زندگی

 اصلاح یک سوء تفاهم در مورد محمدولی خان دروازی

 کاندیدای اکادمیسین سیستانی

 

از وظايف مبرم هرنسلى يکى آنست تا بر مبناى يافته ها و دريافته هاى تازه، تاريخ کشور خود را باز نگرى و بازنويسى کند. نکات نوين مبتنى برمدارک تاريخى ،دریافت های باستان شناسى، اسنادکتبى، وروايات شاهدان عينى، برتاريخ کشور علاوه نمايد و نکات اضافى وناقابل باور را از متن تاريخ پاک وبرطرف کند.

مؤرخ وهر کسی که دست درکارتاریخ نگاری می زند، قبل از همه باید دارای وجدان درست گوئی باشد وهدفش از پژوهش در یک امرتاریخی، روشن ساختن زوایای تاریک و مبهم رخدادهای  تاریخی، بشمول سرگذشت رجال وشخصیت هایی باشد که به نحوی از آنحاء در روند حوادث موثر بوده اند.

      در طی سالهای دههً اخیر در ارتباط  به دوره امانی وکارکردهای  مشروطه خواهان دوم کتب ورسالات  متعددی نوشته شده وبه چاپ رسیده اندکه از آن جمله اند:

_  جنبش مشروطیت درافغانستان، نوشته مرحوم پوهاند حبیبی، چاپ 1363 کابل

_   افغانستان درعهد اعلیحضرت امان الله خان ، نوشته فضل غنی مجددی ، چاپ1997در امریکا.

_  کرسی نشینان کابل، نوشتهً سیدمهدی فرخ ، سفیر ایران درکابل در عهد امانی، بکوشش محمدآصف فکرت. چاپ مشهد ایران 1370

_   روابط خارجی افغانستان در نیمه اول قرن بیستم، نوشته لودویک آدمک، ترجمه محمدفاضل صاحبزاده،چاپ1999

_   آتش درافغانستان، نوشته  ریه تالی استوارت، ترجمه کوهسار کابلی، چاپ پشاور 2000.

_  ظهورمشروطیت وقربانیان استبداد، نوشته پوهنیار سیدمسعود، چاپ 1376

_  دوره امانی، نوشته کاندیدای اکادمیسین دکتور اسدالله حبیب، چاپ وزارت اطلاعات وکلتور، کابل

_   دپاچا امان الله واکمنی ته یوه نوی کتنه ، نوشته پوهاند داکتر حسن کاکر، چاپ 2005پشاور

_  علامه محمودطرزی،شاه امان الله وروحانیت متنفذ، تالیف نگارنده این سطور، چاپ 2004، پشاور

_  جنبش مشروطه خواهی در افغانستان، تالیف پوهاند سید سعدالدین هاشمی، چاپ 1380استکهلم

_  غازی امان الله خان، دافغانستان دخپلواکی ستوری، مجموعه مقالات بمناسبت 86 مین سالگرد استرداد استقلال کشور، چاپ د افغانستان کلتوری ودی تولنه، کلن آلمان1384.

_   جلد اول و دوم افغانستان در مسیر تاریخ از میرغلام محمدغبار، چاپ 1967 و1999

_   افغانستان در پنج قرن اخیر،(دوجلد) از میرمحمدصدیق فرهنگ، چاپ ایران1371

در تمام آثار فوق الذکر تذکراتی در موردمحمدولیخان بدخشی در جنبش مشروطیت دوم ودر برخی ازآنها اشاراتی در مورد حزبی جمهوریت  تحت رهبری محمدولی خان دیده میشود. در عین حال گفتارهای کنایه آمیز وگاه مستقیمی  در این آثار به نظر می خورد که گویا محمدولی خان وبرخی رجال دیگرنزدیک به شاه امان الله با بچۀ سقاو تبانی  وروابط محرمانه ای داشته اند. این اشارات وکنایه ها مرا واداشت تا مقالتی در باره محمدولی خان بدخشی ، که یکی از رجال موثر در دولت امانی وحاکمیت مشروطه خواهان بوده است، بنویسم و نظر دیگران را بدان جلب کنم که اگر اسناد ومدارکی در نزد هموطنان وجود داشته باشد ارائه شود تا آن اشارات را تردید ویا تکمیل کند. اما بجای آنکه کسی بیاید وآن نوشتهً مرا نقد کند وبه تردید هریک ازفاکتهای که من از لای کتب گرد آورده ام ، بپردازد، برخی از اعقاب محمدولیخان میز گرد رادیوئی تشکیل دادند وبدون بحث بر اصل مقاله، مرا متهم به تعصب نژادی و خیانت ملی کردند.اگر هزار باردیگرهم  مرا به خیانت ملی وتعصبات نژادی  متهم کنند، یقین داشته باشند که اگر روزی اسناد وشواهدی  بدست بیاید که او ویا کسی دیگریکه در سرنوشت کشور ومردم وطن موثر بوده وبا« دشمن ساخته و برده تاخته» اند، از افشای آن ها هرگز دریغ نخواهم کرد.واما درست تر این بود که اعقاب وبستگان آن مرحومی با حوصله مندی بر مقاله ام نقدی مینوشتند وبرنکات اشتباه آمیز و نادرست آن انگشت میگذاشتند تا من مقاله خود را تصحیح میکردم. وضرورت نداشت که با این میز گرد ، مردم بیشتری را آگاه کنند تابروند وآن مقاله را بخوانند، زیرا بعد ازآن تلفونهای متعددی به من رسید واز من سایتی که این مقاله درآن به نشر رسیده ، خواستند و من ناچار به آنها ادرس دادم.

امایک چیز را میخواهم بدون مجامله وبدون بیم یا امیدازکسی بگویم که من نه با محمدولیخان دشمنی دارم ونه دوستی، دوستی وعدم دوستی من متناسب به نقش مثبت ویا منفی است که او در قوام جنبش مشروطیت واستقلال  وبالنتیجه در تحکیم حاکمیت مشروطه خواهان داشته است که به نظر من مشروطه خواهان دوم در شرایط روزگار خود از روشنفکران فداکارجامعه خود به حساب می آمدند وبایستی به اندیشه های عدالت پسندانه شان احترام کرد واحترام میکنم. میزان خوش بینی واحترام من نسبت به محمدولیخان از همین احساس وطن پرستانه منشاء میگیرد وبا همین سنجه به او مینگرم که تا چه حد دلبسته ومتهعد به حاکمیت  روشنفکران همرزم خود بوده وتا چه اندازه ازاعتماد وباور اعلیحضرت شاه امان الله به نفع دزدان سرگردنه استفاده کرده است یا خیر؟

اتفاقاً  آقای ایشرداس یکی از فرهنگیان آگاه هموطن ماچند شب قبل برایم زنگ زدند وخواستند مقاله ای در باره محترم آصف اهنگ ،یکی از آخرین حلقه های مشروطیت سوم بنویسم تا آن را در ویژه نامه هشتادمین سال تولد جناب آصف آهنگ در انترنت بگذارد.  من میدانستم که آقای آهنگ مدتی را به اتهام قضیه عبدالملک خان وزیرمالیه داودخان در زندان گذشتانده اند،ولی  در مورد مدت حبس آقای اصف آهنگ متردد بودم وبنابرین برایش زنگ زدم ومشکل خود را حل نمودم ودرضمن ار ایشان که ماشاءالله از حافظه قوی برخوردارند، پرسیدم که آیا شخصی به نام منشی علی احمد در دربار شاه امان الله کار میکرده است؟ جواب دادند که بلی منشی علی احمدجان شالیزی یکی از منشیان دفتر اعلیحضرت امان الله بودند،اما چندان نقش مهمی نداشت، مگر آخرین سرمنشی دفتر اعلیحضرت امان الله خان پدرم مرحومم محمدمهدی خان بود.

پرسیدم: آیاخبرداری که او کتابی در موردسقوط شاه امان الله نوشته وبعد آن کتاب از طرف یک انگلیس به زبان انگلیسی ترجمه شده و در سال 1929چاپ شده است ونسخه های آن درکتابخانه های انگلستان موجود است ویک کاپی از همین کتاب راداکتر علی ارغنداوی برای داکتر حسن کاکر به امریکا فرستاده و داکترکارکر برویت آن وسایر منابع کتابی زیر عنوان« دپاچا امان الله واکمنی ته یوه نوی کتنه» نوشته که برمبنای این کتاب دیده میشود که شورش شینوار اصلاً به تحریک غلام صدیق خان چرخی وشخص محمدولیخان صورت گرفته است. سپس مطالب دیگری که درآن کتاب به ارتباط تحریکات غلام صدیق خان چرخی  روایت شده، بیان کردم.

 جناب آهنگ صاحب که نسبت به من محبت برادرانه دارند ومن سخنان او را مانند کلام مقدس معتبر وقابل باورمیدانم ، بدون درنگ گفتند: نه خیر تمام این روایتها ولو از روی هرمنبعی که صورت گرفته باشد، غلط محض است. محمدولیخان درعین حالی که درآغازاز مشروطه خواهان بود، بعدها طرفدار جمهوریت شد،  مگر از شخصیت های مهم دولت امانی وازدوستان بسیار صمیمی اعلیحضرت امان الله خان وبسیار مورد اعتماد شان بود وبراساس همین دوستی واعتماد بود که شاه پسر محمدولی خان را باخود به ایتالیا برد ودختر خود را به وی داد.ثانیاً شاه تا آخر نسبت به محمدولیخان بی اعتماد نشد و درهنگام محاکمه محمدولی خان نامه ای مبنی بربیگناهی محمدولی خان از ایتالیا فرستاد وهرگونه شهادت علیه محمدولیخان را عاری از حقیقت دانست، مگر مکتوب امان الله خان را نادرخان اصلاً باز نکرد وبدسترس قاضی القضات نگذاشت. ثالثاً چون محمدولیخان از ناحیه پا مریض بود، شاه خودش به قلم خود مکتوبی نوشت واو را با محمودطرزی یکجا از وظیفه سبکدوش نمود، ونیز وی را اجازه داد تا برای تداوی به خارج برود.

 آقای آهنگ در مورد برادران چرخی گفتند: برادران چرخی نه تنها ازمشروطه خواهان بودند،بلکه به گروهی تعلق داشتند که خود را امانیست مینامیدند  وغلام نبی خان چرخی همان کسی بود که بعد از سقوط شاه درکابل، باعده ای از نیروهای کمکی روسی  از سمت شمال وارد افغانستان شد ومزار را فتح وبسوی سمنگان پیش آمدند وبه شاه اطلاع دادند که از شمال بسوی کابل پیش می آیند وشاه هم از سوی قندهار، مگر شاه دراین وقت از گرفتن سلطنت با جنگ وبرادرکشی کاملاً بیزارشده بود وقصد خروج از افغانستان را داشت، برایش اطلاع داد که من ازپادشاهی بیزارم اگر خودت برای پادشاهی خود میجنگی، بجنگ، من پادشاهی نمی خواهم وهمان بود که غلام نبی خان ازجنگ دست گرفت و از راهی که آمده بودپس بازگشت. وبرادرش غلام صدیق خان چرخی نیز از گروه امانیست بود وهر تهمتی که براوبسته شودنادرست است ، زیرا خواهر ملکه زن غلام صدیق خان بود وعضو خاندان سلطنت بشمار میرفت. (مطالب آقای آهنگ از روی حافظه یادداشت شده)

بنابر شهادت آقای آهنگ که یکی از شخصیت های ملی،نیک نام  وسخت طرفدار وحدت ملی کشور است ، از لحاظ قومی ونژادی هیچگونه وابستگی با غلام صدیق خان چرخی  وبرادران چرخی ومحمدولی خان ندارند، و در عین حال پدر خود را در راه اعاده سلطنت امانی قربانی داده اند، وخود نیز از مشروطه خواهان سوم کشور است وشش سال رنج زندان را دیده اند، هر آنچه که ایشان برای من گفتند، من آنها رامعتبر دانسته ویاد داشتها کتب مزبوربخصوص روایات منشی علی احمد را_ تا زمانی که اصل نوشته او بدست نیامده باشد ومورد تائید مراجع موثق قرار نگیرد_در مورد  نقش محمدولی خان وغلام صدیق خان را درشورش شینوار وتقویت بچه سقاو برای سقوط شاه امان الله، ناقص  ومردوداعلام میکنم واز خوانندگان آن مقاله ووابستگان وعلاقمندان محمدولیخان وغلام صدیق خان چرخی  پوزش میخواهم.

پایان شام 13/2/2006