زندگی

ژنرال مشرف و سياست دو گانه

احمد رشيد
روزنامه نگار پاکستانی

ژنرال پرويز مشرف، رئيس جمهور پاکستان، تحت فشار شديد هند، افغانستان

 و جامعه جهانی قرار دارد تا برای محدود کردن فعاليت تندرويان اسلامی در پاکستان، تلاش بيشتری بکند.

اين فشارها درحالی بر ژنرال مشرف اعمال می شود که وی با بدترين مشکلات داخلی از زمان روی کار آمدنش در سال 1999 تا کنون با آن روبرو بوده است.

انفجارهای سه شنبه (11 ژوييه) در بمبئی که به کشته شدن دست کم 200 نفر و مجروح شدن عده بيشتری انجاميد، روابط بين هند و پاکستان را با مشکلات زيادی روبرو کرده است.

منموهان سينگ نخست وزير هند، پاکستان را متهم به حمايت از تروريستهايی کرده است که به گفته وی قصد دارند دمکراسی هند را خدشه دار کنند. چنين اتهاماتی در يکی دو سال گذشته نادر بوده است.

از سوی ديگر افغانستان، همسايه جنوبی خود را متهم می کند که به طالبان پناه می دهد و از آنها در تلاششان برای خارج کردن نيروهای غربی از افغانستان و سرنگونی دولت حامد کرزی، حمايت می کند.

پاکستان اين اتهامات هند و افغانستان را رد می کند.

اما تقريبا شکی نيست که آقای مشرف و ارتش پاکستان ظاهرا بدليل عدم تمايل آنها به محدود کردن فعاليتهای گروههای تندرو که هنوز بدون هيچ گونه هراسی در پاکستان فعال هستند، تحت قشار و انتقادهای شديد جامعه جهانی قرار دارند.

اما درعين حال القاعده و متحدين پاکستانی و افغان آن تلاش دارند تا رابطه روبه بهبود بين هند و پاکستان را خراب کرده و به حکومت ژنرال مشرف نيز خاتمه دهند.

ايمن الظواهری، مرد شماره دو القاعده ژنرال مشرف را بدترين دشمن اين گروه در منطقه خوانده است.

در همين حال پاکستان بيش از 800 نفر از نيروهای مسلح خود را در مناطق قبيله ای هم مرز با افغانستان از دست داده است.

حقيقت کجا نهفته است؟

پس از تحمل کشتگان و مجروحان زياد در هفته های اخير در جنوب افغانستان، فرماندهان نيروهای آمريکايی و ناتو گفته اند که مقامات ارشد خود را درخصوص تواناييهای طالبان از نقطه نظر فرماندهی، کنترل نيروها، حمل و نقل و ترابری و جذب نيرو در ايالت بلوچستان پاکستان، آگاه کرده اند.

سازمان ملل متحد نيز که معمولا لحن آرامتری دارد، بطور آشکار پاکستان را تحت فشار قرار داده است.

اين فشارها باعث ديدار کانوليزا رايس، وزير خاررجه آمريکا از اسلام آباد شد؛ و انتظار می رود مقامات ارشد کشورهای اروپايی عضو ناتو نگرانيهای خود را به مقامات پاکستان انتقال دهند.

ژنرال مشرف و ارتش پاکستان نه تندرو هستند و نه بنياد گرا، اما آنها تمام تلاش خود را بکار می برند تا از تندروها بعنوان متحدين سياسی خود عليه احزاب ملی سياسی که وجود يک دولت نظامی را زير سوال می برند، استفاده کنند.

تندروهای پاکستان ممکن است با نظرات شخصی و سکولار ژنرال مشرف مخالف باشند، اما با دولت نظامی مخالفتی ندارند.

ارتش پاکستان در جاييکه اولا در آن از نقطه نظر سياسی با مشکلی روبرو نيست مانند وزيرستان که القاعده و ديگر گروهها فعال هستند و ثانيا نمی توان از فشارهای آمريکا فرار کرد، عمليات انجام می دهد.

برای بسياری، غير متعارف است که ارتش پاکستان دست کم 800 نفر از نيروهای خود را در وزيرستان از دست می دهد، اما يک سرباز پاکستانی در نبرد با طالبان در بلووچستان پاکستان کشته نمی شود.

تحولات اخير در شرايطی رخ داده است که محبوبيت ژنرال مشرف در پايين ترين سطح خود قرار دارد و مشکلات فراوان داخلی نظير فساد اداری نيز دولت آقای مشرف را تحت فشار قرار داده است.

بعلاوه 7 سال پس از روی کار آمدن دولت نظامی در پاکستان، مردم از يک رژيم نظامی خسته شده اند. به گفته برخی از منتقدين نتيجه حکومت نظامی پاکستان چيزی نبوده جز يک پارلمان و دولت نمايشی.

در ميان اين همه تحول، ژنرال مشرف درتلاش است تا تمامی نيروهای سياسی را برای کمک به انتخاب مجددش در انتخابات سال آينده ميلادی و در عين حال حفظ مقامش به عنوان فرمانده ارتش، بسيج کند.