پنج خصلت اصلی
آيا اين خصوصيات اساس حقيقی شخصيت را تشكيل می دهند؟
• چطور آدمی هستيد؟ چگونه شخصيتی داريد؟ می توان روی شما حساب كرد؟ خودآگاه و با وجدان هستيد، قابل تحمل و معاشرتی و باز برای تجارب نو يا عصبی؟ روانشناسان اثبات می كنند كه آدمی خود و ديگران را به كمك ”پنج خصلت اصلی“ معرفی و شناسائی می كند. آيا اين خصائل شخصيتی ارثی می باشند؟
يوخن پاولوس - مترجم مهندس جواد .و
در
واقع كشف شگفت انگيزی كه تمامی بخش روانشناختی شخصيتی را زير و رو و تجزيه و تحليل
نمود، در سالهای دهه پنجاه و از نيروی هوائی آمريكا آغاز گرديد. در آنجا آقايان
ارنست توپز و ريموند كريستال بعنوان ”روانشناسان پژوهشگر كار“ مشغول تحقيقات بودند
و دانشجويان افسری را تحت معاينه و مطالعه خود داشتند. اين دو محقق ليستی از صفات و
خصلت هائی را در اختيار سربازان جوان قرار دادند و از آنان خواستند كه به كمك اين
ليست خويش و ديگران را مورد قضاوت و شناسائی خود قرار دهند. به هنگامی كه اين دو
روانشناس به كمك يك متد رياضی بنام ”تجزيه فاكتورها“ جواب های دانشجويان افسری را
مورد بررسی و مطالعه قرار دادند، متوجه شدند كه سربازان اين خصوصيات را منفك و
نامرتبط از يكديگر بكار نبرده اند، بلكه بصورت بلوك. اين بدان مفهوم است كه: آنها
طوری خود و رفقای همكار خويش را تفكيك و بر اساس خصوصيات شخصيتی طبقه بندی كرده
بودند، دقيقا مثل اينكه آنها تنها دارای پنج خصلت و خصوصيت شخصيتی باشند.
اين دو دانشمند نتايج مطالعات خود را با نتايج چهار پژوهش مشابه ديگر مقايسه نمودند
و آنگاه اثبات كردند كه اين پديده بهيچوجه از طرز تفكر تنگ نظرانه ارتش مايه نگرفته
است. در تمامی اين مطالعات همواره اين پنج خصوصيت تكرار می شدند. آشكارا اين خصلتها
به نوعی از خصوصيات اصلی بشمار می آمدند.
از آنزمان روانشناسان اين آزمايش را بارها تكرار كرده اند و در اكثر اين تحقيقات
نتايج مشابهی بدست آورده اند. در آلمان پروفسور روانكاو آقای لوئيز آنگليتنر از شهر
بيله فلد و تيم هشت نفره خود لغت نامه آلمانی واريگ را بدنبال صفات و لغاتی كه
خصوصيات و خصلت ها را توصيف می كنند، كند و كاو كرد و سرانجام چهارصد و سی صفت را
برگزيدند.
بسياری از آلمانی زبانان داوطلب خود و ديگران را به كمك اين خصوصيات می سنجيدند و
قضاوت می كردند. به هنگاميكه آقای آنگليتنر محاسبات كامپيوتری را به اتمام رساند،
مجددا اين پنج خصلت، كه در اين ميان در دنيای متخصصين نيز بعنوان پنج خصوصيت اصلی
بارز و معروف گرديده بودند، خود را به نمايش گذاشتند:
”عصبيت“ با قطب مخالف خود ”استحكام و تعادل احساسی و دروني“
”معاشرتي“ و ”برون گرائي“
”قابل تحمل و مطبوع بودن“
”خودآگاهی و وجدان“
”باز برای تجارب نو“
سوالی كه پيش می آيد اين است كه چرا بخصوص اين خصوصيات بايد اساس معيار و سنجش
شخصيت را تشكيل دهند؟ آيا اين ليست از خصائل دل به خواهی هستند بدون اينكه دارای
نظم معين و قابل شناخت باشند؟ شايد توضيح و جواب اين سوال همان باشد كه در ارائه و
طرح ديگر سوال می دهيم كه چرا دست آدمی دارای پنج انگشت است كه هر كدام دارای طول
معين و متفاوتی از يكديگر است و اين بدون آنكه در ظاهر علت معينی هم برای آن وجود
داشته باشد:
ظاهرا اين واقعيت در طول و ادوار تكامل برتری مفهوم و حقانيت معنای خود را به اثبات
رسانده است.
بنابر اين منطق آدمی در طی دوران تكامل خويش بدين نكته پی برده است كه می بايست به
آن دسته از خصوصيات و خصلتهای همرزم و همراه خويش توجه داشته باشد كه برای بقای
زندگی و وجودش از ضرورت بسزائی برخوردار بوده اند. دانستن اين نكته در زمان
غارنشينان نئاندرتال از اين اهميت حياتی برخوردار بوده است كه آيا ديگر همراه و
همرزم به هنگام شكار دسته جمعی به وظائف وجدانی خويش عمل می كند يا نه – آيا وی
فردی است كه می توان روی او حساب كرد و از وجدان كاری برخوردار است يا نه. و چه كسی
می توانست در موقعيت دشوار از استراتژی نوی برخوردار باشد – تنها بدين دليل كه ”باز
بودن برای تجارب نو“ از خصائل و سرشت اصلی او بحساب می آمده؟
استدلال آقای لوئيز گلدبرگ اين چنين است: هر يك از اين پنج خصلت بزرگ، كه نام خويش
را مديون نام و عبارت ”پنج خصلت اصلي“ می باشد، در ارتباط با يك سوال قرار می
گيرند، پرسشی كه در ذهن آدمی نقش می بندد به هنگامی كه برای نخستين بار با يك همنوع
خويش روبرو می گردد. بطور مثال ”آيا اين شخص قابل تحمل و خوش برخورد، صميمی و
دوستانه يا غيرقابل تحمل، بدين مفهوم كه سرد و بی علاقه باشد.
توجه به چنين رگه های اساسی و با اهميت سرشت آدمی نتايج و عواقب مثبت و نيكوئی به
همراه خواهد داشت. اهميت اين نكته بطور مثال زمانی نمايان می گردد كه آقای ميشائيل
بوت وين از دانشگاه دولتی كاليفرنيا نتايج مصاحبه های خود را با 166 زوج تازه مزدوج
و علاقه مند به يكديگر بررسی می كند. بررسی و مطالعات نتايج نشان می دهد كه اين
نكته كه مصاحبه شدگان ارزش زيادی برای يك شريك صميمی و قابل تحمل قائلند تصادفی
نيست:
فردی كه دارای همسری با اين خصوصيات بود، نه تنها در كل از ازدواج و زندگی خويش
خوشنودتر بود، بلكه از زندگی جنسی و حصوصی اش نيز رضايت داشت و شريك خود را مورد
علاقه و محبت خود می ديد. او می توانست با همسر خويش گفتگو كند، بخندد و از زندگی
لذت ببرد.
همينطور خصلت ”باز بودن برای تجارب نو“ بسيار مورد علاقه سوال شدگان قرار گرفته
بود، بويژه برای آن دسته از اشخاصی كه خود نيز از چنين خصوصيتی برخوردار بودند.
آنچنان كه آشكار گرديد خصلت ”باز بودن برای تجارب نو“ همانند خصوصيت ”برخورداری از
استحكام و تعادل درونی و احساسي“ زندگی مشترك را گرم و مطبوعتر می نمايد. برخلاف
اين خصلت ”وجدان كاری و خودآگاهي“ در ارتباط با خوشبختی يك رابطه مشترك از اهميت
كمتری برخوردار است. اما بدون ترديد مردانی كه از همسرانی حائز اين خصوصيت برخوردار
بودند، از زندگی خصوصی و جنسی خويش راضی تر و خوشنودتر می نمودند (محققين توضيح و
علت ديگری برای رضايت خاطر اين مردان نيافتند).
زنان به همسرانی باز، معاشرتی و برون گرا علاقه مند بودند – كه در اين رابطه خوش
صحبتی و توانائی تبادل و گفتگوی همسر برای آنها از اهميت كمتری برخوردار بود تا
خصلت برتری و قدرت طلبی مردانه. كه اين خصوصيت نيز يكی از مشخصات و خصلت های ”باز
بودن و برون گرائي“ به حساب می آيد و اين خود يكی از ”پنج خصلت بزرگ“ به شمار می
رود. آقای بوت وين و همكارانش به اينگونه مفروضات و افكار مشغولند كه:
در طول تكامل زنان در اين جهت حركت كردند و بدين نكته حياتی در امر تنازع بقا پی
بردند كه بهتر است در جستجوی مردانی برتری طلب و قدرتمند باشند، زيرا كه اينگونه
مردان زودتر و بهتر می توانند در رده بندی طبقاتی و قدرت جائی برای خويش دست و پا
كنند و بدين طريق توانائی آنرا خواهند داشت كه برای اطفال و آيندگان خانواده خويش
تامين معاش نمايند.
مسلما تمامی شركت كنندگان زن و مرد در اين سری از مطالعات دارای علائق و تمايلات
مشابهی نبودند، برخی از آنها برای يك خصلت ارزش بيشتری قائل بودند و برای برخی ديگر
خصوصيتی ديگر قابل اهميت بود. جالب توجه آنكه در اين رابطه به واقعيت پيوستن اين
تمايلات و آمال شخصی از اهميت چندانی برخوردار نبود – خصوصياتی از قبيل قابليت
معاشرت و قابل تحمل بودن رابطه را بهتر می نمايد، حتی زمانی كه اين خصوصيات برای
شريك و همسر زندگی از اهميت چندانی برخوردار نباشد. رگه های ديگر خصلتی رابطه را به
سردی و نابودی می كشاند.
پنج خصلتی كه در طول زمان و ادوار تكاملی خود را بعنوان خصائل هدفدار، پر محتوا و
آتيه دار آشكار و ثابت كردند
يك نمونه از استراتژی هائی كه مردان بكار می بندند تا بتوانند زنان خود را نگه
دارند را می توان در تحقيقاتی كه روانشناس و محقق تكامل آقای ديويد باس بعمل آورده
است مشاهده نمود. مردان خوشخو و ”قابل تحمل“ به ابراز عشق و علاقه نسبت به زنان می
پردازند و وقت و زندگی خود را از جان و دل صرف وی می كنند. مردانی كه كمتر از خصلت
مذكور برخوردارند زنان خويش را در برابر مردان ديگر بد جلوه می دهند، تا رقيبان خود
را از كار بيندازند. مردان عصبی سعی می كنند كه تماس خود را كاملا با ديگر رقبا قطع
كنند. اينان برای زنان خود از رقبا بدگوئی می كنند و آنها را احمق و نادان جلوه می
دهند. مردان برون گرا و معاشرتی با اهدای هدايای گرانبها و دعوت به رستورانهای درجه
يك به تظاهر و جاه طلبی می پردازند. بر خلاف آن مردان درون گرا و گوشه گير به كوچكی
و حقارت خود تن در می دهند و قول می دهند كه همانند غلام با وفا و حلقه به گوشی در
خدمت آنان قرار گيرند. و به هنگامی كه مردان برای تجربه تجارب نو باز نباشند، شخصيت
اصلی خويش را كه همانا مردسالاری است ظاهر می نمايند و هر كس كه جرئت نگاه كردن به
زن آنان را به خود راه دهد به ضرب و شتم تهديد می كنند. آندسته از مردان كه كمتر از
وجدان و وفا چيزی می فهمند، در جلو چشمان زنان خويش به لاس زدن با زنان غريبه روی
می آورند يا با آنها به تفريح و قول و قرار می پردازند تا همسران خود را به حسادت
بكشانند.
اغلب اين گفتار و اعمال به شكل تهديد تنها باقی نمی ماند، و اين تنها مردان نيستند
كه تاثيرات شخصيتی در اعمال، رفتار و گفتار آنان خود را به نمايش می گذارند. آنچنان
كه آقای باس به كشف آن نائل گرديد، افراد متاهل اعم از مرد يا زن به هنگامی كه از
وجدان و اخلاقيات كمتری برخوردار باشند به همسر خود خيانت می كنند. اين محقق با
تعجب اثبات نمود كه اين نكته برای زنانی هم كه بيش از حد از خصوصيت ”باز بودن برای
تجارب نو“ برخوردارند، معتبر است – ظاهرا اينگونه زنان ”غريب رفتن“ و خيانت به همسر
را هم كسب تجارب نو می شناسند.
اگر چه فردی مدعی آن نيست كه از ارزش های محور اندازه گيری اين ”پنج خصلت بزرگ“
بتوان همچون يك پيشگوئی ستاره شناسی و نجومی برای متاهلين استفاده نمود. اما اين
ارزشها تا مرز و حد معينی واقعا قادر به پيشگوئی خوشبختی زوجها می باشند:
آقای ويكتور يوكين و ديگر دانشمندان دانشگاه مينسوتا چنين محاسيه می كنند كه 21.5
درصد از ريسك و خطر احتمالی طلاق و جدائی ها را می توان بعهده و مسئوليت خصوصيات
شخصيتی گذاشت.
خصائل شخصيتی نيز در مشكلات روانی نقش ايفا می كنند – و بر آتيه، موفقيت و نتيجه
مثبت يك تراپی تاثير می نهند. از اينروست كه اشخاصی كه از ”تعادل و استحكام احساسی
و دروني“ بهره مند نيستند، اغلب به افسردگی دچار می شوند. افراد برون گرا و معاشرتی
بهتر از اشخاص درون گرا و گوشه گير می توانند از افسردگی در امان بمانند و يا از
دست آن فارغ گردند – حتی اگر تنها دارو هم مصرف كنند. از طرف ديگر افراد كه كمتر
باز و معاشرتی هستند مشكل بيخوابی را بهتر هضم و حل می كنند، يا حداقل نتيجه بررسی
ها و مطالعات دانشگاه استانفورد چنين می باشد. اينكه چرا چنين نتيجه ای حاصل گرديده
معلوم نيست – شايد اينگونه افراد حتی ادعا كنند كه آنها بيشتر می توانند بخوابند و
اينرا مديون جلسات تراپی و روانكاوی هستند. اما دانستن اين موضوع هم برای روانكاوان
قابل توجه و علاقه است.
اطلاعاتی كه در ارتباط با شغل و زندگی شغلی كسب و كشف گرديده اند روشن تر و بارزتر
می باشند. فردی كه برای تجربه نو باز باشد، با موفقيت بزرگی در تحصيلات و آموزش های
اضافی و جنبی شركت می كند. اشخاص برون گرا و معاشرتی خود را بخصوص در مقام و مشاغلی
نشان می دهند و ترقی می كنند كه در آنها كنارآمدن با ديگر انسانها از اهميت بسزائی
برخوردار باشد – مثلا مشاغلی از قبيل فروشندگی و مديريت. يا بطور مثال خلبانان از
استحكام و تعادل احساسی و شخصيتی برخوردارند – خلاصه نتيجه يكی از تحقيقات چنين
ادعا دارد كه خلبانان نيروی هوائی همانند خلبانان هواپيماهای خصوصی و مسافربری
بخاطر برخورداری از اعصاب آهنين بيشتر به تيپ يك خلبان جنگی نمونه (و يا يك ماشين
جنگي) مشابهند.
اما بدون ترديد اينگونه نيست كه يك خصلت شخصيتی برای يك گروه معينی از مشاغل از
اهميت برخوردار باشد و خصوصيت ديگری برای ديگر مقامها و مشاغل مهم باشد – اين خصائل
بزرگ پنجگانه بطور عموم تاثيرات كم و بيش بزرگی در موفقيت شغلی دارند. بطور مثال
قابل تحمل بودن و كنار آمدن با انسانها برای بسياری از مشاغل واجد اهميت است. به
هنگاميكه در يك سری از مطالعات بزرگ نتايج تحقيقاتي، كه بر روی بيش از سيزده هزار
نفر انجام گرديده بود، خلاصه گرديد، عددی كه برای ”فاكتور نسبيت“
Korrelationsfaktor))
”قابل تحمل بودن“ با موفقيت در شغل بدست آمد 0.733 بود – اگر چه اين رقم بالائی
نيست اما بهيچ عنوان هم نبايد آن را ناديده گرفت.
شايد روانشناسان پرسنل و كادرهای اداری بيش از همه به ”وجدان كاري“ اهميت بدهند و
بدان توجه نمايند. آنچنان كه بسياری از مطالعات نشان می دهند، رؤسای تمامی گروهها و
شاخه های مشاغل از داشتن همكارانی با وجدان كاری راضی تر و خوشنودترند. كه اين نكته
آشكارا بدون دليل هم نمی باشد. اشخاص با چنين خصلتی نه تنها كار خود را دقيق و جدی
به انجام می رسانند، بلكه در محل كار كمتر ميلی به زورگوئی و دعوا دارند و بويژه
نيز از دزدی روی گردانند. بنا بر تخمين هائی كه زده می شود كاركنان و همكاران دزد
سالانه شصت ميليارد دلار به شركتهای آمريكائی زيان می رسانند. از اينروست كه اين
شركتها سعی دارند از ابتدا از استخدام افرادی كه از وجدان كاری كمتری بهره مندند
دوری گزينند. بهمين دليل نيز سالانه چندين ميليون آمريكائی جويای كار می بايست تستی
در زمينه وفاداری و اثبات وجدان كاری خويش از سر بگذرانند. اين شركتها كوشش می كنند
بخشی از سؤالات مرتبط به وجدان كاری را بطور خفا و سرپوشيده مطرح كنند، سؤالاتی را
كه نتوان براحتی انگيزه مطرح كردنشان را فهميد. اما اغلب با طرح سؤالاتی مستقيم از
متقاضيان خواسته می شود كه اطلاعاتی در مورد كار و شركت قبلی خويش در اختيار نهند،
مثلا از آنان سؤال می شود كه از صاحبكار قبلی دزدی كرده اند يا نه. شگفت آور آنكه
بسياری از متقاضيان كار نيز در جواب اين سؤال به دزدی های خود از كارفرما قبلی
اعتراف می كنند.
رفتار و كردار اينگونه ی شركتها با اساس اخلاقيات و انسانيت منافات دارد و قابل
انتقاد است اما آنها تحت تاثير اين ايرادات و انتقادات قرار نمی گيرند، زيرا كه متد
آنان در عمل كارگر می افتد. فريفتگی و اغفال بوسيله اين انديشه شدت می گيرد كه تنها
افرادی را استخدام نمود كه پروفيل خصائل پنجگانه اشان با خط و مشی و سياست كارفرما
انطباق داشته باشد. برخی از كاركنان يك دانشگاه آمريكائی می بايست از خوش اقبالی
خويش متشكر باشند كه نتايج مطالعات آقای تيموتی يودگه كه در اين دانشگاه به انجام
رسيد، تنها برای تحقيقات علمی و آماری بوده است. زيرا هنگاميكه نتايج خصائل پنجگانه
كاركنان اين دانشگاه با ارقام و آمار اداره كارگزينی در آنجا مقايسه گرديد، آشكار
گرديد كه:
كاركنان حائز وجدان كاری (از نقطه نظر آماری و بطور متوسط كه بنگريم) در سال دو روز
كمتر از حد متوسط (ارقام آماری اين نتايج) غيبت داشتند.
شايد زمانی هم اين خصلت های پنجگانه بتواند مورد علاقه و توجه دستگاه قضائی واقع
گردد. آنچنانكه نتايج مطالعات و تحقيقاتی بعمل آمده نشان می دهد، نوجوانان و
جوانانی كه از نتيجه تست چندان خوبی در رابطه با قابل تحمل بودن و رفتار برخوردار
نيستند تمايل بيشتری به دزدي، دعوا و كتكاری نشان می دهند. نتيجه يكی از بررسی ها و
مطالعات نشان می دهد كه در ميان رانندگانی كه بعلت نوشيدن الكل به هنگام رانندگی
محكوم گشته اند، آنان كه از وجدان و خودآگاهی كمتری نصيب برده بودند دارای مقدار
الكل بيشتری در خون بودند.
اگر بسياری از نتايج را به تنهائی و مجرد بنگريم از شگفتی وسورپريز چندانی هم
برخوردار نيستند – اين ارقام آنگاه جنجال برانگيز خواهند بود كه آنها را در تركيب و
در موقعيتهای كه واقع می شوند، بنگريم:
در مواقع و حالات كاملا متفاوت همان خصائل و خصوصيات از اهميت بسزائی برخوردار می
گردند. مردی كه به همسر خويش خيانت می كند، در زندگی شغلی هم نمی توان به او اعتماد
نمود – اين نكته، كه اينك يك واقعيت اثبات شده است، الزاما يك امر مسلم و قطعی نيست
و نبود و مدتهای مديدی برای متخصصين امر بعنوان يك باور و اعتقاد ساده لوحانه افراد
عامی و غير متخصص اعتبار داشت.
امروزه روز هم هنوز برخی از روانشناسان بر اين باورند، كه تنها موقعيتهای كه در آن
قرار می گيريم تعيين كننده اعمال و رفتار ما هستند. و طبيعی است كه محيط از تاثيرات
مهمی برخوردار است:
يك طفل دانش آموز كه در زنگ استراحت مدرسه به صحبت و شلوغی مشغول می گردد، زمانی كه
به كلاس درس مراجعه نمايد، شايد مجددا به سكوت گرايد. اما قدر مسلم آن است كه كسی
خود را كاملا مقيد و برده محيط اطراف خويش نمی داند. همه ما خودمان را شجاع يا
محتاط، خوش برخورد و خوش سخن، متجدد، جدی و يا دارای خصوصيات ديگری از اين دست می
دانيم – ابتدا آن خصائلی كه بدون وابستگی به موقعيتهای گوناگون زندگی به ما تعلق
داشته باشند ما را و شخصيت ما را بارز و تعيين كننده می گردانند. بدون چنين خصائل و
خصوصيات اساسی اين واژه، يعنی شخصيت، نامفهوم و بی معناست و از اينروست كه برخی از
تئوريسين ها با كمال ميل خواستار آن بوده و هستند كه اين كلمه را از علم روانشناسی
مطرود نمايند.
اما با ”خصائل پنجگانه“ واژه ”شخصيت“ مجددا با پيروزی به علم روانشناسی مراجعت نمود
– آقای گلدبرگ اين واقعيت را يك ”انقلاب آرام“ می داند. آقايان پاول كوستا و روبرت
مك كر به تكميل و تدوينی تستي، كه تا كنون نيز بسيار مورد استفاده قرار گرفته است،
اقدام ورزيدند. اين تست فاكتورهای پنجگانه را اندازه گيری می نمايد. پروفسور
روانكاوی از شهر بيله فلد آلمان، آقای آنگليتنر، به همراه آقای فريتز اوستندورف
نشان داد كه بسياری از ديگر تست های شخصيت نيز ”خصائل پنجگانه“ را اندازه گيری می
كنند، اگر چه كه اين خصوصيات در اين تستها از نامهای ديگری برخوردارند. آقايان
روبرت مك كر و اوليور جوهن حتی مدعی هستند كه ”ابتدا با اين خصائل پنجگانه واقعا
اساس حقيقی شخصيت كشف گرديده است“.
برای بسياری از همكاران روانكاو و محققين اين خصائل اما يك شمای غيردقيق و ناظم می
باشد كه با آن می توان بسياری از خصلت های شخصيتی را، كه تا كنون بسياری از
روانكاوان مدعی گرديده و در تزهای خويش آورده اند، تفكيك و طبقه بندی نمود.
منتقدين مرددند كه خصوصيات حقيقی شخصيت را بتوان بخصوص با دائره لغات و مفاهيم
افراد عادی و عامی كشف و بيان نمود.
نه تنها اساس و اصول اين كار در تئوري، بلكه تبديل آن به عمل مورد حمله و تهاجم
قرار می گيرد. هم از اينروست كه آقای جك بلوك، روانكاو معروف شخصيتي، ليستی را كه
در آغاز ”خصائل پنجگانه“ از آن چكيده شده و مايه گرفته بود، مورد انتقاد قرار داد و
ناقص دانست، زيرا كه واژه ها و مفاهيم شديدا با ارزش و با وزنی چون ”اعلا“ يا
”بد سرشت“ در اين ليست غائب بودند. اما مدافعين اين خصوصيات پنجگانه بر خلاف اين به
بررسی و مطالعات زياد و گوناگونی دلالت می ورزيدند كه در آنها اين پنج فاكتور منفك
و غيروابسته به يكديگر كشف و آشكار گرديده بودند – و اين حتی در يك تست شخصيت كه از
جانب آقای بلوك تدوين و تكامل يافته بود. اين خصائل اصلی پنجگانه نيز در يك
تحقيقاتی كه اسپانيائی ها بعنوان ”موش آزمايشگاهي“ مورد آزمايش قرار گرفته بودند و
برگه های پرسش را جواب می دادند، خود را به تماشا گذارد. همچنين اين خصائل در يكی
از مطالعات و تستهائی كه آموزگاران روسی به قضاوت دانش آموزان خويش نشسته بودند،
خود را آشكار نمودند. اين خصوصيات اصلی پنجگانه در يك سری مطالعات بزرگ مقايسه ای
كه در كانادا، لهستان، آلمان و روسيه انجام گرديد، خويش را به همان نحو و ترتيب به
نمايش گذاردند كه خود را در مطالعاتی كه در كشورهای همچون فنلاند و هنگ كنگ، كه در
آنها زبانهای هند و اروپائی صحبت نمی شود، آشكار نمودند.
اما بدون ترديد بسياری از نتايج كم و بيش از نقائصی ظاهری و دكوراتيو برخوردار
بودند. اغلب ارقام و نتايج در يك ”مفهوم نسبي“ از قابليت همخوانی و درك برخوردار می
گردند يا اين نتايج ابتدا در يك ”فهم و معنای عمومی و غير دقيق“ با طرح و پيشنويس
”خصائل بزرگ پنجگانه“ همخوانی و انطباق می يافتند. در برخی مواقع برای يك فاكتور
كمبود موجود است و در مواردی ديگر يكی دو فاكتور زيادی به چشم می خورد.
بدين دليل تعجب آور نيست، اگر هنوز تمامی محققين و دانشمندان به عدد جادوئی پنج
باور نداشته باشند. آقای مانفرد زادر پروفسور بازنشسته روانكاوی در يك گزارش می
نويسد كه: ”اپوزيسيون و مخالفانی وجود دارند“. بدين ترتيب است، كه آقای هانس يورگن
آيزناك، كه در سال 1977 فوت نمود، بر روی سه فاكتور پافشاری داشت و ديگران شش، هشت
و يا شانزده فاكتور را عرضه می كنند. و يكی از تحقيقات بين المللی اگر چه به همان
نتيجه عددی پنج فاكتور نائل آمد، اما اين پنج فاكتور با ”پنج خصلت بزرگ“ يكسان
نبودند. آقای پتر بكر از دانشگاه تيرير آلمان ششمين خصلت را هم كشف نمود كه آنرا
”مصر به احساساتي“ ناميد. آقايان آوكه تيليگن و نيلز واللر صفات مشدد ارزشگذار را،
كه قبلا مطرود گشته بود، در مطالعات خويش به ميان می آورند و بدين طريق به سرعت و
مضاف بر خصائل و فاكتورهای پنجگانه فاكتورهای ديگری برای ارزشيابی مثبت و منفی بدست
می آورند – از اينروست كه اينان اينك برای ”خصائل بزرگ هفتگانه“ تبليغ می كنند.
آيا شخصيت را می توان به طريق بيولوژيك برنامه ريزی نمود؟
آقای بلوك، كه از منتقدين ”خصائل اصلی پنجگانه“ است، چنين خلاصه می كند كه ”تناقض
آشكار فاكتورهای ناهمگون، كه از طبيعت شخصيت نتيجه می گردند،“ با خصائل پنجگانه
مانع از آن است كه ما بتوانيم اين تئوری را تائيد كنيم. اما وی نيز بر خلاف ميل
باطنی اعتراف می كند كه ”اساس و مبنای تئوريك اين خصائل پنجگانه نمی تواند بعنوان
يك اشتباه كامل رد گردد“. اكثريت روانكاوان شخصيت امروزه ”خصلت های پنجگانه“ را
حداقل بعنوان ”يگانگی و وحدانيت در كار“ تائيد می كنند، آنچنان كه دو تن از اينان
با زبان ديپلماسی بيان نمودند. تا كنون هيچيك از ”مدل شخصيت“ ها نتوانسته بود تا
اين حد ترقی داشته باشد. ”خصائل اصلی پنجگانه، در حاليكه ما مشغول به تحقيق و كند و
كاو در مردابهای شخصيت هستيم، زمين نسبتا محكمی برای ايستادن در اختيار ما می
گذارند“. اين سخنان آقای محقق مردد دونالد فيسكه است.
از اين زمين محكم است كه روانشناسان بطور مثال توانستند به بررسی و مطالعه اين مطلب
بپردازند كه ما چه مقداری از شخصيت مان را به ارث برده ايم. نتايج پژوهشات مختلف
دوقلوها مقداری از يكديگر مجزا و دور می شوند، آنچه كه نبايد باعث تعجب و شگفتی ما
گردد، زيرا كه صفات ارثی يك ثابت لايتغير نيست – بطور مثال به هنگاميكه اطفال در
محيط های كاملا مختلفی بزرگ شوند، تاثيرات ژنها كمتر می گردد. در جمع نتيجه مطالعات
و تحقيقات نشان دهنده آن است كه سهم ژنتيك بالغ بر رقم قابل توجه چهل درصد می باشد.
بخصوص چنين می نمايد كه خصلت ”باز بودن برای تجربه نو“ را بچه ها به ارث می برند.
در حاليكه در رابطه با اين خصوصيت و همچنين خصلت ”برون گرائی و معاشرتي“ نقش ژنها
بخصوص بسيار بزرگ است، تاثيرات ژنتيكی در مورد ”مقاومت و استحكام احساسی و دروني“
ناچيز می نمايد.
بنابراين آيا می توان گفت كه اساس شخصيت از طريق ژنتيك و ارثی برنامه ريزی شده
باشد؟ آنچه كه در تائيد اين گفته بنظر می آيد آنست كه خصائل واحد و يگانه ای را می
توان در نزد خويشاوندان نزديك خودمان يافت: يعنی در نزد شامپانزه ها.
اين مورد آنگاه تائيد گرديد كه كاركنان باغ وحش تعدا يكصد نفر از شامپانزه های مورد
حمايتشان را با چهل و سه صفت و خصلت توصيف نمودند. در اينجا مجددا ”خصائل پنجگانه“
خود را در ورای جوابها پنهان كرده بودند. علاوه بر اين خصلت بسيار مهم ديگری برای
توصيف شامپانزه ها يعنی ”برتری جوئي“ فاكتور اضافی را تشكيل می داد. اين موضوع ثابت
می نمايد كه اين كاركنان به سادگی و بی دليل شامپانزه ها را در الگو و مدلی كه برای
انسانها تدوين و معين گرديده بود، هل نداده اند.
حتی اگر ما با رگه های معينی از شخصيت به اين جهان چشم گشوده باشيم، مسلما زندگی ما
از قبل تعيين شده و معين نگرديده است. انسانها می توانند خود را تغيير بدهند.
بوسيله ”خصائل اصلی پنجگانه“ می توان تعيين نمود كه آيا آنها واقعا خود را تغيير
داده اند يا نه. نتيجه مطالعاتی كه، شركت كنندگان در آنها اغلب دهها سال بعد از
اولين مشاهدات و بررسی مجددا تست گرديدند، شگفت انگيز است:
ساختار اساسی شخصيت بندرت تغيير يافته بود. از اينروست كه پژوهشگران كوستا و مك كر
به ويليام جيمز حق می دهند كه بيش از يكصد سال قبل گفته بود، با سی سالگی يك شخصيت
همانند گچ سخت، تغيير ناپذير و مستحكم می گردد.
مجله علمی آلمانی ”روانكاوی امروز“ دفتر شش ”كمپاكت“