زندگی

ژورنال اخلاق و فلسفه اجتماعي

مهدی کاظمی

 

شلایرماخر: تلاش برای ایجاد هرمنوتیک عام به مثابه روشی برای علوم انسانی

پروژه  شلایرماخر را می توان تلاش برای شکل دادن علم هرمنوتیک عام در مقام فن یا صناعت فهم دانست. از نظر وی این فن در ذاتش یکی است . چه متن سندی حقوقی باشد و چه کتابی مقدس و دینی و یا اثری ادبی.

هر علمی دارای تفاوت هایی با یکدیگر داشته ابزار های خاص برای مسائل خاص خود دارد. اما در زیر این تفاوت ها وحدت بنیادی تر نهفته است . همه  متن ها زبانی هستند و برای شکل دادن معنای اندیشه کلی ، نیازمند فهم ساختار دستوری هستیم. اگر اصول فهم کامل زبان دقیقا" بیان شده بود این اصول مشتمل بر علم هرمنوتیک عام است .

شلایر ماخر  نقطه شروع علم هرمنوتیک مورد نظر خودش را این پرسش کلی می گیرد که : چگونه همه ی گفته ها یا هر گفته ای ، چه ملفوظ و چه مکتوب ، واقعا" فهمیده می شود؟ از نظر شلایر ماخر ، فهم در مقام فن عبارت از دوباره تجزبه کردن اعمال ذهنی مؤلف متن است. نکات مهم هرمنوتیک شلایر ماخر عبارتند از:

 1.      تاویل نحوی و روان شناختی:

از نظر شلایرماخر هرمنوتیک دارای دو جنبه تاویلی می باشد . وقتی ما یک متن را تفسیر می کنیم ابتدا به آن به مثابه یک ساختار زبانی توجه می کنیم. در این صورت با استفاده از قواعد زبانی به تاویل آن می پردازیم . این بخش  تاویل، جنبه عام دارد.

اما ، تاویل روان شناختی به درک ذهنی مؤلف می پردازد و تلاش دارد که معنایی که ذهن مؤلف  در متن نهاده است شناسایی کند . این جنبه ی تاویل شخصی و فردی می باشد.

تفکر شلایرماخر گرایش روز افزون به جدا کردن سپهر زبان ( تاویل نحوی ) و تفکر ( تاویل روان شناختی ) دارد.لذا، در هر فهم کلام ، دو سویه وجود دارد : فهم آن کلام از حیث آن چیزی که برآمده از زبان است و فهم آن کلام از آن حیث که امری واقع در تفکر گوینده است .

تاویل نحوی امری  سلبی و عام محسوب می شود اما تاویل روان شناختی در طلب تفرد مؤلف و نبوغ خاص او است و برای این کار به نوعی همخویی با مؤلف نیاز است.

2.       معنا بازسازی ذهن مؤلف :

 هرمنوتیک شلایر ماخر بر خلاف هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر ، درصدد فهم معنایی است که مؤلف در صدد انتقال آن بوده است . در دیدگاه شلایرماخر ، تفسیر ،بازسازی تفکر شخصی دیگر از طریق تاویل است. و نمی توان از مرگ مؤلف سخن گفت و معنایی برساخته ( و بدون توجه به ذهنیت مؤلف ) از متن اراده کرد.

 3.       دور هرمنوتیکی :

منظور از دور هرمنوتیکی این است که معنا حاصل فهم جزء و کل است . کل و جزء با هم در کنشی دیالکتیکی هر یک به دیگری معنا می بخشد . فهم حاصل برداشتی خطی و یک سویه نیست. ما به صرف درک معنای اجزاء نمی توانیم از فهم متن سخن بگوییم و داشتن برداشتی کلی ضرورتا" به معنای پایان تفسیر نیست .

بلکه  ما درکی از کل می یابیم که باعث فهم بهتر اجزاء متن می شود. فهم بیشتر اجزاء ، برداشت ما را از کلیت متن متحول و عمیق تر می کند.

 معنای هرمنوتیک در دنیای معاصر

ما در بخش دوم  به ارائه معنای هرمنوتیک در دنیای باستان پرداختیم. اما معنای هرمنوتیک در دنیای معاصر متفاوت بوده شش معنا قابل طبقه بندی است:

1- علم هرمنوتیک به مثابه علم تفسیر کتاب مقدس اولین معنایی بود که در عصر جدید مورد توجه قرار گرفت . این معنا همانطور که در گزارش (3) بیان شد با جنبش پروتستانسیم گره خورده است که با نقد صلاحیت کلیسا به عنوان تنها نهاد مفسر کتاب مقدس ، تلاش نمود خودبسندگی متن مقدس را نمایش دهد لذا علم هرمنوتیک به معنای نظریه تفسیرکتاب مقدس مورد توجه ایشان قرار گرفت.

2-  دومین تحول در معنای هرمنوتیک فعالیت شلایرماخر بود که درصدد ساختن نظریه ی عام تأویل ، علم هرگونه فهم زبانی برآمد. نظریه ی که بتوان آن را در مورد متون غیر مذهبی نیز به کاربست.

3- سومین معنای هرمنوتیک در دنیای معاصر ، برداشت دیلتای از آن است که هرمنوتیک را همچون « مبنای روش شناختی علوم انسانی » بکار برد. وی علم هرمنوتیک را مبنایی برای علوم انسانی در مقابل علوم طبیعی در نظر می گیرد . از نظر وی روش خاص علوم انسانی یا علوم فرهنگی فهمیدن ،و وظیفه کشف نیات ، اهداف ، آرزوها و منش و شخصیت های سازنده تاریخ است.

4- چهارمین معنای هرمنوتیک ، پدیدارشناسی وجود و پدیدارشناسی فهم وجودی است که منسوب به هایدگر می باشد. هایدگر به طور کلی فلسفه « وجودی » خود را به جای « روش شناسی » و « معرفت شناسی » بر می گزیند. وی هرمنوتیک را نیز از روش به فلسفه – یا وجود شناسی – تبدیل نمود.

5- پنجمین معنای هرمنوتیک ، برداشت گادامر از آن است . هرمنوتیک گادامر که هرمنوتیک فلسفی بوده به نحوی ادامه هایدگر است به دنبال آن است که به پرسش  « چگونه فهم ممکن می شود » پاسخ دهد. وی در تلاش  برای فهم این نکته است که در ورای خواست و فعل ما چه اتفاق می افتد و منطق و عوامل موثر در تحقق این واقعه چیست ؟

6- هرمنوتیک فرهنگی تعریف دیگری بوده که توسط پل ریکور ارائه شده است . پل ریکور هرمنوتیک را نظریه ی قواعد حاکم بر تفسیر یا تاویل متنی خاص یا مجموعه ای از نشانه ها به منزله ي متن می داند.

علت اهمیت یافتن هرمنوتیک در دنیای معاصر(2)

یکی از وجوه مدرنیته و دنیای مدرن اهمیت یافتن معرفت شناسی (Epistemology ) در مقابل هستی شناسی ( Ontology) است . خرد مدرن ، خردی معرفت شناسانه است که مساله شناخت مهم ترین دغدغه آن است . خرد جدید که با گزاره کوجیتو ( من می اندیشم پس هستم ) دکارت حضور خود را اعلام کرد باعث تولد سوژه (  ( Subjectگردید . سوژه ای که با ادعای یقین در صدد بود ضمن فاصله گیری از امور و تجزیه آنها به ریزترین اجزاء زمینه شناخت عینی را فراهم کند.

دکارت علاوه بر زمینه سازی تولد معرفت شناسی که بدنبال تحلیل و رسیدن به شیوه های درک عینی از امور است  به ارائه تفسیری از انسان پرداخت که زمینه ساز تولد علوم انسانی گردید . علومی که مدعی بودند شناخت  پدیده های انسانی نیازمند ابزارها و شیوه های متفاوتی نسبت به امور طبیعی هستند.

دکارت به دوگانگی " نفس و جسم " معتقد بود. از نظر او خدا همانند ساعت سازی بود که جسم و نفس را همزمان ساخته و کوک کرده است . این دو یگانه نیستند اما حیات خود را همزمان کسب کرده اند. این دو بخش همانند دوساعت بطور همزمان کار خود را آغاز می کنند و در پایان زمان مقرر همانند ساعت هایی که کوک آنها پایان یافته است از حیات باز می مانند.

معرفت شناسی دکارتی که بر رویکردی عینی تاکید داشت باعث گسترش علوم طبیعی شد . از نظر عده ای از دانشمندان علوم طبیعی برای گسترش شناخت مسائل مرتبط با پدیده های انسانی ما نیازمند بکارگیری هنجارها و روش های علوم طبیعی هستیم . این رویکرد باعث گسترش مطالعات درباره دین طبیعی ، اخلاق طبیعی ، حقوق طبیعی و ... بود.اما ، تصور از علوم انسانی بعنوان دو حوزه مستقل در قرن 18 آغاز و در قرن 19 مورد پذیرش قرار گرفت .

پذیرش ثنویت دکارتی یعنی تمایز میان نفس و بدن ، سرآغاز این حرکت بود. این تفکیک که ابتداء جنبه هستی شناختی داشت به زمینه روش شناسی  منتقل شد .

از نظر طرفداران علوم انسانی روح / ماده ، طبیعت / اندیشه قابل تاویل به یکدیگر نیستند. این مساله بالاخص به علت وجود غائیت در اعمال انسانی بود که در مطالعه علمی نمی توان آن را فدای فرآیند مکانیکی کرد.

توجه به پدیده های انسانی به مثابه امور غیر مکانیکی ، باعث اهمیت یافتن " فهم " گردید. در واقع ، در علوم انسانی" فهم" جانشین" شناخت " شد که مورد تاکید علوم طبیعی بود. این تغییر باعث شد که  ما به جای پی گیری شناخت "غائیت" موجود در اعمال انسانی از طریق روابط علی ، درصدد فهم معنای نهفته در پدیده های انسانی  باشیم.

علت اهمیت یافتن هرمنوتیک در دنیای معاصر(1)

اهمیت یافتن هرمنوتیک در دنیای مدرن از دوره پیش از آن یعنی قرون وسطی آغاز گردید. جدال  دستگاه پاپی(  کلیسا) که خود را مفسر راستین و واسط فیض الهی می دانست با اصلاح طلبان دینی عامل اهمیت یافتن پرسش از نحوه درک حقیقت دین گردید.این پرسش ، با چگونگی درک " انجیل " به عنوان کتاب مقدس پیوند خورد.

در واقع ، اصلاح طلبان  پروتستان مدعی خودبسندگی کتاب مقدس بودند . از نظر آنان مومنان برای دریافت پیام الهی نیازمند واسطه نیستند و می توانند خود از متن مقدس پیام را درک کنند. اهمیت یافتن کتاب مقدس بعنوان واسط و رابط مومنان با خدا ( به جای کلیسا و پاپ)، مساله تفسیر و برداشت صحیح از کتاب مقدس را آشکار کرد. در گذشته این دستگاه کلیسایی بود که بعنوان هادی مومنان تفسیری یگانه از کتاب مقدس ارائه می کرد و تکلیف مومنان مسیحی تنها رعایت و پذیرش آن بود. اما اگر هر انسان مومنی حق رجوع به متن مقدس را داشته باشد در آن صورت در زمان بروز کثرت تفاسیر ، حقیقت دینی کدام است؟ این وضعیت جدید توجه و توسعه شیوه های صحیح تفسیر کتاب مقدس را ضرورت بخشید.