زندگی

با همسر خود دوست باشيم

 

مي توانيم همسرمان را آن گونه كه هست ببينيم به اندازه خودمان برايش ارزش قايل باشيم و بدون انتظار برايش مايه بگذاريم. متعهد بشويم تا براي او رفاه كامل ايجاد كنيم. پس اين است كه عشق مي تواند بي هيچ تلاش آشكاري، ميان ما آزادانه به حركت دربيايد. چنين عشقي، عشق بدون قيد و شرط بين بهترين دوستان است.

مي توانيم عاري از نفس پرستي به همديگر عشق بورزيم و رهايي انرژي را تجربه كنيم. به خاطر جزييات رابطه مان را به خطر نيندازيم و در چارچوب ساختگي با هم رفتار نكنيم. بلكه به هم عشق بورزيم و احترام بگذاريم و نسبت به هم عشق غيرارادي داشته باشيم.

اولين جزء براي داشتن رابطه عميق و عاشقانه پايدار و عشق بدون قيد و شرط دوستي ميان دو نفر است. پس مي توانيم با عميق ترين زمزمه هاي روحمان به او اعتماد داشته باشيم. بهترين وبدترين مسايل را درباره هم بدانيم و همچنان همديگر را دوست داشته باشيم. درست مانند يك دوست و يك عاشق.

مي توانيم براي داشتن رابطه دلخواه و درك متقابل، رشته هاي ارتباطي مان را محكم تر كنيم. سپس با كسب مهارت در بيان خواسته هايمان بكوشيم. وقتي نمي توانيم وجودمان را براي كسي كه دوستش داريم ابراز كنيم. دريچه هاي روحمان را نسبت به او بسته ايم. در نتيجه دچار مشكلات عاطفي مي شويم. پس مي توانيم در پشت ظاهرمان پنهان نشويم.

مي توانيم سعي كنيم تا آنچه همسرمان را خشنود مي كند به او بگوييم تا او به حدس و گمان روي نياورد. به جاي بيان خواسته هايمان، ترجيحاتمان را به او بگوييم. اگر نتوانيم درونيات مان را آشكار كنيم، نمي توانيم خودمان را نيز بشناسيم. با ابراز وجود مي توانيم چيزهايي را ببينيم. احساس وتصور كنيم و به اميد آن چيزهايي باشيم كه نمي توانستيم به وجودش بينديشيم. با ابراز احساسات اعتبار بيشتري كسب مي كنيم. اما آسيب پذيرتر و حساس تر مي شويم. در عوض وقتي به همسرمان اجازه بدهيم تا ما را كاملاً بشناسد، ترس كمتري خواهيم داشت تا ما را در آينده ترك كند. وقتي او ما را قبول دارد و بدون قيد و شرط عشق مي ورزد، نبايد در رابطه مان پنهانكاري كنيم.

مي توانيم براي داشتن آرامش دروني، به افكار، گفته ها و اعمالمان عشق بورزيم. به عشق بينديشيم. از عشق حرف بزنيم و در همه اعمالمان عشق بي قيد و شرط مان را به همسرمان نشان بدهيم. براي آنكه او نسبت به ما وضوح داشته باشد، مي توانيم عميق ترين احساساتمان را به او نشان بدهيم پس بدون مكالمه، نمي تواند صميميتي وجودداشته باشد. تنها راهي كه مي توانيم با همسرمان رابطه داشته باشيم، گفتن حقيقت است. رابطه حقيقي، عشاق رابه حركت وامي دارد و بين آنها اتحاد، عشق و رضايت ايجاد مي كند.

مي توانيم براي هرچه صميمي تر بودن، احساسات مثبت و منفي را به يك ميزان باهم در ميان بگذاريم. نگفتن حقيقت به نوعي دروغگويي است. انرژي كه براي صداقت به كار مي بريم. بسيار كمتر از انرژي است كه صرف نگفتن و پنهانكاري مي شود. پس بهتر است خود را وقف حقايق و زندگي آزادانه كنيم و با كسب شجاعت براي چنين زندگي، از ترس نيز رها بشويم. وقتي بصيرت برتر از احساس ترس شمرده بشود، ترس وجود نخواهد داشت.

مي توانيم بدون قضاوت درباره گفته هاي همسرمان، به حرف هايش گوش بسپاريم و دلمان را هميشه براي حرفهايش بگشاييم.

مي توانيم براي داشتن رابطه اي خوب، طرف ديگر رابطه مان را نگهبان تنهايي مان قرار بدهيم.

وقتي بدانيم بين صميمي ترين افراد نيز فاصله نامحدودي وجود دارد، مي توانيم در كنار هم زندگي عالي داشته باشيم. اگر اين فاصله را بپذيريم، همديگر را كاملتر مي بينيم.

مي گويند مي توان آنقدر به هم نزديك بود تا از كمبود هوا شكايت كرد. اما بهتر است اجازه ندهيم در رابطه عاشقانه مان چنين مساله اي پيش بيايد. مي توانيم هنگام نياز همسرمان به او آزادي بدهيم. بگذاريم رها باشد و وقتي نياز به مراقبت داشته باشد از او كاملاً مراقبت كنيم. مي توانيم متعهد بشويم تا هنگام نياز، در رابطه مان فضاي باز ايجاد كنيم. مي توانيم صميميت و تنهايي را دوست داشته باشيم تا گره اي در كارهايمان ايجاد نشود.

در دل عشق راز ساده اي وجود دارد؛ عشق به معشوق اجازه رهايي مي دهد. پس مي توانيم به تركيبي از استقلال و باهم بودن برسيم و در موقع نياز، در اين باره آزادانه باهم حرف بزنيم. عشاق

مي دانند كه اگر هريك فرد كاملي باشند، عشق آنها نسبت به همديگر كم نمي شود و آن را تهديد نمي كند. آنها در رابطه شان احساس امنيت مي كنند. احساس ناامني حسادت ايجاد مي كند كه درواقع تقاضايي است براي دريافت مهر و محبت بيشتر. البته خواستن عشق و محبت بيشتر حق هركس است. بخصوص وقتي كه احساس شك و ترديد در ميان باشد. اما نشان دادن غيرمستقيم حسادت بي ثمر است. احساس مالكيت بيش از حد نسبت به همسر صلاح نيست. با حسادت مي توان مطمئن بود كه حتماً آن كس را كه نمي خواهيم از دست بدهيم، از دست خواهيم داد. هر قدر احساس مالكيت بيشتر باشد. يعني عشق بيشتري مي طلبيم. اما در عوض عشق كمتري دريافت مي كنيم. اگر آزادي بيشتري بدهيم و كم توقع تر باشيم، عشق بيشتري دريافت مي كنيم. مي توانيم با ديدن آزادي و سرزندگي همسرمان لذت فراواني كسب كنيم.مي توانيم همديگر را تشويق كنيم تا دوستان بيشتري بيابيم و افقهايمان را هرچه گسترده تر كنيم. از تجليل زندگي باهم و با دوستانمان لذت بيشتري مي بريم.

مي توانيم با نداشتن توقع از همسرمان كه فقط به ما اهميت بدهد، اميدوارتر بشويم. عشق واقعي مي تواند فوق العاده باشد. تنها يك نفر نمي تواند تمام نيازهاي ديگري را برآورده كند. همسرمان مي تواند بهترين دوستمان باشد. اما او نمي تواند تنها دوستمان باشد. پس مي توانيم از او انتظار داشته باشيم تا علايق ديگري نيز داشته باشد. داشتن آزادي براي به دست آوردن دوست ها و سرگرمي هاي جديد، رابطه مان را هرچه محكم تر مي كند. در آزادي هيچ محدوديتي وجود ندارد و براي رابطه ها زيان آور نيست. بلكه مي تواند براي لذت بردن از زندگي فرصت هاي هيجان انگيز و كشف نشده اي به ارمغان بياورد.

مي توانيم با ديدن شادي همسرمان از فعاليت هايي كه در آنها برتري دارد، خوشحال بشويم و از وجودش لذتبيشتري ببريم. به افراد شاد، راحت تر مي توان عشق ورزيد.

مي توانيم حضور اعتماد را در رابطه مان پايدار كنيم. يعني به همديگر اعتماد داشته باشيم. نسبت به يكديگر متعهد، وفادار و از خود گذشته باشيم. اين خصلت ها به ما اجازه مي دهد تا براي آزادي جنس مخالفمان اهميت قايل باشيم و وقتي كنار هم مي نشينيم و وقايع روز را براي هم تعريف مي كنيم از دوستي باهم لذت ببريم.

هرچه قوي تر بوده و احساس امنيت بيشتري داشته باشيم، بيشتر مايل خواهيم بود تا خودمان باشيم و همسرمان را هم تشويق كنيم تا خودش باشد.

عشق بدون قيد و شرط نه تنها به فرديت هركس احترام مي گذارد بلكه آن را پرورش مي دهد، حتي اگر جدايي يا از دست دادن همديگر را به همراه داشته باشد.

مي توانيم هدف مان را رشد معنوي همسرمان قرار بدهيم كه فقط با صعود خودش به اوج مي رسد.

مي توانيم فرد باقي بمانيم و قسمتي از يك جفت به حساب بياييم. عشق بدون قيد و شرط، پيوند خاصي است، اما نمي تواند براي همه يا بسياري از مشكلات فردي جواب قانع كننده اي باشد. بايد به اين باور رسيد كه هيچ كس نمي تواند به غير از من، مرا شاد كند.