زندگی

بمناسبت  نخستین سال درگذشت مرحوم رشاد

اکادميسين رشاد، دانشمند سترگ قرن بيستم افغانستان

 

 

کانديداى اکاديمسين سيستانى

اکادمیسيين رشاد

 

متن بیانیه کاندیدای اکادمیسین اعظم سیستانی   در محفل اولین سالروز در گذشت  مرحوم اکادمیسین رشاد که

 به تاریخ 3 دسامبر در شهر مالموی سویدن  از سوی انجمن دوستی - فرهنگی افغانهای مقیم آن شهر تدویر یافته بود :

 

کاروان شهید رفت از پیش

آن ما رفته گیر ومی اندیش

از شمار دوچشم يک تن کم

 و زشمار خـرد هزاران بيش

 

فقدان دانشی مرد نامدار وبی بدیل  افغانستان مرحوم اکادمیسین رشاد، برای جامعه فرهنگی و علمی افغانی ، ضایعه جبران ناپذیر است. کدام افغان بادانش وفرهیحته است که در غم از دست دادن چنین سرمایه  بزرگ معنوی متاثر نشده باشد؟ من به عنوان یکی از اخلاصمندان استاد رشاد که بارها سعادت دیدار و صحبت با ایشان را داشته ام، وظیفه خود میدانم تا پاره ای از خصایل علمی واجتماعی این شخصیت فاضل وموقر افغان در اینجا روشن نمایم:

 بدون تردید مطالعه سرگذشت بزرگرمردان عرصه هاى دانش و فرهنگ و نهضت هاى اجتماعى، درس هاى سودمندى اند که نسل هاى آينده و جوان ما به آن نيازدارند تا از آنها بياموزند و شخصيت خود را تکامل ببخشند.

يکى از شخصيت هاى بزرگ علمى -فرهنگى کشور ، اکادميسين پوهاند عبدالشکور رشاد ، عالم ، محقق ، نويسنده ، شاعر، تاريخشناس ، زبانشناس، جامعه شناس و سياست شناس افغانستان در قرن بيستم واوايل قرن بيست ويکم است. اين شخصيت والاى فرهنگى که جوانان ما تا کنون کمتر شناخت درستى از وى دارند واقعاّ مجموعه اى از علوم و دانشهاى مختلف زمان خود بودکه با داشتن حافظه قوى و استعداد فراگيرى در رشته هاى مختلف علوم نبوغ شگفت انگيزى داشت.

استاد رشادبا بزرگترين و نام آورترين شخصيت هاى فرهنگى و علمى منطقه در عرصه هاى علوم اجتماعى همسرى ميکرد و از اين جهت مى ارزدتاهر افغان علم دوست و وطنخواه بنام اين شخصيت بزرگوار علمى -فرهنگى کشور افتخار نمايد و بسيار بجا خواهد بود تا وزارت تحصيلات عالى افغانستان بخاطر قدرشناسى از خدمات علمى -فرهنگى شان پوهنتون قندهار را بنام ايشان نامگذارى کنند، اين خواستى است که مردم قندهار در روز خاک سپارى استاد نيز متذکر شدند و نام کتابخانه عامه و جاده اى را نيز برآن خواست افزودند.

اکادميسين استاد رشاد در٢٣ عقرب ١٣٠٠ش =١٤ نومبر ١٩٢١ درقندهار چشم به جهان گشود و در ١١ قوس ١٣٨٣ش مطابق اول دسمبر ٢٠٠٤ ميلادى ، پس از ٨٣ سال عمر شرافتمندانه وپرباراز معنويت و فرهنگ از اين جهان چشم پوشيد.

 استاد رشادکسى بود که درپنج سالگى قرآن را ختم وکتب بوستان و گلستان و حافظ وغيره را ازپدر بزرگوارش آموخت . در ١٣ سالگى ذوقش را درسرودن شعر آزمود و در١٧ سالگى نخستين اشعارش در جريده طلوع افغان اقبال چاپ يافت. استاد رشاد در١٩٣٤ درحالى که بيش از ١٣ سال نداشت به حيث معلم برگزيده شد و بنام «کوچنى معلم» شهرت يافت.

 در١٩٤٧ به حيث رئيس منتخب انجمن شاروالى قندهار برگزيده شد ودر١٩٤٨ بنابر تشبث شخصى براى فراگيرى دانش وزبان به هندوستان سفر نمود ودر آنجا به آموختن زبان سانسکرت، انگليسى وزبان هندى پرداخت و تحقيقات جالبى در زمينه ادب و تاريخ پشتونها انجام دادکه نتيجه اين تحقياتش کتاب «لودى پشتانه» در٤٢٥ صفحه است. در١٩٥١ دوباره به قندهار بازگشت و در١٩٥٢ در نهضت «ويش زلميان»(جوانان بيدار) شامل شدو خود را براى وکالت در ولسى جرگه( دوره هفتم شورا )کانديد کرد، مگر در اثر دخالت حکومت صندوق کانديداى او از ميان برداشته شد وخودش از حوزه انتخاباتى اخراج گرديد.در ١٩٥٨ به حيث معاون پشتوتولنه منصوب وبه کابل رفت . استاد رشاد در پهلوى کار خود، به حيث استاد زبان پشتو در فاکولته زبان و ادبيات به تدريس پرداخت. در ١٩٦١ به حيث استاد زبان پشتو به انستيتوت شرق شناسى به شهر پطرز بورگ به اتحاد شوروى وقت رفت و مدت سه سال در لنينگراد باقى ماند و دراين مدت زبان و ادبيات روسى را فرا گرفت وبه ديگران زبان و ادب پشتو آموخت. در١٩٦٤ دوباره به کابل برگشت و به صفت استاد و مسئول دپارتمنت پشتو در پوهنتون کابل بکار پرداخت.

استاد رشاد از ١٩٦٤ تا کودتاى ثور١٣٥٧ در پوهنتون کابل به صفت استاد کارش را با کمال وطن پرستى انجام داد، ولى چون از حادثه ثوراظهار انزجار مينمود، بزودى در همان ١٣٥٧ش به تقاعد اجبارى سوق داده شد. مگر ازفرداى همان روز تقاعدش، شاگردان ومحصلان پوهنخى ادبيات و علوم بشرى به خلاء وجودش پى بردند وبراى رهنمايى تيزس هاى پايان تحصيلى خود به خانه اش مراجعه ميکردند و از استاد رشاد کمک و رهنمايى ميگرفتند، او هم بدون عذر خواهى از رهنمايى شاگردانش دريغ نمى ورزيد. خوشبختانه اکادمى علوم افغانستان که تازه پا گرفته بود، حضور استاد رشاد را براى رهنمايى محققين تازه کار خويش به مثابه آب حيات احساس نمود و با خواهش و تمنا از ايشان خواست تا بطور اجير علمى در آن موسسه علمى همکارى نمايد، بهرحال ايشان اين خواست بجا را پذيرفتند وبه رهنمايى اعضاى مسلکى اکادمى علوم پرداختند.درست از همين وقت بودکه من با استاد رشاد از نزديک تماس پيدا کردم و در فرصت هاى مختلف براى گرفتن کمک و رهنمايى به ايشان رجوع ميکردم و از رهنمايى هاى عالمانه شان مثل سايرين بهره مند ميگرديدم.

 

ويژگيهاى علمی وشخصيتى استاد رشاد:

استاد رشاد شخصيتى چند بعُدى بود : او هم در عرصه زبان شناسى استاد بود ، هم در زمينه تاريخ افغانستان از هيچ مورخى عقب نمى ماند . او همانگونه که در زبان پشتو که زبان مادرى اوست شعرهاى حماسى و اجتماعى بکرى سروده ، در زبان درى نيز اشعار آبدارى دارد و برخى از روايات تاريخى را به نظم کشيده است. استاد رشاد نه تنها در اين دوزبان تسلط کامل ادبى داشت، بلکه بر زبانهاى انگليسى ، روسى ، عربى ، اردو ، و چندين زبان ديگر هندى نيز تسلط داشت و در زبان عربى هم تاليفاتى دارد. افزون براين استاد رشاد تنها زبان شناس و زبان دان پرتوان نبود ، بلکه در عرصه علوم اجتماعى : مثل تاريخ ، ادبيات ، علوم سياسى ، فقه اسلامى ، عروض ، بديع وبيان در زبانهاى عربى و فارسى و پشتو استاد بود، و در تمام اين عرصه ها تاليفاتى دارد که شاگردان در مکاتب عالى و پوهنتونهاى افغانستان از آن فيض مى برند. استاد رشاد بيش از٦٠ سال از عمر پر بار خود را در راه تربيت اولاد کشور صرف نموده اند و در پهلوى تعليم و تدريس و رهنمائى صدها شاگرد خود در پوهنتون کابل، رسالت رهنمائى پروژه هاى تحقيقى محققان را در اکادمى علوم افغانستان ونيز رهنماى تيزس هاى پايانى دوره تحصيل در پوهنتون کابل را نيز بعهده داشت .

استاد رشاد بيشترين وقت خود را وقف رهنمائى فرزندان با ستعدادى نموده که يا مستقيماّ افتخار شاگردى ايشان را داشته اند و يا به او رجوع ميکردند و در رفع کاستى هاى کار هاى تحيقيقى خويش از او کمک ميگرفتند .

استاد رشاد از لحاظ اجتماعى آدم خوش برخورد و بسيار مهربان و صميمى بود و هرکه به او رجوع ميکرد و از او کمک ميخواست، با جبين گشاده و لب خندان او را يارى ميرسانيد و رهنمائى ميکرد. به همين دليل که بيشترين وقت استاد وقف تدريس و رهنمائى فرزندان و دانشجويان کشور شده است ، نتوانسته به چاپ آثار پر بار خويش نايل شود، معهذا تاماه عقرب سال ١٩٩١م =١٣٧٠ هجرى که مصادف به سالروز هفتادسالگى اوبود ، در حدود ٣١ جلد اثر ادبى ، تاريخى ، اجتماعى از ايشان بچاپ رسيده بود و من در (١٣٧٠ش)، ٩٣ اثر مستقل چاپى و چاپ نشده استاد رشاد را حساب کرده ام که برخى از آن آثار در بيشتر از هزار صفحه تحرير شده اند و چندين جلد زير يک عنوان آمده اند . و اگر در اين چهارده سال ديگر فقط هفت اثر جديد استاد را برآن بيفزاييم اينک تعداد آثارى که وى در اين مدت تاليف کرده ونوشته اند بالغ بر يکصد جلد ميگردد.

به اين حساب ميتوان اذعان داشت که در شرايط افغانستان کمتر کسى توانسته در مدت عمر خود اين همه آثار سودمند بنويسد و گنجينه اى نفيس ازفرهنگ افغانى را براى نسل هاى کشور از خود باقى بگذارد. اين در حالى است که استاد رشاد خود هيچگونه ادعاى علمى وفضل فروشى نداشت و با شکسته نفسى و فروتنى بازهم ميخواست بياموزد و وقتى کتاب يا رساله اى از شاگردان او طبع وبدست او ميرسيد با علاقمندى آنرا ميخواند تا چيز هاى تازه از آن فرا گيرد و اگر کم و کاستى داشته باشد به او خاطر نشان نمايد.

استاد رشاد از لحاظ کرکتر شخصى مردى بسيار مؤدب و با تمکين و مؤقر و صاحب علوهمت بود. با پيشانى کشاده وتواضع و فروتنى صحبت ميکرد و به صحبت ديگران با دقت گوش فراميداد و هرگاه در صحبت طرف مقابل اشتباهى وجود ميداشت ، آنرا فوراّ برخ طرف نمى کشيد، بلکه با گفتن يکى دو مثال تاريخى و مستند طرف را متوجه ميساخت که خود را تصحيح کند. استاد رشاد اشخاص را هرگز بخاطرجاه و مقام بلند دولتى شان حرمت نميگذاشت، بلکه به ميزان علميت شان ارج مينهاد.من بارها متوجه بوده ام که در سيمنار هاى علمى وقتى يکى از ارکان مقتدردولت وارد تالارميشد درحالى که حاضرين از جاى شان بلند ميشدند و اداى احترام بجاى مى آوردند، اما استاد رشاد هرگز از جايش تکان نميخورد و اين شخص نو وارد بود که به او اداى احترام مينمود.

او عادت نداشت در مقابل قدرتمندان گردن افراخته خود را خم نمايد و چون صاحب عزت نفس وغرور ملى و وجاهت علمى بود، بياد دارم که دولت نجيب اﷲ در سال ١٣٦٥(=١٩٨٦) هنگاميکه ميخواست تعدادى از شخصيت هاى فرهنگى را که با ايجاد ارزش هاى معنوى خود مستحق قدر شناسى بودند ، از طرف دولت با دادن القاب علمى بلندتر مورد نوازش قرار بگيرند، مگراستاد رشاد(به اين دليل که دراعطاى القاب علمى به فرهنگيان کشورمعيارهاى علمى در نظرگرفته نميشود وکسانيکه عمر خود را در موسسات علمى کشوربا بى تفاوتى گذرانده و درعمر استادى خويش دست به تاليف يا ترجمه يى نزده اند،چنين القابى تعلق ميگيرد.) از کانديد کردن آثار خود به اين منظور و حتى دادن عکس خود به رياست اکادمى علوم افغانستان خود دارى ورزيد ، مگر مسؤولان اکادمى علوم سرانجام عکس او را از روى اوراق قرارداد استخدام او برگرفته با لقب اکادميسينى او به نشر سپردند. واقعاً استاد رشاد راست ميگفت مثلاً:دربخش علوم اجتماعى مرحوم پوهاندداکتر جاويد ومرحوم پوهاند داکتر فاروق اعتمادى که هردو از استادان محبوب وسابقه دار پوهنتون کابل بودند، هيچيکدام شان در طول دوره استادى خودهرگز به خود زحمت تحقيق يک کتاب علمى را در رشته تخصصى خود ندادند وبنابرين هردوى شان صاحب اثرى مستقل چاپى نبودند، مگردولت به آنها القاب علمى اکادميسنى داد تا از امتيازات مادى آن مستفيد گردند.البته دربخش علوم طبيعى نيز ميتوان چنين افرادى را سراغ داد.

در سمينار هاى علمى که بمناسبت هاى مختلف در کابل تدوير مى يافت ، استاد رشاد مانند کوهى از وقار و دانش در جايش قرار داشت و وقتى نوبت سخنرانى او ميرسيد تمام حضار سراپا به سخنان او گوش فرا ميدادند تا از سخنرانى ايشان نکته هاى تازه و جديد بياموزند. استاد رشاد درسخنرانيهاى خود چنان با متانت و مسلط بر موضوع مورد بحث صحبت ميفرمود که ديگر مجال سوال چه و چند براى هيچکسى باقى نميگذاشت.

 از لحاظ سياسى استاد رشاد آدم دموکرات و آزاد انديشى بود و از اولين اعضاى روشنفکر نهضت «ويش زليميان» بود. اين نهضت سياسى، در دوره دموکراسى شاه محمودخان و پس از نشر کتاب ويش زلميان به همت والاى مرحوم عبدالرؤف بينوا در ١٣٢٦ شمسى رسماً شروع بفعاليت نمود و اعضاى آن متشکل از افراد و عناصر تحول طلب اعم از روشنفکر، زميندار و سرمايدار و تجار و از اقوام مختلف افغانستان بودند که جهت تنوير افکارجوانان، تعميم علم ومعارف درکشور، مبارزه با مفاسد اجتماعى وخرافات و فساد ادارى، رشوه خوارى ، اختلاس ، بيروکراسى، تامين عدالت ، و طرفدارى از حقوق مظلومان، استقرارنظام مشروطه، تحکيم وحدت ملى ، باز شدن دروازه هاى مدارس و مکاتب بروى فرزندان کشورتلاش مى ورزيدند. استاد رشاد انسان کم توقعى بود وغرورش را هرگزبخاطرچاپ کتابهايش با مراجعه به مقامات وزارت اطلاعات وفرهنگ ويا پوهنتون کابل ويااکادمى علوم خورد نميکرد.بيشتر کتابهايش راشاگردان و ارادتمندان استاد با خواهش وتمنا به چاپ رسانده اند. وبه همين علت بيشترين آثار استاد رشاد بگونه قلمى و غير چاپى برجاى مانده است. استادرشاد در ناحيه خير خانه کابل دريک خانه محقرگلى وغير صحى زندگى ميکرد که هرسال بيش ازچهار ماه باريزش جکک برف وباران زندگى پرمرارتى را بسر مى آورد. تشويش بزرگ استادرشاد تلف شدن کتابهايش از صدمه چکک بارانهاى موسمى بودکه جاى مناسبى براى نگهداشت سالم کتابخانه خود نداشت. جاى آن بود که دولت از اين سرمايه گرانبهاى علمى به نحو شايسته ترى نگهبانى ميکرد و شرايط بهترکارو زندگى را برايش ميسر ميساخت تا با فراغت و امکانات بيشترى بکار هاى پژوهشى خويش رسيدگى مينمود.

آثار و اعقاب استاد رشاد:

از جمله کتب چاپ شده استاد رشاد ميتوان از اينها نام گرفت :

١ - لودى پشتانه ،در ٤٢٥ صفحه ، چاپ ١٣٣٦ ش،

٢ - د امير خسرو دهلوى شاعرى ، چاپ ١٣٥٣ش،

٣ - د احمد شاه بابا دديوان غورچان ، چاپ ١٣٥٩ش٤ -دابن سينا دمخارج الحروف پشتو ژباره، چاپ ١٣٥٩ش،

٥ -دقصه خوانى خونرى پيشه ، چاپ ١٣٦١ ش،

د پتى خزانى فرهنگ،

٧ - در باره ظفرنامه اکبرى و ناظم آن ، فارسى ، چاپ ١٣٦٥ کابل،

٨ - دشعرونو مجموعه،

٩- دحاجى جمعه بارکزى د ديوان سريزه او لغتنامه ، ١٣٦١ ،

١٠ - د احمدشاه بابا دحو اشعارو د پشتوشرحى سريزه، ١٣٥٦ ، و ده ها اثر ديگر

کتابهاى چاپ شده استاد رشاد طبعاّ از خطر نابودى نجات يافته است اما کتب چاپ نشده استاد اگرگم ونابود گردد مايه اندوه فروان براى او وبراى تمام دوستداران کتاب و فرهنگ افغانى است ٠از جمله کتاب هاى چاپ ناشده استاد ميتوان از آثار ذيل نام برد :

١_پشتانه شعرا په اردوکى، در اين اثر ٣٨٣ شاعر پشتون که بزبان اردو شعر گفته اند معرفى شده است .

٢ - پشتانه شعرا په فارسى کى، دراين اثر ٢٠٠ تن شاعر پشتون که به زبان فارسى شعر گفته اند ، معرفى شده اند.  ٣ - مستشرقين ، در اين اثر ٢٠٠ تن از مستشرقينى که در رابطه بزبان هاى پشتو و فارسى تحقيقات کرده اند معرفى شده.

 ٤ - ادبى قاموس ، اين اثر در ٦ جلد ترتيب يافته که مجموعاّ در ٣٥٠٠ صفحه تحرير يافته است ،

٥ - پشتانه مصنفين ، اين اثر در ٣ جلد ترتيب و نوشته شده که ٥٠٠ صفحه را در بر ميگيرد٠ ٦ -جغرافيائى ياد داشتونه ، اين اثر در دوجلد تحرير يافته که مجموعاّ ٧٥٠ صفحه مى شود٠

 ٧ - دکندهار تاريخى ياد دشتونه ، در دوجلد،

 ٨ - داحمدشاهى عصر نوميالى در دوجلد،

 ٩ - پشتانه مشاهير ، درسه جلد،

 ١٠ -نسبى شجرى ، در چهار جلد،

 ١١ - سل مٍتله په اوه ژبو ، در چهار جلد( بزبانهاى پشتو ، فارسى ، انگليسى ، روسى ، اردو، ترکى و عربى )،

 ١٢ - دخوشحال فرهنگ ، در هفت جلد

 ١٣ - دفرهنگونو په باب ، ( شامل فرهنگ هاى فارسى ، پشتو ، عربى ، ترکى ، هندى)به ترتيب الفبا.

 ١٤ - بديع ، در ٣٧١ صفحه،

 ١٥ - بيان ، در ٣٧٠ صفحه،

 ١٦ - قافيه ، در ٣٠٠ صفحه ،

 ١٧ - عروض ،دوجلدحاوى ١٠١٧ صفحه،

١٨_معانى ، در ٣٨٣ صفح

 ١٩ - نقد ، در مورد ادبيات پشتو ، فارسى و عربى در ٢٢٣ صفحه ،

 ٢٠ - د زره وينى ، لاله ، رونى اوشکى ( سه مجموعه شعر) و ده ها اثر ديگر که از حوصله اين گفتار بيرون است ، علاقمندان آثار و اشعار استاد ميتوانند به داکتر طارق پسر استاد يا به مقالات ديگرى که مختص به آثار و احوال استاد نوشته شده اند رجوع کنند.

افزون براینها استاد رشاد درسالهای اخیر زندگی اش  چند مجموعه شعرى انتقادى انشاد کرده است که يکى بنام «ملحدشاهى» و ديگرى « ملاشاهى» (يا تنظيم شاهى) و سومی«طالب شاهى»نام دارد و آخرين اثرش ، زيرعنوان «خشيمدلى امريکا» يا«دافغانستان غميز» نامیده شده که در تمام اين مجموعه هاى شعرى، فجايع وناروايى هاى رژيم هاى مختلف دوسه دهه اخير به تصوير کشيده شده است.

  و در 23 ماه ثور 1363 خورشیدی در روز خاک سپاری  مرحوم حبیبی در هدیره خاندان سردار غلام فاروق عثمان  مرحوم علامه رشاد دررثای آم دانشمندفقید این ابیات را سرود:

ای زبدهً عــزیزتــرین دودمان فضل     وی نخــبهً ثمین ترین گوهران فضل

ای کیمای دانش وای ریمــیای فهم     ای افــتاب بـیـنش و ای آسمان فضل

ای کــوه استقامت وای ذروهً عـلــو     ای بحـر بیکران وقوف وعمان فضل

ای آن نسیم علم که از فــیض صحبتت       می یافت رنگ وبوی ادب گلستان فضل

رفتی وشدخراب زرحل تو شهرعلم      برچـید این زمانه بمرگت دکان فضل

ششدر بشد فضیلت ومبهوت گشت عقل     درکام عصر لالشد از غم زبان فضل

پرسیدم از خردچو سن رحلتت بگفت    آن"زاد"چون برفت بیامد"خزان فضل"

روزچهارشنبه و بـیستم زبرج ثور     آن تن بخاک شد که بحق بود روان فضل

دردا رهً عـــــلاج میسر نشد به وی      وا حسرتا بمرد"حبیبی" جهان فضل

(خزان فضل، که ارزش ابجدی آن 1568 است ماده تاریخی میباشد. "زاد" که ارزش ابجدی آن 205 است بعمل تجزیه ازآن نفی گردیده 1363 میماند که بحساب شمسی هجری سال وفات مرحوم حبیبی است.)( افغان شمله ، ص 151)

 

دونمونه از اشعار درى و پشتو استاد رشاد

 

                خطاب به افغان                                                                        دا هغه نه دى ؟

 جـالـوت لعين آمــــــــــــــــد و داؤد زمـان رفـت                             اى شاعرانو ! تاسى واياست حماسى وچاته ؟

صدحيف که اين آمد و صـــــد واى که آن رفـت                               د وران وطن دخپلواکى تودى نغمى وچاته ؟

افتـاد بـه گـرداب بــــــــــــــــــــلا اشهـب کـشور                               تاسى پوهيزى ، دا دستگاه د راديو دچا ده ؟

از دست چنان شاهسوارى که عنـــــــــان رفت                                دا وسيله د خوار ملت د تير ايستو دچا ده ؟

شــــــــــــــــــــد ميـهن ما دستخوش آز يزيــدان                               دا هغه نه دى چى په پت يى دافغان لوبى کرى ؟

شعرى به بهار آمـــــــــد و شبلى به خزان رفت                               په استقلال يى د آزاد افغانستان لوبى کرى ؟

حجاج زحيـرت بـه فـغـان خـاسـت چــــــــوبشنيد                               دا هغه نه دى چى جامونى هسکول د مُلو

بيـداد که بـرآل محمــــــــــــــــــــد زخسـان رفـت                               دشپارسم جمهوريت د جوريدو په هليو ؟

آغشته به خون ديد زبس کـــــــــــــــاخ بزرگان                                چى دروازه يى د کريملين دعبادت کعبه ده

بهرام به رقص آمد و ناهيد به فــــــــــغان رفت                               چى يى په غاره دماسکو دغلامى رشته وه

آزادى کشور زسيـــــــــــــــــــــه کارى «غادر»                               چى يى آمو د سرحدى ليکى په شان نه مانه

تيرى شد و با قوت غــولى زکمــــــــــــان رفت                                د روس له يوغه يى آزاد افغانستان نه مانه ،

برگاه سليمــــــــــــــــــان بنشست از مدد روس                                دا هغه نه دى ،چى يى خرح کى استقلال د وطن

ديوى به فسون آمد و خاتـــــــــــــم زميان رفت                                په سرو لشکرويى پاماله کر اقبال د وطن ؟

نورى نتوان يافـــــــــــــــــــت ازين تيره روانان                               دملک سپوزمى يى د پردو په تندرو توره کرله

اهريمن شر آمد و خير از سرمـــــــــــــان رفت                               د بخت کاسه يى دافغان اولس نسکوره کرله

محـــــــــــــــــــروم شد از فره دين کشور افغان                               دا هغه نه دى چى يى قتل کره دوستان د مينى

بومى که چنين آمد و بازى که چنــــــــــان رفت                               په زندانو کى يى وراسته کره مينان د مينى ؟

افسوس کز افزايش صفراى کمـــــــــــــــونيزم                                 دوى نه لوتلو د وطن ديرغلگرو په لاس

شيرينى دين از دهن نسل جــــــــــــــــوان رفت                                دوى نه وژلو پر هرخاى دسرو لشکرو په لاس

گشته است درين خطه نگون پرچــــــــم اسلام                                دا هغه نه دى ، چى يى کرل آبادى بر بادى

واويل که شرک آمد و ايمان زميـــــــــان رفت                                د روس لپاره ددى ملک شى و شادى بر بادى؟

گر زر و زمين رفت به انــــــــــــــــــدوه نيرزد                               داهغه نه دى، چى دى ملک تى بربادى را ورلى

ننگ است اگر سنت تزويــــــــــــــج زنان رفت                                پشو ته يى زموز د مريتوب درنى بيرى را ورلى

افغان به مثل تيــــــــــــــــــــــــغ و پرندش رگ                                غيرت دلتى تخمونه دنفاق په خرورو وکرل

دردا کــــــــــــــه پرند از دم اين تيغ بران رفت                                گلونى وکشله ، اغزى يى په پتو وکرل

چون سرد شد اندر دل اوجذبه ايمـــــــــــــان                                   اى شاعرانو ! د دى دلى ناکردوته، خير سى !

از بازوى مردانه اش آن توش وتــوان رفت                                   د دى در وهلو ، وطنپالو و کردو ته خير سى !

تيغش بشکســـــــــــــــــــتند و شغايش بر بودند                               گورى تير نه باسى اولس د دى تگانو په خوله

از پنجـــــــــــــــه اين گُرد به بازيچه سنان رفت                              د فريبکارو ، غولونکو، مداريانو په خوله

غرق است به خواب خوش ومست ازمى غفلت                              گورى ، احتياط کوى په تاسى دا ملت غولوى

کوبيد به گوشش که وطـــــــــن از کف تان رفت                             نيرنگو په افسانو ولى نعمت غولوى

گرديد مسلط به وطن فرقه طــــــــــــــــــــاغوت                              وطن پلورونکو خرحه کرى آزادى ده د ملک

اى حارس دين حيف که آن شوکت و شأن رفت                             دغو نا سيالو سودا کرى آزادى ده د ملک

خاک وطنــــــــــــــــــــــــــت را بسپردند به کفار                             د پردى شمعى پتنگانو ته نغمى مه واياست

خاکم به دهن خيز که افغان ستـــــــــان رفت !                              د استقلال له وياره دکى حماسى مه واياست

(١٤ ثور١٣٥٧ ش ، خيرخانه مينه )                                        (٢٠ اسد ١٣٦٩براى مشاعره راديوئى ٢٧ اسد)

 

ازاستاد رشاد مرحوم، چهار پسر رسيده و تحصيل يافته بنامهاى :خالد رشاد، طارق رشاد ، شيرشاه رشاد و احمدشاه رشاد باقى مانده اند که همگى تحصيلات خود را تا سطح دکترا به پايه تکميل رسانده اند. و يک دختر شان بنام مرغلره نيز تا سطح داکترى تحصيل کرده است، حتى دختربزرگتر استاد«کوکوخورى» که بنابر شرايط نامساعد زمان از امکانات تحصيل رسمى برخور دار نشده اما بر اثر استعداد ذاتى و تلاش شخصى امروز يکى از شعراى موفق وحساس زبان پشتو است و اشعار وى در نشرات برون مرزى افغانها گاه و بيگاه به نشر ميرسد. دختر دیگرایشان بنام نجیبه نیز که تحصیل سیستماتیک ندارد نیزیکی از شعرای نازک خیال زبان پشتو است .من کمتر خانواده اى را در افغانستان سراغ دارم که تمام فرزندان آن از عالى ترين سطح تحصيلات برخوردار باشند و در پهلوى تخصص تحصيلى وکارى خود، در ادبيات و سرودن شعر و نويسندگى و پژوهش هاى اجتماعى نيز بطور کامل وارد و دسترسى داشته باشند و اين خانواده همانا خانواده فرهنگى استاد رشاد قندهارى است. داکتر خالد رشاد اساساّ متخصص قلب دريکى از شفاخانه هاى جاپان است، اما شعر ميسرايد واز عهده نويسندگى نيز بخوبى بدر آمده ميتواند. شير شاه رشاد نه تنها انجنير جيولوجى ومعادن است بلکه درعين زمان در رشته حقوق و علوم سياسى نيز تحصيل کرده و در کنفرانس هاى علمى سخنرانى هاى عالمانه ميکند٠ طارق رشاد اساساّ داکتر طب است ، اما در سرودن شعر پشتو يکى از پيشگامان شعر جديد است و علاوتاّ در پژوهش هاى تاريخى و اجتماعى از پدرش پيروى ميکند و من چشم اميد دارم که جاى پدر بزرگوارخود را او بدرستى پر کرده ميتواند (ديده شود مقدمه او برکتاب ويش زلميان نوشته محمد علم بحرکى ، و نيز ديده شود مقدمه او بر کتاب «دافغان شمله» ياد نامه علامه حبيبى چاپ هالند) احمدشاه رشاد که در کابل در رشته زبان و بعد در امريکا در رشته کامپيوتر تحصيل کرده ، نه تنها در زبان پشتو شعر ميگويد بلکه در زبان فارسى نيز طبع آزمائى ميکند و به هردو زبان شعر نغز ميگويد. بنده درگذشت اين دانشمند سترگ افغان رايک ضايعه جبران ناپذير علمى تلقى کرده ، به همه فرهنگيان کشور، خانواده محترم استاد رشادو تمام دوستان و علاقمندان وشاگردان وى تسليت عرض ميکنم ، روانش شاد و يادش همواره گرامى باد! ختم

٤ دسمبر ٢٠٠٤ ، شهر گوتنبرگ سوئد

************

 په سويډن کي د علامه رشاد بابا ( رح ) تلين ونمانځل شو

عبدالله احسان - هالند

د سويډن د مالمو په ښار کي د دوستۍ فرهنګي ټولني له خوا د ۲۰۰۵ زېږديز کال د ډسمبر د مياشتي پر درېمه نېټه د شنبې په ورځ د علامه رشاد بابا ( رح ) لومړۍ تلين په داسي حال کي ونمانځل شو چي د جرمني ، بلجيم ، هالنډ ، فنلنډ ، ناروې ، او سويډن څو ښارو نو څخه تردوه سوزياتو کسانو دفرهنگې ټولنو مشرانو ، استازو ،فرهنگپالو، ليکوالو ، شاعرانو او د علامه رشابابا ( رح ) مينه والو ګډون درلود .
 
غونډه د ماسپښين پر درې نيمي بجې د قرآن کريم د څو مبارکو ايتوپه تلاوت پيل شوه ؛دغونډي کار پداسي حال کښي چي دمحترم عاشق الله غريب لخوا پر مخ بيول کېده د څلوېښتو دقيقو له پاره د علامه رشاد بابا په اړه يو ويډيويي فلم چي د هغه د وينا يوه برخه ، او ورپسې په 2005ز کال ددسمبر په مياشت کښي د هغه تر مړيني وروسرته د کابل دښار دڅلور سوه بستريز روغتون څخه دجنازي مراسم تر کندهاره، غونډي او ځيني نوري برخي د پردې پر مخ وښودل شوې .
 
غونډه په سوېډن کي د دوستۍ فرهنګي ټولني مشر ښاغلي حبيب الله غمخور لخوا په خپله پرانستونکې وينا سره دغونډي ټولو برخه والوته دهرکلی او ښه راغلاست په وينا سره پيل شوه . او ورسره سم د علامه رشاد بابا ( رح ) د لمړي تلين په اړه د نړۍ د بېلابېلو هيوادونو څخه د فرهنګي ټولنواو فرهنګپال له خواڅو رالېږل سوي پيغامونه ولوستل شوه ،دبيلگې په توگه په سويډن کې دعلامه رشاد دلومړي تلين په مناسبت غونډي ته له هلمند،غزني ،زابل ،ننگرهار او هيواد په دننه او تر هغه بيرون ده يوشمير فرهنگې ټولنو اوفرهنگې شخصيتونو څخهتر لاسه شويو پيغامونو او دهمدردۍ ليکونو لنډيز ولوستل شو. دغونډي په دريمه او اساسي برخۀ کښي زموږ دهيواد دمشهور ليکوال ، شاعر او اديب ښاغلي ډاکټر اکرم عثمان لخوادپوهاند رشاد دژوند او برخورد په اړوند مفسله مقاله ولوستل شوه ، ورپسې د سويډن دمالمو د ښاراو هيلې دناحي دفرهنگي او کلتوري اړيکو په استازيتوب محترم اسلامالوگ حسين سدايوخبري وکړې ،تر هغه وروسته د کابل پوهنتون د لرغونپوهني د څانګي پخواني استاد تاريخپوه ښاغلي پوهنوال رسول باوري لخوا دنړيوال په افکارو کښي د علامه رشادبابا دڅو خاطروبيان د غونډي برخه والو ته واوروۍ .
 
په غونډه کښي د سويډن د پارلمان وکيل ښاغلي(( لوسيانو استوديلو))هم درلوده ،نوموړي د خپلو خبرو په يوه برخه کي وويل : رشاد هغه څوک و چي خپل ټول ژوند يې د پوهي ، دموکراسۍ اوټولنيز عدالت په لاره کي وقف کړ ، هيله لرم چي نوی افغان نسل د علامه رشاد بابا ( رح ) کارنامې او کړني د خپل ژوند ډېوهاو رهنمود وګرځوي . . . تر څو په افغانستان کښي يوه پر مختللې عادلانه ټولنې دۍوړيدو لپاره لار خلاصه شي .
 
ورپسې تاريخ پوه او پيژندل سويي ليکوال ښاغلي کانديد اکاډيمسين عظم سيستاني خپله ليکل سوې مقاله ولوسته ،تر هغه وروسته په اروپا کي د افغاني کلتوري ټولنو د ګډي جرګې او په جرمني کي د افغانستان د کلتوري ودي ټولني مشر ليکوال ، کره کتونکي او څېړونکي ښاغلي زرين انځور د فاضل استاد علامه رشاد بابا ( رح ) په هکله ليکل شوې مقاله واوروله اوپه راتلونکو څو اوونيو کي يې د (د کندهار يادښتونه *) په نوم د علامه رشاد بابا د اثر دچاپ ژمنه وکړه ، ورپسې ليکوالي اغلي نجيبې سارا بياباني خپل پيغام ولوست ، او بيا ښاغلي حکمت الله حکمت د کاناډا څخه د پروفيسور خالق رشيد رالېږل شوې مقالي لنډيز د غونډي برخه والو ته ولوست،همدا شان د ښاغلي قتيل خوږياني رالېږل شوې مقاله د ښاغلي احمد ګل اندړ له خواولوستل شوه .
 
ور پسې د افغانستان د راډيو او تلويزيون وياند، ليکوال او ژورناليست ښاغلي يوسف هيواددوست خپله مقاله ولوسته ؛او ورپسې په بلجيم کي د افغانانو د پوهاوي ، مرستي او پيوستون ټولني پيغام د همهغي ټولني د مشر ښاغلي نجيب احمدزي له خوا ولوستل شو .
 
ښاغلي صالحزاده چي د فنلنډ د هيواد څخه يې تشريف راوړی و دعلامه رشاد بابا د ژوند او اثارو په هکله وينا وکړه . او د غونډي دعلمي برخي په پای کښي ښاغلي ډاکټر طارق رشاد د ځان او علامه رشاد بابا ( رح ) دکورنۍدټولو غړو په استازيتوب په سويډن کي د دوستۍ فرهنګي ټولني د مشرتابه او غړو ، په غونډه کي له ويناوالو او ټولو برخه والو څخه د زړه له کومي مننه وکړه .
 
تر تفرېح او ډوډۍ خوړلو وروسته د مالمو د ښځو د شورا له خوا د علامه رشاد بابا ( رح )لومړي تلين د غونډي د جوړپه مناسبت دجوړسوې نندارتون دمختلفو برخو ننداره وشوه . دغونډی په ورستيو شيبوکښي له هيوادنه بهر دمختلفوشاعرانوپه گډون مشاعره پيل شوه . مشاعره د اغلي عادلې رحمت زۍ له خوا پرمخ بېول کېده .
 
په دغه په زړه پوري مشاعره کښي دغو درنواغلو او ښاغلو شاعرانو خپل شعرونه وويل :
 
له ناروي نه راغلې گرانه خور اغلې نجيبه سارا بياباني ،له بلجيمنه نه حاجي امين باوري ،له سويډن نه مدينه حکمت ، له ډنمارک نه مشهور شاعرصديق ننګ ،په مالمو کې ابسېدونکې انوريه شبګيريار،له ډنمارک نه اغلې ميلمني فيضيه هوسا ،اغلي عزيزې سخي، ښاغلي عبدالباقي تلاښ ، ښاغلي سلام اندړ ،اغلې مسکا اندړ ، ښاغلي ډګروال فاروق او يو شمېر نورو دوستانو لخوا برابر شوي شعرونه وړاندي شول .
 
غونډه د شپې پر يوولس نيمو بجو د ښاغلي حبيب الله غمخور له خوا د ټولو برخه والو څخه په منني او د علامه رشاد بابا ( رح ) روح ته په دعا سره پای ته ورسېده .
 *
د علامه رشاد بابا( رح ) د کندهار يادښتونه د ښاغلي محمد معصوم هوتک له خوا په دوو ټوکو چاپ ته چمتو شوي او د علامه رشاد بابا ( رح ) لومړي تلين ته به له چاپه راووزي . د کندهار يادښتونه لومړی ټوک له سريزي او لړليک پرته ۲۰۸ مخونه او دوهم ټوک له لړليک پرته ۲۳۷ مخونه لري . د دواړو ټوکو د کمپيوټر چاري ښاغلي محمدمعصوم هوتک په خپل لاس سرته رسولی دی ..