زندگی

ملاها و آمريکايی ها در کافی شاپ قندهار

Mullahs and Americans mingle in Afghan cafe culture

 

نويسنده : دکلان والش

 

'کافی شاپ جديد قندهار، به شلوغی ميکده های لندن است، اما بدون حضور زنان!

اين جمله، آغاز گزارش نيم صفحه ای روزنامه گاردين چاپ لندن در روز جمعه (10 مارس) است که به "آميختگی ملاها و آمريکايی ها" در يک کافی شاپ افغانی در شهر قندهار پرداخته است، جايی که چهار سال پيش مقر حکومت بنيادگرای طالبان بود و هم اکنون نيز، هر از گاهی، شاهد حملات مرگبار بقايای اين گروه است.

گاردين می نويسد: "به دنبال يک سری از بمب گذاری ها، و در ميان صحبت از نفوذ بمبگذاران انتحاری به قندهار، يک پديده ديگر، که دارای خطر کمتری است، وارد اين شهر شده است و آن، کافی شاپی به سبک غربی است".

به نوشته دکلان والش، نويسنده روزنامه گاردين، نخستين کافی شاپ شهر قندهار، در ميان گرد و خاک و سر و صداهای ريکشاها (وسايط نقليه سه چرخ) و مردان دستارپوش (لنگی دار) نمايان شده است؛ مشتريان و هواداران اين کافی شاپ، به جای اينکه مانند مشتريان کافی شاپ آمريکايی استارباکس، سرشان در اينترنت باشد، دستی بر تسبيح دارند".

گاردين می نويسد: "مهاجرين بازگشته به کشور، اعيان و اشراف و ملاهای تشنه لب، مشتريان اين کافی شاپ هستند که پيش از ورود، صندل (سرپايی) هايشان را از پا می کشند (در می آورند) تا بر گرد ميزها، کتاب بخوانند، در باره مسايل سياسی گفتگو کنند و يک نوشيدنی سفارش دهند".

گاردين در ادامه اين پاراگراف می نويسد: "شگفت انگيز است که در شهری که چای سبز همراه با شکر، نوشيدنی مورد علاقه همه است، مشتريان کافی شاپ، يک فنجان قهوه تازه و داغ را ترجيح می دهند".

صاحب کافی شاپ، يک افغان بازگشته از آمريکا به نام محمد نسيم است؛ او به گاردين گفته است: "شمار زيادی از دوستانم می گفتند که راه اندازی کافی شاپ در قندهار، طرح خوبی است، اما عملی نيست"، او سپس به عده ای از مشتريانش اشاره می کند که گرد يک ميز نشسته اند و در حال نوشيدن قهوه با هم بحث می کنند و به نويسنده گاردين می گويد: "اين هم نتيجه کار".

گاردين می افزايد: "شش ماه از گشايش کافی شاپ می گذرد و در اين مدت، اينجا به پاتوق روشنفکران شهر تبديل شده است، آن هم در شهری که مقر اصلی رهبر طالبان بوده است."

به نوشته گاردين بر روی يک ديوار کافی شاپ، نقاشی بزرگی از احمدشاه دورانی، پادشاه محبوب پشتونها نصب شده است و در مقابل آن، عکسی از دختر چشم سبز افغان (شربت گل) قرار دارد که اثر معروف استيو مک کری (عکاس مجله نشنال جيوگرافيک) است.

گاردين می نويسد مشتريان، می توانند آزادانه کتابهايی را که در قفسه های کافی شاپ چيده شده مطالعه کنند؛ قفسه ها، پر از کتابهايی از آثار شاعران فارسی زبان و داستانهای قرآنی به زبان پشتو است و در کنار آنها، مجله های قديمی بدنسازی و دکوراسيون داخلی نيز ديده می شود".

ملاها و ماموران CIA

محمد نسيم به گاردين گفته است: "همه نوع آدم به اين کافی شاپ می آيد، افراد صاحب کار و تخصص ، روزنامه نگاران، خبرنگاران و حتی يک دفعه، چند ملا هم آمدند. گاهی وقتها هم، شماری از ماموران اداره اطلاعات آمريکا (CIA) هم که در خانه سابق ملاعمر سکونت دارند، به اينجا می آيند. شمار زيادی از مشتريان، افغانهايی هستند که از پاکستان، ايران و آمريکا بازگشته اند".

به نوشته گاردين در يک گوشه از کافی شاپ، فريد خان، جوان 22 ساله که کارمند وزارت ماليه است، سرگرم خواندن کتاب جنگهای صليبی، به زبان پشتو است. اين کتاب، درباره جنگهای تاريخی مسلمانان و مسيحيان نوشته شده است.

خانواده فريد خان، در شهر کراچی پاکستان زندگی می کنند و به گفته وی، روزی دوبار به او زنگ می زنند و می پرسند: "تو زنده ای؟"

خانواده فريد خان معتقدند که افغانستان جای خطرناکی است و او بايد هرچه زودتر به پاکستان برگردد.

او می گويد: "افغانستان به آن بدی که خانواده من فکر می کنند نيست، ما افغانها، نياز داريم که هموطنان مان به خانه برگردند تا کشور پيشرفت کند".

'هرزه نگاری و چرس و ماری جوانا'

محمد نسيم صاحب کافی شاپ قندهار می گويد: "من اينجا را برای اين راه اندازی کردم که جايی برای دورهم جمع شدن دوستانم باشد".

به نوشته گاردين، جوانان در اين شهر، امکاناتی برای تفريح ندارند، به جز کافی نت هايی که مشتريان آنها، عمدتا در داخل غرفه های تنگ چوبی، صحنه های هرزه نگاری تماشا می کنند و چايخانه های قديمی که آکنده از دود غليظ چرس و ماری جوانا است.

در مقايسه با اين مکانها، کافی شاپ آقای نسيم، جای مناسب تر و پاکيزه تری است، استفاده از هرگونه ماده مخدر و دخانيات، حتی مصرف تنباکو که در ميان مردم رايج است، در اين کافی شاپ ممنوع است و پرداختن به مطالعه تشويق می شود.

آقای نسيم معتقد است که جنوب افغانستان، پيشينه "خرد گرايی" داشته است، اما مردم، در طول ساليان جنگ، کتاب را کنار گذاشتند و به تفنگ روی آوردند و او می خواهد آن پيشينه را بازگرداند.

او می گويد: "زندگی در اين گوشه از جهان، يک ريسک است، اگر ما اين ريسک را بپذيريم، با افتخار آن را قبول می کنيم، نشستن در کنج خانه و نجنبيدن، به معنای پيروزی دشمن است و دشمن می خواهد که ما پنهان شويم، بترسيم و شهر را ترک کنيم".

فضای ميکده های لندن

دکلان والش نويسنده روزنامه بريتانيايی گاردين می نويسد: "در ساعات پايانی روز، اين کافی شاپ، آنقدر شلوغ می شود که فضای آن، بی شباهت به ميکده های لندن در شبهای شنبه نيست".

به نوشته اين روزنامه، "همانند ساير مناطق پشتون نشين افغانستان، در اين کافی شاپ نيز، نشانی از زنان نمی توان ديد، برای حل اين مشکل، نسيم قصد دارد بخشی از کافی شاپش را، به خانواده ها اختصاص دهد، به گونه ای که از مردان، جدا باشند".

نويسنده گاردين در پايان مقاله می نويسد: "فروش قهوه در قندهار يک موضوع جداگانه است، اما آزادی برخورد دختران و پسران، موضوعی ديگر. موضوعی که ممکن است اين جامعه، فاصله زيادی با آن داشته باشد".

محمد نسيم می گويد: "من نمی خواهم هيچ کاری بر خلاف فرهنگ محلی انجام دهم، هر کاری را نمی توان به اين جامعه به سرعت قبولاند".