طالبان ظاهر شد.

دولتهاي غربي امروز در قبال بهاي سنگيني كه در افغانستان مي‌پردازند، بدبختي و بلا را به جان خود خريده اند.

غرب بايد اين واقعيت را در مورد افغانستان درك كند. طالبان با قواي نظامي قادر به بيرون راندن ناتو نيست.

افغانها هيچگاه موفق به شكست دادن خارجيها نبوده اند. مهمترين درسي كه از مداخله نظامي شوروي در افغانستان مي‌توان آموخت اين است كه عدم يكپارچگي سياسي و فرهنگي افغانستان همواره عامل اصلي خشونتهاي گسترده و دامنه دار در اين كشور بوده است .

خارجيها فقط به قيمت به خطر انداختن خود در افغانستان مداخله مي‌كنند.

بر خلاف عراق جنگ افغانستان براي ناتو يك دام خودساخته اغواگرانه است .

سياست اوباما براي افزايش نيرو در افغانستان ممكن است حامل موفقيتهاي كوتاه مدت باشد اما پيشرفت پايداري را به ارمغان نخواهد آورد. ضمن آنكه اجراي اين طرح بودجه‌هاي سنگيني را هم بر آمريكا و هم بر انگليس تحميل مي كند.

طرح افزايش نيرو نه تنها بر سطح نارضايتيهاي عمومي داخل افغانستان خواهد افزود بلكه اين پول صرفا به جيب مستشاران خارجي و مقاماتي كه خود آلوده به فساد هستند روانه خواهد شد.

از طرفي نيز، مذاكره با طالبان مانند سيستم آشتي ملي دوران نجيب الله ناپايدار خواهد بود. در خود طالبان شكاف و چند دستگي ايجاد شده و اين گروه به دو دسته قديميها و جديدترها منشعب شده است. بدتر از آن هنگامي است كه جنگ به مرزهاي افغانستان با پاكستان كشيده شود و اينجا ديگر طالبان پاكستان است كه وارد جنگ مي‌شود.

گاردين نتيجه‌گيري كرد: حال مهمترين دغدغه غرب و ناتو اين است و بهترين راه كدام است ؟

عقب نشيني مرحله‌اي ناتو مانند عقب نشيني آمريكا از افغانستان نتيجه بخش نخواهد بود.

 

در عراق يك دولت مركزي روي كار است كه آمريكا را وادار به تعيين جدول زماني براي خروج كرده است اما در افغانستان خروج ناتو و نيروهاي غربي خطر فروپاشي دولت مركزي و وقوع يك جنگ داخلي را در پي دارد.

 

 

گاردین:

 ماموریت شکست خورده در افغانستان

 

حمله مسلحانه به مراسمی با حضور حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان، شمار زیادی از مقامات بلندپایه این کشور و مهمانان خارجی از جمله سفیران آمریکا و بریتانیا، بازتاب گسترده ای در روزنامه های چاپ لندن، از جمله گاردین داشته است.

روزنامه گاردین در سرمقاله روز (دوشنبه29اپریل) خود نوشته است اگر گلوله ها و راکت هایی که با هدف ترور حامد کرزی شلیک شد، به هدف می رسید، این امر می توانست نشانه روشنی از شکست تلاش های ناتو برای ثبات افغانستان تلقی شود.

نویسنده این مقاله، با تاکید بر اینکه شش سال پس از حمله نیروهای تحت فرمان آمریکا به افغانستان، وضعیت این کشور، روز به روز بدتر می شود، می نویسد مثالی از این واضح تر که شبه نظامیان مسلح به راکت، خود را تا فاصله صدمتری جایگاه به شدت محافظت شده مقامات ارشد دولتی، جنگسالاران سابق و دیپلمات های خارجی می رسانند؟

همانگونه که روزنامه گاردین نوشته، در این حمله، دو نفر که در فاصله حدود سی متری آقای کرزی نشسته بودند، کشته شدند.

حاکمیت 'شبه طالبانی'

نویسنده این مقاله که زیر عنوان "ماموریت شکست خورده" نوشته شده، تاکید می کند که هیچ برنامه یا وفاق جمعی، در مورد چگونگی باثبات کردن افغانستان وجود ندارد.

به نوشته این روزنامه، منابع نظامی آمریکا و بریتانیا، آشکارا فکر می کنند حامد کرزی رهبر ضعیفی است و از کنار زدن مقامات فاسد و مقابله موثر با تجارت مواد مخدر ناتوان یا بی میل است.

به نظر نویسنده این روزنامه معتبر انگلیسی، درحالی که آقای کرزی سال آینده، انتخابات ریاست جمهوری و پس از آن انتخابات پارلمانی را درپیش روی دارد، بیم آن می رود که کشورش، در حال سقوط به ورطه حاکمیت شبه طالبانی است.

سرمقاله نویس گاردین، در این مورد، به تلاش های وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان برای بازداشتن شبکه های آزاد تلویزیونی از ادامه پخش سریال های محبوب هندی اشاره می کند.

انتقاد کرزی از دستگیری طالبان

آقای کرزی اخیراً در مصاحبه ای با روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز، با انتقاد از عملکرد نظامیان آمریکایی و بریتانیایی در کشورش، گفته است اقدام این نیروها به بازداشت شبه نظامیان طالبان و طرفدران آنها، تلاش های دولت او برای راضی کردن طالبان به کنار گذاشتن اسلحه شان را ناکام می کند.

به باور سرمقاله نویس روزنامه گاردین، انتقادهای پیاپی حامد کرزی از کشورهایی که او را به قدرت رسانده اند و بازگشت قوانین طالبانی به کشورش، می تواند انگیزه های سیاسی داشته باشد و آقای کرزی می خواهد در انتخابات آینده، چهره ای مستقل تر و ملی گرا از خود نشان دهد.

رئیس جمهور افغانستان ظاهراً انتقاد کرده است که شبه نظامیان طالبان، نباید مجبور به ترک افغانستان می شدند؛ گاردین در این مورد می نویسد طالبان هیچگاه مجبور به ترک افغانستان نشدند و به طور گسترده ای دیده می شوند، "نه تنها در ده درصد قلمرو تحت کنترل خودشان، بلکه در سی درصدی که توسط دولت افغانستان کنترل می شود هم هستند".

نفع کرزی از مذاکره با طالبان

نویسنده گاردین در ادامه به وجود فساد اداری و قوم و خویش گرایی در دولت افغانستان اشاره می کند و همچنین ابراز عقیده می کند که یکی از دلایلی که آقای کرزی، با ماموریت پدی اشداون در نمایندگی سازمان ملل متحد در افغانستان مخالفت کرد و یا دلیل اخراج دو دیپلمات اروپایی از آن کشور، فقط این نبوده که آنها راه مذاکره با طالبان را سد می کردند، بلکه آن دو، سرگرم گفتگو با طالبان بودند، اما به نظر نویسنده، نگرانی آقای کرزی از این بوده که نمی توانسته از این مذاکرات، به نفع خود بهره برداری کند.

گاردین می افزاید: آقای کرزی ادعا می کند که تنها فردی است که می تواند کشورش را رهبری کند؛ ژنرال پرویز مشرف نیز چنین ادعایی می کرد، اما دولت جدید در اسلام آباد، نشان داد که همیشه، یک جایگزین وجود دارد.

نویسنده این مقاله، در پایان می نویسد: "بدون یک استراتژی روشن در مقابله با شورشها، که گفتگو با طالبان را نیز دربر می گیرد، و یک عملیات خارجی مبتنی بر کمک، افغانستان می تواند به سرنوشت عراق دچار شود."

 

 کنفدراسیون امارت متحده طالبان و تجزیه افغانستان و پاکستان

سه شنبه ۲۴ میزان ۱۳۸۶

The new Taliban :Guardian unlimitted



شش سال از سقوط حکومت تروریسم طالبانی بنام امارت اسلامی افغانستان میگذرد و اما اینک در پیش چشمان جامعه جهانی ما شاهد ظهور طالبستان بنام «کنفدراسیون امارت متحده طالبان» در بخش های جنوبی قلمرو افغانستان و هفت ایجنسی قبایل خود مختار پاکستان خواهیم بود.

تا این اواخر یک نوع خود مختاری مخفی و دادن امتیازات اقتصادی، سیاسی و نظامی و هم چنان آزادی عمل در تولید و قاچاق مواد مخدر بخاطر رضایت طالبان و حامیان شان در مناطق جنوب افغانستان وجود داشت. هم چنان مذاکرات سپردن اختیارات ده ولایت جنوبی افغانستان به طالبان که تا بحال شایعه آن وجود داشت، سر انجام   بطور رسمی از طرف طالبان  مطرح گردید. این طرح طالبان در واقع گامی رسمی و عملی بسوی ایجاد« کنفدراسیون امارت متحده طالبان» و تجزیه افغانستان و پاکستان است که در مقاله کنونی توسط جسن بورک در هفته نامه آبزرور چاپ بریتانیا به چاپ رسیده است.
«
در نوار مرزی میان افغانستان و پاکستان یک دولتی بی قانون و وحشی در حال تولد شدن است. اما هم زمان به آن جنگ بر سر کنترول دولت در حال تشکل میان جنگسالاران قبیلوی و ملیشا های اسلامی نیز سرعت گرفته است.» این مطلب را جسن بورک خبرنگار آبزرور اظهار داشته است. وی اخیراً در عمق این مناطق سفر نموده است تا معلوم کند که  کی ها در عقب آن قرار دارند
.

 جسن بورک در یک گزارش مفصل فاکتور های مختلف از ساختار جغرافیایی صعب العبور قبایلی  گرفته تا سنت های محلی عقب ماند و از نفوذ جنگسالاران قبیلوی، ملیشا های اسلامی محلی و خارجی گرفته   تا قاچاق و تو لید مواد مخدر ،  تجارت سلاح و جنایات سازمانده شده رادر شکل گیری دولت طالبی  تاثیرگزار می داند. اما آنچه درین مقاله کمتر  توجه شده به بازی های دولت پاکستان در رشد و تربیت تروریسم و فریبکاری های مشرف و سازمان آی اس آی است. هم چنان در مقاله مذکور به اشتباهات، سیاست های خام و بازی های چند پهلوی غرب بویژه واشنگتن و لندن در تحت نام جنگ با تروریسم که نه تنها منطقه را ازتروریسم  نجات ندادند، بلکه راه را به ایجاد کنفدراسیون تروریستان و تجزیه خاک افغانستان و پاکستان نیز مساعد ساختند، هیچ اشاره ای نشده است. در همین سلسله به نقش ضعیف و سیاست های طالب طلبی رژیم کرزی و تقاضاها از ملا عمر و گلبدین بحیث سرکردگان فاجعه کنونی در افغانستان هیچگونه اشاره نشده است. اما خبرنگار  بیشتر اشاره و هوشدار به ایجاد دولت تروریستان و خطر تجزیه کشور های افغانستان و پاکستان  نموده است.  
خشونت ها در هفته های اخیر در افغانستان و پاکستان به اوج خود رسیده اند. نیرو های محرکه اصلی خشونت های جاری در جنوب غرب آسیا را می توان بطور ساده این طور بیان نمود: طالبان بعد از شکست شان در پی حوادث 2001  به کمک بن لادن و ایمن الظواهری دوباره جان گرفته اند و در نتیجه جنگ ها را برای گرفتن قدرت مجدد در افغانستان به راه انداخته اند. و شاید هم در صورت پیشرفت سریع در صدد تسخیر سلاح های اتمی پاکستان باشند. اما در واقعیت وضعیت از این هم پیچیده تر است. این جنگ ها آنقدر پیچیده و نا متعارف اند که به مشکل می توان آنانرا با جنگ های سده نزدهم با انارشیست ها  ویا به بن بست ها در 1916 در جبهه غربی مقایسه نمود.
جمع آوری معلومات برای مراکز مطالعات استراتیژیک جنگ با تروریسم در مورد موقعیت ناتو و جنگ های آنها با ستیزه جویان در مناطق دور افتاده در اطراف شهر های پاکستان نظیر پشاور و اسلام آباد و هم چنان کابل و قندهار کار بسیار ساده است. آما آنچه ما مواجه به حقیقت هستیم، صرف ظهور ستیزه جویانی بنام طالبان نیست، بلکه ما عملاً مواجه به  دولت جدید در حال ظهور بدون مرزهای رسمی هستیم که حتا تا حال نام ندارد. این دولت متشکل از کنفدراسیون هرج و مرج جنگسالاران قبیلوی-مذهبی است که بزرگترین تهدید را نه تنها به ثبات و تمامیت ارضی افغانستان و پاکستان متوجه نموده است، بلکه عواقب خیلی خطر ناک برای امنیت جهانی نیز خواهد داشت.
 
مطابق به گزارشات منابع استخباراتی بن لادن شبکه تروریستی خویش را در افغانستان مانند سالهای 90 دوباره ایجاد نمودند. با آنکه سازمان القاعده تلفاتی زیادی داده ، اما آنها هر گز کمبود جنگجویان را احساس نکرده اند و همواره گروه های تازه نفس به صفوف آنها می پیوندند. هم چنان بر اساس گزارش استخبارات انگلیس گروه های ازبک تبار در تحت رهبری طاهر یولداش  در مناطق قبایلی پاکستان که در سال 2003 کمتر از 600 جنگجو داشتند، در حال حاضر تعداد آنها به سه چند افزایش یافته است. به عقیده کارشناسان استخبارات انگلیس در حال حاضر مناطق قبایلی پاکستان به« بزرگترین مرکز تربیت جنگجویان اسلامی» در جهان مبدل شده است.
در هفته اخیر آرتش پاکستان در جنگ در مناطق قبایلی متحمل تلفات شدید شدند و باوجود بهانه عید، موفق به اتش بس با ملیشه ها نشدند. و هزازاران مهاجر از نواحی جنگ زده فرار نموده و حکایت از باران راکت بر سر خانه و کاشانه شان نمودند
در همسایگی مناطق جنوب و شرق افغانستان، مناطق خود مختار قبایلی موقعیت دارد که جنگ برای آنها در طول سده ها بحیث فرهنگ و طرز زندگی شان مبدل شده است. به قول لطیف افریدی خان یک قبیله: « یک پشتون زمانیکه به بیرون میرود با خود کله شینکوف خود را می برد مانند اینکه یک غربی به بیرون با خود تلفون  موبایل خویش را میبرد».« آنها جنگ کردن را از زمانیکه تازه  راه رفتن را یاد میگیرند، فرا می گیرند». جنگ وخشونت  میان قبایلی ها  بطوردومدار  به یک رسم زندگی تبدیل شده است. هفته قبل قبایل اطراف پشاور بر سر آب و منابع باهم درگیر شده از راکت و ماشیندار بر علیه یکدیگر استفاده نمودند.
در مورد اسلام باید گفت  در سالهای اخیر آیدیولوژیک اعراب افراطی شرق میانه به رهبری بن لادن در میان قبایلی پشتون دو طرف خط دیورند گسترش یافته ، آنها را در مقابل حکومات مرکزی قرارداد. حمله غرب بر جهان اسلام، آنها را رادیکال ساخته در جبهه جهاد قرارداده است.
یکی از فاکتور های خیلی نیرومند در سه دهه اخیر، قوت گرفتن دیوبندیسم افراطی در برابر نفوذ خوانین قبیلوی است که در نتیجه قدرت سنتی از دست خانها به ملا های رادیکال انقال گردید. به نظر پروفیسر ضیاء الله استاد دانشگاه پشاور:« ساختار سنتی قبیلوی همراه با نقش خوانین قبایل، زمینداران بزرگ و یا تجاران  که با شخصیت های مذهبی مشترکاً قدرت را همواره حفظ میکردند، فروریخته است. در حال حاضر ملا و طالب قدرت را بدست دارند. در نتیجه سیستمی سنتی که
در طول سده ها حاکم بود، مضمحل شد.»

همین ملاهای تازه به قدرت رسیده  از طریق آموزش های مذهبی شان ملیشه های خصوصی را بنام طالبان پاکستانی ایجاد نموده اند. واقعیت اینست که آنها تقریباً یک دولت کوچک کنفدرالی متشکل از جنگسالاران را در مناطق قبایلی اداره میکنند. آنها تقریباً تمام نمایندگان دولت مرکزی را از محلات شان بیرون رانده اندبه عقیده برخی ناظران  هر چند  دولت آنها  تا هنوز مرز رسمی و بیرق رسمی ندارد، اما آنها نظام قضایی، ساختار اتنیکی، آیدیو لوژی، فرهنگ و مذهب خود را تا حال ساخته اند. عساکر دولتی از همین دولت نطفه یی، پُر هرج و مرج در منطقه میر علی در هفته گذشته ترسیدند.
اما پائین تر از میر علی، میرامشاه موقعیت دارد جایکه جلال الدین حقانی از زمان جنگ مجاهدین باشورویها تا اکنون کنترول میکند.  بر اساس اطلاعات منابع استخباراتی اخیراً وی بطور مرموزی درگذشته است و بجای وی پسر وی سراج الدین حقانی فعالیت میکند. هم چنان به گفته منابع استخباراتی گروپ پسر حقانی به کمک سه جنگ سالار محلی نیرو های کافی در جنگ با ارتش پاکستان فراهم نموده و توانست منطقه میر علی را از کنترول دولت پاکستان خارج سازد. نیرو های حقانی در حال حاضر ساحه نفوذ خویش را از خوست، پکتیا و پکتیکا تا غزنی و تا ارزگان گسترش داده است. گفته میشود وی مدعی اصلی ریاست این دولت نو تشکیل در  مناطق قبایلی است.
یکی از عواملیکه خانواده حقانی را قدرتمند ساخته است، ثروت های باد آور از زمان جهاد بدین طرف از منابع عربی( مانند شیخ های خلیج فارس و عربستان سعودی و زکات مردم مسلمان عرب)،  حمایت غربی ها، و هم چنان از قاچاق مواد مخدر و فروش اسلحه است. آنها به کمک این نوع ثروت و سرمایه ها توانستند اعتبار و قدرت در میان مجاهدین و مردم محل بدست بیاورند.
پول در صحنه بازی های جنوب غرب آسیا یک بازیگر بسیار مهم است. هرچند پول برای همه جنگجویان افغان برای نیازمندی ها و مصارف جنگی مهم است، ما برای جلب قبایلی ها  به جنگ پول و قاچاق مواد مخدر ارزش خاص دارد. چنانچه اخیراً دولت پاکستان با پرداخت ده هزار تا صد هزار توانست پنج ملیشه های قبایلی را راضی سازد که سلاح شانرا به زمین بگذارند. گفته میشود رهبران القاعده نیز با پرداخت پول های گزاف برای جلب حمایت گروه های محلی بر علیه نیرو های دولت پاکستان مصرف میکنند.
مطابق به منابع بریتانیا به مشکل می توان میان طالبان افغانستان و پاکستان تفکیک نمود، آنها نه تنها از لحاظ فرهنگی و مذهبی باهم مشابهت ها دارند، بلکه اهداف و آیدویولوژی مشترک نیز دارند. در گزارش اخیر سازمان ملل  گفته میشود در اکثر کشور های جهان که تا حال دیده شده است بمب گزاران انتحاری  افراد بی سواد و فقیر نمی باشند، اما در افغانستان افراد جوان، بی سواد و فقیر در عملیات انتحاری استخدام میشوند. هم چنان گفته میشد که بیشتر از هشتاد فیصد افراد انتحاری غیر افغان هستند. در عملیات انتحاری خزان سال گذشته یک پسر بچه از مناطق چهارصده پاکستان استخدام شده بود و بخاطر عملیه انتحاری بر علیه قوت های غربی در حدود هزار میل را سفر نموده بود تا ماموریت خویش را انجام دهد.
جنگ در هلمند و قندهار صرف با انگیزه های مذهبی صورت نمی گیرد، رقابت های درون قبیلوی و قاچاق مواد مخدر نیز فاکتور های خیلی تاثیرگذار اند. روابط میان شبکه های دیوبندی از افغانستان تا پاکستان را نیز نباید از نظر دور نگهداشت. مولانا راحت حسین در پشاور در گفتگو با آبزرور گفت که اکثریت رهبران طالبان هم صنفی های وی در مدرسه دیوبندی بودند. به گفته راحت حسین جنگی راکه برادران طالبم بر علیه خارجی ها در افغانستان به پیش میبرند، انشاء الله پیروز میشود. یک افسر نظامی بریتانیا میگوید آنها از جیب جسد یک طالب افغانی پول های زیاد کلدار را بدست آوردند که نشان میدهد وی از طرف پاکستان استخدام شده است. به گفته موصوف برای ما تفکیک پاکستانی و افغان خیلی دشوار است. واقعیت اینست که ایجاد دولت ملت از مردم افغانستان در حدود مرزهای بی کنترول و نامشخص اصلاً یک خواب بیش نخواهد بود.
  

یک منبع محرم بریتانیا به خبرنگار آبزرور گفت یک خطر خیلی جدی وجود دارد که مناطق شرقی و جنوبی افغانستان که تا حال چندان دولت کابل بر آنها کنترول نداشت بحیث دیفاکتو به مناطق آزاد مبدل شوند. این در واقع شبح کنفدراسیون دولت جنگ سالاری که در حال شکل گرفتن در مناطق قبایلی پاکستان است را  نشان میدهد که با الحاق مناطق قلمرو جنوبی افغانستان گسترش خواهد یافت.« این در واقع امارت متحده طالبان و زننده ترین مکان خواهد بود. در نتیجه محفوظ ترین و تسخیر ناپزیر ترین لانه برای تروریستان جهان خواهد شد که جهان تا حال نظیرش را ندیده باشد»
اما عده ای دیگری امید وارند که امارت متحده طالبان در مزهای جدید افغانستان برای مشکل افغانستان حل سریع پیدا خواهد نمود. اخیراً دولت پاکستان در نتیجه نبود تجهیزات کافی و یا دوکتورین نظامی در برابر جنگجویان ملیشه در قبایل پاکستان شکست خوردند.« عساکر پاکستان روحیه جنگی خویش را در جنگ با جنگسالاران محلی از دست دادند. آنها تلفات سنگین را متحمل شده و صد ها تن دیگر آنها به اسارت ملیشه ها در آمدند. آنها واقعاً در موقعیت خیلی دشوار قرار گرفته اند». به گفته یک جنرال متقاعد پاکستانی هیچ یکی از سربازان پاکستان حاضر به جنگ با طالبان نیستند. سربازان و افسران پاکستان بخاطر جنگ آمریکاییها مریض شده اند.» به نظر وی« چرا پاکستانیها و یا مسلمانها یکدیگر خویش را بخاطر رئیس جمهور بوش بکشند؟ این تنها ترایبالیسم نیست که بر ضد آمریکاییها اند، بلکه تمام کشور مخالف آنها هستند»
گفته میشود سازمان استخبارات پاکستان ازجنگجویان در دو طرف مرز حمایت میکنند. اما حامد کرزی در اوایل این ماه شخصاً از ملا عمر و جنگسالار گلبدین حکمتیار دعوت نمود که به تخریب کشورشان پایان داده وارد مذاکره باوی شوند. اما فکر میشود، کنفدراسیون جنگسالاران، طالبان، شبکه دیوبندی، قاچاق چیان مواد مخدر و حقانی که به تازگی ها کنترول میر علی را در مناطق قبایلی پاکستان بدست آورد به این سادگی ها به درخواست رئیس جمهور افغانستان تغییر فکر نخواهند داد


هفته نامه آبزرور چاپ بریتانیا
نویسنده: جسن بورک-14 اکتبر 2007
برگردان از هارون امیرزاده
16
اکتبر 2007 

 

افغانستان هنوز با مشکلات امنيتی روبروست

 

نيروهای وابسته به طالبان (عکس از آرشيو)

"خطرعمده برای پيشرفت دموکراسی در افغانستان، پس از برگزاری انتخابات از جانب شورشيانی (است) که از پاکستان به عنوان پناهگاهی برای حمله به افغانستان استفاده می کنند"

 

 روزنامه هرالد تريبون بين المللی در شماره اخير خود دو مقاله در باره چشم انداز وضعيت افغانستان پس از برگزاری انتخابات پارلمانی و نيز شوراهای محلی به چاپ رسانده و به شرح مشکلاتی پرداخته که در پيش روی مقامات افغانستان قرار دارد.

پيام اولين مقاله که مشترکا توسط کنستانس بورد، و پاتريسيا لالوند، نوشته شده اين است که اگرچه انتخابات پارلمانی افغانستان طبق برنامه برگزار شده، طالبان هنوز خطری برای افغانستان محسوب می شوند.

نويسندگان اين مقاله به اين موضوع اشاره می کنند که هنوز وجود طالبان در افغانستان به چشم می خورد. برخی از آنان هنوز به اقدامات خشونت آميز دست می زنند. در جريان برگزاری انتخابات پارلمانی اخير، نفرات طالبان چند نفر از کانديداهای انتخاباتی را کشتند و رأی دهندگان را تهديد می کردند. برخی از آنان که از زندان گوآنتانامو آزاد شده و تحت برنامه " آشتی ملی" به افغانستان باز گشته اند در کابل مورد استقبال قرار گرفته اند.

در ادامه مقاله می خوانيم که بيشتر مردم از جمله اعضای ائتلاف شمال سابق، که با روس ها و طالبان جنگيده بودند و به آمريکا در سرنگون کردن صدام حسين کمک کرده بودند، از حامد کرزی حمايت می کنند ولی آنها نگران بازگشت طالبان هستند.

در مقاله به اين موضوع پرداخته شده که مردم سراسر افغانستان نيز دراين نگرانی شريکند و اين سئوال را ميکنند که چگونه حامد کرزی و دولت کنونی خواهد توانست در برابر طالبان از آنان محافظت کند. مردم نقاط مختلف جهان نيز که از تروريسم خشونت آميزی که از افغانستان ريشه گرفته بود لطمه خورده اند نيز بايد اين سئوال را مطرح کنند که چرا افغانستان يک بار ديگر با يک چنين وضعيت نگران کننده ای روبرو می شود.

نويسندگان مقاله معتقدند که يونس قانونی، يک تاجيک ميانه رو، به صورت رقيبی برای حامد کرزی در می آيد که ازاو می خواهد دموکراسی را رعايت کرده و قواعد آنرا اجرا کند. آقای قانونی خواستارشفافيت بيشتر در برگزاری انتخابات و شمارش آراء شده بود.

در پايان اين مقاله می خوانيم که در حال حاضر آمريکا و دولت حامد کرزی از حمايت مردم افغانستان برخوردارند ولی چنانچه برای تضمين منصفانه بودن شمارش آرای انتخابات و نيز جدی گرفتن نقش خطرناکی که تندروهای اسلامی می توانند در دولت تازه افغانستان بازی کنند اقدامی به عمل نياورند اعتماد مردم را از دست خواهند داد.

خطر در همسايگی، عنوان مقاله ديگر همين روزنامه در ارتباط با افغانستان است.

ست جونز، نويسنده اين مقاله، خطرعمده برای پيشرفت دموکراسی در افغانستان، پس از برگزاری انتخابات را از جانب شورشيانی می داند که از پاکستان به عنوان پناهگاهی برای حمله به افغانستان استفاده می کنند. اين نويسنده هشدار می دهد که چنانچه آمريکا و پاکستان برای مقابله با اين وضعيت اقدامی به عمل نياورند شرايط امنيتی افغانستان همچنان رو به وخامت خواهد گذارد و دموکراسی شکننده اين کشور با خطر روبرو خواهد شد.

ست جونز به اين موضوع اشاره می کند که امسال خونين ترين سال در افغانستان از سال ۲۰۰۱ يعنی هنگامی است که آمريکا به سقوط طالبان در افغانستان کمک کرد. نويسنده مقاله يادآور می مشود که علاوه بر شمار قابل توجه سربازان آمريکايی که در سال جاری در افغانستان کشته شدند، تعداد حملات شورشيان به غيرنظاميان افغان نيز از سال ۲۰۰۱ تا کنون هرسال افزايش يافته است.

بعقيده ست جونز، يک شبکه پيچيده در پاکستان کليد ادامه شورش ها در افغانستان است. شورشيان طالبان در جنوب افغانستان، تدارکات و کمک ها را از ايالت سرحد شمال غرب و بلوچستان پاکستان تحويل می گيرند و در اين نقاط آموزش می بينند.

نويسنده هرالد تريبون اين پرسش را مطرح می کند که چگونه می شود پناهگاه شورشيان افغان در پاکستان را ازبين برد و درپاسخ به اين سئوال بک سلسله راه حل هايی ارائه می کند از جمله اينکه پليس پاکستان مرزهای مشترک با افغانستان را بيشتر کنترل کند و ديگر اين که نيروهای پاکستانی برای کاهش حمايت از شورشيان در داخل پاکستان، دست بکار شود. آمريکا نيز می تواند در پشت پرده با فراهم آوردن اطلاعات به پاکستان در اين زمينه کمک کند.

ست جونز مقاله خود را چنين به پايان می برد که با انتخاب حامد کرزی به عنوان رئيس جمهور و نيز انتخابات پارلمانی اخير، افغانستان پيشرفت سياسی قابل توجهی داشته و جای تاسف بسيار خواهد بود که نه بدليل تقصير خود اين کشور، بلکه به علت کوتاهی يکی از همسايگانش و نيز آمريکا در انجام اقدامات لازم، اين پيشرفت بی نتيجه بماند.

 

پاکستان دوست است و يا د شمن؟

مجله تايم      برگردان : داکتر هارون امير زاده

جنرال های پاکستانی به روال معمول از علاقمندی شان نسبت به طالبان انکار می کنند......

مجله تايم در شماره اخير ماه سپتمبر خود در آستانه بر گزاری اسامبله عمومی ملل متحد در نيويارک که اکثريت رهبران جهان درآن اشتراک نمودند، ملاقات پرويز مشرف با رًيس جمهور بوش را که به قلم تم مک گريک در اسلام آباد و مه سيمو کالابريسی در واشنگتن، نگاشته شده، مورد تحليل قرار داده است. مجله مذکور خوانندگان اين شماره خويش را با بازی های دوگانه پاکستانی ها با تروريزم بين المللی آشنا ساخته، صداقت اين کشور را با آمريکايی ها مورد سوال قرار داده است.
اينک ترجمه برخی نکات مهم آن تقديم می شود.
جنرال های پاکستانی به روال معمول از علاقمندی شان نسبت به طالبان انکار می کنند. اما در عين حال يک راز را در چند ماه گذشته در سينه خويش پنهان نگه داشته اند. در اوايل تابستان امسال قوت های آمريکا يی در حين تعقيب بازمانده های طالبان در اکناف کوههای پر صخره ای جنوب شرق افغانستان، به يک کشف عجيب برخوردند. در ميان باندهای مظنون به طالبان سه افسر نظامی پاکستان در حين بازرسی نيز شناسايی شدند. مقامات در پاکستان آنها را وابسته به نيروهای دريايی کشور شان معرفی کردند، در حاليکه يک افسر استخبارات نظامی اين کشور آنان را افرادی خودسر ناميد. اما خبر دست گيری سه افسر نظامی پاکستان در ميان جنگجويان دشمن، در واشنگتن و کابل اين شک و ترديد ها را تقويت کرد که پاکستان با کی است با آمريکا و يا با تروريست ها؟
 هر قدر مدت مبارزه با تروريزم طولانی شود به همان اندازه شک و ترديد نزد آمريکايیها نسبت به پاکستانی ها بيشتر شده و صداقت پرويز مشرف در مبارزه عليه تروريزم مورد سوال قرارمی گيرد. آيا پاکستانی هادر حال حاضر در صدد بی ثبات ساختن همسايه خود افغانستان نيستند؟ آيا اين پاکستانی ها باصدور گروهای خراب کار در کشميری در تحت کنترول هند، زمينه ساز يک جنگ جديد در نيم قاره هند نيستند؟ و يا چه نقش را اسلام آباد در گسترش سلاح های اتمی در سراسر جهان دارد؟
هيچ کسی امروز از جنرال مشرف توقع فوری مودرن سازي پاکستان ندارد. اما مشرف مجبور است که توقعات واشنگتن يعنی مبارزه عليه پاکستانی های را که هوا خواه طالبان و القاعده اند و به ويژه مقابله با جنگجويان در کشمير را بر آورده سازد . بنأ برای دست يابی به اهداف مذکور اداره بوش به قول يک مقام عاليرتبه آن، سياستی را طرح نموده که بنام روش تطميع و پاداش با پاکستان ياد می گردد
ملاقات برنامه شده مشرف با بوش در نيويارک که عملأ پنجمين ملاقات او بعد از يازدهم سپتمبر محسوب میشود، مشرف متوقع است که واشنگتن سياست جاری خود را کماکان با کشورش ادامه خواهد داد. اما در عين حال مشرف ممکنست با وضعيت ديگری مواجه شود، زيرا نگرانی واشنگتن از آن جهت است که طالبان خاک پاکستان را مورد استفاده قرار داده حملاتی راعليه قوت های آمريکايی و افغانی به منظور بی ثبات سازی دولت کابل در تحت حمايت امريکا براه می اندازند، و مسلمأ واشنگتن از اسلام آباد توقع بيشتر دارد تا بگونه بهتر وموثر تر عليه طالبان وارد عمل شود. چنانچه ناربرت وان هيست قوماندان ناتو مسًول امنيت شهر کابل می گويد: " به همه معلوم است که بقايای طالبان و القاعده در آن طرف مرز افغانستان(پاکستان) مجددأ سازماندهی" و مورد تربيت قرار می گيرند.
يکی از دلايل اينکه پاکستان نمی تواند جلو جنگجويان را بگيرد عامل جغرافيايی است. زيرادر داخل سرحد پاکستان که مناطق کوهستانی و نيمه خود مختار اند بقايای طالبان و القاعده پس از فرار از افغانستان توانستند در آنجا دوباره خود را متحد سازند. در اوايل سپتمبر قوت های آمريکا که با چرخ بال های نظامی حمايت میشدند در نتيجه عمليات نظامی در ولايت زابل گروه های طالبان به طرف سرحد با پاکستان فرار کردند . در آن طرف سرحد قوت های پاکستانی در کمين بر عليه طالبان نشسته بودند. در روز سوم عمليات در نتيجه اعتراض اهالی عشايری قوت های پاکستانی از منطقه فرا خوانده شدند و عملأ هيچ طالبی دستگير شده نتوانست.
در عين حال پاکستانيها تا اکنون در مقابل تقاضای اجازه عمليات قوت های آمريکايی در خاک پاکستان نيز مقاومت کرده اند. چنانچه يک تن از افسران نظامی  پاکستان می گويد: " اگر به اين افراد چيره دست (سی  آی  ای )که برای شش ماه جستجو به اينجا آمده اند اجازه داده شود آن ها بخاطر پيداکردن لادن همه چيز از مسجد گرفته تا قريه ها را زير و زبر خواهند کرد
معلوم میشود که در درون اردوی پاکستان به درجات مختلف جلو تلاش های آمريکايی ها عليه القاعده و متحدين شان گرفته میشود. منابع استخبارات نظامی پاکستان می گويند که سه افسر پايين رتبه پاکستان در اوايل سپتمبر به اتهام همکاری با القاعده گرفتار شدند. دو نفر اين افسران از مناطق قبيلوی بودند و هر سه آنها با خالد شيخ محمد يکی از رهبران القاعده در ارتباط بودند. فکر میشود که خود خالد که سازمانده حادثه سپتمبر است از درون يک قطعه نظامی پاکستان در راولپندی دستگير شد. مقامات گفتند که خالد به کمک يک افسر پايين رتبه در درون قطعه نظامی به گونه مخفی حفاظت می شد
يک افسر ارشد استخبارات نظامی پاکستان نفوذ گسترده القاعده را در درون اردوی کشورش رد کرده و اين نفوذ را صرف در يک" قشر بسيار کوچک" محدود جلوه داد. اما به قول آقای تلت مسعود يک جنرال متقاعد و نويسنده پيرامون امنيت ،احساسات قوی ضد آمريکايی در اردوی پاکستان زمانی فراگير شد که حکومت مشرف بر اثر تحريکات آمريکا سياست ضد طالبان را در پيش گرفته و نتوانست جلو کشتار اهالی را در افغانستان بگيرد و در نـتيجه " در درون اردو اين حرکت به عنوان خيانت تلقی شد"
ريشه کن کردن افراطيت از اردو شايد کاری آسانی نباشد. در ساليان متمادی افسران پايين رتبه را به روحيه اسلامی تربيت کردند. به قول آقای تلت مسعود" در حال حاضر تدابيری بر ضد افسران که تفکر بسيار مذهبی دارند، گرفته شده است". همچنان او در ادامه می افزايد که افسران بدون اجازه آمرين خويش حتا حق گذاشتن ريش را ندارند.
بسيار مشکل به نظر می رسد که جنرال مشرف بتواند دستگاه قدرتمند امنيت داخلی وسازمان (آی  اس آی )را که حاميان درجه اول طالبان بودند، اصلاح نمايد. به نظر يک دپلومات خارجی درحاليکه درين روز ها مقامات ارشد (آی  اس آی ) مصروف پياده کردن برنامه های مشرف است، ظاهرأ درسطوح پاييني اين سازمان در صدد تقويت روابط ایدیولوژيکی و مالی با دست پروده های طالبی خود اند.
 سر انجام داغترين موضوع بحث ميان آمريکا و پاکستان مسله اتمی اين کشور است. مقامات امنيتی آمريکا معتقدند که دانشمندان پاکستان در انتقال تکنالوژی برای ساختن بمب اتم با کشور های کوريای شمالی و ايران در رابطه است. هم چنان آمريکا از کنترول حکومت پاکستان برسلاح های اتمی ا ين کشور نگران است.
البته مشرف نيز ناراحتی خودرا نسبت به واشنگتن دارد. مشرف مثل بسياری پاکستانی های ديگر فکر می کند که پاداش مالی واشنگتن برای پاکستان بخاطر قربانی اين کشور در مقابله با تروريزم نا کافی است. چنانچه يک جنرال پاکستانی به يک دپلومات غربی گفته است: " ما درينجا(پاکستان) بخاطر جنگ بوش می جنگيم ومی ميريم و در بدل آن هيچ چيزی دريافت نمی کنيم"
در ماه جون هنگاميکه مشرف با بوش ملاقات می کرد، پيام بوش برای پاکستان بنا به گفته يک مقام اداره قصر سفيد اين بود:" اگر آنها( پاکستانی ها) واقعأ متعهد به مبارزه با تروريزم باشند ما نيز حاضريم که به هرنوع تقاضا های آنها پاسخ شايسته بدهيم". 
قبل از ملاقات در اين هفته مقامات آمريکايی پيش بينی می کردند که آقای مشرف با يک لست طويل، در عرصه های نظامی، اقتصادی و امتيازات تجارتی وارد آمريکا خواهد شد و در صورت بر آورده شدن امتيازات نامبرده، او در بدل آن مقابله با تروريزم تعهد خواهد سپرد
.

 

رای محکمه درمورد پناهندگان افغانستان

 

  گفت وگوی آقای پابست سخنگوی محکمه هسن    Audio
 

 

 16,000

       .مهاجرافغانستان که دارای اقامت قانونی نیستند در مدت زمان نه چندان دوری آلمان را اجبارا ً ترك خواهندکرد

 

محکمه اداری ایالت هسن آلمان پس ازغوروبررسی دررابطه به آینده اطفال مهاجرین افغانستان درآلمان ،تصمیمش را اعلام نمود.

محکمه ی اداره ی ایالت هسن به این نتیجه رسیده است که اطفال آنعده ازمهاجرین افغانستان که درآلمان بنابرهمکاری باحزب دموکراتیک خلق افغانستان قبول شده اندحق دارند تا مانند والدین خود اجازه بودباش درآلمان راداشته باشند وازامتیازات قانونی پذیرفته شدگان استفاده نمایند. اما اطفال مهاجر که پدرهایشان بخاطرهمکاری با مجاهدین ومبارزه با رژیم کمونیستی  درزمان اشغال، وپس ازآن بخاطرهمکاری با اتحاد شمال  ، پذیرفته شده بودند ؛دیگرازامتیازقانونی یک مهاجردرآلمان برخوردارنخواهند بود.  محکمه ی یاد شده چنین استدلال می نماید که آنعده ازمهاجرین که ازترس رژیم کمونیستی وطالبان فرار نموده بودند حالا می توانند دوباره به وطنشان برگردند زیرا هیچگونه خطری متوجه آنها نمی باشند .

محکمه درضمن به این نتیجه رسیده است که مهاجرینی که بنابرهمکاری با رژیم کمونیستی مورد تهدید قرارگرفته وبه آلمان پناهنده گردیده بودند می توانند بعدازاین هم ازامکانات اقامت دراین کشور مستفید گردند.

'آزار زندانيان در بازداشتگاههای آمريکا در افغانستان'

روزنامه گاردين در شماره ۱۸ فوريه خود گزارشی از بازداشتگاههای نيروهای آمريکا در افغانستان منتشر کرده است.

آزار زندانيان در زندان ابوغريب عراق، خشم و انتقاد

 جهانی را به دنبال داشت. روزنامه گاردين گزارش می دهد

 که آزارهای مشابهی هم در بازداشتگاههای آمريکا در افغانستان انجام شده است

روزنامه گاردين می نويسد که به هزاران صفحه مدارک و شواهدی دست يافته است که هيات تحقيقاتی ارتش آمريکا از وضع بازداشتگاه های اين کشور بدست آورده و پس از يک دعوی حقوقی طولانی سرانجام در اختيار اتحاديه آزاديهای مدنی آمريکا قرار داده است.

روزنامه گاردين می نويسد که شکنجه، تجاوز جنسی و تحقير زندانيان به صورتی که در زندان ابوغريب عراق انجام می گرفت در بازداشتگاه های ارتش آمريکا در افغانستان نيز جريان داشته است و سربازان آمريکايی عليرغم رسوايی که افشای اينگونه اعمال در زندان ابوغريب در جامعه جهانی به بار آورد، بر آنچه در بازداشتگاه های افغانستان می گذشت سرپوش می گذاشتند تا از بروز مجدد خشم و انزجار در جهان جلوگيری به عمل آورند.

روزنامه گاردين می نويسد"عکسهايی که از بازداشتگاهی در جنوب افغانستان به دست آمده و سربازان گردان ۲۲ پياده نظام آمريکا را در حال شکنجه زندانيان چشم بسته با ايجاد صحنه ساختگی اعدام نشان می داد، عمدا از بين برده شدند."

روزنامه گاردين سپس در ادامه گزارش خود می نويسد که سربازان آمريکايی بعد از ارتکاب اين اعمال با ارعاب و تهديد زندانيان آنان را وادار به سکوت می کردند و روشی را که در مورد يک زندانی در تکريت عراق به کار گرفته شده، بر اساس شواهد به دست آمده ذکر می کند و می نويسد: "به گفته اين زندانی، سربازان آمريکايی او را آنچنان محکم به صندلی بستند که کتفش دررفت و يک سرباز آمريکايی، در حالی که او را مورد ضرب و شتم قرار می داد، تهديدش می کرد که اگر زبانش را باز کند و در اين مورد با کسی حرف بزند، برای مدت طولانی در زندان نگه داشته خواهد شد و روی آزادی را نخواهد ديد. اين زندانی در تاريخ ۲۳ نوامبر سال ۲۰۰۳ شکايت خود را پس گرفت. يک پزشک ارتش امريکا که او را مورد معاينه قرار داده بود، صحت ادعاهای او را مورد تاييد قرار داد اما عليرغم آن، پرونده اين زندانی، اکتبر سال گذشته بسته شد."

روزنامه گاردين سپس به نقل از جميل جعفر، يکی از وکلای اتحاديه آزاديهای مدنی آمريکا می نويسد: "اين مدرک نشان می دهد که ارتش آمريکا در مورد تحقيق پيرامون آزار و شکنجه توسط سربازان اين کشور جدی نيست".

روزنامه گاردين سپس از شخصی موسوم به حسين عبدالقادر يوسف مصطفی
در بازداشتگاه ارتش امريکا در پايگاه هوايی بگرام نام می برد که به کلايو استافورد اسميت، وکيل خود گفته است که دو سرباز آمريکايی به زور او را به روی يک ميز خم کردند و سرباز ديگری يک چوب بيس بال را در مقعد او فرو برد.

مورد ديگری که روزنامه گاردين از آن نام می برد به شخصی موسوم به عبدالرحمن احمد الديماوی مربوط می شود که مدت دوسال دربازداشتگاه های افعانستان و گوانتانامو به سر برده است.

به گفته اين فرد، طی چهل روز بازداشت در بگرام، از او با بدن برهنه و در وضعيت بسيار شرم آور عکس گرفته شد و در يک قفس، مدت دو روز با طناب آويزان نگه داشته شده بود.

در خاتمه، روزنامه گاردين می نويسد که چهارشنبه ۱۶ فوريه ازطرف اين روزنامه با فرماندهی مرکزی نيروهای امريکايی در افغانستان تماس گرفته شد تا در اين باره نظر خود را ابراز دارد، اما او تنها به ارسال يک پيام ازطريق پست الکترونيک اکتفا کرد حاکی از اينکه تحقيقاتی در اين باره جريان دارد .

۲ سفير با يك مأموريت

   نگروپونته و خليل زاد در كنار ابراهيمى، سفيران دوره انتقالى هستند. ابراهيمى نزديك به اعراب و آمريكا، تلاش مى كند تا اهداف سازمان ملل متحد را در كابل و بغداد تحقق بخشد، اما نگروپونته و خليل زاد جز «مهندسى ساختار سياسى ـ حكومتى عراق و افغانستان» وظيفه ديگرى براى خود نمى شناسند. آنها مأمور شده اند تا با سرعت بخشيدن به مأموريت خود، كارت برنده اى براى بوش در انتخابات رياست جمهورى آمريكا باشند.

«زلمی خليل زاد» و «جان نگروپونته» اين روزها پرنفوذترين سفيران كابل و بغداد هستند. آن دو در افغانستان و عراق يك مأموريت مشترك دارند و آن، ايجاد و استقرار دولت مطلوب آمريكا در دو همسايه شرقى و غربى ايران است. با اين تفاوت كه خليل زاد چند گام جلوتر است و معتبرتر! زيرا او مجرى طرح سرنگونى صدام و طالبان، هم در عراق و هم در افغانستان بوده و عنوان نماينده ويژه را در هر دو كشور دارد.
بازسازى وظيفه اول

وظيفه اصلى خليل زاد و نگروپونته، بازسازى نظام اقتصادى و مهمتر از آن زيرساخت هاى بنيادى كشور از جمله آب، برق، سوخت، صنايع، كارخانه ها و همه آن تأسيسات و شبكه هاى ارتباطى است كه در جريان سال ها تحريم و حملات سنگين ارتش آمريكا نابود شده اند.
در عراق، افراد مسلح مخالف آمريكا، حملات خود را بر خطوط انتقال سوخت و پالايشگاه ها و نيروگاه ها استوار كرده اند و اين روند بازسازى را دشوارتر مى كند، اما نگروپونته قرار است هزينه كردن ۱۸ ميليارد دلار اختصاص يافته به فرايند بازسازى در سال جارى را مديريت و هدايت كند.
شركت «بكتل» كه به عنوان شركت مادر در توزيع قراردادها بين شركت هاى كوچكتر انتخاب شده، هنوز ميدان دار اصلى بازسازى است و شركت هاى ديگرى نظير «هاليبرتون» كه وابسته به «ديك چنى» معاون رئيس جمهور است، در صحنه حضور دارند. اما قرار است هماهنگ كننده كل نگروپونته باشد، اگرچه هنوز معلوم نيست كه آيا او اختيار كنترل و نظارت بر ۱۴۰ هزار نظامى آمريكايى مستقر در عراق را نيز خواهد داشت يا خير. پنتاگون به ويژه «دونالد رامسفلد» وزير دفاع كه رقابت سرسختانه اى را با وزارت خارجه و «كالين پاول» پيگيرى مى كند، به دشوارى اين مسأله را خواهد پذيرفت و بعيد است كه همانند افغانستان كه خليل زاد احاطه محسوسى بر نظاميان آمريكايى دارد، در عراق نيز اين سناريو به طور كامل به اجرا درآيد. البته نيروهاى نظامى موجود در افغانستان و عراق، به لحاظ ساختار نظامى ارتش آمريكا، تحت فرمان ژنرال «جان ابى زيد» سرفرماندهى «سنتكام» (نيروهاى مركزى آمريكا ـ
CENTcom) هستند، اما در كابل، اقتدار و سابقه و جايگاه خليل زاد باعث شده است تا نقش فرمانده محلى آمريكايى ها تحت الشعاع قرار گيرد. با وجود اين، امكانات عراق براى بازسازى بيشتر از افغانستان است و اين مزيتى است كه نگروپونته از آن برخوردار و خليل زاد از آن محروم است. عراق با برخوردارى از ۱۲۰ ميليارد بشكه ذخاير نفت يكى از سه كشور اصلى جهان در اين زمينه است (همراه با ايران و عربستان) درحالى كه افغانستان از چنين منبع و سرمايه اى به عنوان موتور محركه بازسازى محروم است و مجبور است كه به سمينارهاى كشورهاى كمك كننده به افغانستان چشم بدوزد، درحالى كه مسير طى شده نشان مى دهد كه در عمل، ميزان كمك ها از تعهداتى كه كشورها برعهده مى گيرند، بسيار كمتر است.
در عراق، اگرچه كشور با بدهى هاى سنگين ۱۳۰ ميليارد دلارى روبرو است، اما ذخاير بزرگ نفت و درآمد حاصل از آن، اميد به سرعت بيشتر بازسازى را تقويت كرده است.

امنيت و ناامنى تعريف شده

ترديدى نيست كه آمريكايى ها از سطح تعريف شده اى از ناامنى در عراق و افغانستان سود مى برند. برقرارى كامل امنيت، به معناى خروج آمريكايى ها از افغانستان و عراق خواهد بود، لذا آمريكايى ها تلاش نخواهند كرد كه مشكلات امنيتى عراق به طور كامل حل و فصل گردد. در عراق قرار است كه سفارت آمريكا به مركزى براى شعبات سيا، اف.بى.آى و پنتاگون تبديل شود و وظيفه احياى ساختارهاى اطلاعاتى و امنيتى عراق، طبق اولويت هاى آمريكا را برعهده گيرد. در افغانستان نيز خليل زاد درحال پاكسازى ساختارهاى اطلاعاتى و امنيتى از عناصر مستقل به ويژه كادرها و نيروهاى نزديك به ائتلاف شمال است. البته خليل زاد هنوز در اجراى كامل اين سناريو موفق نبوده و تشكيلات امنيتى همچنان تحت نفوذ مارشال «فهيم» است كه هنوز در رأس جناح رقيب كرزاى قرار دارد. در عراق، آمريكايى ها پيش از هر اقدامى تلاش كرده اند تا بخش هاى اطلاعاتى مربوط به ايران را در ساختار اطلاعاتى و امنيتى عراق احيا كنند. هم خليل زاد و هم نگروپونته اين واقعيت را مى دانند كه بدون برقرارى امنيت، امكان پيشبرد بازسازى دشوار است، لذا برقرارى امنيت يك ضرورت به شمار مى رود، اما قرار نيست كه اين امنيت به نحوى برقرار شود كه اختيارات امنيتى آمريكايى ها كاهش جدى يابد و يا به نحوى برقرار شود كه بهانه تداوم حضور آمريكايى ها در عراق و افغانستان از بين برود.

طراحى نظام انتخاباتى

يكى ديگر از مأموريت هاى مشابه خليل زاد و نگروپونته، كنترل، مديريت و هدايت نظام انتخاباتى با هدف تشكيل يك دولت شبه دموكراتيك مطلوب آمريكا در كابل و بغداد است. در افغانستان، طى دو سال گذشته، گام هاى مهمى از اين سناريو برداشته شده و اكنون قرار است در ماه میزان انتخابات رياست جمهورى و در بهار آينده انتخابات پارلمانى برگزار شود. با تهديدات، رايزنى ها و لابى هايى كه خليل زاد با سياستمداران، فرماندهان نظامى و ذى نفوذان محلى افغان به عمل آورده است، پيروزى كرزى در انتخابات رياست جمهورى قطعى به نظر مى رسد. كرزى به توصيه خليل زاد تلاش كرده است تا از يك سو خود را نامزد اول پشتون ها معرفى كند و از سوى ديگر، با ترغيب تعدد نامزدهاى ساير اقوام، باعث شكسته شدن آراى آنان شود. در همين چارچوب، كرزى به توصيه خليل زاد، تلاش هايى را براى جلب حمايت طالبان ميانه رو شروع كرده و بخش هايى از عناصر طرفدار «گلبدين حكمتيار» در حزب اسلامى را نيز به انشعاب در حزب و اعلام حمايت از خود راضى كرده است. در حوزه انتخابات پارلمانى نيز، رايزنى هايى با عوامل ذى نفوذ محلى شروع شده است تا يك مجلس همسو با كرزى تشكيل شود.
در عراق نيز نگروپونته قرار است به عنوان اولين مأموريت خود، اقدام به تشكيل «كنفرانس ملى» متناسب با خواسته هاى آمريكا كند. كميته تشكيل دهنده كنفرانس ملى هم اينك با حضور حدود ۱۰۰ نفر و به رياست «فؤاد معصوم» دستيار «جلال طالبانى» شروع به كار كرده و قرار است به زودى ۱۰۰۰ نفر را براى حضور در كنفرانس ملى به بغداد دعوت كنند. اين كنفرانس در مرحله بعد، اقدام به تشكيل پارلمان موقت عراق خواهد كرد كه ۱۰۰ عضو خواهد داشت. مرحله بعدى كه مورد توجه نگروپونته و سفارت آمريكا است، شناسايى كادرها و نخبگان مورد حمايت آمريكا براى پيروزى در انتخابات پارلمانى در ژانويه ۲۰۰۵ است. طبق اين راهبرد، قرار است كه افراد همسو با آمريكا كه احتمال رأى آوردن دارند، شناسايى شوند و مورد حمايت قرار گيرند و در مقابل، نامزدهايى كه مستقل هستند و يا داراى تمايلات انتقادى از آمريكا هستند، تضعيف و تخريب شوند.
خلع سلاح
خلع سلاح گروههاى شبه نظامى غير همسو با آمريكا، جزيى از مأموريت مشترك نگرو پونته و خليل زاد است.
در افغانستان، برنامه خلع سلاح تحت عنوان برنامه
DDR در حال اجراست. طبق اين برنامه، گروه هاى بازسازى ولايتى تحت فرماندهى نيروهاى «ايساف» در ولایات مختلف افغانستان مستقر مى شوندو به خلع سلاح نيروهاى شبه نظامى محلى خواهند پرداخت. اين گروه ها هم اكنون در قندوز، مزارشريف وفارياب و برخى ديگر از ولايات افغانستان مستقر شده و در حال خلع سلاح افراد مسلح هستند. در مزار شريف كه استقرار نيروهاى ايساف و ناتو به تازگى شروع شده، قرار است نيروهاى تحت امر ژنرال «عبدالرشيددوستم» ازبك و «ژنرال عطا محمد» تاجيك خلع سلاح شوند، اگر چه انجام كامل اين فرايند در مقابل اين دو فرمانده بسيار قدرتمند شمال كشور دشوار به نظر مى رسد. ماه گذشته، حامد كرزى تعدادى از فرماندهان محلى قدرتمند از جمله ژنرال «داود» از قندهار و تخار، ژنرال «اسماعيل خان» از هرات، ژنرال «حضرت على» از جلال آباد و عطا محمد و دوستم را به كابل دعوت كرد.
دستور جلسه اصلى و رسمى، بحث خلع سلاح بود و كرزى به آنها توصيه كرد كه با خلع سلاح نيروهاى تحت امرشان موافقت كنند. چند روز بعد، خليل زاد، ژنرال هاى مذكور را به سفارت آمريكا در كابل دعوت كرد و به آنها گفت كه واشنگتن از تقاضاى كرزى حمايت مى كند، اما اين به معناى پايان مقاومت ها نبود. اسماعيل خان هفته گذشته، فرمانده امنيتى معرفى شده از سوى دولت مركزى را از هرات بيرون كرد و در شهر «چخچران» مركز ولايت غورنيز، فرماندهان محلى، والی معرفى شده از سوى كرزى را از شهر بيرون كردند و شهر را متصرف شدند.
در شمال كشور، ژنرال داود از حمايت مستقيم مارشال فهيم برخوردار است و در جلال آباد، يك ائتلاف سنتى حاكم بر ولايت ننگرهار از فرمانده حضرت على پشتيبانى مى كند. در اجلاس اخير سران ناتو در «استانبول» به پيشنهاد آمريكايى ها و «حكمت چتين» نماينده غيرنظامى ناتو در افغانستان، قرار شد كه نيروهاى ناتو در اين كشور از ۶۵۰۰ نفر به ۱۰ هزار نفر افزايش يابند. اين نيروها هم اكنون درحال گسترش محدوده كارى خود به ولایاتی هستند كه ژنرال هاى قدرتمندى چون اسماعيل خان، داودخان، عطا محمد، دوستم و حضرت على در آنها قدرت نمايى مى كنند. درنهايت، ممكن است در آستانه انتخابات با ميدان دارى خليل زاد، يك معامله صورت بگيرد و فرماندهان مذكور مجبور شوند براى فرار از خلع سلاح، حمايت از كرزى در انتخابات را بپذيرند.
در عراق نيز، دولت انتقالى مورد حمايت آمريكا به ۹ گروه كه داراى عناصر شبه نظامى هستند، اعلام كرده اند كه بايد شبه نظاميان خود را منحل كنند. با اين وجود، به كردها گفته شده كه نيروهاى آنها هم پيمان آمريكا و نه شبه نظامى تلقى مى گردند. مشكل مهم براى نگروپونته و خليل زاد اين است كه افغان ها و عراقى ها به طور سنتى مسلح هستند و داشتن يك سلاح در بين عشاير عراقى و افغانى، نوعى توانمندى در برابر آسيب پذيرى ها و تهديدات به شمار مى رود.

به اسم سازمان ملل متحد

هم نگروپونته و هم خليل زاد تأكيد دارند كه سازمان ملل متحد در عراق و افغانستان داراى نقش اصلى در فرايند عبور از دوره انتقالى و تشكيل دولت منتخب مردم است، اما واقعيت اينگونه نيست. در افغانستان، «الاخضر ابراهيمى» نماينده ويژه سازمان ملل متحد، آشكارا تحت فشار خليل زاد تصميم گيرى مى كرد و سيستم دولت انتقالى بيشتر محصول تلاش و رايزنى خليل زاد بود تا طرح هاى ابراهيمى. در عراق نيز اين سناريو تا حدودى تكرار شده و يا در حال تكرار است. در دوره اى كه «پل برمر» حاكم عراق بود، قدرت واقعى در دستان او بود نه ابراهيمى.
قطعنامه ۱۵۴۶ تلاش كرد تا در ظاهر نقش پررنگ ترى به مأموريت ابراهيمى و جايگاه سازمان ملل متحد در عراق جديد اعطا كند، اما در نهايت، كاخ سفيد روح قطعنامه را تعيين كرد. نگروپونته با زيركى يك ديپلمات كار كشته كه در ۸ كشور سفير يا ديپلمات بوده است، مى گويد: بيش از هر چيز، من ايفاگر نقش يك حامى هستم و نقش اصلى در روند سياسى عراق بر عهده سازمان ملل متحد خواهد بود. اما همگان مى دانند كه ايالات متحده فقط به يك نقش فرعى براى سازمان ملل متحد اعتقاد دارد و در اين مرحله، خواهان آن است كه با مطرح كردن آن سازمان، از مشروعيت جهانى اش در جهت اجراى برنامه هاى خويش بهره گيرد و اظهارات نگروپونته در شرايطى كه آمريكا براى حمله به عراق حتى خود را معطل اخذ مجوز از شوراى امنيت نكرد، چندان جدى گرفته نمى شود.

قانون اساسى؛ راهكارى براى نفوذ پايدار

از توجهات اصلى نگروپونته و خليل زاد، تدوين نوعى از قانون اساسى است كه ضمن رويارو قرار ندادن آمريكا با دو جامعه اسلامى و به شدت سنتى عراق و افغانستان، نوعى نظام سكولار را در اين كشورها مستقر كند. رابطه اى كه دين و سياست و نظاميان و سياستمداران در نظام هاى آتى عراق و افغانستان با يكديگر برقرار خواهند كرد، در قانون اساسى دائمى آنان مشخص خواهد شد و آمريكا چون مى خواهد كه اين قانون اساسى، توسط تيمى مطمئن نوشته شود، از مدت ها پيش دست به كار شده و در جريان تدوين قانون اساسى موقت عراق و افغانستان به نوعى تمرين عملى در اين زمينه دست زده است.

روزنامه ايران

سه‌شنبه ٢٣ تير ۱۳۸۳

زندگی