طنز جامعه
زبیده اکبر
روز پیشتر با یکی از آشنایان حرف میزدم... ناخواسته وارد بحث مزخرف "حق زن و مرد" و تساوی حقوق جنسیت ها شدیم...بحثی که من را دچار تهوع میکند...
گاهی متوجه شده اید که در وضعیتی که "ما" داریم این بیهوده ترین بحث است... یا حد اقل من اینطور فکر میکنم... بسیار وقت ها مثل حالا از انرژی ای که بالایش مصرف میکنم حیفم می آید... ولی گاهی شاید آدم مجبور است برای دل خالی کردن هم که شده انرژی مصرف کند...
خیلی برایم سخت و غیر قابل تحمل است در باره "تساوی حقوق جنیست ها" در جامعه "ما" چیزی بگویم. وقتی درکابل هم بودم از همه شعار دادن های "روشنفکران" و "ادعا داران" در اینمورد دلم بد میشد...خوب است آدم قبل از شعار دادن کمی فکر کند آنچه که شعار میداد آنچه که خودش هم میکند است یا نه... شاید این بحث برای همه کسانیکه این متن را میخوانند تکراری باشید ولی شعاری نیست!!!
فکر نمیکنید در جامعه ای که زن فعال و روشنفکرش لاف میزند و شعار میدهد ولی جرات طلاق گرفتن یا فرار از خانه شوهری که خونش را میمکد ندارد از نام و ننگ مزخرف و پوچش هراس دارد و مرد روشنفکرش شعار میدهد ولی زن دختر یا خواهر خودش را در بوجی میرقصاند شعار و ادعای "تساوی حقوق جنسیت ها" حرف مفت است؟
دیدن اینهمه تسلیم شده گی و پذیرفتن غیر قابل تحمل است و خیلی سخت....همه پذیرفته اند.. احمقانه ترین اصول را پذیرفته اند... مگر ما اینهمه خریم که ظرفیت تغییر پذیری در مانیست؟ شاید استیم... البته که هستیم..ولی حق نداریم با این وضعیت مزخرف خود بحث "تساوی حقوق جنسیت ها" را به طنز.. یا شاید هم چیزی بدتر از طنز کاریکاتور مضحک چهره های خودمان که "روشنفکران" و "مبلغین" این مفاهیم را نیز در بر میگیرد تبدیل کنیم...
دقیقا یکروز پس از به قتل رسیدن نادیا انجمن با یکی از دوستان "روشنفکر" صحبت کردم. گفتم خیلی درد آور است حتی زنان فعال و پر ادعا منتظر میمانند بمیرند ولی جرات تصمیم گیری برای زندگی خود را ندارند برایم عجیب بود وقتی گفت خوب آن زن بیچاره راه دیگری نداشت اگر طلاق میخواست یا فرار میکرد بد نام میشد.... لعنت به این نام و ننگ مزخرف و مسخره که از ما جان میگیرد قربانی میگیرد مگر همه بالا خانه هایشان را به اجاره داده اند و نمیدانند که زندگی یک انسان به مراتب با ارزش تر از آن "نام و ننگ" کاذب است؟
میدانید که صحبت با یک زن یا مرد روشنفکر که ادعای "مساوات حق زن و مرد" را دارد میتواند کمیدی جالب باشد... طنز باشد... مسخرگی باشد..؟ چرا باید اصلا وقت خود را صرف همچو گفتمانی کرد؟ مخصوصا در مملکتی که همه آنطور حرف میزنند که گویا در خواب باشند... که البته استند... اگر کسی بیدار یا حد اقل هوشیار میبود میدانست که برای بدست آوردن آنچه برایش شعار میدهد مبارزه، برخورد عملی و عقلانی نیاز است... روشنفکر واقعینیاز است نه روشنفکرمجازی که از سایه خود میترسد... جراتش در حد شعار دادن است... ما به اندازه کافی محافظه کار داشته ایم... حتی خود ما سر تا پا محافظه کاری استیم... گویا محافظه کاری میخوریم و محافظه کاری از معده بیرون میکنیم... فکر نمیکنید حالا نیاز به آنهایی که واقعا کار میکنند، واقعا میخواهند داریم...
پس از مرگ نادیا انجمن مصاحبه یک خانم محترم افغان راکه مثلا ادعای روشنفکری دارد را با یکی از آژانس های خبری ایرانی شنیدم که از زنان قربانی شده در هرات شاید در یک ماه اخیر آمار میداد و میگفت متاسفانه بنابر خشونت های خانوادگی جان خود را از دست داده اند... خیلی عجیب است حتما همه ای زنانی که از اثر خشونت های خانوادگی قربانی میشوند عروسک اند... عروسک هایی که بستر مرد شدن، لباس شستن، و اضافه کردن به تعداد دو پا ها بلد اند... هر نوع حماقت دیگر به جز کمی جسارت برای تصمیم گیری به زندگی خود بلد اند... فکر نمیکنید مردن حق آن "موجود" باشد...
هیچ گاه متوجه شده اید که روشنفکران ما نقش بزرگتری در ایجاد کردن این فاصله میان مرد زن تا از بین بردنش داشته اند؟ همه چیز را حتی در سازمانهای روشنفکری به بخش های "مردانه" و "زنانه" تبدیل کرده اند... حتی فعالیت های گروهی را؟ تا آنوقتی که من افغانستان بودم و هرات رفتم در محافل و مجالس روشنفکران وقتی داخل تالار میشدی باید می ایستادی و میدیدی کدام گوشه ای اطاق زاغان نشسته اند و کدام گوشه ای دیگر مردان... خنده دار نیست وقتی روشنفکران را ببینی بین خود این فاصله مزخرف را ایجاد کرده اند؟ کسی جرات جدا کردنش را ندارد؟ مضحک نیست وقتی زنان "روشنفکر" را میبنی که ادعا های بزرگ دارند ولی جرات رها کردن خود از بوجی سیاه را نداشته اند؟ و همینطور در هر جای دیگر... وقتی مزار میروی معلمان، زنان فعال جامعه که مثلا برای حق تمام زنان مبارزه میکنند هنوز از "شوهر" خود هراس دارند میترسند مبادا شام کمی دیرتر خانه برسند و لت و کوب شوند...
اصلا چرا ما خود را حتی برای شعار دادن زحمت میدهیم... این بحث برای فعلا پیش کش!!!! فکر نمیکنید به زیر ساخت دیگری برای روی زبان افتادن این بحث وجود دارد؟؟؟؟