انقلاب کوپرنیکی
کوپرنیک در مقابل یک نظریه 1400 ساله ایستاد و گفت: خیر! زمین مرکز عالم نیست. بلکه زمین خودش یکی از کرات معمولی است که بدور خورشید می چرخد. زمین ساکن نیست بلکه در حرکت است! نام کتابش "در باره رولوسیون های (چرخش های) کرات آسمانی" بود.** نظریه اش آنچنان تاریخ جوامع غرب و فکر بشر را زیر و رو کرد و چرخش بزرگی در فرآیند ترقی علم و دانش بوجود آورد که از آن پس هر واقعه دگرگون کننده بزرگ را رولوسیون یا انقلاب می خوانیم. نظریه کوپرنیک تلنگر اول فرآیندی بود که به استعاره "انقلاب علمی" نامیده می شود. در دنیای امروز وقتی از دگرگونی های سیاسی بزرگ یا تغییرات بنیادین دیگر با عنوان انقلاب یاد می کنیم در واقع داریم به کوپرنیک ادای احترام می کنیم. سرنگون کردن یک باور 1400 ساله باید هم انقلاب خوانده شود.
نیکلولاس کوپرنیک فرزند یک کشیش لهستانی بود. کتابش در سال 1543 هنگامی که در بستر مرگ بود چاپ شد زیرا بخاطر ترس از شکنجه و آزار کلیسا، انتشار آن را به تعویق انداخته بود. او يك منجم رياضي دان بود كه مشغله اش تصحيح تكنيكهاي پيچيده در محاسبه جدولهاي جايگاه سياره ها بود. کتابش که آغاز گر دگرگونی های عظیم در جامعه بشری شد عمدتا فرمولهاي رياضي، جداول، و دياگرام است.
قبل از کوپرنیک، درک انسان از جهان طبیعت، در همان سطح شعور عصر افلاطون و ارسطو منجمد شده و ایستا مانده بود. نظریه این بود که سیارات در یک دایره بی عیب و نقص بدور زمین می چرخند و زمین و انسان مرکز عالمند. خداوند همه چیز را بخاطر این "مرکز" و بدور آن آفریده است و انسان "اشرف مخلوقات" است.
البته منجمان و ریاضی دانان مرتبا متوجه ناسازگاری این الگوی فکری با مشاهداتشان می شدند اما این نظام فکری فوق آنقدر قوی و آهنین بود و مذهب هم حامی آن بود که کسی جرات نمی کرد طور دیگری فکر کند. منجمان بجای عوض کردن الگوی تفکر کهنه شان، سعی می کردند مشاهداتشان را طوری تعبیر و تفسیر کنند که بر باورهای مذهبی منطبق شوند. کارشان علم نبود بلکه انطباق گری بود. وقتی در مشاهداتشان می دیدند که آن دایره بی عیب و نقص چندان هم دایره نیست پیش خود می گفتند: "ولی افلاطون گفته در آسمانها فقط حرکت دایره ای امکان پذیر است." پس دست بکار می شدند و انواع و اقسام دایره های تو در تو درست می کردند تا مشاهده شان را منطبق بر نظریه افلاطون کنند! بقول هگل "فاکتها با نظرات من نمی خوانند، بدا بحال فاکتها"!
انقلاب كوپرنيكي یک واقعه ي علمی بود اما فقط علم نجوم و کوزمولوژی را دگرگون نکرد. بلکه تمام علم را دگرگون کرد. در واقع آغازگر علم سکولار شد. مهمتر از همه اینکه افکار و ارزشهای مذهبی و اجتماعی را بهم ریخت. این چند جنبه بودن انقلاب کوپرنیکی هم آن را بسیار جذاب می کند.
کوپرنیک خود تحت تاثیر تلاطمات اجتماعی و فکری دوران خود بود. کلیسا در نتیجه امواج خیزش های دهقانی در اروپا ضربات مهمی خورده بود،سفرهاي آتلانتيكي كه آفاق زميني انسان قرن 16 را گسترش می بخشید. در زمینه علوم تحليل از سقوط سنگها انجام شده بود. در نتیجه جنبش رنسانس یکی از مذاهب قدیمی که آفتاب را تصویر خدا می دانست احیاء شده بود. همه این ها بر خط سیر فکری دانشمندان تاثیر می گذاشت و اینها باعوض کردن پارادایم های فکری (داده ها و ابزار تئوریک) متعارف، به کشفیات بدیع در رشته های خود می رسیدند. در هر حال انقلاب كوپرنيكي، درك بشر از گیتی و از رابطه بشر با آن را تغيير داد. اين يك نقطه عطف در تكامل فكري بشر در غرب بود.
یک قرن پس از کوپرنیک، در نجوم (ولی نه در تفکر مذهبی )، خورشيد جاي زمين را در مركز حركات كهكشاني گرفت؛ در پژوهش های علمی، زمین جایگاه منحصر به فرد خود را در میان ستاره ها از دست داد و يكي از بيشمار سياره هاي در حال حرکت، شد. یعنی همان چیزی که واقعا هست. بسياري از دستاوردهاي نجوم مدرن مديون قرار دادن زمین و خورشید در جای واقعی خودشان است. بنابراين اولين معناي انقلاب كوپرنيكي، زیر و رو کردن نظريه هاي اساسي نجوم است. اما پس از نشر كتاب كوپرنيك تغييرات بنیادین و اساسی در فهم انسان در مورد طبيعت، بسرعت ظاهر شد. بسياري از اختراعات و کشفیات بزرگ قرن 17 و 18 مانند نظریه نیوتون محصول جانبي تئوري كوپرنيك بود. جابجائی مقام زمین و خورشید در محاسبات نجومی براي علوم ديگر مسائل جديدي بوجود آورد که مجبور شدند به حل آنها اقدام کنند. در قرن 17، تلاش دانشمندان رشته های دیگر علوم برای سازگار کردن تئوری های خود با نجوم كوپرنيكي، يك دلیل مهم شكوفائي فكري بود كه امروز از آن با عنوان انقلاب علمي ياد ميشود. پس از انقلاب علمي، علم نقش جديد و عظيمي در تکامل جامعه بشری بازی کرده است.
كوپرنيك در دوره اي كار و زندگي ميكرد كه تغييرات سريعي در سياست، اقتصاد و زندگي فكري در حال ظهور بود و زمينه را براي جوامع سرمایه داری در اروپا و آمريكا آماده ميكرد. تثبیت نظریه کوپرنیک پيش درآمد فكر مدرن غربي بود.
تئوري او در گذار جامعه قرون وسطائي غرب به جامعه مدرن، نقش مهمي را بازي كرد زیرا نقش خدا را در چرخش جامعه و سرنوشت بشر سرنگون کرد. و انسان را حاکم بر سرنوشت خود کرد. تئوري كوپرنيك به مركز جدلهاي عظيم در مذهب، فلسفه، و در تئوري اجتماعي تبديل شد. انسان هائی که فهمیدند زمینی که رویش ایستاده اند تنها يك سياره است كه بدور يكي از بيشمار ستارگان می چرخد، دیدشان در مقایسه با دید پدران و مادرانشان که فکر می کردند زمين آفرينش منحصر به فرد "آفریدگار" و مركز آفرينش وي است، بالکل تفاوت کرد و زیر و رو شد. این انسان به خودش، به جهان، به گونه ای دیگر می نگرد. این انسان آرزو می کند و بلند پروازی می کند و بالهایش توسط "آفریدگار" قطع نمی شود. انقلاب كوپرنيكي نظام ارزشی انسان جامعه غربی را بالکل عوض کرد. نظریه انقلابی کوپرنیک نه تنها ضد کلیسا بود بلکه در تضاد با جنبش "رفرماسیون" نیز قرار داشت زیرا واقعا انقلابی و بنیاد کن بود. اصلا علم و جامعه غرب بدون برش قاطع و رادیکال از سنتهای مسلط وتئوری های غالب نمی توانست پیشرفت کند.***
در تمام کتب مذهبی، برای توضیح حرکات روزمره جهان طبیعی (مانند حرکت ستاره ها و خورشید و زمین و باد و بوران و آتشفشان و زلزله و طغیان رودها) تماما از عاملی به نام خدا یا خدايان استفاده می شود. این چیزی است که امروزه بهیچوجه مورد قبول انسان نمی افتد. حتا توده هائی که هر روز دست التماس به آسمان (به نشانه خدا) بلند می کنند از اینکه دولتهای حاکم برای جلوگیری از فاجعه زلزله به خدا متوسل می شود عصبانی می شوند و با شور و شوق و حیرت از تشريحات علمی و تازه در مورد طبیعت و زندگی لذت می برند و ذوق زده می شوند.
تئوري كوپرنيكي البته منحصر به فرد نيست. در قرن نوزدهم، تئوري تكامل داروين چنين نقشي را بازي كرد و سوالاتي را بيرون از حيطه علم برانگيخت. تئوري داروين نیز یکی از کانون های جدلهاي فكري بود و تاثيرات مهمي در تفکر بشر بر جای گذاشته است.مهم نيست كه ما اين تئوريهاي را بلديم يا نه؛ دنيائي كه ما در آن زندگي ميكنيم وارث فكري كوپرنيك و داروين است.
پس از مرگ کوپرنیک، مبارزه برای تثبیت نظریه وی ادامه یافت. گالیله تثبیت نظریه کوپرنیک را بر عهده گرفت و در این راه با تهدیدات حکومت مذهبی مسلط در ایتالیا مواجه شد. اما کار خود را کرد. در بخش آینده این فصل از تاریخ علم را مرور خواهیم کرد.****
------
زیرنویس ها:
*نام کتاب بطلمیوس
Almagest
** نام کتاب کوپرنیک
On the Revolutions of the Celestial Spheres