زندگی

فریدریش انگلس در مورد افغانستان

فریدریش انگلس دانشمند و فیلسوف برجستهء آلمانی  قرن نزدهم که از شهرت جهانی برخوردار است، در سال 1858 در رابطه به افغانستان مقالهء را تحریر داشته است. برای آگاهی بیشتر از درک واندیشهء دانشمندان مشهور خارجی آن زمان در مورد افغان ها و کشور شان، اکنون خلاصه ویا دقیقتر   بگوِِِِِ ئیم، چکیدهء ازاین مقاله  تقدیم می گردد.

موقعیت  جغرافیایی افغانستان و کرکتر خاص مردم آن به این کشور در ارتباط  به وقایع آسیای مرکزی چنان اهمیت سیاسی می بخشد که در مورد نمی توان مبالغه کرد. 

افغان ها مردم شجاع، مقاوم و صلح آمیز می باشند. آنها صرفاَ به تربیهء حیوانات و زراعت مصروف بوده و از اشتغال به تجارت و پیشه وری خوداری می نمایند و به  آن بهاي کم داده و به هندو ها سایر باشندگان شهر  واگذار می گردند. جنگ برای اوشان خاطر برانگیز و وسیلهء رفع یکنواختی کار روزه مرهء  شان می باشد. نفرت شدید این مردم از زیر تسلط  وعشق وافر شان برای عدم وابستگی شخصی، مانع تبدیل شدن شان به یک ملت قوی می شود. انتقام خون برای افغان ها، مکلفیت عشیره یی  شمرده می شود؛ مگر اگر افغان ها تحریک نگردند، آنها مردم آزاده و جوانمرد  می باشند.  مهمان نوازی در میان شان به حدی مقدس است، که اگر یک دشمن سر، با نیرنگ هم بدست آمده باشد در صورت خوردن  نان و نمک، از انتقامجویی آنها محفوظ می ماند ، که این موضوع حتی می تواند امنیت مهماندار را به خطر مواجه گرداند

.... دروازه های کابل به تارخ 6 اگست 1938  با انحلال اردوی  دوست محمد، به روی انگلیسها باز گردید. شاه شجاع با مراسم شاندار بر تخت شانده شد؛ مگر لجام حکومت در دست مکناتن باقی ماند. وی تمام مصارف شاه شجاع را از خزانهء دولتی هند می پرداخت

چنان معلوم می شد که اشغال افغانستان تکمیل گردیده باشد ؛ لذا بخش قابل ملاحظهء قطعات واپس فرستاده شدند. مگر افغان ها به هیچ صورت به تسلط فرنگی های کافر راضی نبودند. در جریان سال های1840 و 1841 در بخشهای از کشور  قیام ها یکی بعد از دیگر بوقوع پیوست. قطعات انگلیسی و هندی مجبور بودند همواره در حرکت باشند. مکناتن مگر اعلام داشت که این یک حالت عادی جامعهء افغانی بوده و به کشورش نوشت که قدرت شاه شجاع تحکیم می یابد. هشدارهای افسران انگلیسی و دیگر اجنت های سیاسی بیهوده ماند. دوست محمد خان  خود را در اکتبر سال 1940 به انگلیس ها تسلیم نمود و به هند فرستاده شد. تمام قیام ها در طی تابستان 1881 موفقانه خفه گردید. مکناتن که بحیث گورنر بمبئی تعیین شده بود،  تصمیم داشت در حوالی ماه اکتبر با بخش دیگر از قطعات  به هند برگردد که مقاومت ها شعله ور گردیدند. اشغال افغانستان برای خزانهء هندی سالانه یک میلیون دوصو پنجاه هزار پوند سترلینگ تمام می شد: 16 هزار تن سربازان انگلیسی ـ هندی  و قطعات شاه شجاع بایست تمویل می گردیدند. همچنان معاش کارمندان و مصارف خانوادهء  شاه شجاع نیز از این خزانه تادیه می گردید. همچنان سر دسته های افغان کمک گردیده و یا عمدتا  به اوشان رشوت داده می شد،  تا مانع  خرابکاری شان شده بتواند. به اطلاع مکتناتن رسانده شد که ادامهء  پرداخت همچو مبلغ گزاف دیگر غیر ممکن است. وی تلاش نمود تا محدویت های را مرعی دارد؛ مگر یگانه راه ممکن،  تقلیل امتیازات سردسته های افغان بود. فقط همان روز ی که وی دست به این اقدام زد؛ این سردسته ها قیامی را برای قلع و قم بریتانیایی ها تحریک کردند. مکناتن به این ترتیب سهمی را برای اتحاد نیروهای مقاومت   که تا اکنوبتنهایی، مجزا و بدون همآهنگی علیه متجاوزین می جنگیدند، ایفا نمود. علاوه بر آن مشهود است که نفرت در برابر بریتانیایی ها در این زمان به نکتهء اوج خود رسیده بود

جنرال فرماندهء انگلیسی در نتیجهء مقاومت ها در 5 دسمبر از عقب نشینی داوطلبانه از کشورسخن گفت. عدم قاطعیت و ناتوانی وی، در اواسط ماه نوامبر قطعاتش را به حدی بی روحیه ساخته بود که نه اروپایی ها و نه دسته های اجیر هندی  قادر بودند ، تا افغان ها را د ر میدان محاربه شکست بدهند. بعدا مذکرات آغاز گردید که  در جریان آن مکناتن هنگام گفت و گو با سران افغان کشته می شود. برفباری شروع گردید و قلت آذوقه محسوس بود. بالاخره در اول جنوری سال نو معاهدهء  تسلیمی به امضا رسید. ...... بریتانیایی ها در 12 اکتبر کابل را از طریق جلال آباد ویپشاور به جانب هند ترک نمودند. دوست محمد از حبس رها گردید و به سلطنتش برگشت. به اینگونه تلاش بریتانیایی ها برای شاندن دست نشاندهندء  شان به تحت پادشاهی به پایان رسيد