زندگی

 

نادیا انجمن و مرگش از دیدگاه دیگر!!!

 

از زبيده اكبر
 



هرچند حس ميكنم براي دوباره مورد بحث قرار دادن اين مساله كمي دير باشد. اما نميدانم چرا برايم مهم است بنويسم و به خصوص در اينمورد بنويسم. در اين اواخر از ديدن نام ناديا انجمن مرثيه ها و نوشته هاي شعرا و نويسندگان در مورد دلم ميگرفت چون حس ميكردم همه به يك راه روان اند و شايد هم عادت مردم شده تا صبر كنند كسي بميرد و مرثيه بنويسند برايش شعر بگويند و كاغذ سياه كنند مهم اين نيست كه چه ميگويند.
من هم در اين بازار گفتن ها و نوشتن ها سهمي دارم و دل خالي ميكنم. براي همين هم در مورد ناديا انجمن و مرگش نوشته گكي دارم.... تا من هم حرفي گفته باشم...ناگفته ها را شايد بايد گفت...

 
نادیا انجمن و مرگش از دیدگاه دیگر!!!


مرگ نادیا انجمن واقعه متاثر کننده ای بود. اما این تنها انجمن نیست که کشته شد صد نادیای گمنام دیگر قبل از او کشته شدند و بعد از اینش را خدا میداند..!! اما چیزی که آدم را در این وضعیت متعجب میسازد.. اینهمه مرثیه خوانی..و بزرگداشت و هزار کار نمایشی دیگر است.. هیچ کسی نمیپرسد نادیا به عنوان یک خانم تحصیل کرده برای تصمیم گیری برای زندگی خود خودش چه گامی برداشت... اگر کسی همه چیز را میپذیرد و روز های باقی مانده به مرگش را حساب میکند آیا واقعا ارزش اینهمه بزرگداشت را دارد؟ چرا باید یک خانمی که از او توقع میرود و مردم او را بزرگ میسازند جرات شکستاندن بند های مزخرف آن جامعه مردار را نداشته است؟ چرا حقارت تسلیم شدن را پذیرفته است؟ چرا کسی از آن  مرثیه خوانان نمیپرسد که خودشان چقدر تسلیم شده اند پذیرفته اند همچو آینده ای را برای خود پیشبینی میکنند یا زنان خود شان را بستر شب و نوکر روز خود میدانند.. در عمق عمق پوست شان بیشتر از یک انسان ترسو و تسلیم شده ای نیستند یا هنوزاسیر بندهای دست ساخته ای خودشان اند. چرا یکی نمیپرسد این مردمان ... چرا این همه مرده پرستند جای این که از مرگ نادیا های دیگر جلوگیری کنند خود و دیگران را دلقک میسازند؟؟ و هزار چراي ديگر.....